صبر بر سختیها در راه دعوت به سوی خدا
صبر بر سختیها در راه دعوت به سوی خدا
دکتر یوسف قرضاوی
ترجمه: عبدالواحد توفیقی
اکنون مجالی برای بررسی خُلق صبر در قرآن است. و منظور ازآن، صبر بر سختیها در راه دعوت به سوی خدا میباشد. که این مشقات، بسیار خستهکننده و دردهایی هستند که بر پشت سنگینی میکنند و شانهها توان تحمل آن را ندارند مگر کسی که خدا به او رحم کند.
و این برای آن است که داعیان راه خدا از مردم میخواهند از هوا و هوس و اوهام و هر آنچه به ارث بردهاند از خرافات و آنچه از مفاسد به الف و انس گرفتهاند ، از هیجان شهوات و نفس، از خدایان پدرانشان ، رسومات قوم و قبیلهای، و امتیاز دهی به بعضی و نابود کردن بعضی دیگر آزاد باشند، از بعضی چیزهایی که دارند به خاطر برادرانشان تنازل کنند، و در حد و مرزهایی که خدا برای آنها تعیین کرده از آنچه دستور و از آنچه نهی کرده از آنچه حلال و از آنچه حرام نموده بایستند، بیشتر مردم به این دعوت تازه ایمان نمیآورند و برای این است که با تمام قدرت با آن مقاومت میکنند و با تمامی سلاحهایشان با آنها جنگ میکنند و دلیلشان این است که آنان مال و ثروت بیشتری دارند و نفرات بیشتری در خدمت دارند و در تودهی مردم نفوذ ی بیشتر و سلطهای وسیعتر بر آنان دارند. بنابراین راهی در پیش داعیان به سوی حق نیست الا اعتصام به حق کنند، با سلاح صبر در برابر آن طاغیان و سلطهی شکننده مسلح شوند.
صبر در اینجا مانند چیزی است که حضرت علی میفرماید:
"سیف لا ینبو، ومطیه لا تکبو، وضیاء لا یخبو"
(شمشیری است که کُند نمیشود و سواری است که خسته نمیشود و چراغی است که ضعیف نمیگردد.)
و مانند آن در حدیث رسول اکرم آمده است:
الصبر ضیاء « صبر روشنایی است »
و این وصیت در قرآن که در آن صبر با وصیّت به حق همراه است و در سورهی عصر میفرماید:
﴿إِنَّ الإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ﴾ (العصر: ۲ – ۳).
پس حق، بدون صبر ماندگار نمیماند.
صبر سِرّی است که خداوند آن را بر سر زبان لقمان در نصیحت صبر به فرزندش آورده که از آنچه از بلا و سختی به او میرسد صبر کند، و بعد از آن امر به معروف و نهی از منکرش مینماید و خداوند از زبان او میفرماید:
﴿یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاهَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الأمور﴾ (لقمان: ۱۷).
( ای فرزندم نماز بخوان ، امر به معروف و نهی از منکر کن، و بر آنچه به تو میرسد صبر کن که براستی این از کارهای ریشهدار و راسخ میباشد.)
کما اینکه میگفت به فرزندش مادام که مردم را به سوی خیر دعوت میکنی و امر به معروف و نهی از منکر میکنی در نفس خود جای بده که متوجه چیزهای ناخوشایند از طرف آنها باشد و اذیت و آزار آنان را بپذیری چرا که آنان دشمن کسی هستند که به آنان امر به معروف میکند. برای اینکه این کار بر آنان سنگینی میکند. و آنان را از منکر نهی کن چون منکر محبوب آنهاست.
مشقت های دعوت در راه خدا چند شکل به خود میگیرد و قرآن چند نوع و چند مثال از آن بیان کرده مانند:
۱- پشت کردن مردم به داعی، هیچ چیز برای دعوتگر سختتر از آن نیست که با بلندترین صوت ندا میکند، مژده میدهد و میترساند ، و کسی به او گوش نمیدهد. مانند آنکه گوشها کر و دلها کلید شدهاند( که هیچی در آن نفوذ نمیکند ، شهوات و لهو و لعب آن را پر کرده ) و آن را در حضرت نوح مشاهده کردیم هنگامی که با خدای خود گفت و شنود کرد و گفت:
﴿رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلاً وَنَهَارًا * فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعَائِی إِلا فِرَارًا * وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَارًا ﴾ (نوح: ۵ – ۷).
( پروردگارا! من قوم خود را شب و روز دعوت میکردم. و دعوت من چیزی به آنها افزون نکرد به جز آنکه آنها از حق فرار کردند و من هر بار آنها را دعوت میکردم تا تو آنها را عفو کنی. دستهایشان را در گوشهایشان گذاشتند و لباسهایشان را بر سر خودشان کشیدند و بر گناه اصرار ورزیدند و خود را بزرگ میبینند و چه تکبری بر مؤمنان میکردند.)
و این اعراض و پشت کردن به دعوتِ حضرت هود را دیدیم وقتی که قوم هود به او گفتند:
﴿یَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَیِّنَهٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِکِی آلِهَتِنَا عَنْ قَوْلِکَ وَمَا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ﴾ (هود: ۵۳).
