دعوت و داعی

آیا ما به معنای قرآنی مؤمن هستیم ؟

آیا ما به معنای قرآنی مؤمن هستیم ؟ ( معیارهای
برای سنجش خود )

محمّد حامدی

موضوعی که دراین گفتار مورد بررسی قرار می گیرد
آسیب شناسی و درد د ل کوتاهی است از وضعیت اسف بار بعضی از مبلغین دینی ( و
مسلمانان متعهد) ما در روزگار و زمان معاصر که امیدواریم بر اثر آن موجبات بیداری جمع
کثیری از آ نها را فراهم آورد و در کلام ما دلسوزی و قوّت روحی و اخلاص هر چه بیشتر
را قرار دهد تا در این راستا گامی هر چند کوتاه برداریم و دَین خود را در این رابطه
در حد وسع ادا نماییم.

 البته
این امر به این معنی نیست که ما چنین می پنداریم که در زندگی مبلغین دینی انجام اعمال
صالح وجود ندارد و یا تنها معایب را می بینیم بلکه بر این باوریم که در بعضی از زمینه
ها تلاش عملی صورت گرفته است. اما منظور ما این است که اولین صفت بارز مبلغین دینی
عبارت است از سبقت و پیشروی در فهم عمیق دینی و عمل نمودن به مقتضای آنها در تمامی
صحنه های زندگی .زیرا اسو ه بودن و امامت مردم این امر را از آنها می طلبد که نسبت
به کوچکترین گناهان حساسیت نشان دهند و کوچکترین عمل صالح ر اترک ننمایند و حتی در
مباحات نیز بر خود سخت گیری روا دارند .نه اینکه در عمل همانند افراد عادی رفتار نمایند
اما در ادعا خود را از مردم عادی بالاتر قلمداد کنند .بعبارت دیگر مردم عادی با نکته
سنجی بسیار دقیقی زندگی مبلغین را نظاره می کنند و در صورت یافتن کوچکترین تخلف عملی
اعتماد خود را از آنها سلب می نمایند و دیگر گفتارشان خریداری نخواهد داشت .

  پر
واضح است که مخاطب ما در این نوشتار هم نویسنده ی این مقاله است و هم خوانندگان آن
.البته بیان این امر در حقیقت جزو تعارفات مرسوم میان نویسندگان غیر متعهد نیست که
هدفشان از بیان ضعفهای خود اعلام دروغین تواضع اخلاقی خویش است و هرگز درپی اصلاح عملی
خود نیستند .بلکه هدف از این سخن بیان وضعیتی است از زندگی غیر متعهد ما که خداوند
عالم بر این واقعیت آگاه است .

بعبارت دیگر اگر در زمان حاضر فرشته ی مرگ برای
قبض روح ما بیاید و در این هنگام از ما سؤال نماید آیا برای سفر پر مخاطره ی آخرت آمادگی
کامل را دارید یا نه ؟ بدون شک براساس شناختی که از دین خدا و وضعیت ناهنجار خود داریم
پاسخ ما به این پرسش منفی خواهد بود و با التماسی بسیار شدید از خداوند خواهیم خواست
که ما را به دنیا باز گرداند تا به اصلاح گناهانمان بپردازیم. لذا گفتار ما تنها لفاظی
و بازی با کلمات نیست بلکه اعلام خطری است بسیار جدّی برای اصلاح زندگیمان قبل از اینکه
مهلت کوتاه عمر بسر رسد و راه بازگشت بسته شود .

ممکن است بعضی از خوانندگان گرامی موارد فوق
را ناشی از بد بینی نویسنده درمورد مبلغین دینی قلمداد نمایند .اما حقیقت چیز دیگری
است و آن اینکه هرگاه زندگی خود را درعالم تنهائی( به گونه ای که احساس نماییم در دادگاه
قیامت و در حضور خداوند علیم و حکیم قرار داریم) صادقانه بررسی نماییم (بل الانسان
علی نفسه بصیره ولوالقی معاذیره: آری انسان بر وضعیت نفس خود آگاهی دارد هر چند که
برای دیگران عذر تراشی می کند.سوره ی قیامه) و با معیارهای دینی (ثم لتسئلن یومئذ عن
النعیم:سپس از تمامی نعمتها بازپرسی خواهیم نمود .آیه ی آخر سوره ی تکاثر) خود را بسنجیم
و به این امر باور داشته باشیم که در ظاهر و باطن و خفا و آشکار از زندگی ما فیلم برداری
می شود و حتی اعضائی که توسط آنها به انجام گناه می پردازیم برعلیه ما شهادت خواهند
داد .باور خواهیم نمود که هنوز راه بسیار درازی برای آمادگی سفر آخرت در پیش داریم
.لذا لازم است با جدیت هر چه بیشتر کوچکترین لحظات زمان را در این راستا بکار گیریم
و بقول رایج میان مردم دم را غنیمت بدانیم و در جهت اصلاح کاستیهای زندگی خویش با تمام
توان بکوشیم تا مشمول مژده ی الهی شویم که می فرماید : (والذین جاهدو فینا لنهدینهم
سبلنا وان الله لمع المحسنین:و راههای خود را برای کسانی را که در راههای ما با تمام
توان می کوشند به آنها نشان خواهیم داد و خداوند با محسنین است ).

