تصویری از شخصیت امام مودودی
تصویری از شخصیت امام مودودی
تصویر یک شخص در معرفی او نقش بسزایی دارد. معمولاً هر تصویر باید دو خواست را برآورده سازد. نخست اینکه تصویر، شوق در دل بیننده برای دیدار شخصیت تصویر شده ایجاد کند. دوم آنکه از خلال تصویر بتوان به خصوصیات درونی آن شخصیت پی برد.
شاعر میگوید:
اگر به گفتار نتوانی به مردم پی برد نسخه نیکو بد خلق ز سیما بردار
استاد مودودی به عکس و تصویر معتقد نبود. علاوه بر این، تصویرها محو میشوند اما تصویر قلمی، یعنی تصویری که از نک قلم نویسنده با تعابیر و کلمات ترسیم میشود، برای همیشه باقی میماند.
لذا در این فصل سعی میشود تا به وسیله کلمات، تصویری از استاد مودودی داده شود. مولانا مودودی در نخستین نگاه، انسانی شریف و متین جلوه میکرد. تیز هوشی اش مانند یک نور درخشان در چهره اش نمایان بود. تابلویی تمام نما از کرامت بود. پیشانی گشاده و ابرو های خمیده داشت. رنگ رخش سفید اندکی مایل به سرخ بود. بینی اش با صورتش تناسبی کامل داشت و دهانش اندکی فراخ بود. ریشی مشروع در حد قبضه و آراسته داشت.
و خوش اندام و اندکی فربه بود. شاداب به نظر میرسید در حالی که چنان نبود. شانه هایش قدری وسیع مایل به جلو بود. مانند کسانی که فروتن و دور از کبر و غرور هستند. دست و پاهایی محکم و استوار، صدایی محبت آمیز و سنجیده داشت.
در پوشیدن لباس به صورت اسلامی بشدت تأکید داشت و استفاده از لباسهای غیر مسلمانان را نوعی بردگی فکری میدانست. هرچند آن نوع از لباس های غیر مسلمانان که در دایره شروع مباح و جایز بود آن را برای دیگران جایز اما برای خود نامناسب میدانست و معتقد بود که استفاده از این نوع لباس در او احساس حقارت ایجاد میکند.
راه رفتنش حکایت از تواضع داشت. خوش سفر بود. در سخنرانیها نسبت به همه شنوندگان احساس مسئولیت میکرد. شمرده و با احساس سخن میگفت و با گفتارش بر مخاطبش اثر میگذاشت؛ اما بیشتر به روشهای استدلالی و اقناع متکی بود و از برانگیختن و شوراندن احساسات پرهیز میکرد. طعنه زنان را آرام پاسخ میگفت. هرگز کسی سخن درشتی از وی نشنید. در مجالس خصوصی نیز چنین بود.
به اردو سخن میراند اما گاهی به تناسب شنوندگان تحصیل کرده از واژه های انگلیسی نیز بهره میبرد. از جواب های الزامی حذر و از استدلال و تمثیل برای اقناع استفاده میکرد.
با این وجود بیشتر خاموش بود اما بدان گونه که مایه ملال مجلس نشود. به هنگام سخن گفتن انگشتانش را اشاره وار مورد استفاده قرار میداد. برخی از سخنانش در تاریخ ماندگار است. از جمله وی در نقد قرارداد “مقاصد” گفت: “باران بسیار شگفت آوری بود که قبل از باریدنش نه ابری ظاهر شد و نه بعد از باریدنش گیاهی رویید.”
در سخنوری تسلط کامل داشت. آنگاه که لازم بود که گسترده سخن گوید تمام زوایای بحث را روشن میکرد و اگر میخواست موجز صحبت کند با رعایت ایجاز مدعا را مدلل و رسا بیان میکرد. نوشته هایش مانند “الجهاد فی الاسلام” که مشتمل بر صدها صفحه و “جهاد فی سبیل الله” که همه اش ۴۸ صفحه و همچنین “حکومت اسلامی” که نزدیک به هزار صفحه است. جملگی شاهد این مدعا هستند.
از تصنع و جلوه های کاذب که معمولاً در روش رهبران دیده میشود، پرهیز میکرد و در محافل عمومی و خصوصی یکسان بود. او هیچ محافظی نداشت.
نطق و سخن رانی
برای سخنرانی اش از قبل آماده می شد و موضوع را از قبل آماده میکرد. نقطه شروع و خاتمه سخن را قبلاً آماده میکرد و از اضافه گویی پرهیز داشت. ساده گویی را ترجیح میداد اما از سبک و لهجه عامیانه پرهیز میکرد و از یک معیار مطلوب و متین پایین تر عدول نمیکرد. بسته به شرایط ، مسئولیتی فراتر از توانش را نمیپذیرفت .
آنچه را که میخواست به عنوان اتمام حجت ارائه دهد ، از تمام توانایی های جسمی و خلاقیت های ذهنی اش استفاده میکرد. مانند نطقی که قبل از تقسیم شبه قاره هند، در دارالسلام هنگامی که بیمار بود، ایراد کرد که بعد ها به نام “پایه های اخلاقی نهضت اسلامی” چاپ شد. همچنین زمانی که اعضاء نهضت اسلامی دچار بحران شده بودند ، در طولانی ترین سخنرانی خود که به مدت شش ساعت و در سه جلسه ایراد کرد، دستورالعمل آینده نهضت اسلامی را توضیح داد. این سخنرانی یکی از سخت ترین مجالسی بود که مولانا به خاطر تفهیم عده ای از دوستان فشار روحی و ذهنی را متحمل شد.
خداوند متعال در حد فراوان توان تسخیر دلها را به او عنایت کرده بود. هرگز بی دلیل مخاطب خود را ساکت نمیکرد. انتقاد های شدید حتی از ناحیه اعضا نهضت را تحمل میکرد و در مقابل پاسخ مقبول میداد. اگر لازم بود تمام اعضاء نهضت را برای چند روز، به منظور اقناع عده ای نگاه میداشت. وی در تمام مذاکرات روش منطقی و دمکراسی را رعایت میکرد.
سایر حالات
مراجعانش زیاد بودند . علاوه بر دولتمردان سایر اقشار هم برای زیارت وی می آمدند و فرصت کافی به آنها میداد. از شهر نشینان اقشار تحصیل کرده، تجار، صنعتگر، طلاب حوزه علمیه، روزنامه نگاران، افسران بازنشسته و هیأت های خارجی به محضر سید روی می آوردند. او از نماز عصر تا نماز عشا معمولا در صحن دفتر مرکزی نهضت اسلامی مجلس عمومی داشت. برخی اوقات در محیط خانه در حال انجام کارهای معمولی دیده میشد . در منزل کتابخانه ای منظم داشت. غذای محلی را بر خارجی ترجیح میداد اما خوردن قلوه گاو و گوسفند را نمی پسندید. بر سرِ سفره طبق سنت می نشست. لباس معمولی مانند شلوار گشاد یا پیراهن میپوشید. کفش پلاستیکی ساخت وطن بر پا میکرد. رختخواب و آفتابه را در سفر حتما با خود می برد. وی با تبسم میگفت: ما مسلمانان غیر شلوار بلند و آفتابه، دیگر مظهر تمدنی نداریم که آن را به جواهر لعل نهرو نشان دهیم لذا نمیشود این دو را ترک کرد . مزاح در واقع یکی از اسلوب گفتگوی وی بود اما از لطیفه های بسیار خنده آور و تحقیر آمیز دوری می جست.
خطی خوش داشت و تمام اسلوب نگارش را مراعات میکرد. هر نوشته از او نمادی کامل و واضح از شفافی ذهن و فکر استوار وی بود . طرز تحریرش چنان پخته و کامل بود که میان نوشته های گذشته و آخر او کوچکترین تفاوتی دیده نمی شد.
نماز استاد از کیفیت روی بخصوصی برخوردار بود. در نماز، بندگی خاصی تمام بدنش را فرا میگرفت. صدای قرائتش صاف و با سوز خاصی همراه بود. نماز گزارانی که به او اقتدا میکردند، از یک آرامش روحی ویژه ای برخوردار می شدند. گویی با جاذبه درونی اش تمام افکار آنان را به سوی خالق کائنات سوق میداد.
—————————————————–
منبع : زندگینامه سید ابوالاعلی مودودی
مولف : سعید اسعد گیلانی
مترجم : استاد نذیر احمد سلامی
انتشارات : نشر احسان ۱۳۸۰