قرآن و سپس سنت
قرآن و سپس سنت
نویسنده: استاد محمد غزالی
نخستین مصدر فراگیری اسلام قرآن کریم است و جایگاه آن در میانه دیگر مصادر همانند نسبت تنهی درخت است با شاخهها و میوههایش.
در حدیث آمده است: «فَضْلُ کَلاَمِ اللَّهِ عَلَى سَائِرِ الْکَلاَمِ کَفَضْلِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ» «فضیلت کلام خدا بر دیگر سخنان مانند برتری خداوند بر مخلوقات اوست».
در نظامهای عمومی دیده میشود که در واقع قانونی اساسی بر جماعتها حاکم است و پس از آن قوانین اداری، جنایی، شخصی و تجاری و باز لوائح و مقررات و یادداشتهای تفسیری و … .
معمول این است که در قانون اساسی قواعد مهم حکمرانی، قانونگزاری و اجرایی یکی میگردد و رئوس موضوعاتی که باید بر آنها تصریح شود، تذکر مییابد تا به ارزیابی و مصلحتنگریهای گوناگون گذاشته نشود و دیگر مسایل به آنها اتکا داشته و حرمت خود را از آنها کسب میکنند.
به این جهت است که نمیتواند در محتویاتش چیزی وجود داشته باشد که صریحاً یا ضمناً با آن در مخالفت باشد، و هر گاه چنین دیده شد خود به خود لغو میگردد.
همچنین است که کتاب خدا که قطب اسلام، منبع شرایع آن و قانون اساسی است که با توجیهات، آموزشها، توصیهها و احکامش جایگاه نخستین را از آن خود ساخته است. هر چند مسلمانان ـ با تأسف ـ ارزش این کتاب را آنچنان که باید نمیدانند و دیدگاه جسم و جانشان را متوجه مفاهیم و اهداف آن چنان که باید نمیسازند.
موضوع تجوید و حسن صوت
البته موضوع تجوید و حسن صوت را که عدهای خوشآواز بدان پرداختهاند و تأثیرات موقتی را که در عدهای پدید میآورد، باید چیزی جد انگاشت زیرا این نشاندهندهی چیز مهمی شده نمیتواند.
قرآن نخستین هدایت و رهنمود برای مردم است، هدایتی که از سوی خداوند صادر شده و قواعد حق و تضمینات نجات را با خود دارد، چرا که آیات آن نشانههای راه راست را در خود جای داده است چنان که آفاق طبیعت، اسرار علم و نیروهای ذخیره شدهاش را برای مردم، درخور دارد.
اگر مردم هوشیار میبودند در برابر هر سوره و بلکه هر حرف آن توقف میکردند تا از آن یقین کسب کنند و از آن بیاموزند که چگونه پیوندشان را با پروردگار جهانیان برقرار سازند.
سخن خداوند برتر از هر سخنی است و استقبال از آن با شور و احساس و جدیت و کنجکاوی چیزی است واجب و میتوان گفت که آن بیشترین منبع نفعرسانی برای مردم است و به هر اندازه ارتباط استوارتر گردد ثبات قدم بر راههای خیر و نیکوکاری افزایش مییابد و جای شگفتی دارد که پارهای از مردم بر کلام خدا و احکام آن کلامی دیگر و احکامی دیگر را مقدم میدارند.
﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ لَیَجۡمَعَنَّکُمۡ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَهِ لَا رَیۡبَ فِیهِۗ وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ حَدِیثٗا ۸۷﴾[النساء: ۸۷].
«خدا یگانه است، خدایی جز او قابل پرستش نیست، البته شما را در روز قیامت که شکی در وقوع آن نیست جمع میکند، و سخن چه کسی از سخن خدا راستتر است».
مقتضای ایمان به خدا
مقتضای ایمان به خدا تأمل عمیق در کتاب اوست به نیت کسب نفعی حقیقی و چیدن ثمراتی پاکیزه در دنیا و آخرت. مؤمن حقیقی به ترجیح سخنی دیگر را بر سخن قرآن و یا شرکت دادن رهنمودهای دیگر را با رهنمود قرآن محال میشمارد، زیرا قرآن مرتبهی والایی دارد که چیزی دیگر بدان نخواهد رسید و قرآن است که بر دیگران حکم میکند نه دیگران بر قرآن.
این خود به خودی روشن است که در دیگر مصادر تشریع نمیتواند چیزی معارض با قرآن و یا حکمی مغایر با جهتگیری آن وجود داشته باشد. اگر چنین چیزی فرضاً هم وجود داشته باشد آن امری بیگانه با دین است، هم سنت و هم قیاس و اصطلاح و امثال اینها موقعیتشان نسبت به قرآن همانند موقعیت شاخههای درخت با تنهاش یا موقعیت اعضای بدن با سر میباشد.
