موانع پیروزی حق در برابر باطل
موانع پیروزی حق در برابر باطل
نویسنده: : دکتر عبدالکریم زیدان/ مترجم : جلیل بهرامی نیا
تحقق سنت الهی حمایت از مؤمنان، نیازمند این است که مسلمانان از موانع پیروزی دوری کرده و شخصیت و رفتارهای خود را از این گونه موانع بپیرایند. موانعی همچون: همستیزی و سرپیچی از دستور فرمانده، سرمستی و ریاکاری.
* نخستین مانع: همستیزی
خداوند در این باره میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمْ فِئَهً فَاثْبُتُوا وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ «ای مؤمنان! هنگامی که با دستهای از دشمن روبرو شدید پایداری نمایید و خدا را فراوان یاد کنید تا سرافراز و رستگار شوید. و از خدا و پیامآورش اطاعت کنید و از کشمکش و همستیزی بپرهیزید که شکست میخورید و عظمت و شکوهتان از میان خواهد رفت».
براساس این آیه همستیزی زمینهساز ناتوانی و «فَشَل» است که به معنای ناکامی و امتناع از به انجامرساندن کار است و از بزرگترین اسباب ضعف و هراس محسوب میشود، از این رو مفسران +(فَتَفْشَلُوا را اینگونه معنا کرده اند: مرعوب نیروی دشمن خواهید شد و از عهده پیکار با او بر نخواهید آمد. وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ یعنی اقتدار و از میان خواهد رفت، این آیه دولت و نحوه جریانیافتن کار آن را به باد و وزش آن تشبیه کرده است([۱]).
* مانع دوم: سرمستی و ریاکاری
غرور و سرمستی و از سرِ فخر فروشی و گردنکشی یا ریاکاری روانه عرصه پیکار شدن، یکی دیگر از موانع کامیابی است و از آنجا که خداوند صرفاً از کسانی که با هدف کسب خشنودی خدا و دفاع از دین او جهاد میکنند، حمایت خواهد کرد، لذا خود در قرآن از جنگ افروزی جبارانه و ریاکارانه نهی کرده است: وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بَطَرًا وَرِئَاءَ النَّاسِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَاللَّهُ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ _([۲]). و مانند کسانی که از سر گردنکشی و قلدری و به منظور خودنمایی در برابر مردم به میدان نبرد رفتند، نباشید. +#sÜt/_. یعنی فخر فروشانه و متکبرانه وَرِئَاءَ النَّاسِ یعنی به منظور جلب ستایش مردم و به قصد این که دیگران دلیری و گذشتِ آنها را تحسین کنند. مقصود آیه عبارت است از: منع مؤمنان از همسویی با اینگونه افراد در فخر فروشی و ریاکاری، و توصیه به رعایت خداترسی و اخلاص([۳]).
* پیروزی و کمکی در کار نخواهد بود، مگر از جانب خدا:
پیشتر اشاره کردیم که سنت خداوند در حمایت از مؤمنان سنتی است قطعی که هیچگاه تخلف در آن راه نمییابد، و تحقق آن منوط است به فراهمکردن عوامل و رفع موانع آن، و بر مؤمنان واجب است که بنا به فرمان خداوند این عوامل زمینهساز را فراهم و این موانع را رفع نمایند، اما با این وجود آنان باید به خداوند اعتماد و توکل ورزند نه به اسباب، و عواملی که در اجرای فرمان او برای دستیابی به موفقیت آماده کرده اند. آری، توکل و اعتماد مؤمنان نه بر زمینهسازیهای تاکتیکی و تجهیزات جنگی، بلکه حتماً و منحصراً باید بر خداوند باشد، تا قلوب آنان همچنان امیدوار به حمایت و امداد الهی و صرفاً متکی به خالق جهان باقی بماند. در این خصوص خداوند میفرماید: إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُرْدِفِینَ * وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ _([۴]). «به یاد آورید آنگاه که از خدا تقاضای کمک و حمایت کردید و او هم درخواست شما را پذیرفت (و گفت:) من هزار فرشته پیاپی را به کمک شما میفرستم. البته این ارسال فرشتگان فقط نوعی مژده برای شما و وسیلهای برای آرامگرفتن دلهایتان بود، و نصرت و کمکی در کار نیست، مگر از جانب خدا، بیگمان خداوند شکستناپذیر و حکیم است».
* کامیابی جماعت دینخواه:
جماعت دینخواه در کار فراخوانی مردم به سوی خدا و حاکمیت بخشیدن به شریعت اسلام، تابع سنت الهی در پیکار میان حق و باطل است، لذا بر جماعت لازم است که به منظور کامیابی در دفع باطل به پیروزی رساندن پیام حق خویش و پایهگذاری حکومت دینی به مهیاکردن عوامل موفقیت و رفع موانع بپردازد.