به گمان ما عاملی که مارا دچار این وضعیت نموده
مرض غفلت و روزمرگی است که از علائم آن فراگیری فنی علوم اسلامی و عدم التزام عملی
به آنها می باشد .که در اصطلاح قرآنی به آن جهل گفته می شود و عالم در بیان قرآن کسی
است که بعد از کسب شناخت ،عملاً بدان متعهد شود .

بعبارت دیگر هدف واقعی ما از فراگیری علوم اسلامی
تنها جانب علمی و فنی آنها است نه اصلاح عملی خویش و بدنبال آن اصلاح دیگران .یعنی
در حقیقت چنین می اندیشیم که ما قبل از  دیگران
تمامی میادین دینداری را عملاً سپری نموده ایم و از کار خود فارغ شده ایم و تنها اصلاح
مردم باقی مانده است. لذا فراگیری علوم اسلامی و تدریس آنها را تنها برای اصلاح دیگران
بکار می گیریم ودر این میان خود را کاملاً فراموش نموده ایم .بدین خاطر قرآن ما را
اینگونه هشدار می دهد (أتامرون الناس باالبروتنسون انفسکم: آیا مردم را به دینداری
دعوت می کنید در حالی که خود را فراموش می نمایید).

همچنین بایستی این مطلب مهم را بدانیم و آنرا
جدی بگیریم که با اعلام لفظی ایمان ،بعنوان مؤمن محسوب نخواهیم شد بلکه تنها محک این
امر عمل صالح در تمامی میادین زندگی است.(أحسب الناس ان یترکوا أن یقولواءامنا وهم
لا یفتنون .ولقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا ولیعلمن الکاذبین: آیا
مردم گمان می کنند همین که لفظاً ادعای ایمان 
نمودندبحال خود رها می شوند و ادعای آنها آزمایش نمی شود .براستی ما کسانی را
که قبل از آنها بودند آزمودیم و از این طریق صادقان را از کاذبان نمایا ن ساختیم).(یا
ایها الذین ءامنوا لم تقولون ما لا تفعلون .کبر مقتاً عند الله أ ن تقولوا ما لاتفعلون:
ای کسانی

که ایمان آورده اید چرا چیزهائی را می گویید
که بدانها عمل نمی نمایید ؟ گناه بزرگی است اینکه چیزهائی را بگویید که به آنها عمل
نمی نمایید).خداوند لفاظی را از ما نخواسته است بلکه ما را با اعمال می سنجد .ضمناً
خداوند اجرای مقتضیات بندگی راهم در حضور مردم از ما خواسته وهم در عالم خصوصی وخفا.  چنانکه شاعر می فرماید:

ما برون راننگریم وقال را              ما درون را بنگریم وحال را

واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند               چون به خلوت می روند آن کار دیگر می
کنند

خلاصه ی مطلب این که ما باید در تمامی صحنه های
زندگی عملاً از مردم عادی بهتر باشیم و در مسابقه ی دینداری همیشه و در هر حال جزء
نفرات برتر باشیم نه اینکه در زمینه ی التزام به دین خدا بعد از مردم عادی قرار گیریم
اما در هنگام ادعای دینداری خود را پیشرو مردم قلمداد نماییم .

