هجرت و تمدن و انواع مهاجرت
هجرت و تمدن و انواع مهاجرت
دکتر علی شریعتی
مهاجرت چنانکه از قرآن و از لحنی که قرآن از آن صحبت می کند برمی آید، دارای پنج نوع است اولا” در قرآن طرز قرار گرفتن یک کلمه یا اسم از نظر همسایگی با کلمات بعدی و پیشین یک فلسفه مسلم دارد، قرآن تصادفی کلمات را پشت سر هم نمی آورد، این سبک قرآن است. بنابراین اگر کلمه ای جلو می آید باید جلوتر آمده باشد، یعنی این مفهوم مقدم بر مفهوم و کلمه ای است که بعد از آن آمده در قرآن سه مرحله وجود دارد. «إن الذین آمنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمت الله » این سه مرحله مال انسان است، انسانی که اسلام می شناسد، و انسانی که اسلام را می شناسد.
مرحله اول ایمان آوردن است یعنی به یک مکتبی که نجات من و جامعه هر دو در آن است و حقیقت است و راه سعادت و کمال و اجتماع است پی ببریم، آنرا بشناسیم و به آن ایمان پیدا کنیم، یعنی مکتب فکری روشن شرط اول هر کار است (بقول جامعه شناسی، اول ایدئولوژی است).انسان باید بداند که کیست، که چه باید بکند و چه باید بشود و جامعه باید چگونه تغییر بپذیرد، از چه راه و بکجا برود و پگونه زندگی بکند و انسان چیست. این سؤالات در مرحله ایمان طرح است و روشن می شود. بعد از ایمان ما چنین خیال می کنیم که باید جهاد مطرح شود و عمل به ایمان که بلافاصله بعد از ایمان برای فرد و جامعه مطرح است چون فرصت نیست فقط به اشاره ای اکتفا می کنم و آن این است که تمام تحولات و تغییراتی که در جامعه های آسیا و آفریقا در قرن اخیر پدید آمده، جامعه هائی که در بند اروپا گرفتار بودند، و این بندها را گسسته و رها شدند و به زندگی و مسیر تازه ای افتادند، پایه های اساسی این تغییر و تحول و این نهضت ها بوسیله مهاجرانی گذاشته شد که روشنفکر بودند و به یک مکتب اعتقادی و اجتماعی رسیده بودند و بعد جامعه خودشان را ترک کرده بودند و به جائیکه شایستگی ماندن و کار را داشت و شرایط آماده بود رفتند و از آنجا مبارزه را علیه اروپا شروع کردند. یعنی اول یک مرحله روشن بینی و روشن بینی و روشنفکری و رسالت و مسئولیت اجتماعی رسیدند و بعد از سرزمین خودشان و جامعه شان که در شرایط غیر عادی و غیر سالم بوده و دشمن بر آن مسلط بوده (جامعه های آفریقایی، بعضی از جامعه های آسیایی و آمریکای جنوبی) به خارج رفته اند و بعد در آنجا مبارزه را شروع کرده اند. ایمان، مهاجرت وجهاد، این سه مرحله در همه نهضتهایی که جوامع در بند آغاز کرده و به نتیجه رسیده اند، با همین ترتیبی که در اینجا مطرح است تحقق پیدا کرده و همه اش نمونه برای بیان حکمت ترتیب این سه اصلی است که پیاپی به این شکل آمده: ایمان، مهاجرت و جهاد.
پنج نوع مهاجرت در قرآن مطرح است:
مهاجرت اول مهاجرت فردی غیر متعهد است: یک انسان یا دو یا پنج یا هفت نفر، اینها افراد هستند. در داستان اصحاب کهف که جامعه شان را در یک راه غیر طبیعی و وضع زندگی شان را در شرایط ستمکارانه منحرف می بینند و شرایط جوری است که ناامیدند از اینکه اگر در جامعه بمانند بتوانند تغییری را در آن ایجاد کنند. گاه ممکن است انسان در تاریخ به این مرحله برسد.گاه ممکن است. وقتی می گویم گاه ممکن است بخاطر اینکه یک حکم عینی که هر فردی در حالتی باید انجام بدهد نیست اینها اصولی است که در یک مکتب نجات بخش مطرح است و هر کس در هر مرحله ای که قرار می گیرد یکی از این راهها را باید بشناسد و برود. گاه ممکن است شرایط بگونه ای باشد که افرادی که به یک ایمان بزرگ، به راه بزرگ، به حقیقت درست و راه نجات بخش و سلامت انسانی آشنا می شوند، یعنی به مرحله ایمان می رسند، در در وضعی باشند که ببینند اگر در ان جامعه بمانند، و بپوسند و یا اگر وارد جامعه بشوند باید دست های آلوده و دامن های تر داشته باشند و کسانی که نمی خواهند ایمان خودشان را پایمال کنند و نمی خواهند نه در گوشه ای گمنام بمیرند و نه در جامعه و زندگی دستهای آلوده داشته باشند، به مهاجرت می پردازند. این مهاجرت، مهاجرت افرادی است که غیر متعهدند، مسئولیت اجتماعی ندارند، قرار برای نجات خود و ایمان خود و انسانیت خود است. در این شرایط اصحاب کهف چنین رسالتی را ندارند متعهد نیستند که بر گردند و جامعه دقیانوسی را عوض کنند. اما می دانند اگر آنجا بمانند باید ابزار دست بشوند. بنابراین چون نمی خواهند ابزار دست بشوند به مهاجرت می پردازند تا بمانند و ایمان وانسانیتشان بماند و دیدیم که ماند. این مهاجرت را انسان پس از ایمان در مرحله خاصی است که در پیش می گیرید. آنجا جهاد هم دارند، اما جهاد غیر متعهد(از نظر تعهد اجتماعی): اینها با خویشتن و وضع زندگیشان جهاد می کنند.
۲-مهاجرت متعهد: انسانهایی هستند که به مرحله ایمان میرسند«الذین آمنوا»پس از اینکه به مرحله ایمان رسیدند به مهاجرت می پردازند چرا؟ زیرا می داننداگر بمانند راه اصلاح و کار در برابرشان نیست و شرایط به گونه ای است که دست انها بسته است و اقدام به هر گونه کار اصلاحی برایشان غیر ممکن است. اینها به مهاجرت می پردازند و به نقطه ای از زمین که مناسب می بینند، هجرت می کنند و از آنجا جهاد خودشان را با جامعه ای که ترک کردند آغاز می کنند. اینها جامعه را ترک می کنند زیرا نمی توانند بمانند و در ماندن نمی توانند کار کنند، از جامعه بیرون میروند برای اینکه از بیرون جهاد خوشان را با جامعه و سنتها و بیماریهای موجود در جامعه آغاز کنند. این مهاجرین، مهاجرین متعهد اجتماعی هستند و این مهاجرت برای جهاد و به نتیجه رسیدن جهاد است. پیغمبر اسلام خود نمونه اعلای چنین مهاجرتی است.
۱۳ سال در مکه با آن همه تلاش و کوشش شبانه روزی می بینم پیروزی ای که بدست می آورد اندک است و می بینم که قریش هر روز سرنوشت یکایک مسلمانان هائی را که بعد از ۱۳ سال کار پدید آمدند، در جامعه بدست دارند و هر روز برای شکنجه مسلمانان، ابوجهل تفنن به خرج می دهد و این ها طعمه هوس ها و جنایت های امثال ابوسفیان و ابو جهل هستند، ۱۳ سال کوشش و رنج مداوم پیغمبر در مکه نتیجه اش را می دانیم که چقدر است. بعد از این مرحله که اجبارا” باید طی می شد تا مهاجری بوجود می آمد و افرادی که سنگ زیرین جهاد و بنای تازه و نهضت تازه را می ریزند، تربیت می شدند، بعد از ۱۳ سال، پیغمبر به مهاجرت می پردازد و می بینیم در سال دوم بعنوان یک نیروی مهاجم نسبت به دشمن، در حال حمله به دشمن از مدینه بیرون می آید و در سال سوم و چهارم بعنوان بزرگترین نیروی مسلح و بزرگترین نیروی اجتماعی و بزرگترین جامعه مقتدر، جامعه پیغمبر اسلام بعد از هجرت است. و مسلمانانی که ۱۳ سال طعمه شکنجه های چند نفر اشرافی مکه و قریش بودند، بصورت بزرگترین منابع قدرت در شبه جزیره در می آیند و بعد از ۷یا ۸ سال امپراطوری ایران را تهدید می کنند و خود پیغمبر اسلام در سال ششم (شش سال بعد از هجرت)چنان نامه های قاطع و محکم و مطمئن به پادشاهان بزرگ عالم می نویسد که یکی از آنها خسرو ایران و دیگری قیصر روم است که این دو، دنیا را بین خود تقسیم کرده بودند. بعد از مهاجرت ناگهان اسلامی که در مکه در هر خانه ای برویش بسته بود (به تعبیر یکی از نویسندگان)، در مدینه پس از هجرت در هر خانه ای که میزد برویش باز می شد. این مهاجرت، مهاجرت متعهد است.
۳- این نوع مهاجرت، مهاجرت تبلیغی است برای بسط رسالت انسانی و تبلیغ و رساندن ایمان به اذهان، به محیط های بسته، به مستضعفین به جامعه های دور و به انسان هائی که در محدودیت های اجباری خاصی هستند و دیوارهائی بین انها و حقیقت و مکتب نجات بخش که در دنیا هست(مهاجران این مکتب را دارا هستند) کشیده شده است. این مهاجرت برای انجام هدایت همه انسانها است.این ایمان یک ایمان محلی، نژادی، بومیو دوره ای نیست.ایمانی است که در هر فرد بلافاصله یک رسالت انسانی و جهانی ایجاد می کند. بنابراین هر کس مسلمان می شود بلافاصله در برابرش همه انسانها را مخاطب می یابد و سرنوشت همه بشریت به نسبت شخصیت فرد او مطرح است و در آن سرنوشت، خودش را مسئول می داند و بنابراین انسان محبوس در چهارچوب وضع اجتماعی و طبیعی و جغرافیائی اش، انسانی که شایستگی انجام رسالت جهانی را داشته باشد نیست. رفتن یاران پیغمبر به دستور پیغمبر به حبشه (دو بار پیش از هجرت به مدینه) یکی از معانی این هجرت است که برای تبلیغ و برای انجام رسالت جهانی است، در عین حال که برای حفظ این بهترین سرمایه های انسانی اسلام هم بود، یعنی در هجرت به حبشه هم مسأله رسالت تبلیغی و ارشادی فکری اسلامی مطرح است و هم مسأله نجات یا هجرت غیر متعهد مهاجران حبشه (مهاجرت از نوع اصاب کهف) گر چه همه اینها زمینه سازی برای بازگشت به جامعه، اغاز کردن تمدن تازه، فرهنگ تازه و انسان تازه است.
۴-مهاجرت علمی: ممکن است مسأله کلمه و اصطلاح هجرت مطرح نباشد معنی حرکت در محدوده بومی به منطق گوناگون و متجرد بودن انسان بر روی خاک مطرح است .