(ای هود با دلایل روشن و آشکار پیش ما نیامدی و ما به خاطر سخن تو خدایان خود را ترک نمیکنیم و به تو ایمان نمیآوریم. )
و پشت کردن اعراض به دعوت خاتمالأنبیا را دیدیم و خداوند این طور قوم پیامبر را وصف میکند:
﴿حم * تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ * کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ * بَشِیرًا وَنَذِیرًا فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ * وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّهٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَفِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَیْنِنَا وَبَیْنِکَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ﴾ (فصلت: ۱-۵)
( حم * ( این کتابی است که) از طرف خداوند بخشایشگر مهرورز نازل شده است. * کتابی است که آیات آن تفصیل و تبیین شده است ( و واضح و روشن گشته است. یعنی) قرآن که زبان عربی است، برای قومی (فهم معانی آن آسان) است که اهل دانش باشند. * قرآن بشارت دهندهی مؤمنان و ترسانندهی (کافران) است. ولی (تشویق و تهدید قرآن در دل متعصبان لجوج بیاثر است) و اکثر آنان ( از حق و حقیقت) رویگردانند و این است که هیچ نمیشنوند. * میگویند: دلهایمان در برابر چیزی که ما را بدان میخوانی در میان پوششهایی قرار گرفته است و در گوشهایمان سنگینی است و میان ما و تو پردهی ستبر و مانع بزرگی است. پس تو ( برابر آیین خود ) عمل کن و ما هم ( برابر آئین خود) عمل میکنیم.)
و برای این بود که خدا به رسولش گفت: ﴿وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلا بِاللَّهِ وَلا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ﴾ (النحل: ۱۲۷).
( ای رسول صبر کن و صبر تو جز برای خدا نیست و حزن و اندوه برای آنان مبر )
[ این روش دعوت میباشد که خدا برای رسولش و من تبع او ترسیم کرده و کسی که داعی باشد طلب صبر از خدا میکند و از آن نعمت بزرگ بهرهمند میشود.]
و واضحترین نوع صبری که برای هر کس بتوان آن را مثال زد حضرت نوح میباشد به طوریکه آنقدر از او روی گردانیدند و سد راه او شدند، که هیچ کدام از پیامبران بعد از او، به این اندازه از آنان روی گردانده نشد.
۲- از دیگر دشواریهای دعوت آزار و اذیت داعی از سوی مردم است چه قولاً باشد چه فعلاً. و هیچ چیزی برای دعوتگری که در دعوتش مخلص باشد، از هوی و هوس پاک باشد، و برای مردم محب خیر باشد، و به محض نصیحت کردن او را متهم کنند به چیزی که در او یافت نمیشود، او آنها را به راه راست خداوند حکیم و قادر فراخواند او را رد کنند، آنها را به نیکی موعظه کند و آنها با بدی از او استقبال کنند، با بهترین شیوه با آنها مجادله کند و آنها با خشونت کامل با او مقابله کنند. راه خیر را برای آنها هموار کند و آنها راه شر را برای او هموار کنند، حق را برای آنها بیان و روشن میکند و آنها غیر از باطل نمیشنوند.
و کار در به اینجا ختم نمیشود و این مرز را میشکنند و چه بسا اموالی که به آن دست درازی شد و آن را به غارت برد ند. و اجسامی که مورد آزار و شکنجه قرار گرفت، وآزادیهایی که سلب شد، و حرمتهایی که هتک شدند، و بلکه حتی دست درازی آنان ادامه مییابد به جان داعیان و کشتن آنها و اخراج آنها از سرزمینی که در آن به دنیا آمدهاند، پیر شدهاند ، ریشه و محل پرورش آنان و آبا و اجدادشان بوده است.
اینها چیزهایی هستند که خدا بر سر وقوع آن برای داعیان الیالله ، سوگند یاد کرده، آنجا که به مؤمنان خطاب میکند که به خاطر این باید خود را برای صبری طولانی آماده کنند:
﴿لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذًى کَثِیرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ﴾ (آل عمران: ۱۸۶)
(به طور مسلم از لحاظ مال و جان خود مورد آزمایش قرار میگیرید و حتماً از کسانی که پیش از شما بدیشان کتاب داده شده است، و از کسانی که کفر ورزیدهاند، و آزار فراوانی میبینید و اگر بردباری کنید و بپرهیزید، این اموری است که باید بر انجام آنها عزم را جزم کرد و در اجرای آنها کوشید.)
و در اینجاست که خداوند به رسولش دستور میدهد که در مقابل اذیت و آزار قومش صبر کند و میفرماید:
﴿وَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلاً﴾ (المزمل: ۱۰).
(ای محمد صبر کن و شکیبا باش بر آنچه که آنان میگویند و به گونهای پسندیده از آنان دوری کن. )
و همهی پیامبران مثال این نوع صبر هستند و برای این است که خدا از زبان آنان سخنان قومشان را رد کرده :
﴿وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ﴾ (إبراهیم: ۱۲)
( ما صبر کردیم ازآنچه ما را اذیت کردهاید و بر خدا توکل میکنند آنانی که متوکل هستند. )
خداوند با یادآوری آنچه که برای برادرانشان از نسلهای پیشین اتفاق افتاد پیامبر را دلخوشی میداد و فرمود:
﴿وَلَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا کُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ﴾ (الأنعام: ۳۴).
