تأثیر قرآن بردلها
تأثیر قرآن بردلها
شیخ محمد علی صابونی / مترجم:محمد بهاءالدین حسینی
اعجازقرآن،تأثیرفراوانی دردلهای دوستان ودشمنان می گذارد،آن چنان تأثیری که
خود مشرکان درپاسی ازشب ازمنزل خارج می شدندوبه تلاوت قرآن مسلمانان،گوش فرا می
دادندوسرانجام به همدیگر سفارش می کردند که باردیگربه آن گوش فرا ندهند.درمیان
تللاوت قرآن پیامبر،سر صدا راه می انداختند تا مردم به آن نگروند.
« وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا
فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ »:[گویند:به این قرآن گوش مدهید ودراثنای خواندن آن
سخنان بیهوده بگویید:که شاید پیروزشوید.]
تأثیرقرآن دردلها به جایی رسید که دشمن ترین وبزرگترین مخالفان به زیرسایه اش
پناه آوردند وبسیاری ازآنان به اسلام گرویدند.ازجمله عمربن خطاب،سعد پسرمعاذ،اسید
پسرحضیر وامثال آنان از سران وبزرگان ونامداران عرب در برابر اسلام سر تعظیم فرود
آوردند.عمر،همان کسی که بر مسلمانان سخت می گرفت وآزارشان می داد وآنقدر سر دشمنی
داشت که روزی شمشیرش را به کمر بست و از خانه بیرون رفت تا پیامبر را بیابد وکارش
را یکسره کند؛اما همان روز به دلیل تأثیر چند آیه که درخانه خواهرش(فاطمه)ازسعید
پسر زید شنید،مؤمن ومسلم به خانه بازگشت.داستان مسلمانی او[درتاریخ]مشهور
است.أکنون به چگونگی ایمان آوردن سعد پسرمعاذ،رئیس طایفه خزرج وبرادرزاده اش،اسید
پسرحضیر[رئیس اوس]،گوش فرا دهید:کتب سیره وتواریخ چنین نقل می کنند وقتی که هنوز
پیامبردرمکه بود،گروهی از اهل مدینه به خدمتش آمدند ودرعقبه با او پیمان
بستند.[هنگامی که بازگشتند]پیامبر دو نفر معلم توانا را برای آموزش دین و قرآن،با
آنان به مدینه فرستاد.آن دو:«مصعب پسر عمیر عبدری»و«عبدالله پسر ام مکتوم»بودند
آنگاه که به مدینه رسیدند،به تعلیم وتربیت مردم آنجا شروع کردند.این خبر به سعد
پسر معاذ خزرجی[که در میان باغ وبوستان خود می زیست،]رسید.به برادرزاده اش،اسید
پسر حضیر اوسی گفت:چرا نزد آن دو نفر-که آمده اند،بیچارگان ما را خوار وناتوان
گردانند-نمی روی از این باغ بیرونشان کنی؟اسید نزد آنان رفت وگفت:چه چیزی شما را
به اینجا آورده است،آمده اید تا درماندگان ما را به بی راهی ونادانی بکشانید؟آنان
را بسی تهدید کرد وگفت:اگر از جان خویش
سیر نشده اید؛این جا را ترک کنید.مصعب-رض-به اوگفت:ممکن است بنشینی وسخنان
ما را اسید نشت ومصعب،قرآن خواندن را آغاز نمود واو گوش فرا داد ومسلمان شد ونزد
سعد بازگشت وبه اوگفت:به خدا،هیچ گونه بدی از آن دو مرد مشاهده نکرده ام.اسید
مسلمانی خود را پنهان داشت.سعد به خشم آمدوبا تندی ازجا بلند شد[ونزد آن دو مجاهد
بزگوار رفت]وگفت:چرا به اینجا آمده اید؟آیا آمده اید تا درماندگان ما را به بیراهی
بکشانید؟ازما دورشوید.مصعب-رض-گفت:ممکن است بنشینی وسخنان ما را گوش کنی؟که اگر آن
را بپسندی،قبول می کنی،وگرنه از آنچه که دوست نداری،رستگار می شوی وما آن را از تو
باز می داریم.گفت:خوب میگویید:مصعب به خواندن قرآن،شروع کردوسعد گوش می داد.مصعب
می گوید:سوگند به خدا!از همان لحظه آغازین که سعد آمد،نور ایمان درسیمای باطراوتش
می درخشید.همین که مصعب تلاوت را به پایان برد؛سعد،رئیس اوس ایمان آوردوبا شتاب
بازگشت وطایفه اش را گرد آوردوگفت:[ای بنی عبدالاشهل!]من درمیان شما کیستم؟گفتند
سرور ورئیس مایی.سعد گفت:[از این ساعت]سخن گفتن با مردان وزنان شما برمن حرام
است،مگراینکه به خدا وپیام آورش،محمد-ص-ایمان بیاورید.همه آن طایفه[به جز اصرم که
او نیز در احد مسلمان شد]به دین اسلام گرویدند-خدا از سعد خشنود باد.
تأثیر قرآن در دل دوستان ودشمنان،اینگونه است.داستان ولید پسر مغیره،عقبه پسر
ربیعه وامثال آنان را به یاد آورید که از شنیدن قرآن متأثرمی گشتند ولی حب ریاست
وجاه وقدرت،مانع بود به دین اسلام درآیندونخواستند خدا یارشان باشد.«…. یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ….»و«…
وَهُوَ أَعْلَمُ
بِالْمُهْتَدِینَ…»:[…خدا به حال راه یافتگان داناست]
نویسنده توانای منار می گوید:«فیلسوفی از فلاسفه فرانسه در یکی از تألیفاتش
نظریات مبلغان مذهبی مسیحی راکه گفته بودند:محمد-ص-کتابی چون کتاب موسی وعیسی-ع-ومعجزه
ای چون خوارق العادات آنان را نیاورده است ؛قاطعانه رد نموده ویاد آور شده است
که:محمد،قرآن را با تواضع وفروتنی،شور عشق وبی قراری وبا وضوح وروشنی ولابه وتضرع
می خواندودر جلب دلها به سوی ایمان به حق،بسی برتر از همه معجزاتوآیات پیامبران
پیشین بود.
رافعی در کتابش،«اعجاز القرآن»سخنی ارزنده از امیر شکیب ارسلان نقل می کند که
:«لوبثر»و«کلفین»دو اصلاحگر وخیر اندیش معروف در تارخ مسیحی روزی پیش«ولتر»فیلسوف
فرانسه یاد آور شده وگفته است:آنان،قدر خود را کمتر ازکفشهای محمد می دانند.
————————————–
منبع:درآمدی بر علوم قرآنی
مؤلف:شیخ محمد علی صابونی
مترجم:محمد بهاءالدین حسینی
انتشارات:افخم زاده