عقیدهمطالب جدیدمقالات

کج فهمی و بد عمل کردن مانع و مشکل جدی دینداری

کج فهمی و بد عمل کردن مانع و مشکل جدی دینداری

نویسنده : محمد غزالی / مترجم: دکتر محمود ابراهیمی

 

شناخت خداوند و خضوع و تسلیم خالصانه در برابر او، و آماده شدن برای لقاء الله و ترس و بیم از کیفر و عقاب اعمال، مغز و لب دین و روح شرایع دین است.

آری در تعالیم دین، نظام های اخلاقی و اجتماعی فراوانی نیز، وجود دارد که همه جوانب زندگی خصوصی و عمومی و فردی و اجتماعی را از سر تا پا می گیرد، ولیکن زیر بنای تعالیم دینی و اساس همه آن ها، بر عقیده و باوری استوار متکی است یا اعمالی هستند که هدف از آن ها، رضای خدای است، پس هرگاه پایه سست گردد و فرو ریزد و یا هدف از اعمال رضای خدا نباشد و این اهداف مختلف گردند، این نظام های اجتماعی و اخلاقی، ویژگی و ارزش خود را از دست می دهند، و چیز دیگری، با ارزش دیگری خواهند شد. همان گونه که اوراق بهادار و اسناد مالی، هر گاه پشتیبانی طلایی خود را از دست بدهند، چیزی دیگر می شوند، غیر از آن چه که بودند. پیش از هر چیز، دین عبارت است از : ” شعور و احساس به هستی الله و اعتراف به این که او حق دارد، درباره بندگان خود، هر گونه حکمی صادر کند، و برای بندگان خویش مبنی و پایه و اساس عملی تعیین کند و اصولی را بنهد که از آن جا آغاز کنند و حدودی را بیان دارد که بدان منتهی گردند”. و مقتضای این احساس و شعور باطنی و اعتراف و اقرار ظاهری، این است که هر چه خداوند به ما توصیه کند، بدون چون و چرا انجام دهیم، نه بدان جهت که خیر و صلاح ما تنها در آن است، بلکه بدان جهت که ” تسلیم خالصانه در برابر الله و بر پای داشتن، حق او است… علاوه بر آن که در آن خیر ذاتی و اصلی ما نیز وجود دارد.” کسی که به اصالت وجود قائل است در معاملات و داد و ستدهای بازرگانی، و غیر آن صداقت و راستی را، فضیلت می داند و بدان مبادرت می ورزد، ولی او در این صداقت خود با دیگران، خداوند را نمی پرستد و خداوند را نمی شناسد و آن را برای رضای او انجام نداده است و به جزا و پاداش آن صداقت، در نزد خداوتد، امیدی ندارد و تنها و تنها با توجه به نفس صداقت، چنین عملی را انجام می دهد، اما یک مؤمن واقعی صداقت و راستی را بدان جهت بر می‌گزیند که طاعت و فرمان برداری از خداوند است که می گوید:

” یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ ” توبه/۱۱۹ ، ” اى کسانى که ایمان آورده‏اید از خدا پروا کنید و با راستان باشید”

اگر مؤمن در درجه اول از روی ایمان به خداوند راست می گوید و صداقت را پیشه می کند، و سپس در پرتو ایمان به خدا، به فضیلت صدق و راستی نیز می رسد…

تعالیم اعمال شایسته، خواه روحی و معنوی یا اجتماعی، زمانی که جزئی تعالیم دینی یا جزئی از رفتار و سلوک مؤمنان باشند، در زندگی توأم و همراه با این  عقیده آسمانی خواهند بود، و یا بدین گونه رنگ خدائی به خود می گیرند و جزو اعمال الهی به حساب می آیند.

بنابراین، تنها ایمان به خداوند، باعث انگیزه و مشوق مؤمن، بر عمل درست است، و تقوای خدای متعال به صورت احساس و شعور همیشگی و دائمی همراه او است.

ما با این سخن خویش، دیدگاه ها و انظار را متوجه این قضیه خطرناک می کنیم که در میان مردم شایع شده است، که تنها به خاطر مسلک های بشری در برابر آداب و و رسوم و تقالیدی، تواضع می کنند و تسلیم هستند، که گاهی خوب و گاهی، بدند، سپس می پندارند که وفاداری و بدین رسوم و تقالید، خیر و فضیلت است، با وجود این که این  رسوم و تقالید هیچ گونه پیوندی با ایمان ندارند، بلکه چه بسا، صاحبان آن ها، حتی یک لحظه درباره خداوند نیندیشیده اند.

این گروه از مردم دین را به دو قسم تقسیم کرده اند: که یک قسمت به عقاید عبادات مربوط می گردد، آن را در یک گوشه نهاده و بدان پشت کرده اند، و یک قسمت که با معاملات و داد و ستد و نظام ها و سلوک با مردم در ارتباط است، بدان اهمیت داده و آن را ترویج کرده و فراوان از ارزش آن سخن گفته اند!!

و حال آن که تو دانسته ای که هر عملی را که خداوند بدان دستور داده باشد، در درجه ی اول و بالذات، فایده انجام آن فرمانبرداری از خداوند و برپای داشتن حق او است. اما اگر در انجام آن رضای خداوند مورد نظر نباشد، از نظر دین ارزش ندارد. اگر چه مدتی موجب صلاح و درستی برخی از کارهای دنیایی می گردد.

ایمان به خداوند در یک جامعه مؤمن، هرگز یک چیز اضافی و زائد بر اصل نیست، تسبیح و تحمید خداوند، بایستی دو شغل اصلی  و دو علامت مشخصه زندگی بام و شام مردم مسلمان باشند.

گاهی به هنگام سخن از آخرت و بهشت و دوزخ، بعضی از مردم می خندند و می پندارند که این سخنی است که زمانش گذشته است، یا سخنی است که واعظان به هنگام تشیع جنازه و مجالس ترحیم، آن را زمزمه می کنند.

به حقیقت زمانی که سخن از آخرت و شوخی و لغو تلقی شود، دین به کلی ذوب شده و متلاشی گردیده است. کاروان های زندگان، باید به جدی بدانند و به خاطر بسپارند، که عقیده به جزاء آخرت جدی است و شوخی نیست و باید بدانند که دور بودن نشاط زندگی از ایمان به خداوند و روز رستاخیز، دور بودن از راه راست و دوری از صراط مستقیم و بدنبال رفتن سراب فریبنده است.

و ما مسلمانان، باید تمام تلاش های زندگی خویش را، با معالم و آثار ایمان راستین به خداوند، بیامیزیم و نگذاریم که این امواج ویران گر تمدن مادی شرق و غرب، ما را از راه راست بدر کند، انسان امروز در پرتو این تمدن مادی که خداوند را فراموش کرده و وحی الهی را نادیده می گیرد و از آن تجاهل می کند. و ترجیح می دهد که برابر آرزوهای نفسانی خویش، زندگی کند، و از احکام دین تنها چیزهایی را قبول دارد که با این آرزو های نفسانی مادی  برخورد نداشته باشد…. سپس مهمترین قسمت های ایمان را به یک سو می نهد. به راستی او غرق در گمراهی است.

آن چه که در بررسی های نظری و تئوری امروز مردم  معروف است، این است  که می گویند: دین عبارت است از عقاید و عبادات و اخلاق، و این که پیوند با خداوند اساس همه شرایع است و چنان چه این پیوند با خداوند درست باشد، نجات و رستگاری، تضمین  شده است، اگر چه بهره  و نصیب عملی چنین شخصی از انجام بقیه تکالیف شرعی، اندک باشد. .. ( این نیزر درست نیست)

ما می خواهیم اندکی تأمل و توقف کنیم و این تفکر و اندیشه را به مناقشه بگذاریم.

ما اصل ایمان و اهمیت آن و مجموعه اعمالی را که مرتبط به ایمان و ناشی از آن هستند، نادیده نمی گیریم  و به اهمیت آن قائل هستیم، علمای پیشین ما حق داشتند که تمام اعمال خیری را که کافر انجام می دهد، هدر و ضایع بدانند و درباره سنگینی وزنه کلمه” توحید ” در ترازوی سنجش اعمال شایسته، در آخرت داد سخن بدهند، زیرا دیدگاه آنان، واضح و روشن است. به حقیقت کسی که در عصر ما، جرم ها خیانت های بزرگ را مرتکب می شود این جرم های او تمام  اعمال خیر و نیکوی پیشین وی را بر باد می دهد و باطل می سازد.