دستورات مکرر اسلام برای رفتن و گشتن و سیر آفاق کردن و زمین را سفر کردن و جهانگردی (فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبت المکذبین ) یعنی زمین را بگردید و عاقبت بدکاران را بیابید) برای تحقیق علمی است و رسیدن به یک معنای تازه و یک مجهول تازه یعنی کیفیت و علت انحطاط اقوام گذشته و علت نابودی آن اقوام و ملت هائی که در قرآن گاه از آنها یاد می شود. به انسان می گوید گوشه خانه ننشینید و فکر کنید که چرا عاد از بین رفت، قوم ثمود از بین رفت، قوم لوط نابود شد و دائم ببافید و به دلیل عقل و منطق جامع و مانع بسازید، بلند شوید و راه بیفتید، بروید، نشکافید، ببینید، بجویید و بررسی عینی، تجربی، مشهودی و حسی بکنید. در اینجا بقدری مسأله عظیم است که قرآن حتی برای تاریخ، حتی برای تحقیق در تاریخ، مهاجرت و حرکت و محبوس نماندن در یک نقطه و در چهارچوب سنتها، شرایط اجتماعی و موروثی را فرمان می دهد و می دانیم که یکی از بزرگترین عواملی که علوم انسانی مثل فرهنگ شناسی، تمدن شناسی، نژاد شناسی و جامعه شناسی را در اروپا اینهمه شد داد و همچنین علوم طبیعی را مثل زمین شناسی، خاک شناسی، طبقات زمین و آب و معدن شناسی، گیاه شناسی، انواع جانوران را شناختن و این علوم فراوانی که انباشته شده و بسرعت رشد می کند، بیشتر مرهون دانشمندانی است که گوشه کتابخانه های دانشگاه هاروارد و سوربن و اسپانیا را ترک کردند و به قلب آفریقا رفتند و سالهل ماندند، به قلب جنگل رفتند و سالها کوشش کردند و همچنین به قلب کویر رفتند و سالها کاویدند، تا باستان شناسی، شناخت ملت های قدیم و جامعه های درخشان و تمدن های عطیمی که نابود شدند و فرهنگ های گذشته و همچنین زندگی حیوانات، گیاهان، طبقه بندیهای انواع آنها و علوم انسانی و طبیعت شناسی، زمین شناسی، جانور شناسی و گیاه شناسی همه را بوجود آوردند. حتی امروز اگر دانشمندی در اروپا توی کتبخانه های بزرگ اروپا کتاب ها را مطالعه بکند و کتابی بنویسد، این کتابش بی ارزش است. برای نوشتن تحقیقی روی جامعه، مطالعه در جا ملاک و مبدأ هر تحقیق در دنیای امروز است. یعنی برخیز و برو در همان نقطه که موضوع تحقیق در انجا قرار دارد. در همان نقطه باید مطالعه کنی، نه اینکه از گوشه ای ببافی یا بافندگی دیگران را سر هم کنی و تألیف کنی یا از دیگرانی که رفته اند آنجا و کار کرده اند، ملقمه ای درست کنی. نه برو روی زمین بگرد و ببین. گردش های علمی، سفرهای علمی و مهاجرت های علمی از قرون ۱۵، ۱۶، ۱۷ و بلاخص در قرون ۱۷ و ۱۸، در مسائل جامعه شناسی تا قرون ۱۹ و علوم انسانی، همه معلول حرکت جامعه شناسان و دانشمندان از سرزمین خودشان است و گشتن همه مناطق عالم. بنابراین علوم (علوم جدید) و این همه تحقیقات و این همه تحول فکری و اینهمه قوانینی که در رشته های مختلف علم امروزپدید آمده مال مهاجرین است. مهاجرین دانشمند محقق، محققین نه نشسته بلکه محققین مسافر و مهاجر.
۵-نوع دیگر مهاجرت، مهاجرت در درون است.
مهاجرت های چهار گانه ای که گفتم ترک آنجائی است که در آن زندگی می کنیم و رفتن به آن مکانی است که باید برویم برای هر کاری یا هر هدفی.
مهاجرت آخرین عبارت از ترک حالتی است که در آن بسر می بریم و چگونگی صفت و کیفیت خصوصیاتی که داریم. یعنی رها کردن ماهیتی که هستیم و رفتن به طرف آنچنان انسانی که باید باشیم، مهاجرت از آنچه هستیم به آنچه باید باشیم. وقتی که قرآن می گوید:( یا ایها المدثر) این مدثر چه چیزی است ک پیغمبر اسلام را در خودش پیچیده، که خداوند این را به عنوان یک صفت و خطاب تعیین می کند؟ آیا این واقعا” همان گلیم و همان لباسی است که پیغمبر به خودش پیچیده؟ آیا مقصود همه این بندهائی نیست طبیعت وارث و گذشته و اساطیر و الاولین و محیط اجتماعی و محیط خانوادگی و محیط تربیتی و هر چه روح را در خود می پیچد و رهائی و استقلال و آزادی و حرکت را در انسان می کشد؟ این دثاری است که انسان را در خود می پیچد و از ” یا ایها المدثر ” منظور تنها پیغمبر اسلام نیست. هر کس به ایمان محمد رسیده باید از دثار جاهلیتی که او را در خود می پیچد، دربیابید و برخیزد ” قم فانذر –و ربک فکبر- و ثیابک فطهر ” آیا واقعا” در چنین خطاب های عظیمی که بشریت مطرح است، که رسالت عوض کردن تاریخ مطرح است، یک مرنبه خدا می گوید لباست را پاک کن یا لااقل تنها این معنی را دارد؟
” و الرجز فاهجر” پلیدی را هجرت کن و از پستی و بدی همواره در حال گریز و سفر باش. “المهاجرین من هاجر من السیأت ” (مهاجر کسی است که از بدی ها هجرت می کند)بدیهای کجا؟ بدیهای بیرون و بدیهای درون در” رجز” . از همه این مسائل از لحنی که در قرآن در سخن گفتن از هجرت و مهاجر پدیدار است و همچنین از اثری که مهاجرت در تاریخ بشر به عنوان عامل تغییر دهنده جهان بینی، روح و مغز و شرایط اجتماعی منجمد و تبدیل کننده انسان و جامعه و روح و فرهنگ راکد به انسان متحرک و جامعه نو و فرهنگ تازه دارد و برمی آید که در تاریخ مهاجرت به عنوان عامل سازنده تاریخهای نو و سرنوشتهای نو، ویران کننده کهنگی و رکود و بستگی و باز کننده این حلقه های محدود محیط و سازنده همه تمدنهائی که تاکنون می شناسیم هست و به تعبیر دیگر مهاجرت عبارت است از آن قیچی ای که همه بندهائی را که بوسیله آنها روح و انسانیت انسان به میخ های زمین و راکد و محبوس و محدود و بسته است و او را از استقلال و اراده و آزادی و حق ابتکار و سازندگی و خلاقیت محروم میکند، می برد و روح را سبکبار می کند تا بتواند آزادی اش را بدست آورد که آزادی انسان در سه زندان محبوس است: طبیعت، جامعه و تاریخ و مهاجرت کوبنده هر سه است تا انسان را از این سه زندان نجات بدهد و مهاجرت پنجمین، مهاجرت درونی، روانی، عرفانی و مهاجرت روح آزاد شده از این سه بند محیط و طبیعت و تاریخ است که با این مهاجرت این روح باید از چهارمین زندان که خودش هست هم نجات پیدا کند. در زندگی پیغمبر اسلام هم که موارد فراوان دارد، در همه احادیثی که از هجرت سخن گفته و بلاخص از آیاتی که سخن هجرت رفته و همه جا تکرار می شود که مغانم کثیر و فضل خدا و حسنه در دنیا یعنی زندگی خوب مادی و همچنین سرنوشت نتعالی و کمال آخرت هر دو برای مهاجر است، بر می آید که مهاجرت در اسلام بگونه ای مطرح می شود و اسلام با تازیانه هجرت که دائما” در همه نسل ها و همه قرن ها بر روح پیروانش می زند، می کوشد تا از درون و از بیرون انسان را براند و همواره در حال حرکت بدارد. و از ماندن در یک جا، چنانکه آب در یک جا می پوسد. روحش نپوسد و اینست که مهاجرت انسان را آزاد می کند.
———————————-
منبع : هجرت و تمدن / تألیف : دکتر علی شریعتی / انتشارات : أحیاء