جماعت در کار ارزنده و جهاد نیکخواهانه خویش معمولاً با رویگردانی و مخالفت مردم مواجه و از سوی دشمنان به باطلگرایی متهم خواهد شد. لذا جماعت باید با درک این حقیقت و دخالت دادن آن در ارزیابی و محاسبات خویش بدین نکته عنایت ورزد که سنگاندازی در راه دعوت و مقاومت در برابر پذیرش و گسترش دین و متهمکردن دعوتگران به باطلگرایی اختصاص به عصر حاضر نداشته و در مورد رسولان الهی هم سابقه داشته و بخشی از تاریخ دعوت آنان را تشکیل میداده است. طبعاً جماعت دینخواه کنونی نه نزد خدا از پیامبران عزیزتر و نازنینتر است، و نه به لحاظ حقانیت و اخلاصورزی از انبیا برتر است، اما حتی همین انبیا نیز با اذیت و مخالفت و اتهام باطلگرایی روبرو شدند، ولی کوتاه نیامدند و همانگونه که خدا به آنان دستور داده بود، صبوری و بردباری پیشه کردند، و بعد از این صبوری و استواری بود که از نصرت الهی برخوردار شدند، چنانکه خداوند میفرماید: وَلَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا کُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ _([۵]). «پیامبران زیادی پیش از تو تکذیب شدند، اما در برابر تکذیبها صبوری ورزیدند و مورد اذیت و آزار واقع شدند (اما پایدار ماندند) تا بالأخره نصرت ما را دریافت داشتند و هیچ چیز مقررات خداوند را دگرگون نتواند کرد».
مراد از مقررات دگرگونناپذیر خداوند این قانون الهی است: وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ * وَإِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ _([۶]). «عهد ازلی ما در باره بندگان برگزیده و رسولانمان این است که آنان قطعاً یاری خواهند شد و لشکریان ما حتماً پیروز خواهند شد». نکته مؤمن نواز و شادی بخشِ این آیه این است که خداوند عین همان نصرتی را که به پیامبرش وعده کرده، به مؤمنان نیز وعده داده است. خداوند همچنین قطعی و حتمیبودن سنت الهی در حمایت از پیامبران و پیروان آنها را بیان فرموده است، چنانکه میفرماید: إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ _([۷]). «بیگمان ما پیامبران خود و مؤمنان را در زندگی دنیا و در آن روزی که گواهان به پا میخیزند، یاری خواهیم کرد».
پس سنت خداوند در حمایت از مؤمنان جماعت دینخواه را هم در صورت التزام به اسباب و شرایط نصرت دربر خواهد گرفت.
* نیروی مورد نیاز جماعت دینخواه:
جماعت باید تلاش کند که نیرویی قویتر از نیروی مخالفان فراهم آورد، نیروی جماعت هم متکی است بر گسترش بیداری اسلامی میان تودهها و نهادینهسازی آن در درون افراد و جذب نیکخواهان دیندار و صادق که در این صورت با گسترش بیداری اسلامی و ریشهدارشدن آن دامنه جماعت گستردهتر شده و تمامی لایههای جامعهها را دربر خواهد گرفت و با افزایش شمار اعضای جماعت و هواداران آن نیروی جماعت بیشتر شده و به نصرت الهی نزدیکتر خواهد شد.
* جماعت باید از کشمکش و اختلاف بپرهیزد:
جماعت در راستای پرهیز از موانع پیروزی باید از اختلاف داخلی چه اختلاف افراد با یکدیگر و چه با امیر جماعت دوری گزیند، راه نجات از این آفت هم پاکسازی درون از آلودگیهای هوی و هوس همراه با احساس نظارت خدا و خالصگردانیدن نیت برای پروردگار است که البته این هم به تنهایی کافی نیست، بلکه باید برای نحوه کار جماعت و رابطه اعضا با آن و وظایف و اختیارات امیر جماعت نظام نامه و دستورالعمل دقیق تدوین گردد. چنانچه بنا به اساسنامه جماعت تصمیمگیری در مورد کارها به اجتهاد امیر جماعت پس از رایزنی امیر در چارچوب ارزشهای دینی بر اعضا واجب است. یا اگر بر مبنای اساسنامه امیر جماعت مقید به رأی اکثریت شورای جماعت باشد، امیر جماعت ملزم به اطاعت از رأی اکثریت شورا در حدود شرع میباشد، و دیگر اعضای جماعت هم موظفند رأی مقرر را که توسط امیر برای اجرا به ردههای پایینتر ابلاغ میگردد، مبنای فعالیت خویش قرار دهند. در پرتو چنین روشی کار جماعت به معنای واقعی کلمه گروهی شده و به صورت همآهنگ و منظم و عاری از اختلاف و چندگانگی جریان خواهد یافت، چنین حرکتی با این کیفیت برای جماعت ضروری است، حتی اگر گهگاه در برخی مراحل و یا در برخی جزئیات کار به وقوع خطا و اشتباه هم منجر شود، زیرا بیگمان ضرر کار همآهنگ هرچند در آن خطا هم باشد، از ضرر کار صحیح اما پراکنده و ناهمآهنگ برای جماعت کمتر و سبکتر است و بنا به قاعده «دفع افسد به فاسد» زیان سبکتر به منظور دفع زیان بزرگتر تحمل میگردد.