روزی که بشنوی: فلانی به میهن و ملت خویش خیانت کرده و آن را به دشمنان فروخته است، هرگز جز تحقیر و خشم و اجماع بر این که او مستحق شدیدترین کیفر است، درباره او رأی نمی دهی و او را سزاوار تحقیر و خشم عذاب دردناک می دانی، اگر چه گفتهن شود : که این شقاوت پیشه با مادرش به نیکویی رفتار کرده، یا با زیر دستانش کریمانه عمل کرده، یا با دوستانش لطف و مهرورزی صدور حکم مرگ مادی و ادبی که او مستحق آن است، کسی به خود تردیدی راه نمی دهد و این کارهای خوب داشته است، در آن وقت همه ایت خصلت های نیکو فراموش می شوند و لب ها از آن ها بسته می گردد و در برابر او برایش کوچک ترین فایده ای ندارد و این خائن باید معدوم گردد.

در حقیقت پیشینیان ما، با همین دید، به کافر می نگریستند که امروز مردم عصر حاضر به خائن به ملت می نگرند، یعنی همان گونه که وقتی مسلم شد که مرتکب خیانت شده است با وجود خیانت او هیچ چیزی او را نجات نمی دهد، پیشینیان ما نیز می گفتند: با وجود کفر هیچ کاری و هیچ صفتی، شخص کافر را نجات نمی دهد.

مردمان وقتی که کسی را می دیدند که به مردم و ملت خیانت می کند هر عمل خیری داشته باشد بدان اعتراف نمی کنند و هر امتیازی داشته باشد بدان اقرار نمی کنند. کافر در نظر ما   چنین است و استحقاق چنین خواریی را دارد. هر اندازه رفتار و کردار خوب داشته باشد، برای آن دنیای او مفید نیست او در هلاکت است. کسی که منکر وجود خداست و به نعمت خدا خیانت می ورزد و رستاخیز و ملاقات اخروی خداوند را قبول ندارد، با این خصلت هایش، بزرگترین و زشت ترین، خیانت را در برابر خالق خود مرتکب شده است. و چیزی ندارد که از وی دفاع کند، پس هر چیزی داشته باشد و هر کاری بکند، برایش فایده ای ندارد “وَمَن یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّکْرِمٍ ” حج/۱۸ کسی که خداوند وی را اهانت کند کسی نمی تواند او را کرامت بخشد و گرامی گرداند و خدا هر که را بی ارزش کند، هیچ کس نمی تواند او را گرامی دارد.” ولی باید دانست که از این حقیقت، اشتباهی بزرگ پدید آمده است، که به ایمان و اهل ایمان بسیار ضرر و زیان رسانده است: توده مردم چنان فهمیده اند، که با وجود حسن پیوند بت خداوند، از راه داشتن عقیده  به توحید_ که به حقیقت فضیلت نیز می باشد. نقص در بقیه واجبات دینی جبران می شود و با وجود ترک دیگر فرایض، جبران می گردد.  سپس توده مردم قدم جلو تر می گذارند و به تدریج  به دین باور رسند، که عمل به واجبات دینی، ممکن است متلاشی گردد و تنها ایمان مجرد از عمل کافی است و آن ها بی نیاز است.

آری کسانی که از ایمان منحرف شده اند  و خداوند را فراموش کرده اند، در چنین وضعی هستند و در عوض بعضی از اعمال انسانی را و هنرهای زندگی بخش و فنون با رزشی را نیکو انجام داده اند و در آن ها گام های بلندی بر افراشته اند. ولی از انجام عمل دینی خود غافل مانده اند. وقتی که در جهان اسلام این تناقض پدید آمد، قضایای دینی دچار زلزله ای شدید شد و صفوف متحد مؤمنان، شکست و در اطراف و اکناف جهان، فتنه ها  و آشوب های سختی پدیدار گردید. بنابراین بر خردمندان واجب است که این شیوه فهم نادرست، از ایمان را تصحیح کنند و با فهم درست ایمان و چاره اندیشی لطیف آن را چاره کنند. بر ما مسلمانان است که اول کار خود را و حال خود را اصلاح کنیم، آن گاه از غیر خود بخواهیم که خود را و اندیشه خود را تغییر دهند. ( تا ما خود رستگار نباشیم، الگو قرار نمی گیریم).

باید دانست که ایمان در این جهان، بزرگترین فضیلت و با ارزش ترین چیز است، ایمان با هر چیزی باشد آن را زینت می دهد و هر چیزی که از ایمان خالی باشد زشت است، لیکن باید دانست ایمانی که سزاوار این صفات عالیه است، دارای جنبه های متعددی است، پیوندی است با خداوند بر پایه خشوع و تسلیم محض. پیوندی است با روح، بر پایه ادب و خویشتن داری.

و پیوندی است با اجتماع، بر پایه ی عدل و رحمت. و پیوندی است با جهان و هستی، بر پایه سیادت و بهره گیری. این است ایمانی که شایسته بزرگداشت و عافیت نیکو است. در برابر چنین ایمانی، الحاد و بی دینی، مقاومتی ندارد و این ایمان در پیکار با الحاد پیروز است و هیچ چیزی در فضیلت، با آن مقایسه نمی شود. آن چه که توهین به ایمان است و ایمانم را سست می کند، پیوند ساختگی با خداوند، پروردگار جهان است، به گونه ای که انسان را به سوی کمال نکشاند و از نقص و کاستی، باز ندارد و سستی چنین ایمانی، در شکل ظاهری عبادات، کافی است بدون این که در صاحب ایمان و پیرامون وی اخلاق نیکو و رفتار پسندیده ایجاد کند و بدان ها تحقق بخشد.

بدیهی است چنین ایمان ظاهری که هر قدر هم در بین مردم شایع باشد نه موجب سرفرازی است و نه پیروزی را نصیب صاحبش می کند، مگر نه این است که الحاد و وسوسه های الحادی، تنها در برابر چنین ایمان پوچی، خود نمایی می کند؟  و در میان مؤمنان با این شیوه، الحاد و پرچم خود را برافراشته است و بر آنان حکومت می کند و با وجود انجام عبادات ظاهری، پیرو ملحدان هستند!!

ما به تأکید دینی را، که دل های مردم و احوال ایشان را، اصلاح و تزکیه نکند، نمی پذیریم و دینی را که جایگاه خرافات باشد و خصایص انسانی بر جسته در آن نباشد موجب عقب ماندگی زندگی گردد، و ملکات ابتکار و ابداع و تجمل در آن بپژمرد، هرگز نمی پذیریم!! به راستی باید حق اسلام را به جای آورد و با انصاف بدان نگریست و بدانیم که اسلام دینی است که ارزش و منزلت انسان را بالا برده است، و منزلت زندگی را بالا برده است اما به وسیله پرستش زندگی و فانی شدن در آن، آن گونه که جاهلان می کنند. بلکه به وسیله این که رسالت و وظیفه انسان در زندگی را بیان داشته و راه استفاده نیکو از آن را ، نشان داده است.

انسان در تصویری که اسلام وی را ترسیم می کند، تنها بنده خدا است و او را می شناسد و تنها از وی می ترسد و تقوای او را دارد، و چنین انسانی آقای این جهان هستی است، آن را به کار می گیرد و از آن بهره می برد و نیروی خویش را مورد بهره برداری قرار می دهد… با دیگر انسان های نظیر خود، برادر است، برای کارهای خیر و نیکی با آنان، تعاون و همکاری می کند و برابر قانون عدالت و رحمت با آنان معاشرت می کند. و سخن استاد اسحاق حسینی، در توصیف اسلام، مرا خوش آمد که گفته است: در بین تاریخ همه ادیان ابتدایی و آسمانی، تنها در دین اسلام، دو فضیلت برجسته به وضوح نمایان است: اول:نظر اسلام به زندگی شامل و گسترده است و اسلام زندگی را یک وحدت مرکب از عناصر متداخل در هم می داند، که جنبه روحی در آن کم اهمیت تر از جنبه مادی آن نیست و پرورش نفس فرد، کم اهمیت تر از پرورش جامعه نیست.

معاملات و داد و ستد ها بر اساس های اخلاقی قرار دارد همان گونه که عبادات بر پایه های روحی متکی هستند و فرد همان حقوقی را دارد، که جامعه دارد. فضیلت ها همگی با هم متساویند، در این که باید مورد پیروی قرار گیرند، هیچ یک از آن ها از دیگری بی نیاز نیستند.

و به عبارت دیگر اسلام انسان را به سعادت هر دو سرای می خواند و جامعه ای را پدید می آورد، که بر اساس فضیلت باشد و در شادی و نا شادی، با هم مشترک و بر نیکی و تقوی یار همدیگر و امر به معروف و نهی از منکر، خط مشی آن باشد.

” وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ” توبه/۷۱٫ ” و مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند که به کارهاى پسندیده وا میدارند و از کارهاى ناپسند باز میدارند “

فضیلت دوم : اسلام به همه مردم به عنوان اعضای یک خانواده واحد می نگرد که همدیگر  را می شناسند و به همدیگر یاری می رسانند، که تنها موجب برتری یکی بر دیگری تقوی و پرهیزگاری است. و اسلام همه رسالت های اسمانی را یکی می داند و همگی پیامبران الهی را برادر همدیگر می شناسد بدون این که بیان آنان در اصل رسالت فرقی قائل شود، و این نگرش موجب گردیده است، که در رفتار با دیگران گذشت و عدل و احسان را مورد توجه قرار دهد و حکمت و درستی هر جا باشد و فایده و منفعت مشروع هر جا یافته شود، مطلوب و منظور آن می باشد. گسترش اسلام در روی زمین و فراگیری تمدن اسلامی، بهترین چیزی است که از انسانیت می تواند داشته باشد.

در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که مردم را به مکارم اخلاقی و فضایل اجتماعی و رفتار به حق و عدل با همدیگر فرا می خواند، از قبیل نیکی با والدین و درماندگان و بیچارگان و نرم خوئی با ضعیفان و بیماران و عفو صلح و صبر و صدقه و رفاه و بخشش و صدقه و احسان و همیاری بر نیکی و تقوی و جستجوی فضل خدا، در روی زمین و تلاش درست. و همچنین آیات فراوانی هستند که انسان را از اخلاق بد و رذائل باز می د ارند و نهی می کنند، از قبیل بدزبانی و بدگویی  و بدگمانی و دروغ و خیانت و ظلم و فحشا و تجاوز به حقوق دیگران و خوردن مال دیگران به ناحق و خوردن مال یتیمان و مقهور کردن آنان و کم فروشی و باد دستی  و اسراف.

و اما احادیث رسول خدا و آثار و اخبار خلفاء اصحاب رسول، در این باره بسیار فراوانند، که همگی از سرچشمه قرآن کریم آبیاری شده و از آن ها الهام گرفته و مؤید و شرح و بیان آن می باشند، چنان پیداست که آیات قرآن کریم و احادیث و اخبار، هیچ چیزی را از خیر دنیا و آخرت، نا گفته نگذاشته اند، و چیزی از این دایره بیرون نیست. ولیکن بعضی از کسانی را که به علوم دینی اشتغال دارند و کارشان تهذیب سلوک همگانی است، در فهم دین دچاره نابسامانی های جامعه بدان، در سطح پایین تر از این قرار دارند. آری مسئولان تعلیم  و تربیت دینی، وقتی که ایمان را به صورت دستمالی تصویر و ترسیم می کنند، که خطا کاران عیوب خویش را بدان پاک می کنند، آنان در چنین تصویری دچار لغزش می گردند، و چنین می پندارند که آنان مرتکب گناه می شوند و ایمان آنان را می آمرزد، و شکسته می شوند و ایمان این شکستگی ها را جبران می کند، با این تصویر، ایمان را خراب می کنند.

بسیارند از پیروان ادیان آسمانی که گمان می کنند و می پندارند که تمسک به اصل دین، برای رستگاری اخروی کافی است، هر عملی را بکنند و هر ناشایستی را مرتکب شوند، اشکالی ندارد. و گفته اند : ” وَقَالُواْ لَن یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلاَّ مَن کَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ…”  البقره:۱۱۱

” می گویند: هر گز جز یهود یا نصاری کسی به بهشت نمی رود!! این پندار پوچ ایشان است_ هر گز چنین نیست.”

قرآن کریم این گمان ها و پندار ها را تکذیب نموده و رد کرده است و راه حقیقی نجات و رستگاری را برای آن ها ترسیم نموده که آمیزه ای، از ایمان زنده و فعال و اعمال و رفتار و کردار شایسته است، همراه با اخلاص ، برای خدای واحد و یگانه پروردگار جهان ” قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ، بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ” البقره/۱۱۱و ۱۱۲٫

” بگو اگر راست میگویید دلیل خود را بیاورید، آرى هر کس که خود را با تمام وجود به خدا تسلیم کند و نیکوکار باشد پس مزد وى پیش پروردگار اوست و بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد”

بعضی از واعظان کوتاه نظر، گاهی به روایات و آثاری که معنی محدود و مجال تنگی دارند، نظر می دوزند، و آنها را هم، بد می فهمند و هم بد، تطبیق می کنند، و در برابر آن ها از کتاب خدا و سنت رسول الله ( ص) بلکه از طبیعت و سرشت خود ایمان، تجاهل می کنند و خود را به نادانی می زنند، این ها طبیعت ایمان را که از مرده زنده و از هرج و مرج، نظم و سامان می سازد، ندانسته می نگارند. برای مثال حدیثی را در نظر بگیرید که ترمذی آن را از عمرو ( ع) نقل می کند، که پیامبر ( ص) گفت: ” همانا خداوند مردی را از امت من در ملاء عام در روز رستاخیز  نجات می دهد که نامه اعمال زشت و بد وی ۹۹ طومار است که هر طومار تا چشم کار می کند، بلند است. سپس خداوند وی را مورد خطاب قرار می دهد و به وی می گوید: آیا چیزی را از این اعمال مکتوب این طومارها را انکار می کنی؟ آیا فرشتگان موکل بر اعمال تو، که آن ها را نوشته اند، بر تو ستمی کرده اند؟ آن عبد می گوید: نه خیر پروردگارمن. آن گاه خدای تعالی گوید: آری چنین است که این همه اعمال بد تو است و به تو ظلمی نشده است. ما آن را نزد ما حسنه ای و عمل نیکویی داری، به راستی امروز بر تو ستمی نمی رود، ما ان را نیز برای تو به حساب می آوریم، آن گاه کارتی را بیرون می آورند که در آن نوشته شده: به زبان می گویم و بدل گواهی می دهم که هیچ معبود به حقی نیست جز” الله” و همچنین گواهی می دهم که محمد بن عبدالله ( ص) بنده و رسول برگزیده او است. آن بنده می گوید : پروردگارا این کارت در برابر این طومارها چیست  و چه وزنی دارد؟!! خداوند می گوید: به هر حال به تو ستمی نمی رود. پس تمام طومارهای اعمال بد وی را در یک کفه ترازوی میزان حق می نهند و آن کارت را به تنهایی در کفه دیگر آن ترازو، که ناگهان کفه ترازوی طومارها، به هوا می رود و کفه آن کارت سنگین می گردد، و هیچ چیزی در برابر نام الله وزنی ندارد”…

این حدیث و روایت ، بحث بر انگیز است و اگر به ظاهر آن توجه شود، و بدان عمل گردد، تکالیف گوناگون الهی را از دوش مردم می اندازد و موجب نادیده گرفتن و ابطال این آیه می گردد: ” إِنَّ اللّهَ لاَ یُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِینَ، وَیُحِقُّ اللّهُ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ” یونس/۸۱و ۸۲

” … به راستی خداوند عمل مفسدان را اصلاح نمی کند. و خداوند وعده داده است که حق را آشکار سازد و به وعده خویش تحقق بخشد، هر چند مجرمان اکراه داشته باشند.”

به نظر من این حدیث اگر سندش درست باشد درباره شخص مشرکی صحیح است، که تمام زندگی خویش را در فساد و تباهی سپری کرده است، سپس پیش از این که مرگش فرا رسد، نور ایمان در دلش می تابد و ایمان می آورد و بعد از ایمانش، آن قدر زندگی نمی کند که گذشته سراسر تباهش را اصلاح کند و می میرد، آن وقت این حدیث ارزش و اهمیت عاقبت ایمان و مقام و منزلت کلمه توحید را بیان می کند. ” یعنی توحید، گذشته اشخاص کافر را هر اندازه هم که بد باشد، پاک می کند نه این که بعد از ایمان با اتکاء به ایمان قولی و زبانی  واجبات عملی را ترک کند” اما عنوان کردن نا آگاهانه این حدیث به منزلت ویران ساختن دین است و گروهی از دینداران را ، پدید می آورد که به عمل توجه نخواهند کرد، و مقام و منزلت ایمان را پایین می آورد و تأثیر آن را از میان می برد . بدون شک، جهان امروز نیازمند ایمانی است، که انسان را به پروردگار جهان پیوند دهد، پیوندی استوار بر وفاداری و احسان و نیکوکاری، و انسان را با زندگی پیوند دهد، پیوند مبتنی بر تولید و تلاش مستمر، در غیر این صورت، آینده مملو و سرشار از بیم و ترس خواهد بود.

————————

منبع :باور راستین اسلامی / تألیف: محمد غزالی / مترجم: دکتر محمود ابراهیمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا