وای بر روزی که نمک مصلحان، دعوتگران و مدعیان بگندد!!!
وای بر روزی که نمک مصلحان، دعوتگران و مدعیان بگندد!!!
نویسنده: : محمد احمد راشد / ترجمه: محمود ادبی، ادریس عبدالله زاده
روایت شده است که بندهای هدایتگر و دعوتگر به سوی خداوند، روی به یارانش در اطراف خود نگریست، پس زیبایی عبادت و برادری که بین آنان بود برای او بسیار خوشایند بود، سپس بار دیگر اندیشمندانه و با دیدی دیگر به آنان نگاهی افکند و سرش را پایین انداخت و با احساسی آمیخته با شادی و ترس به آنان گفت: (ای کسانی که مانند نمک زمین هستید فاسد نشوید؛ زیرا اگر چیزی فاسد بشود و بگندد تنها نمک آن را اصلاح و درست میکند).
این عبارت بیانگر حکمت صادقانهای است که حروف آن گواهی میدهد آن از سخنان اهل تربیت و مربیان است، و گویی هیچ مربی اصلاح کنندهای وجود نداشته که یارانش را بارها و در هنگام مرگ به این حکمت سفارش نکرده باشد.
همانطور که میکروبهای مسمومیت و باکتریهای عفونت در محیط شور رشد نمیکند، اصل فساد هم نمیتوانند در محیطی که انسانهای نهی کننده از منکر وجود دارند، سرهایشان را بالا گیرند، و این تصور واقعیت تعداد اندکی از مؤمنان دعوتگر اسلام در میان تعداد زیاد انسانهای بیبند و بار و مشغول به امور دنیوی خود میباشد.
به وسیله این افراد است که خداوند همۀ فسادهای اجتماعی را اصلاح کرده و این افراد انحرافات آن را درست کرده و به راه راست هدایت میکنند. این گروه اندوختهای برای امت هستند که هر چقدر انسان شهوتران ظالم، مصالح امت را ضایع کنند آن را حفظ میکنند و به آن جایگاهی که شایستگیاش را داشته است بازمیگردانند.
پس هرگاه دعوتگران خود منحرف بوده و رابطۀ برادریشان را از بین برده و با برخی از منکرات اُنس بگیرند، چه کسی آن را برای امت اسلامی اصلاح میکند؟ چه کسی آن را برای جامعه پیراسته میگرداند؟
به همین دلیل همیشه ندای دوست داشتن همدیگر و پیوند محبت و سپس سفارش همدیگر به انکار منکرات دو رکن مهم در تربیت گروهی اسلامی بوده است، و این دو دعوتگران را قادر میسازند تا نقش واجب خود را در مقابله با فساد ادا کنند، به این صورت که برادری باعث حفظ مجموعۀ دعوت و مانع ناسزاگویی شده و انکار منکرات هم نوعی فاعلیت تاثیرگذار را برای دعوتگر به وجود میآورد و سفارش همدیگر برای جرأت داشتن برای فداکاریهای احتمالی و قربانی کردن خویش باعث انتقال مجموعۀ دعوت به شجاعت در رویارویی و صبر داشتن بر آن میشود. و با این دو رکن تربیتی دعوت اسلامی جدید توانسته است که «جمعی انکار کنندهی هم پیمان» را تربیت کند که ویژگی برادری ایمانی که برای قرنهای طولانی قطع شده بود را دوباره زنده گرداند. و شروع به آوردن مثالها در زمینه نهی از فساد نموده است، بنابراین قلب یوسف قرضاوی با این گروه استوار گشته و اینچنین در سال ۱۳۷۰ ه نمونهها و مثالهای خوب آنان را توصیف میکند:
اعطوا ضریبتهم للدین من دمهم والناس تزعم نصر الدین مجاناً
عاشوا علی الحب أفواهاً و أفئده باتوا علی البؤس و النعماء إخواناً
الله یعرفهم أنصار دعوته و الناس تعرفهم للخیر أعواناً
« این افراد از خون خود به دین مالیاتشان را میپردازند، و حال آنکه مردم یاری و پشتیبانی دین را بی مزد و مجانی گمان میکنند، زبانها و دلهایشان به عشق زنده است و این افراد در حالت فقر و ثروتمندی با هم برادرند. خداوند آنان را یاران دعوت خود میداند و مردم هم آنان را یاریگران خیر و نیکی میشناسند.»
و غیر از این چیز دیگری نیست. آنان تنها خط برجسته و بارز در تصویر اسلام کنونی باشند؛ و عجیب نیست که هر انسان عاشقی حریص باشد به اینکه مانع کسانی شود که میخواهند در بین آنان تفرقه ایجاد شده تا قدرت انکار را از آنان بگیرند و در راه آنان سنگ لغزشها را قرار دهند. و این است که ما رهبری نورها را در اختیار داریم.
غیرت داشتن نسبت به زیبایی منظره و پاکی تصویر از یک طرف و از طرف دیگر پرده برداشتن از مسئول زخمی و ضعیفی که به سختی میخواهد خود را در شکاف صفهای آن تصویر جای دهد.
اما پرتو نورهای هوشیاری در چشم انسان کم سو زیاد شده و او را شگفتزده میگرداند، بنابراین کف دستش را بر روی صورتش قرار داده و میخواهد پنهان شود. اما کسی که در نور آفتاب نمیبیند، به نور نزدیک است اما باز هم نمیبیند. اما انسانی که دارای چشمی سالم است از دیدن آن تصویر لذت میبرد و چه بسا شبیه کسی باشد که از پشت ذرهبین به آن مینگرد و به وضوح آن را میبیند.
أعمی و أعشی ثم ذو بصر و زرقاء الیمامه
سبحان من قسم الحظو ظ فلا عتاب و لا ملامه
«انسانها یا کور یا شب کور یا بینا هستند و برخی از آنان مانند زرقای یمامه تیزبین هستند، پاک است خداوندی که قسمتها را تقسیم کرده است بنابراین هیچ سرزنشی بر کسی وجود ندارد.»
این تقدیر و قسمت است که برای انسان کم سو و کسی که در آفتاب به خوبی نمیبیند رقم خورده که از نورهای پیشین که فقه دعوت آنها را روشن کرده بود بهرهمند نشوند.
—————————————-
منبع: موانع دعوت / مؤلف: محمد احمد راشد / ترجمه: محمود ادبی، ادریس عبدالله زاده / نشر احسان