بهترين عبادتها از ديدگاه امام ابن قيم (رح)
اقتباس و ترجمه: ضیاءاحمد فاضلی
ناگفته پيداست كه خداوند منان ما را به خاطر
عبادت و بندهگي خود آفريده است؛ چنان كه در قرآن مجيد ميفرمايد:(وَمَا خَلَقْتُ
الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ) «من انس و جن را نيافريدم، مگر به خاطر اين كه
مرا عبادت كنند» و عبادت به تعريف بزرگان اين امت، نامي است جامع و در بر گيرندة
تمام گفتهها، كردهها و حالاتي كه خوب و مورد پسند خداوند است و ما را به انجامدادن
آنها دستور داده و يا تشويق نموده است. پس چه قدر مهم و مطلوب است كه انسان بهترين
آنها را برگزيند تا هدف خلقتش را بهتر برآورده ساخته باشد.
به خاطر نيل به همين مأمول، بخشي از توضيحات
علامه و عارف مشهور، امام ابن قيم «رح» كه به حق در علم قال و حال از رجال معدود
اين امت شناخته شده است، از كتاب گرانسنگش «مدارج السالكين» در ذيل آية (إِيَّاكَ
نَعْبُدُ) را برگزيده و بعد از ترجمه به شما گراميان تقديم مينماييم.
… آنان كه از مقام (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) برخوردارند،
در بارة عبادتي كه مفاد آن بيشتر است از عبادات ديگر و انتخاب و اختصاص آن مقبولتر،
راههاي گونه گوني را برگزيدهاند كه در مجموع ميتوان آنها را به چهار دسته
تقسيم كرد.
دستة اول: در نزد اين گروه،
نافعترين و سودمندترين عبادات، عباداتي است كه بر نفسها دشوارتر و گرانتر واقع
شود. زيرا دوري از هواي نفس ـ كه حقيقت عبوديت و بندهگي همان است ـ در اين عبادتها
بيشتر است.
استدلال آنها اين است كه پاداش به قدر زحمت
و مشقت حاصل ميشود و در اين باره به حديثي ساختگي و بياساس استدلال ميكنند كه: «بهترين
عبادتها دشوارترين آن است»
اين گروه، كه اهل رياضتهاي سنگين و شكنجهكنندهگان
نفساند، گفتهاند كه نفس فقط به همين شيوه راستي و استقامت مييابد؛ زيرا طبيعت
نفس كسالت، سستي و راحتطلبي است و جز با قرارگرفتن در حالات هراسناك و تحمل سختيها،
به راه نميآيد و اصلاح نميگردد.
دستة دوم: به نظر اينها،
تجرد از هر چه غير خدا، زهد در برابر دنيا و تا حد امكان سبكباري اختياركردن از
آن، پشت پا زدن به هر گونه توجهي نسبت به دنيا و ترك زيادهخواهي از هر چه از دنيا
است بهترين عبادتها شمرده ميشود. وانگهي ايشان به دو دسته تقسيم ميشوند: عوامشان
چنين ميپندارند كه اين خود هدف و غايت است؛ لذا براي نيل بدان، آستينها را برزده
و به سعي و تلاش پرداخته و مردم را هم بدان دعوت مينمايند و مدعياند كه اين، از
درجة علم و عبادت فضيلتي بيشتر دارد و زهد و بيعلاقهگي نسبت به دنيا را غايت و
رأس همة عبادتها ميپندارند.
و اما خواص ايشان، اين را به خاطر غيرش
مقصود ميدانند و توجه و وابستگي دوامدار قلب به خدا، همت را بدان جمعكردن، فارغساختن
دل براي محبتش، تعلق و رجوعي خاشعانه به حضرتش، توكل و اعتماد بر او، اشتغال به
حصول رضايت و خشنودياش، مداومت به ذكر و ياد او با زبان و قلب و مستحضرداشتن
مراقبت او را غايت و مقصود حقيقي ميدانند، نه آن چه سبب پراكندهگي و تشتت دل ميشود.
دستة سوم: عباداتي را كه نفع
آن به ديگران ميرسد، بهترين و سودمندترين عبادتها ميشناسند و آنها را بر
عباداتي كه نفعشان قاصر و لازمي است، برتر ميشمارند.
آنان خدمت به فقيران جامعه، اشتغال به مصالح
مردم و رفع نيازمنديهايشان و مساعدت با مال و مقام و سودرساندن به ايشان را افضل
و برتر دانسته و از همين جهت خود را وقف آن ميكنند و به خاطر آن تلاش فراوان ميورزند.
ايشان به گفتة پيامبر(ص) استدلال مينمايند
كه: «الخلق كلهم عيال الله، واحبهم اليه انفعهم لعياله» «مردم همه خرچخواران
خداوندند و كساني كه به ايشان نفعي بيشتر برسانند دوستداشتنيترينشان نزد خداوند
اند» (طبراني)
و نيز استدلال ميكنند كه ثمرة عمل عابد،
قاصر بر خود او است؛ در حالي كه فايدة اين نفعرسانان به غيرشان ميرسد. لذا اين
كجا و آن كجا و ميافزايند كه به همين علت است كه برتري عالم بر عابد به مانند
برتري بدر كامل بر ديگر ستارهگان گفته شده است و نيز به ارشاد آن حضرت(ص) به حضرت
علي(رض) استدلال ميكنند كه «اگر خداوند(ج) به وسيلة تو فردي را هدايت كند، از
شتران سرخمو برايت سودمندتر است» روشن است كه اين برتري به خاطر نفع متعدي اين
كار است و به همين گونه به اين رهنمود نبوي استدلال ميكنند كه: «هر كه به هدايت و
خيري دعوت كند، به اندازة پاداش كساني كه از او پيروي ميكنند، پاداش خواهد برد،
بدون آن كه از پاداش آنها چيزي كاسته شود» و استدلال ميكنند كه ثواب عبادت عابد
با مرگش خاتمه مييابد؛ حال آن كه ثواب كسي كه نفع رسانده، تا مادامي كه نفعش
جريان داشته باشد قطع نميگردد و به بعثت انبيا «عليهم السلام» نيز استدلال ميكنند
كه به خاطر احسان به خلقالله و هدايت و نفعرساندن بر دنيا و آخرتشان بوده است،
نه به خاطر خلوتگزيني، بريدن از مردم و رهبانيت. به همين سبب پيامبر(ص) پيشنهاد
كساني را كه ميخواستند از مردم ببرّند و زندهگي خود را كاملاً به عباداتي خاص
اختصاص دهند، رد كردند.
دسته چهارم: اينان ميگويند كه
عمل بر طبق رأي الهي، در هر وقتي آن چه وظيفه و مقتضاي آن وقت است، بهترين عبادت
است. پس برترين عبادات در وقت جهاد، جهاد است؛ هر چند به ترك اورادي از قبيل نماز
شب و روزة روز و حق اتمام نماز فرض به مانند حالاتي كه امنيت تأمين است، منجر شود.
و بهترين عمل در وقت حضور ميهمان: قيام به اداي حق ميهمان و پرداختن بدان به جاي
وِرد مستحبي است. همچنين اداي حق همسر و فاميل نيز به همين گونه است.
در لحظات سحر: مشغولشدن به
نماز، قرآن، دعا، ذكر و استغفار بهترين عبادتها است. در وقت رهنماييخواستن
جويندة هدايتي و تعليم ناداني، توجه به ياددادن و مشغولشدن بدان بهتر است. در
هنگام شنيدن صداي اذان، ترك وِردي كه مشغول آن است و اجابتگفتن موذن (تكرار كلمات
اذان همراه با مؤذن) بهترين است و هنگام رسيدن وقت نمازهاي پنجگانه، جديت و توجه
لازم در اداي هرچه بهتر آنها و مبادرت بدان در اول وقت و بيرونشدن به قصد جماعت ـ
هرچند مسجد دور باشد ـ بهتر و برتر است.
هنگامي كه محتاجي به
مساعدت به وسيلة مال يا بدن يا مقام نياز دارد، پرداختن به آن و به فريادش رسيدن و
ترجيح آن بر ذكر و دعا و خلوتگزيني بهتر است.
و بهترين عبادت هنگام قرائت قرآن،
متوجهساختن قلب و اهتمام به تدبر و فهم آن است، تا حدي كه انگار خداوند(ج) مسقيم
ترا خطاب ميكند و اين كه حضور قلب لازم بر فهم و تدبر و عزم بر اجراي دستوراتش را
در خود ايجاد نمايي، بزرگتر از حضور قلب كسي كه بعد از دريافت نامة پادشاه به او
دست ميدهد. و در وقت وقوف در عرفه، تلاشورزيدن در تضرع، دعا و ذكر، بهترين است؛
نه روزهگرفتن، كه حاجي را در انجام امور نامبرده ناتوان ميسازد. هنگام دهة
ذوالحجه: عبادت فراوان و به ويژه تكبير، تهليل و الحمدلله گفتن، از جهاد غيرمتعين
فضيلتي بيشتر دارد.
بهترين عمل در دهة اخير رمضان،
قرارگرفتن در مسجد، اعتكاف و خلوتگزيدن در آن از آميزش با مردم و پرداختن به خدمت
ايشان، بهتر است. حتي از پرداختن به تعليم و خواندن قرآن، نزد بسياري از
دانشمندان، فضيلت بيشتري دارد.
هنگام بيماري يا وفات برادر مسلمانت، عيادت
و يا حضور در جنازه و مشايعت آن، بهترين عبادت است.
هنگامي كه حوادث طبيعي و يا غير آن رخ ميدهد و مردم
را اذيت ميكند، اداي مسؤوليت و صبر با حضور در بينشان، از رهاكردنشان بهتر است؛
زيرا مسلماني كه در ميان مردم ميماند تا در برابر اذيت و آزارشان از خود شكيبايي
نشان دهد، از مسلماني كه با مردم نيست و بر اذيتشان صبر نميكند بهتر است. بهتر
اين است كه در امور خير در كنار ايشان باشد، كه اين از عزلتگزيني بهتر است. اما
از همراهي مردم در شر و بديشان، انتخاب عزلت و گوشهگيري بهتر است؛ مگر اين كه
اگر ميدانست كه با همراهيشان آن بدي را محو و يا كم ميكند، در آن صورت بودن در
ميانشان از گوشهگيري بهتر است.
پس بهترين عبادت و عمل در هر وقت
و حالت، اختياركردن آنچه سبب خشنودي خداوند(ج) در آن وقت و حالت ميشود و پرداختن
به واجب، وظيفه و خواستة همان وقت ميباشد.
اين گروه چهارم، به حق اهل عبوديت و بندهگي
مطلق و همهجانبه هستند؛ حال آن كه سه گروه اولي به عبوديت و بندهگي مقيد و
محدودي اكتفا ميكنند و هرگاه يكي از آنها از عبادت دلخواه خود بيرون و فارغ شده و
به عبادت ديگري بپردازد، چنين احساسي به او دست ميدهد كه گويا او عبادتش را ناقص نموده
و يا رهايش ساخته است. او خدا را به شيوة واحدي عبادت ميكند، در حالي كه صاحب
عبادت مطلق و همه جانبه، قصد ندارد عبادت خاصي را بر ساير عبادات برگزيند؛ بلكه
همواره در منازل عبوديت و بندهگي از منزلتي به منزلت ديگر انتقال مييابد. هر گاه
در مسير راهش منزلتي نمايان شود، آن را درمينوردد تا منزلتي ديگر برايش آشكار شود.
و اين است خوي و عادت او در مسيرش، تا آن را به اتمام رساند. چنان كه اگر تو به هر
يك از كتلههاي دانشمندان، عبادتپيشهگان، پيكارگران در راه خدا، ذاكران و مساعدتگران
خيّر به نيازمندان نظر اندازي، او را در جمع ايشان خواهي يافت.
اين همان بندة آزاده و رها از هر قيدي است
كه نه عنعنه و رسمي او را بردة خود ساخته و نه قيدوبندي او را مقيد گردانيده است. او
عملش را به مقتضاي نفس برنگزيده و عباداتي را كه برايش لذتبخش و راحتآفرين است،
اختيار نكرده؛ بلكه او در پي برآوردن خواستة پروردگار خود است. هر چند راحتي و لذت
نفس او در غير آن باشد. يقيناً اين است همان كسي كه به گونة حقيقي مقتضاي (إِيَّاكَ
نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) را محقق و برآورده ساخته و صادقانه بدانها
استوار گرديده است. پوشاكش هر چه ميسر گردد، خوراكش هر چه پيش آيد و مشغوليتش اداي
هر دستور الهي به سر وقت آن است. جاي نشستنش در مجلس، همان آخر جاي كه خالياش مييابد.
نه اشارهيي او را مالك ميشود و نه قيدوبندي او را بردة خود ساخته ميتواند و نه
رسم و رواجي بر او تسلط مييابد، بلكه او آزادة خالصي است كه بر طبق امر آمر، خود
را عيار ساخته و گوش به فرمان اوست، در هر جا كه بخواهد.
آن جا كه ديگران نارسايي كنند، او حضور دارد.
هر حقگرايي او را همدم خود ميشمارد و هر اهل باطلي از او احساس وحشت ميكند. مانند
باران، هر جا رسيد نفع ميرساند و چون درخت خرما هميشه پر برگ و تازه است؛ همه
وجودش حتي خارش هم سودمند است، كه جايگاه غلظت و درشتي با مخالفان دستور الهي و
محل اشتعال خشم هنگام هتك حرمت محارم الهي است. او به حق از آن خدا، به خاطر خدا و
با خدا است. او مصاحبت خدا را برگزيده، تا خلق را و منفعت خلق را اختيار نموده، تا
نفس را. بلكه چون با خدا(ج) باشد، خلايق در ميان نيستند و خالي از ايشان است و چون
با خلق باشد، نفس در ميان نيست و تهي از آن است. مرحبا به او! چه قدر در ميان مردم
گمنام و چه فراوان از ايشان دچار وحشت است. انس و فرحت او با خدا است و طمأنينه و
آرامشش با خدا چه قدر عظيم است! حقا كه خداوند(ج) (در رسيدن به چنين مقامي) شايستة
ياريخواهي و بايستة اعتماد و اتكا است.
منبع : معرفت