نیاز انسانبه تربیت میانه و متعادل
نیاز انسانبه تربیت میانه و متعادل
نوینسده: دکتر ماجد کیلانی
تربیت میانه، اصطلاحی است که از آیه زیر برگرفته ایم ” وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا ” [۱] ” و بدین گونه ما شما را امتی میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید. و پیامبر بر شما گواه باشد….”
مراد از تربیت میانه، تلاش برای آراستن انسان تربیت اسلامی به رفتار متعادل در همه فعالیت های نفس بشری و نفس انسانی است، خواه این فعالیت ها مربوط به تولیدات باشد، خواه برآوردن نیازها، چرا که این حالت میانه عبارت است از تجسم زنده سلامت و بی عیبی و تعادل هر دو نفس که از رهگذر آن ها، هماهنگی با سنن و قوانین خداوند و آفرینش محقق می شود. دانش جدید، برخی از مظاهر این حالت میانه را در ترکیب عناصر مثلا” در خون، و در عواطف و احساسات، و تولید و مصرف، و زیست بوم[۲] مشاهده کرده است و آن را معیار سلامت و بی عیبی در حوزه های یادد شده دانسته است.
مراد از گواهی یاد شده، گواهی درستی و خیر و زیبایی، بازشناخت آن ها از نادرستی و شر و زشتی در هر چیز، و سپس ارشاد همه مردم فراسوی الگوهای صحیح در این زمینه ها و چونگی تحقق عملی آن ها در حوزه های گوناگون است. این نکته ای است که خداوند به آن اشاره کرده است: ” کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ”
” شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید : به کار پسندیده فرمان می دهید، و از کار ناپسند باز می دارید، و به خدا ایمان دارید… “
آگاهی از این میانگی و گواه بودن، برای تحقق دو هدف، مسئولیت بزرگی متوجه تربیت اسلامی می کند: هدف اول، آراستن رفتار عقلی و روحی و عملی انسان مسلمان به میانگی تا آن مایه است که به او شایستگی دهد سنن و قوانین خداوند را در طبیعت و زندگی انسان مشاهده و با آن ها نیک برخورد کند؛ هدف دوم، ایجاد امتی آگاه که نمونه فرهنگی را برای همه انسانیت در داخل و خارج محقق می سازد. تا زمانی که تربیت اسلامی و نظام اجتماعی اسلام موفق به تحقق این امر نشده است، امت مسلمان، در خور احسانی که دو آیه یاد شده بدان اشاره کردند، نگشته است.
تربیت طبیعت بر اساس آن میانه متعادل، کاری است که خداوند به خود انسان واگذار کرده است و آن را مسئولیتی انسانی قرار داده است، و همچنین خداوند این تربیت را وسیله اصلی زندگی نفس بشری و نفس انسانی و حفظ آن دو از عوامل بیماری و مرگ، و نیز ابزار رشد و تعالی جوامع در بعد بشری و انسانی، تغییر بحران ها و چاسخ به نیازهای آن ها و رفع مشکلات و تهدیدهای فرا روی آن ها قرار داده است: ” إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ… ” [۳]
” در حقیقت، خدا حال قومی را تغیر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند… “
حاصل نهایی همه این ها، شایستگی انسان برای پرداختن به امانتی است که خداوند یپبر عهده او نهاده و وی را با آن آزموده است، یعنی امانت تسخیر این جهان و آن چه در آن است، هدف هدایت شدن به سوی خداوند و شناخت او و شکر و پرستش وی: ” إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا “[۴]
” ما امانت [ الهی و بار تکلیف] را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، پس از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هراسناک شدند، [ ولی ] انسان آن را برداشت؛ راستی او ستمگری نادان بود…. “
برای آن که تربیت موفقیت آمیز باشد، ناگزیر باید دو اصل اساسی هماهنگ باشد:
اصل اول: پیروی نفس از قوانین و سنن الهی درباره نفس و حالت های آن در سلامت و بیماری، زندگی و مرگ، فضیلت و پستی، درستی و نادرستی، خیر و شر، زیبایی و زشتی، نظم و بی نظمی در سطح فردی و اجتماعی. تربیت موفق، آن است که برای کشف این قوانین و سنن بکوشد، سپس سازوار با آن ها، نظام و برنامه خود را طراحی کند و نهادهایش را برپا دارد. اگر مخلصان به این قوانین و سنن آگاه نباشند، و با به کار بستن آن ها مخالفت ورزند، اخلاص شان به کار نمی آید: ” قُل لاَّ أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ “[۵]
” بگو جز آنچه خدا بخواهد براى خودم اختیار سود و زیانى ندارم و اگر غیب مىدانستم قطعا خیر بیشترى مىاندوختم و هرگز به من آسیبى نمىرسید من جز بیمدهنده و بشارتگر براى گروهى که ایمان مىآورند نیستم “
مکر و چاره اندیشی اهل مکر، به دو شرط زیانی نمی رساند: اول، پرهیز مؤمنان از عوامل ضعف داخلی، تقویت عوامل قدرت داخلی: ” وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلاَّ بِاللّهِ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلاَ تَکُ فِی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُونَ، إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَواْ وَّالَّذِینَ هُم مُّحْسِنُونَ”[۶]
” و صبر کن و صبر تو جز به [توفیق] خدا نیست و بر آنان اندوه مخور و از آنچه نیرنگ مىکنند دل تنگ مدار، در حقیقت خدا با کسانى است که پروا داشتهاند و [با] کسانى [است] که آنها نیکوکارند “
شرط دوم، مخالفت مکر و تدبیر یاد شده با قوانین و سنن الهی است: ” قُل لاَّ أَمْلِکُ لِنَفْسِی ضَرًّا وَلاَ نَفْعًا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ إِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَلاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ”[۷]
” بگو براى خود زیان و سودى در اختیار ندارم مگر آنچه را که خدا بخواهد هر امتى را زمانى [محدود] است آنگاه که زمانشان به سر رسد پس نه ساعتى [از آن] تاخیر کنند و نه پیشى گیرند”
در آیه اول، سود و زیان مقدم شده است تا بیان ناتوانی کسانی باشد که با ابزار ها و روش های گوناگون و بر خلاف سنن و قوانین زندگی، می خواهند منافع و امتیازات خود را حفظ کنند، حال آن که در آیه دوم، زیان بر سود مقدم شده است تا نشان دهنده ناتوانی تندروانی باشد که بر خلاف سنن و قوانین الهی در مورد مرگ و اجل امت ها، می خواهند با وسائل و روش هایی نابودی نظام ها و جوامع فاسد را سرعت بخشند. خواست الهی که با عبارت ” الا نا شاء الله” به آن اشاره شده، عبارت است از مشیت سنن و قوانینی که لازم است تربیت اسلامی همواره بر کشف و شناسایی آن ها و تبدیلشان به نهادها و کاربردهایی در زمینه های گوناگون زندگی، بکوشد برای مؤثر افتادن این تربیت در تحقق این هدف، باید بر علوم انسانی و اجتماعی اصیل و معاصری استوار باشذ که از پیامدهای آن ها، یقین داشتن به اهمیت سنن و قوانین خداوند در نفوس و جوامع است: ” وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ “[۸] ” و در خود شما، پس مگر نمی بینید؟” و ” یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ …. “[۹]
“… به خودتان بپردازید. هرگاه شما هدایت یافتید، آن کس که گمراه شده است به شما زیانی نمی رساند…”
اصل دوم: آن است که تربیت، عبارت است از تنظیم پاسخ گویی به نیازهای بشری و نفس انسانی که برای شکل دادن به دو حد طبیعت انسانی با یکدیگر همکاری می کنند یعنی فراترین حد، که حضیض نفس بشری به آن ختم می شود. نیازهای دو نفس میان این دو حد پراکنده است، رفتار انسان، در برآوردن این نیازها، سازوار با مرز های این رفتار که برگرفته از شدت نیاز قوی تر، و تربیت و فرهنگ حاکم، و تأثیرات رشد و محیط اند، که در نوسان است.[۱۰]
بنابراین، اگر نظام های تربیتی کافر و محیط های فاسق یعنی منحرف از سنن بر این مرزها حاکم شوند، شیطان هایی از بشر پدید می آورند، یعنی مردمانی که از سر عمد از سنن و رفتار و قوانین اجتماعی الهی منحرف شده اند، و نفوس انسانی خواهند مرد و نفوس بشری چیره خواهند شد و زمام رفتار افراد را به دست خواهند گرفت و روابط اجتماعی را شکل خواهند داد. این گونه نفوس، مراد خداوند است: ” إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ ” [۱۱] ” نفس قطعا” به بدی امر می کند… “
اما اگر مرزهای یاد شده، تسلیم نظام های تربیتی و رهنمودهای فرهنگی و محیط های اجتماعی مؤمن شوند، مؤمنانی پدید خواهد آمد که از برخورد با قوانین رفتار و سنن اجتماعی الهی پروا می کنند، و نفوس انسانی زمام رفتار فردی و روابط جمعی را به دست می گیرند تا به آن چه که با قوانین و سنن یاد شده سازوار است امر کنند و از برخورد با آن ها بازدارند. در آیه زیر، مراد خداوند از نفس، همین نفوس انسانی است: ” وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ “
” و سوگند به [ نفس لوّامه ] وجدان بیدار و ملامت گر” این نفس سرزنش می کند تا به تفکر پرداخته شود و خود انتقادی صورت پذیرد و به کارهای شایسته عمل گردد، و از کار ناپسند انتقاد شود و مواضع و درجات میان گناه و تقوا بررسی گردد.
هرگاه تربیت مؤمنانه بر هدایت مرزهای مورد اشاره رفتار چیره باشد و آثار مثبت آن در زندگی جاری و محیط تثبیت گردد، و نیازهای جسمی به صورت منظم و درست پاسخ داده شود، نفس انسانی هدایت می یابد یا با قوانین و سنن خداوند در رفتار و اجتماع، هماهنگ می شود. در قرآن کریم به این نفوس هدایت شده، اشاره شده است: ” یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ،ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً “[۱۲] ” ای نفس مطمئنه، خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد ” و از آن جا که انسان تحت تأثیر ساحت های رفتار خیر و شر قرار می گیرد، خداوند متعال گفته است : ” لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ،ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ،إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ”
” [که] براستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم، سپس او را به پستترین [مراتب] پستى بازگردانیدیم، مگر کسانى را که گرویده و کارهاى شایسته کردهاند که پاداشى بىمنت خواهند داشت “
——————————–
نام کتاب: فلسفه تربیت اسلامی / تألیف: دکتر ماجد کیلانی
[۱] بقره۱۴۳.
[۲] Ecosystem
[۳] رعد،۱۱.
[۴] احزاب،۷۲.
[۵] اعراف،۱۸۸.
[۶] نحل،۱۲۷-۱۲۸.
[۷] یونس،۴۹.
[۸] ذاریات، ۲۱.
[۹] مائده،۱۰۵.
[۱۰] برای آگاهی بیشتر با نیازهای انسان، بنگرید به : اهداف التربیه الاسلامیه، از مؤلف.
[۱۱] یوسف،۵۳.
[۱۲] فجر،۲۷-۲۸