( قبل از تو پیامبران تکذیب شدهاند و در برابر تکذیبها صبر کردهاند و اذیت و آزار شدهاند تا نصر و کمکی ما نصیب آنها شد و هیچ کس نمیتواند کلمات خداوند را تبدیل کند. )
در دنبالهی زندگی پیامبران در اینجا مثال زیبایی را بازگو می کند که در داستان فرعون و ساحرین تجلی پیدا میکند وقتی حق واقع شد و آنچه ساحرین انجام دادند باطل شد و ساحرین به فرعون ایمان خود را نسبت به پروردگار موسی و هارون اعلام کردند و آن وقت فرعون به آنان گفت :
﴿آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هَذَا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَهِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ * لأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ﴾ (الأعراف: ۱۲۳، ۱۲۴).
( فرعون گفت: آیا به خدای ( موسی و هارون) ایمان آوردهاید پیش از آنکه به شما اجازه دهم؟ حتماً این توطئهای است که در این شهر چیدهاید تا اهل آنرا از آنجا بیرون کنید؛ ولی خواهید دانست(که چه شکنجهای در برابر این رفتارتان خواهید چشید). * سوگند میخورم که دستها و پاهای شما را در جهت خلاف یکدیگر قطع میکنم و همگی شما را به دار میآویزم.)
و ساحران در قبال این وعده صادر شده از طرف پادشاه ظالم و جبار که به مردم می گوید من پروردگار بزرگ شما هستم با این ایمان جدیدشان در مقابل فرعون همانند کوه استوار ایستادند و از جبروت فرعون تجاوز کرده بودند و آماده برای هر چیز پنهان و آشکار شده بودند و از خدا می خواستند که صبر به آنها عطا کند تا تحمل عذاب را بکنند و راضی باشند و به واسطه صبر با همه دشواریها مقابله بکنند و با آرامش گفتند :
﴿إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ* وَمَا تَنْقِمُ مِنَّا إِلا أَنْ آمَنَّا بِآیَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ﴾ (الأعراف: ۱۲۵ – ۱۲۶).
(ما پیش پروردگار خود برمیگردیم * ایراد تو بر ما و آزار رساندن تو به ما جز به خاطر این نیست که ما به آیات روشن و معجزات متقن پروردگارمان – وقتی که به ما رسیدهاست- ایمان آوردهایم. پروردگارا! صبر عظیم بر ما مرحمت فرما و ما را مسلمان بمیران.)
۳- و مشقت دعوت به شکلی دیگر، که همان درازی راه و کُند حاصل شدن پیروزی است، نمود پیدا میکند. براستی خداوند عاقبت را برای پرهیزگاران نوشته و پیروزی را برای پیامبران و داعیان حق و کسانی که دنباله رو آنها هستند و وارثین از مومنان نوشته است و لکن این پیروزی یک شبه تحقق پیدا نمیکند و آفتاب این پیروزی طلوع نمیکند الا بعد از شب درازی که آمیخته شده باشد با رنجهای پشت سر هم. که چشمها از هول آن حالت خود را از دست میدهند و دلها به حلقوم میرسند. و حتی به خدای بزرگ ظن میبرند و در آنجا مؤمنان آزمایش و متزلزل میشوند مانند آنکه قرآن تصویر آن حالت را برای مسلمانان در غزوهی احزاب کشیده است.
قرآن بر این حقیقت بیش از یک بار و به بیش از چند شیوه تأکید کرده و خداوند مؤمنان را خطاب میکند و میفرماید:
﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ﴾ (البقره: ۲۱۴).
( آیا گمان بردهاید که داخل بهشت میشوید بدون آنکه به شما همان برسد که به کسانی رسیدهاست که پیش از شما درگذشتهاند؟ زیانهای مالی و جانی به آنان دست داده است و پریشان گشتهاند که پیغمبر و کسانی که با او ایمان آورده بودهاند میگفتهاند: پس یاری خدا کی است؟! بیگمان یاری خدا نزدیک است.)
در آن وقت میگویند کی پیروزی میآید؟ چون پیروزی کُند آمد و عجله داشتند و برای این پیروزی و با این پیروزی کمکی برای دل سوخته و فرجی برای دشواریها میآمد و خداوند میفرماید:
﴿حَتَّى إِذَا اسْتَیأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّیَ مَنْ نَشَاءُ وَلا یُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ﴾ (یوسف: ۱۱۰).
( تا آنجا پیغمبران ناامید گشته و گمان بردهاند که تکذیب شدهاند در این هنگام یاری ما به سراغ ایشان آمده است و هر کس را خواستهایم نجات دادهایم عذاب ما از سر مردمان گناهکار دور و دفع نمیگردد.)
——————————–
منبع : وبلاگ بنکه ی بیر