نکته ی بسیار دقیق در اینجا این است که خداوند
به مردم عادی پاک سیرت آن چنان بصیرتی عطا نموده است که به تمامی زوایای آشکار و مخفی
زندگی مبلغین دینی آگاهی پیدا می کنند و چیزی در این میا ن از قلم نمی افتد .هر چند
مبلغین در مخفی کاری عدم تعهد به دین خدا از مهارت بسیار بالائی برخوردار باشند .زیرا
خداوند، دین پاک و بسیار با ارزش خود را در اختیار نا اهلان قرار نمی دهد که از طریق
آن بصورت ناشایست کسب شخصیت نمایند و در زیر لوای آن به شیوه ی نا مشروع ا رتزاق نما
یند .

راستی چرا برخی از مخاطبین مبلغین دینی (چه افراد
عادی و چه افراد با استعداد و تحصیلکرده ) بعد از گذشت مدتها از تبلیغ دینی اصلاح نشده
اند و عملاً تغیر محسوسی در زندگی آنها ایجاد نشده است ؟

عاملی که غالباً مانع این گونه آسیب شناسی دلسوزانه
می شود این است که ما همیشه عادت نموده ایم که با حسن نیت به وضعیت ایمانی مبلغین دینی
بنگریم .که البته این امر از جهتی مفید و مستحب است و آن در هنگام آبروریزی و غیبت
مبلغین در میان مردم است .که نه تنها بایستی به آنها حسن ظن داشته باشیم بلکه باید
شدیداً نیز از آنها دفاع نماییم و این کار را تا تبرئه ی آنها ادامه دهیم .اما از جهتی
دیگر مضر بوده و آن در مقام اصلاح و تربیت مبلغین است که در اینجا می طلبد محاسن و
معایب را بطور همزمان مورد نظر داشته و درباره ی محاسن و تداوم بر آنها به تشویق آنها
پرداخت و در زمینه ی معایب بایستی به اصلاح و انذار آنها همت گماشت و به هیچ وجه نباید
آنها را کتمان نمود و نباید این کار را حمل بر بدگمانی به مبلغین نمود.

نکته ای که بایستی در راستای خودشناسی بدان توجه
نمود این است که ما همانیم که عملاً زندگی می کنیم نه اینکه در باره ی خود با زبان
اعلام می کنیم .بعبارت دیگر برای صحت و سقم هر چیزی معیاری وجود دارد و معیار ایمان،
زندگی عملی است نه ادعای صرف.لذا دراین راستا زندگی خود و مبلغین دیگر را با انصاف
و در حد وسع بررسی نمودیم و در خاتمه متوجه شدیم که در اموری عدیده از گناها ن گرفتار
شده ایم که ذیلاً به استحضار خوانندگان گرامی می رسد تا بدینوسیله موجبات اصلاح خود
و آنها را فراهم آوریم.

۱ : وجود دروغ درگفتار و عمل

۲ :خلاف وعده

۳ :خودداری از انفاق داعیانه

۴ :چشم چرانی و نظر به نامحرم

۵ :عدم شرکت در نمازهای جما عت مساجد در تمامی
یا بعضی از نماز های پنجگانه

۶ :سعی نمودن در پوشیدن واقعیت دروغین زندگی
خود و خود را متعهد نشان دادن

۷ :خودداری از پرورش ترتیبی جوانان بصورت مداوم
و نیز عدم شرکت در تبلیغ عمومی

۸ :گرفتار بودن به غم و ترس مضر و غیر مؤ منانه
و داشتن زندگی نا آرام همانند مردم عادی و معترض شدن به رویدادهای ناخوشایند زندگی
و قضاوقدر الهی با زبان حال

۹ :غرق شدن در رفاهیات عامیانه و عدم انتخاب
زندگی ساده ی داعیانه

۱۰ : عدم التزام به نوافل از جمله روزه ی سنت،نماز
شب و…

۱۱ : خود داری از یاری دادن به برادران دینی
در هنگام وجود مشکلات و مصائب

۱۲ : داشتن شخصیت متضاد(درحضور مردم و همفکران
تظاهر نمودن به اعما ل و گفتار و رفتار صحیح 
و درغیاب آنها برخلاف آن عمل کردن) و نداشتن شخصیت ثابت دینی

 ۱۳
:داشتن برخورد غیر دینی وناشایست با اعضای خانواده وعدم اهتمام به تربیت دینی آنها

۱۴ : شرکت در مجالس لهوولعب وگناه از جمله عروسیهای
نامشروع امروزی ،استراحتگاههای عمومی مختلط از زنان و مردان در اطراف شهر یا خارج از
آ ن بر اساس بهانه های نامشروع عامیانه

۱۵ :نگاه و نظر حرام و نامشروع به نامحرمان در
رسانه های عمومی از جمله تلویزیون،ویدئو، سی دی،ماهواره ،موبایل و اینترنت  و…  وبدتر
از آن نگاه به زنان و خواهران برادران دینی و داشتن شوخیهای گفتاری نا مشروع با آنها

۱۶ : عدم بخشش خطاهای مردم و مقابله به مثل با
آنها (در صورتی که پیامبر خدا برخلاف این رفتا ر نموده و از طریق بخشش خطاهای مردم
توانست قلوب آنها را تسخیر نماید )

۱۷ : نداشتن چهره ی بشاش و گشاده در برخورد با
مردم و خودداری از محبت ورزی واقعی به آنها و قناعت نمودن به خنده های تصنعی و دروغین
در مواجهه با مردم

۱۸ : عدم پذیرش انتقاد سازنده در عمل و تظاهر
نمودن دروغین به استقبال از انتقاد درهنگام سخن و ادعا

۱۹ : توقف در رابطه با تسبیح و حمد عملی خداوند
و در بسیاری از موارد بازگشت به نفس اماره و قناعت نمودن به تسبیح و حمد لفظی فاقد
خاصیت

۲۰ :عدم تاثیر روحی و عملی درهنگام شنیدن آیات
پر صلابت الهی و با بی تفاوتی از کنار آنها گذشتن

۲۱ : پر خوری در زمینه ی خوردنیها و نوشیدنیها
و عادت نمودن به شیک پوشیهای غیر داعیانه و…

۲۲ : پر حرفی و علاقه ی مفرط بدان و کم میلی
و کم کاری در زمینه ی عمل به فرامین اسلامی

۲۳ : توجیه ناصادقانه ی گناهان برای دیگران

۲۴ : علاقه ی مفرط به دنیاداری در زیر لوای این
اصل دینی که دین خدا مخالف بهره برداری از نعمت ها نیست

۲۵ :حضور چشمگیر در هنگام خوشیها و سخنان و عدم
حضور و پنهان شدن درهنگام سختیها و عمل

۲۶ : نداشتن تاثیرگذاری عملی در زندگی مردم بر
ا ثربی عملی یا کم عملی مبلغین و بدنبال آن خستگی مدعوین از سخنان آنها

۲۷ : عدم کار مستمر،متفکرانه ،اصلاح گرانه بر
روی قرآن و عدم استخراج برنا مه ی روزانه طبق آن

۲۸ : بنا را براساس امنیه و آرزو گذاشتن و دلخوشی
نسبت بدان و بی اعتنائی به رجاء قرآنی (امنیه یعنی امیدواری به رحمت خدا بدون داشتن
ایمان و عمل صالح اما رجا ء عبارتست از امیدواری به رحمت خدا بعد از داشتن ایمان و
عمل صالح)

۲۹ : نداشتن یقین نسبت به تامین همه ی منافع
مادی و معنوی زندگی انسان در قضاوقدر ، اسم حکیم و وکیل و سنت ابتلاء و امتحان الهی

۳۰ : خود را زیر چتر معنویت بزرگان پنهان و منتسب
نمودن بدون پیروی عملی از ایشان

۳۱ : تظاهر نمودن نسبت به انتساب به جنبشهای
اسلامی معاصر و کسب شخصیت دروغین از این طریق بدون داشتن لیا قت عملی در این زمینه

۳۲ : برخورد نامشروع و ناشایست با پدران ومادران
و بزرگسالان

۳۳ : داشتن احساس برتری و تکبر بر مردم بخاطر
انتساب غیر عملی و دروغین با حرکات اسلامی

۳۴ : بدگوئی و بدگمانی نسبت به افکار و عملکرد
های سائر حرکات اسلامی و غیر خودیها و ندیدن عیوب اندیشه ها و عملکردهای خود

۳۵ : سخن گفتن با دیگران با حالات طعنه و مسخره
نه با محبّت و مهربانی

۳۶ : عدم پذیرش معذرتهای برادران دینی در زمینه
ی امور نامطلوب و اشتباه

۳۷ :غیبت نمودن  درمورد برادران دینی وداشتن سوء ظن نسبت به آنها
وحسادت ورزی درمورد تعالی ورشد معنوی آنها

۳۸ : فتوا دادن درهمه ی زمینه ها بدون داشتن
ملکه ی اجتهاد وتخصص آنهم در بسیاری از اوقات برای کسب رضایت مردم براثر دچار شدن به
شکست وهزیمت روحی در مقابل تمدن غالب غرب نه درجهت کسب رضایت خالق

۳۹ : نداشتن ایثار و از خودگذشتگی نسبت به مردم
و برادران دینی  وتنها در فکر زندگی خود بودن

۴۰ : ترک همیشگی دعاهای مأثور بعد از ادای نمازهای
پنجگانه و بی رغبتی نسبت به دعا و تضرع در درگاه الهی و حتی داشتن استغنا نسبت به آن
در عمل نه در ادعا و سخن

۴۱ :عدم توجه و عمل نسبت  به شرایط قبول عبا دات و دلخوش نمودن عامیانه به
قا لب عبادات (شرایط عبادات مقبول عبارت است از: ۱ : عبادت باید تنها بخاطر رضا ی خداوند
انجام شود .۲ :باید کاملاً برابر فرمان خدا باشد .۳ : هدف اصلی آن عبادت (که خداوند
آنرا معین نموده )عملی گردد. ۴ : تکرا ر عبادت و استمرار آن بخاطر ایجاد ملکات حسنه
باشد نه تکرار صرف ).

۴۲ : عدم شرکت در مسابقه ی دینداری با برادران
ایمانی و بی تعهدی و تنبلی و کسالت

۴۳ :عدم پیگیری در زمینه ی اجرای برنامه های
تر بیتی در رابطه با خود و دیگران

و… وقس علی هذا که خود حدیث مفصل بخوان از
این مجمل .

امور مذکور بصورت مستمر در زندگی بسیاری از مبلغین
معاصر وجود دارد .هرچند بایستی به این مطلب نیز اشاره نمود که بحمدالله تعدادی از مبلغین
صادق وجود دارند که مایه ی افتخار و سربلندی امت اسلامی هستند و سخن ما مشمول آن بزرگواران
نمی شود .اما باکمال تاسف تعداد این اسوه های اخلاص و تقوی بسیار اندک است و این ناجیان
بشریت بیشتر از همه از جانب مبلغین نا اهل تحت فشار هستند و گاهادر آتش حسادت آنها
می سوزند .

اگر چه باید این مطلب را بیان داشت که  در این معامله تنها کسی که زیان می بیند همان ناصادقان
هستند و خداوند خود حافظ شخصیت مخلصان و صادقان خواهد بود و به تدریج و از طریق امتحانات
سنگین الهی عدم شایستگی ناهلان  برای صدارت
دعوت اسلامی اثبات خواهد گردید و خداوند شخصاً دعوت مبارک اسلامی را از دست آنها نجات
داده و آینده متعلق به این ناجیان امت اسلامی خواهد بود .

سخن دلسوزانه ی ما با این گونه به اصطلاح مبلغین
این است که سالیان درازی است که بطور مکرر و بصورت مداوم این گونه گناهان درزندگی شما
وجود دارد و حاضر نیستید که موعظه ی ناصحین را بشنوند و با توجیهات غیر مشروع در پی
ادامه ی این گونه زندگی نکبت بار هستید .حال اگر با این وضعیت حیات دنیا را به پایان
ببرید بطور مسلم با قهر خدا روبرو خواهید شد و بایستی غیر از عقوبت گناهان خود پاسخ
انحراف مردم عادی را نیز بدهید که از طریق رفتار ناصالح شما از اسلام و مسلمانی انزجار
پیدا نموده اند . و از همه مهمتر دچار شدن به غضبی است از جانب خداوند ارحم الراحمین
در آن هنگام که جهنمیان در حالت عذاب خداوند را به فریاد می طلبند تا آنها را از این
بدبختی نجات دهد اما برای همه ی ما معلوم است که خداوند می فرماید : فذوقوا فلن نزیدکم
الا عذاباً : بچشید عذاب را برای شما اضافه نمی کنیم مگر عذاب را.

دراین مجال منا سب است که به این مطلب نیز اشاره
نماییم که خداوند ادعاهای ما را بعنوان ملاک محاسبه ی خویش قرار نمی دهد بلکه آنچه
معیار محاسبه ی الهی خواهد بود ایمان حقیقی و عمل صالح درتمامی زندگی است .چنانکه خداوند
در آیه ی ۵۴ سوره ی یاسین می فرماید(فالیوم لا تظلم نفس شیئاً ولا تجزون الا ماکنتم
تعملون : امروز بر هیچ کسی ظلم نمی شود وجزا داده نمی شوید مگربر آنچه عمل نموده اید
) .

  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا