منزلت و جایگاه مال و دارایی در اسلامی
منزلت و جایگاه مال و دارایی در اسلامی
نویسنده : ابوحذیفه ابراهیم بن محمد / مترجم: عبدالرسول گلرانی
مال و دارایی که امروز نقش عمده و بسیار با اهمیت آن در زندگی، از دید هیچ کس پنهان نمانده، از گذشته های دور حتی قبل از اسلام در میان همه ی امت ها و ملت ها، امری اساسی در حیات آن ها بوده است. در نظام اسلامی نیز از ارزش و جایگاه ویژه ای برخوردار است. زیرا «مال و ثروت» عنصری است که لازمه ی زندگی است و نه تنها تمام سعادت ها، عزّت ها و توانایی های انسان، عمران و آبادانی زمین، بلکه تمام پیشرفت های حیرت آور و شگفت انگیز بشری در زمینه ی علوم مادی و معنوی، تحولات خارق العاده در تکامل صنعت، ارتقای کمی و کیفی فرهنگ و تمدن، پرواز بر فراز سیارات آسمانی و سفر به اعماق دریاها و کشف رازهای نهفته ی طبیعت و گنجینه های زمین، همه و همه وابسته به مال و دارایی است.
قرآن کریم با توجه به این واقعیت که «مال» زینت بخش زندگی است آن را «زینه الحیاه» نامیده است و در این باره آن را با اولاد و فرزندان یکسان و همردیف قرار داده و حتی آن را مقدم بر اولاد یاد کرده است آنجا که می فرماید:
(الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا) (کهف: ۴۶)
« دارائی و فرزندان ، زینت زندگی دنیایند.»
و در سوره ی اسراء نیز می فرماید:
(وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ) (اسراء: ۶)
«و با اموال و فرزندان مدد و یاریتان میدهیم.»
در سوره ی نساء «مال و دارایی» را «قوام» حیات برای مردم گفته و اجازه نداده در اختیار کسانی قرار گیرد که از حسن تدبیر در تصرف آن ناتوانند و با اسراف و تبذیر آن را هدر می دهند، حدود و مصلحت مشروع و معقول آن را در نظر نمی گیرند و برای مصالح زندگی و اداره ی امور خود و نفع عموم، از آن بهره نمی جویند. آن جا که می فرماید:
(وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً) (نساء: ۵)
« اموال کمخردان را که در اصل اموال شما است به خود آنان تحویل ندهید . چرا که خداوند اموال را برایتان قوام زندگی گردانده است.»
منظور از «سفیهان» همه ی افرادی است که نمی توانند مال را در جای مناسب و مشروع آن صرف کنند. کسانی که «مال» – این نعمت خداوندی – را در غیر جای آن خرج می کنند در واقع آن را ضایع و تباه می نمایند و نسبت به نعمات پروردگار کفران و ناسپاسی می کنند. خداوند این کسان را «اسرافکار» و «برادران شیطان» نامیده است آن جا که می فرماید:
( … وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیراً إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً ) (اسراء: ۲۶- ۲۷)
«و به هیچ وجه باد دستی مکن بیگمان باد دستان دوستان اهریمنانند ( و گوش به وسوسههای ایشان میدارند و در انجام بدیها همسان و همگامند ) و اهریمنان بسیار ناسپاس ( نعمتهای ) پروردگار خود هستند ( و تمام توان خویش را در فساد و نافرمانی از خدا میگذرانند . باد دستی هم فساد و نافرمانیاست ، از آن خویشتن را برحذر دارید تا همچون اهریمنان بشمار نیائید و با ایشان در آخرت به دوزخ نیفتید ). »
تبذیر و اسراف تنها زیاده روی در خرج و مصرف نیست که جانب اعتدال رعایت نگردد، بلکه تبذیر و اسراف بر اساس تفسیری که ابن عباس و ابن – مسعود رضی الله عنهما – کرده اند، این است که «مال در غیر جای خود صرف گردد» چون «مال» نعمت الهی است و حق آن این است که در راه طاعات و خیرات به کار برده شود و تبذیر آن است که حق نعمت ادا نشود و در راه باطل صرف گردد.
همچنان که خداوند به دست آورده مال را – از راه های حلال – ابتغای فضل خود فرموده و به جز هنگام اذان نماز جمعه به ترک تحصیل آن دستور نداده است، آن هم برای آن است تا توازن میان مقتضیات حیات و خواسته های روح برقرار گردد زیرا هر انسان مسلمان باید لحظاتی را به دور از مشغولیت های مادی و جاذبه های حیات و معاش، با پروردگار خود خلوت نماید، چون جز با چشیدن طعم خاص راز و نیازهای خالصانه با خدا، دل ها اصلاح نمی پذیرند.
لذا خداوند برای لحظات محدود اما با شکوه و با معنویت ادای نماز جمعه به ترک معاملات دستور داده است، آن جا که فرموده است:
( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلَاهِ مِن یَوْمِ الْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ ) (جمعه: ۹)
« ای مؤمنان ! هنگامی که روز آدینه برای نماز جمعه اذان گفته شد ، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید . این ( چیزی که بدان دستور داده میشوید ) برای شما بهتر و سودمندتر است اگر متوجه باشید. »
همچنان جهت مصرف و خرج کردن «مال و ثروت» میانه روی و اعتدال را رهنمود فرموده است آن جا که می فرماید:
( وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلَى عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً ) (اسراء: ۲۹)
« دست خود را بر گردن خویش بسته مدار ( و از کمک به دیگران خودداری مکن و بخیل مباش ، ) و آن را فوقالعاده گشاده مساز ( و بذل و بخشش بیحساب مکن و اسراف مورز ، بدان گونه ) که سبب شود از کار بمانی و مورد ملامت ( این و آن ) قرار گیری و لخت و غمناک گردی. »
در جای دیگر وقتی خدای رحمان بندگان ویژه ی خود را ستایش می نماید، به این صفت آنان اشاره دارد که در حیات اقتصادی توازن و تعادل را میان اسراف و امساک برقرار می دارند، آن جا که در سوره ی فرقان می فرماید:
( وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَاماً ) (فرقان: ۶۷)
« و کسانیند که به هنگام خرج کردن ( مال برای خود و خانواده ) نه زیادهروی میکنند و نه سختگیری ، و بلکه در میان این دو ( یعنی اسراف و بخل ، حد ) میانهروی و اعتدال را رعایت میکنند. »
پیامبر عزیز و گرامی اسلام (ص) نیز برای بیان فضل «مال و توانگری» و توجه دادن به حفظ و منافع آن و آگاهی بخشیدن بر بهترین شیوه ی انفاق و مصرف – یعنی اعتدال و میانه روی کردن – رهنمودهای ارزنده ای ارائه نمودند از جمله فضل «غناء و توانگری» فرمودند:
«الید العلیا خیر من الید السفلی»
«دست برتر (به توانگری و بخشیدن) بهتر از دست فروتر (به ناتوانی و تکدی) است.»
«خیر صدقه ما کان عن ظهر غنی»
«بهترین صدقه و خیرات (در راه خدا) آن است که از روی توانگری باشد.»
همچنان برای «سعدبن ابی وقاص» که می خواست بعد از مرگش همه ی اموال و دارایی خود را در راه خدا انفاق فرمود:
«اگر تو ورثه ی خود را توانگر بگذاری بهتر از آن است که آنان را نیازمند بگذاری تا از مردم گدایی کنند.»[۱]
«انّ الله یحبّ التّقیّ الغنیّ الحفیّ»[۲]
«هر آیینه خداوند توانگر پرهیزگار (مهمان نواز) و خوش آمدگو را دوست می دارد.»
همچنان اساس اقتصاد و پایه ی انفاق را همانند سایر امور زندگی، بر مبنای (خیر الامور اوسطها) میانه روی و اعتدال بیان فرموده اند.
«ما عال من اقتصد»
«نیازمند نگردید کسی که در مصرف و انفاق میانه روی برگزید.»
«الاقتصاد نصف المعیشه» «میانه روی یک نیمه از معیشت و امورات زندگی است.»
« من فقه الرّجل رفقه فی المعیشه»
«از (نشانه های) دانش و آگاهی مرد، مدارا و میانه روی او در امور زندگی است.»
بدون شک اگر کسی با شریعت اسلامی، فقه و احکام آن آشنایی داشته باشد، در اولین نگاه متوجه می شود که فقه اسلامی عمدتاً از دو جزء تشکیل شده است که یکی «عبادات» و دیگری «معاملات» می باشد، پس اسلام به معاملات که امر «مالی» است به عنوان جزئی از شریعت می نگرد و آن را یکی از دو عنصر اساسی می داند که انسان را به سعادت و نیک بختی می رساند.
اسلام به «مال و سرمایه» قداست می بخشد و آن را با مفاهیم و معانی اخلاقی پیوند می دهد و شخص خود را در برابر آن همانند امور عبادی مورد محاسبه قرار می دهد.
اینجاست که ارزش مال و معاملات مستند به شریعت اسلام، با معاملات مستند به قوانین بشری بسیار فرق می کند، چون فرد خود را در برابر آن ملزم و مقید می داند و به راحتی نمی تواند از قیودات آن فرار کند. و چنین معاملاتی کمتر در معرض دگرگونی قرار می گیرد. اگر ما از انصاف دور نشویم، تلاش های خستگی ناپذیر فقهای مذاهب مختلف اسلامی در ابواب «فقه معاملات» مورد دقت قرار و جهد و اجتهادات آنان را در استنباط احکام معاملات از کتاب و سنت ارزیابی نماییم به خوبی درمی یابیم که فقهای اسلام درباره ی روشن نموده راه های مشروع و عادلانه ی درآمد و انفاق و درستی معاملات، زحماتی را متحمل شده اند که هیچ یک از اهل فکر و نظر در این زمینه به پای آنان نمی رسد و لازم است که «فقه اسلامی» منهج حیات و مبنای زندگی قرار گیرد. چه خوب بود اگر مسلمانان کار و فعالیت های خود را بر اساس این میراث گرانبها بنا می نمودند و دستورهای آن را شاهراه سیر و سلوک خود قرار می دادند تا این گونه گرفتار اختلافات و بی مبالاتی نسبت به حلال و حرام نمی شدند.
با فرض شدن زکات، «مال و دارایی» در باب عبادات قرار گرفت. فریضه ای که در بیشتر آیات قرآن کریم به صورت قرین با نماز یاد گردیده است و باید شأن آن در میان امت اسلامی همانند شأن نماز باشد. زکات رکنی از ارکان اسلام است که اگر کسی آن را انکار نماید مرتد شده و خون او مباح می گردد. فریضه ای که خلیفه ی راشد رسول الله (ص) حضرت ابوبکر صدیق (رض) درباره ی کسانی که از پرداخت آن امتناع ورزیدند، می فرماید:
«و الله لاقتلنّ من فرّق بین الزّکاه و الصّلوه»
«سوگند به خداوند با هر کسی که میان زکات و نماز فرق بگذارد جنگ می کنم.»
آری، این بالاترین شأن و منزلت مال در اسلام است که برای حفظ و حمایت از آن شدیدترین عقوبت و مجازات را برای سارق آن تعیین کرده است که بریدن دست اوست. در این امر، حتی میان زن دزد و مرد دزد فرق ننهاده است. آن جا که می فرماید:
( وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَهُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ) (مائده: ۳۸)
« دست مرد دزد و زن دزد را به کیفر عملی که انجام دادهاند به عنوان یک مجازات الهی قطع کنید ، و خداوند ( بر کار خود ) چیره و ( در قانونگذاری خویش ) حکیم است ( و برای هر جنایتی عقوبت مناسبی وضع میکند تا مانع پخش آن گردد ). »
«اسامه بن زید» که از یاران محبوب پیامبر گرامی اسلام (ص) بود، درباره ی فاطمه دختر اسود مخزومی که به اتهام سرقت زیورآلات و قطیفه[۳] محکوم به قطع دست شده بود به نزد آن حضرت (ص) رفت و به خاطر حفظ آبروی قبیله ی آن زن، شفاعت کرد تا دستش قطع نشود. پیامبر گرامی اسلام (ص) نه تنها شفاعت و وساطت صحابی محبوب خود را در این باره نپذیرفت بلکه بر او خشم گرفت و فرمود:
«أتشفع فی حدّ من حدود الله؟»
«آیا در برابر اجرای حدی از حدود و مقررات الهی وساطت و شفاعت می نمایی؟»
همه ی آنچه یاد شد این حقیقت را به اثبات می رساند که «مال و دارایی» از دیدگاه اسلام نه تنها نکوهیده و مذموم نیست بلکه دارای شأن و منزلتی ارجمند می باشد.
– تشویق اسلام بر تحصیل مال از راه های حلال
اسلام به عبارت های مختلف مردم را به تلاش جهت تحصیل و به دست آوردن مال امر فرموده است:
( فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلَاهُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ) (جمعه: ۱۰)
« آنگاه که نماز خوانده شد ، در زمین پراکنده گردید و به دنبال رزق و روزی خدا بروید و خدای را ( با دل و زبان ) بسیار یاد کنید ، تا این که رستگار شوید.»
پیامبر گرامی اسلام (ص) دست کارگری را بلند کرد (و در روایتی آمده که دست پینه بسته ی کارگری را بوسید) و فرمود:
«هذه ید یحبّها الله و رسوله» «این دستی است که خدا و پیامبرش آن را دوست می دارند.»
در جای دیگر، تلاش برای به دست آوردن مال و نفقه ی خانواده از راه حلال را معادل جهاد در راه خدا قرار داده و فرموده است:
«من سعی علی عیاله من حلّ فهو کالمجاهد فی سبیل الله»
«کسی که به خاطر خانواده اش از راه حلال تلاش ورزد (تا روزی و مالی را به دست آورد) همانند جهادگر در راه خداست.»
اما این که امروز بسیاری از مسلمانان در امور اقتصادی و در علوم و امور مادی نسبت به غیر مسلمانان عقب مانده اند و در مورد اقتصاد عمومی توازن و تعادل ندارند و از منابع غنی خدادادی در سرزمین هایشان نمی توانند به بهترین وجه ممکن بهره گیرند و یا این که سرمایه های ارزشمندشان را در غیر جای آن ها صرف تجملات و تزئینات غیرمفید و غیر ضروری می نمایند و یا این که سرمایه هایشان را از راه های غیرمشروع به دست می آورند و با تبذیر و اسراف آن ها را به هدر می دهند و یا این که سرمایه هایشان را با انباشتن و دفینه کردن راکد می گذارند و دیگران را از مشارکت و فعالیت و انتفاع محروم می کنند و از انفاق در راه خدا برای نیازمندان بخل می ورزند، ناشی از انحرافات آنان در تقلید از دیگران و پشت سر انداختن دستورهای کتاب خدا و رهنمودهای سنت نبوی است.
این که برخی از خطبا و واعظین و رهبران مسالک درویشی در مساجد و محافل دینی در بیانات، مواعظ و ارشاداتشان فقط به بی رغبتی از دنیا و زهدگرایی توصیه و تأکید می ورزند و جنبه های فتنه و فریبندگی مال و سوء عاقبت صاحب آن را برجسته می گردانند و مردم را از داشتن مال و تلاش برای به دست آوردن آن برحذر می دارند و عملاً مردم را به فقر و محرومیت تشویق می نمایند و انگیزه های فعالیت و تلاش را در آن ها می میرانند ناشی از عدم آگاهی لازم به رهنمودهای دو مرجع عالی دینی یعنی کتاب خدا و سنت نبوی و عدم درک از ارزش مال و کاربردهای معنوی و ثمرات ماندگار اخروی آن می باشد. هر چند که این دو منبع انسان را از دلبستگی شدید به آن برحذر می دارند.
————————————————————————————-
منبع: آداب تجارت و کسب حلال / مؤلف: ابوحذیفه ابراهیم بن محمد / مترجم: عبدالرسول گلرانی / انتشارات: نشر احسان ۱۳۷۹
[۱] – المسند الجامع (۶/۹۳) شماره/۴۰۶۹.
[۲] – در حدیث دیگری: «إنّ الله یحبّ التّقیّ الغنیّ الخفیّ» نیز آمده است.
[۳] – قطیفه: مخمل ابریشمی.