معنی و مفهوم تربیت و بررسی تربیت از دیدگاه دکتر هوشیار
معنی و مفهوم تربیت و بررسی تربیت از دیدگاه دکتر هوشیار
نویسنده : حسن ملکی (قاسم)
معنی و مفهوم تربیت
تربیت در جریان زندگی انسان نقش مهم، اساسی و حیاتی دارد. هر کسی به نحوی از آن برخوردار است و کم و بیش از ویژگیهای آن بهرمند می باشد و انسان ها از بدو خلقت خویش سعی نموده اند آن را بر فرزندان خود اعمال نمایند.
از این رو بحث تربیت مورد توجه دانشمندان، فیلسوفان، روشنفکران و مصلحان اجتماعی و حتی شعرا و نویسندگان بوده است، اما آنچه که بیشتر نمایان گشته این است که از یک لغت واحد به نام تربیت هر کسی استنباطی دارد که خاص خود اوست و با استنباط دیگران کم و بیش متفاوت است. چرا که هر کسی با توجه به تجربیات و نگرشهای خویش درباره ماهیت ، نقش و اهمیت و … آن به بحث پرداخته اند، یعنی هر یک از آنها به جنبه خاصی از تربیت پرداخته و در توجیه و تبیین آن کوشیده اند و نتیجه گرفته اند که تربیت همان است که می گویند، لذا برای آنکه از دچار شدن به خطاهای گذشتگان پرهیز کنیم باید به مطالعه تربیت به طور همه جانبه بپردازیم تا به شناختی عمیق تر در مورد ماهیت آن برسیم تا از آثار نامطلوبی که بر اثر عدم درک صحیح تربیت عارض می شود جلوگیری نماییم.
تربیت را به معنای پرورش و پروراندن، بار آوردن، آموزش، تغییر رفتار، جامعه پذیری، ایجاد آمادگی،تشکیل ذهن، پرورش قوای ذهنی و … آورده اند. اگر دقت نماییم این معنای با مفهوم تربیت مختلف می باشند. برای اینکه تفاوت ها معین گردند چند مورد را مورد بررسی قرار می دهیم:
۱)پرورش
گروهی پرورش را به معنای تربیت عنوان می نمایند. پرورش به معنای پرورانیدن و پروریدن و یا عبارتی شکوفا نمودن استعدادهای بالقوه افراد می باشد و بالفعل تبدیل نمودن آنها مورد نظر است. در واقع به طبیعت درونی و توانایی های نهفته در پرورش یابنده اهمیت داده می شود. با چنین معنای از پرورش کار پرورش دهنده صرفا ایجاد شرایط، امکانات، موقعیت ها و آماده زمینه لازم جهت شکوفایی نوعی استعداد و توانمندی نهفته فرد است. فرض کنیم فردی استعداد خواندن را دارد برای شکوفا شدن این استعداد وظیفه این خواهخد بود که امکاناتی نظیر معلم، کتاب ، قلم، تخته سیاه و … برای او مهیا گردد تا بعد از صرف مدت زمانی او بتواند خواندن را از خود بروز دهد. اگر کسی امکاناتی نظیر معلم، کتاب و … را فراهم نماید و باعث گردد که کسی خواندن یاد بگیرد در این صورت سوال این است که ایا می توان عمل این فرد را معادل با تربیت عنوان نمود، بدون شک چنین نخواهد بود. چرا که در آن صورت به قول جان دیویی نوعی ایستایی و ثبات را برای تربیت پذیرفته ایم. چون که بعد از شکوفا شدن استعدا مورد نظر در فرد، کار تربیت پایان خواهد یافت. علاوه بر این نوع استعدادی که مربیان در وجود متعلمان شناسایی می نمایند آیا منطقی و قابل قبول و به طور درست شناسایی شده باشند یا خیر، نیز به نوبه خود معادل گرفتن پرورش با تربیت را زیر سوال می برد.
۲)بار آوردن
برخی نیز بار آوردن را مترادف با تربیت می آورند. بار آوردن مفهومی است برای پدیدآوردن دگرگونی- هایی که انسانها انها را هدف قرار داده اند. به عبارتی در بارآوردن قصد و نیت مربی و اولیا مد نظر می باشد. در بار آوردن بر عکس پرورش به طبیعت درونی به عنوان بنیاد و اصلی که باید از آن پیروی کرد نگریسته نمی شود. بلکه هدف هایی که ما بر گزیده ایم و دگرگونی هایی که از پیش تعیین شده اند اصل شمرده می شوند. از اینجا سنت که بعضی مواقع بین طبیعت انسانی از یکسو و هدف هایی تعیین شده از سوی دیگر تضاد رخ می دهد و کار آموزش و پرورش به صورت ستیز با طبیعت در می آید.
به عبارت ساده تر برخی مواقع مربیان و بزرگسالان هدف های را برای کودکان در نظر می گیرند که کودکان استعداد رسیدن و تحقق بخشیدن به آن هدف ها را ندارند. مثلا کسی عنوان می نماید که فرزند او باید پزشک گردد در صورتی که فرزندش استعداد و آمادگی ذهنی لازم جهت دریافت مفاهیم علم پزشکی را ندارد. در این صورت بر خلاف طبیعت انسانی عمل می نماییم.
به طور خلاصه اگر پرورش فراهم آوردن زمینه برای نمایان کردن توانای هاست. بارآوردن کاری است که بیشتر با فرمان دادن و تحمیل عقیده کردن، شکل دادن، پدید آوردن عادت ها و در نتیجه با محدود کردن فعالیت هاست و روش آن بیش از هر چیز تلقین و تکرار و نیز وادار کردن است. از این رو هر چیزی که ماهیت آن را اجبار، تحمیل، فرمان دادن صرف تشکیل دهد را نمی توان به عنوان تربیت علمداد کرد.
۳) آموزش و تعلیم
گروهی آموزش و تعلیم را معادل با تربیت معنا می نمایند و آموزش عبارت است از فعالیت هایی که به منظور ایجاد یادگیری در یاد گیرنده از جانب آموزگار یا معلم طرح ریزی می شود و بین آموزگا و یک یا چند یاد گیرنده به صورت کنش متقابل جریان می یابد و تعلیم به معنی انتقال دانایی به دیگری است که به راه های گوناگونی از فبیل چشم و گوش و رایه طریق و نظایر اینه تحقق می یابد، خواه موجب رشد باشد، خواه موجب فساد، چه در مورد انسان صورت گیرد و چه در مورد حیوان و بلاخره در قالب کلام انجام یابد خواه به وسیله الهام و وحی.
آموزش و تعلیم در واقع کوششی و تلاشی است که از ناحیه معلم جهت انتقال مطالبی خاص به شاگردان صورت می گیرد و پس از انتقال مطلب قطع گردد. به عبارتی آموزش مقطعی است و نمی تواند دایمی باشد. بنابراین چیزی که دایمی نباشد نمی تواند به جای تربیت مورد استفاده قرار گیرد. چرا که یکی از ویژگیهای عمده تربیت مداوم بودن آن است.
۴)آموزش و پرورش
برخی نیز آموزش و پرورش را معادل با تربیت عنوان می نمایند و برای آن مفهومی خاص قایل می شوند. گاهی فراگرد کسب معرفت و علم و گاهی نتیجه فراگرد کسب علم ومعرفت را آموزش و پرورش عنوان نموده اند. برخی نیز آن را فراگردی می دانند که بواسطه آن مجموعه اعتقادات، ارزش ها، هنجارها، دانش ها، مهرتهای جامعه به نسل جدید منتقل می گردد.مفهوم آموزش و پرورش با فراگیر اول و سوم در واقع با مفهوم آموزش و تعلیم معادل می گردد و در فراگرد دوم نیز چون جهت معین نمی باشد بنابراین آموزش و پرورش را نمی توان معادل تربیت عنوان نمود.
۵)تغییر رفتار
در پرتو جریان تغییر رفتار عملکردی از انسانها مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد و سعی می گردد در جهت کاهش یا افزایش آن توسط انسانها بهبودی حاصل شود. نظر به این که تغییر رفتار دادن نیز یک بعدی و موردی است، لذا آن را نیز نمی توان به جای تربیت استعمال کرد.
۶)جامعه پذیری
در جریان جامعه پذیری سعی بر این است که کودکان را با ارزشها، هنجارها، آداب و رسوم، هنر، ادبیات،… آشنا نمود و آنان را چنان نمود که مطابق با خواست جمعی عمل نمایند. هر چند که اهمیت جامعه پذیری قابل انکار نیست اما ان را به علت نگاه صرف جمعی نمی توان به جای تربیت به کار بست.
بقیه موارد نیز به همین ترتیب قابل بحث و بررسی می باشند. نتیجه این کار تمام مواردی را که افراد و جریان های فکری مختلف در خصوص تربیت اعلام می نمایند اشتباه و خطا نیستند بلکه معادل تربیت نمی باشند و تنها بخشی از جریان تربیت را مورد نظر قرار می دهند که زیر مجموعه ای از تریبت می باشند. به عبارتی تربیت هیچ کدام از اینها { پرورش، آموزش، جامعه پذیری، تغییر رفتار، پرورش قوای ذهنی، آمادگی و …} نیست ولی همه انها هست و یا همه انها هست ولی هیچ کدام نیست. خلاصه این که تربیت به تنهایی برابر، معادل و مترادف با هیچ کدام از مفاهیمی که ذکر گردیده نیست بلکه شامل همه انها است. همه انها را درون خودش جای میدهد. تربیت مفهومی وسیع تر و کلی تر و جامع تر از انچه که در ذهن ها تصور می رود دارد.
تربیت را دارای دو بعد می دانند. تربیت رسمی و غیر رسمی. منظور از تربیت رسمی آموزش کلاسیک می باشد که در مدارس و دانشگاه ها با توجه به برنامه های خاص خود صورت می پذیرد، می باشد. تربیت غیر رسمی به مجموعه اموخته ها و یاد گیریهایی اطلاق می گردد که در چهرچوب کتابهای مدارس و دانشگاهی نمی باشد بلکه در کنار انها بوده و نقش مکمل انها را دارند و از طریق مختلف چون رسانه ها، کتابهای غیره درسی ، فعالیت های تربیتی اجتماعی، محیط، خانواده ها ،و … فراگیران انها را به دست می اورند. در مجموعه ای که پیش رو است تربیت هم تربیت رسمی و هم تربیت غیر رسمی را مد نظر قرار می دهد.
تعریف تربیت
تربیت در لغت به معنی نشو و نما دادن، زیاد کردن، بر کشیدن و و مرغوب و قیمتی ساختن است. در معنی اخیر، تربیت از حد افراط و تفریط بیرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن است. با توجه به معنی بالا به به ذکر تعریفی از تربیت می پردازیم که اختلاف نظر بین علما در محتوای این تعریف کم می باشد. حداقل اینکه بین صاحب نظران تربیت در ایران بر سر این تعریف که جهت گیری مذهبی نیز دارد اتفاق قول وجود دارد.
دکتر هوشیار ،بیتا :
تربیت عبارت است از اداره و هدایت جریان ارتقایی و رشد بشر به منظور جهت دادنش به سوی کمال بی نهایت
در این تعریف منظور از اداره سرپرستی کردن، کارگردانی نمودن، مراقب و ناظر بودن، خرجی دادن، تدارک رسانی و … می باشد.
منظور از هدایت، راهنمایی نمودن، جهت را نشان دادن، جهت خیر و شر را بیان کردن می باشد.پیامبران هادی هستند و خداوند متعال هدایت گر، نقش مربی مانند تابلوی راهنمایی است. پیامبران در واقع نقش تابلو راهنما را دارند. تابلو دعوت کننده به خود نیست بلکه راه را نشان می دهد. بر این اساس هیچ پیامبری نیز از مردم نخواسته که برای او بنده باشند. لذا معلم نیز حق ندارد شاگرد را بنده خویش گرداند بلکه هدایت کننده و هادی است.
کلمه هدایت مفهوم گسترده دارد هدایت با دستور دادن یا امر کردن فرق دارد. در امر کردن فرد امر کننده از دیگری می خواهد که کاری را طبق دستور ئاو انجام دهد. هدایت با توصیه کردن نیز فرق دارد. در جریان توصیه فردی که توصیه می کند بدون اینکه فرد دیگر را مجبور سازد از او می خواهد که کاری را طبق توصیه او به معرض اجرا در آورد. هدایت با موعظه نیز تفاوت دارد در جریان موعظه انجام کاری معین به فرد گوشزد می شود.
مفهوم هدایت کردن با تلقین نیز متفاوت است در تلقین کردن معمولا فرد تلقین کننده می خواهد نظر خود را به دیگری تحمیل کند و فرصت تعقل، تفکر و استدلال را از او بگیرد در صورتی که هدایت کردن یعنی کمک به فرد برای شناختن خود و محیط پیرامون خویش و بررسی مسایل و مشکلات است، محور، هدایت تفکر و تبادل نظر و هموار ساختن راه برای اخذ تصمیم از طرف فرد است، هدایت در مفهوم تربیتی خود پایه و اساس حقیقت جویی و کمال طلبی می باشد. هدایت، جریانی است که در آن فرد هدایت کننده می خواهد از طریق بحث و گفتگو و ارائه راه های مختلف و متوجه ساختن فرد به امکاناتش در حل مسایل و مشکلات کمک نماید. در هدایت افراد دارای اختیار، آزادی و حق و انتخاب هستند.
منظور از جریان حرکت از یک نقطه به نقطه دیگر به صورت تدریجی است. تربیت یک سیر است از یک نقطه به نقطه دیگر. انسان در روز اول در نقطه ای بود قدش رشد کرد نهایت به دنیا آمد و متوقف نشد تا اینکه به انسان کامل بدل شد. عقل نیز به صورت جریان است قدم به قدم در حال تکامل است. ترس، عشق، عاطفه، کینه و …و خلاصه همه خصوصیات انسانی خط جریانی دارند. منظور ارتقاء بالا آمدن، رشد کردن، از مرحله ای به مرحله ای اوج گرفتن است منظور از کمال بی نهایت هدایت به سوی خداست، هدایت به سوی خدا به طوری که رنگ خدایی بگیرند و خداگونه شوند. منظور از خداگونه شدن این که هر آنچه را که خداوند آن را زشت، نازیبا، ناپسند و غیر مجاز می داند انسان هم ان را زشت، ناپسند و غیر مجاز تلقی نماید و از پرداختن به انها پرهیز نماید و هر آنچه را که خداوند خوب، مجاز، پسندیده و … می شمارد انسان نیز انها را محترم بشمارد و خود را مقید به انها نماید.
کمال و تکامل فردی گاهی جنبه شناختی دارد که به دانش، شناخت و آگاهی انسان مربوط می شود. گاهی جنبه حرکتی دارد که به رفتارها و اعمال عینی انسان که بیشتر مظاهر جسمانی دارند مربوط است و گاهی جنبه عاطفی دارد که با نگرش، اعتقاد، ایمان، علایق احساسات و تمایلات انسان مرتبط است.
با توجه به بحث های که گذشت، تربیت فرایندی که صرفا دانش و انتقال آن مطرح باشد، شاگرد حالت پذیرا تابع و سر به راه داشته باشد، تحمیل مطلق از سوی بزرگسالان بر کوچکتران مطرح باشد، کتابهای درسی اختصاصا بیانگر دانش فرد باشند، مدرسه صرفا مجری یک سری برنامه های خشک و بی روح و غیر متناسب با شاگردان باشد، روش های یادگیری صرفا سنتی و غیر منطبق بر مخاطبین باشد، تجربه نقشی در حیاط افراد نداشته باشد، و ده ها مورد این چنین که معمولا در سیستم تربیتی سنتی مشهود می باشند نیست بلکه جریانی است که در آن به جای تحمیل و فشار از بالا آزادی بیان و رشد فردی، به جای اعمال انضباط سخت خارجی فعالیت آزادانه، به جای یادگیری صرفا از کتاب و معلم یادگیری از طریق تجربه و بینش به جای آماده کردن افراد صرفا برای آینده بهره برداری از فرصت های زندگی کنونی، به جای اهداف ثابت، اهداف پویا و … منظور می باشد.
در این خصوص خواجه نصرالدین طوسی می گوید:
که در آن به جهد و حرکت زیاد حاجت ندارد، مانع ندارد، مانع شوند، و روی او به جانب سعادت ابدی، که مستلزم جهد و عنایت است. می گردانند تا به وسیله تادیب ئ تعلیم ایشان به نرتبه اعلی از مراتب وجود می رسند.
———————————————————
منبع :شاخص های تربیت / تالیف: حسن ملکی (قاسم) / ناشر: آییژ – من گرافیک