* جماعت دینخواه باید از ریاکاری و بهانه به دست طاعناندادن پرهیز کند:
جماعت باید در فعالیت خود جداً از ریاکاری دوری کند و هیچگاه بر جلب خشنودی مردم و رضایت آنها از کار خود حرص نورزد، زیرا ریاکاری جماعت را از مهرورزیها و عنایات کریمانه خداوند و از رضایت او بیبهره میکند. وظیفه اصلی جماعت این است که با عمل به اوامر خداوند و بیاعتنایی به نارضایتی مردم و دوری از خوشایند مردم در صورت ناهمخوانی با ملاکهای دینی حریصانه در پی کسب خشنودی خداوند برآید.
این البته بدین معنا نیست که جماعت از خشم و نارضایتی مردم پرهیز نکند و علاقهمند به کسب خشنودی آنان نباشد. هرگز، زیرا رضایت مردم باعث اعتماد آنها به جماعت میگردد، و مورد اعتماد مردم بودن، برای جماعت امری مطلوب و ضروری به حساب میآید، و لیکن جماعت نباید ارزشهای دینی را فدای جامعه کند و برای دستیابی به رضایت مردم مرتکب اعمال خلاف شرع گردد. فراتر از این جماعت حتی باید اموری را که ذاتاً و یا برای تمامی افراد مباح هستند، ترک کند تا بدین وسیله به باطلگرایانِ فرصت طلب و شایعهساز مجال تهمتسازی و شبههپراکنی ندهد که همواره در میان مردم عدهای هستند که خریدار کالای طعن و تهمت بوده و بدون مطالبه دلیل به تصدیق شایعات میپردازند… لذا پرهیز از انجام کارهای شبههناک و ترک کارهای مباح به منظور اعتمادسازی در جامعه از جمله امور لازمی است که مد نظر قراردادن آن بر جماعت واجب است. مگر نه این که با وجود مباحبودن فراگیری خواندن و نوشتن، خداوند به منظور بستن دهان طاعنان و برای این که کفار پیامبر را به اقتباس قرآن از کتب گذشتگان متهم نکنند، ایشان را از فراگیری خواندن و نوشتن به دور داشت، چنانکه در این خصوص در قرآن میفرماید: وَمَا کُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ _([۸]). «تو پیش از قرآن کتابی نمیخواندی و با دست راستت چیزی نمینوشتی که در این صورت باطلگرایان به شک و تردید میافتادند».
در تفسیر این آیه آمده است که اگر تو خواندن و نوشتن میدانستی، بیگمان باطلگرایان به بهانهجویی میپرداختند و میگفتند: شاید پیامبر قرآن را از کتب بر جای مانده از انبیای پیشین برگرفته و خود آن را نوشته است، در حالی که میدانستند که پیامبر فردی اُمی است و خواندن و نوشتن نمیداند، آخر رسول خدا ص سالها بیآن که خواندن و نوشتن بداند، با آنها زیسته بود، سپس این کتاب شگفتآور و معجزه را برای آنان آورد که سخنوران و نویسندگان را ناتوان ساخت. اگر پیامبر قبلاً با سواد میبود، شاید این را دستاویز قرار میدادند، اما اکنون که سابقه پیامبر در میان آنان چنین بود، مجال این کار را نیافتند([۹]).
مراد ما از حق در این کتاب هرگونه باور یا کاری است که از دیدگاه دین ثابت و صحیح و ماندگاری یا انجام آن واجب باشد.
مراد از باطل هم نقیض حق در معنای یادشده است، یعنی: باور یا عملی که به لحاظ دینی فاقد سند و ارزش بوده، از ویژگی حقانیت بیبهره است و ترک و از میانبرداشتن آن لازم است. بر این اساس، معنای حق دستورات خدا و معنای باطل نواهی او خواهد بود.
مراد از «پیکار و تدافع میان حق و باطل» هم این است که با فراهمآمدن شرایط مناسب یکی از این دو دیگری را با استفاده از قدرت حذف و از میدان خارج کند.
————————————————–
منبع : سنت الهی در پیکار میان حق و باطل/ مؤلف : دکتر عبدالکریم زیدان/ مترجم : جلیل بهرامی نیا/ انتشارات : نشر احسان