رسول خدا وظیفهاش تبلیغ دین از سوی خدا، توضیح مرادش و تکمیل احکام در اشکال جزیی فراوان بوده است که معمولاً در قانون اساسی عام گنجانیده نمیشود.
قرآن مثلاً دربارهی بیع که شایعترین معاملات است چند حکم کلی دارد که از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکند، اما در سنت صدها حدیث است که به تفصیل آن پرداخته است، و علاوه بر این چارچوب تشریعی سنت میدان گستردهترین نیز دارد که باید در آن درست و به حد کافی بیندیشیم.
جایگاه سنت نسبت به قرآن
جماعتی را در نظر بگیر که برنامهای معین را در کتابی مشخص جای داده و به مردم تقدیم داشته است و میخواهد برای همگانی ساختن این برنامه و ادارهی جامعه بر اساس آن مبارزه کند، در این صورت چه راهی مناسبتر است پیش گیرد؟ معمولاً برای این هدف روزنامه یاجریدهای را منتشر میسازد که زبان حالش باشد و برای نشر آراء خود و جذب مردم به آنها تلاشهای زیادی را صرف این جریده خواهد کرد. این زبان گویایی یک جماعت و تعبیرکنندهی رسمی دیدگاههای آن، جایگاهی ارزنده و پربها دارد و کسی در اهمیت آن تردیدی ندارد. هر چیزی را که در خلال ایام پخش میکند مردم آن جماعت را بر اساس آن میسنجند و آن را بیان دقیق موضعگیریهای آن میشمارند.
وظیفهی نشریهی رسمی یک جماعت آن است که حکم آن جماعت را در مورد حوادث تازه بیان نماید و از مناسبتهای سنجیده برای معرفی برنامههای آن و ستایش از اهداف اصلاحی آن استفاده کند. همچنان به مناسبت روزها و حوادث سخنانش را سامان خواهد داد، مثلاً آنچه برای دانشجویان بگوید غیر از آن است که برای کارگران بگوید و آنچه را که به بیگانگان بگوید نیز غیر از آنچه که به هممیهنان بگوید.
گاهی میشود که برخی اشخاص دربارهی جماعت به سوء تفاهم گرفتار میشوند و این نشریه وظیفه دارد برداشتهای غلط را تصحیح کند و توهمات بیجا را دفع نماید و این تغییر آوردن در پیام و تفسیرات مستمر بستگی دارد به تغییر احوال و اشخاص و به اقتضای شرایط مختلف که رهنمودهای مناسب میخواهد.
در اینجا کسی نمیتواند تعارض و تفاوتی میان برنامه اصلی این جماعت و آنچه که این نشریه پخش میکند بیابد.
جایگاه سنت نسبت به قرآن ـ با نوعی مجازگویی در کلام ـ همانند جایگاه این نشریه نسبت به قانون اساسی جماعت است.
آن حضرتص۲۳ سال تمام برای امت سخن گفت و با سیرت خود آن را رهبری کرد، هم برای دوستان و هم برای دشمنان این امر آشکار بود و کار پیوستهای که صرف هدایت مردم نمود بر کسی پوشیده نیست. تنها این مهم نیست که بدانیم چه گفته است، بلکه مهم این است که بدانیم چگونه، کی و با چه کسی گفته است؟
مراعات این ملاحظات یاری قاطعی بر فهم عمیق و درست سنت خواهد کرد.
چند مثال برای یک قاعده
«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ بقَالَ: قَالَ رَجُلٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ صأَىُّ الْعَمَلِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ قَالَ: الْحَالُّ الْـمُرْتَحِلُ. قَالَ وَمَا الْحَالُّ الْـمُرْتَحِلُ قَالَ: الَّذِى یَضْرِبُ مِنْ أَوَّلِ الْقُرْآنِ إِلَى آخِرِهِ کُلَّمَا حَلَّ ارْتَحَلَ».
«وَعَن عَبْدَ اللَّهِ بن مَسْعُودٍ، قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صفَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَیُّ الأَعْمَالِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: الصَّلاهُ عَلَى مِیقَاتِهَا، قُلْتُ: ثُمَّ مَاذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ:بِرُّ الْوَالِدَیْنِ، قُلْتُ: ثُمَّ مَاذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ:أَنْ یَسْلَمَ النَّاسُ مِنْ لِسَانِکَ، ثُمَّ سَکَتَ، وَلَوِ اسْتَزَدْتُهُ لَزَادَنِی».
«عَنْ أَبِی هُرَیْرَه شقَالَ: سُئِلَ رَسُول اللَّه ص: أَیّ الْأَعْمَال أَفْضَل؟ قَالَ : الْإِیمَان بِاَللَّهِ قَالَ: ثُمَّ مَاذَا ؟ قَالَ : الْجِهَاد فِی سَبِیل اللَّه قَالَ : ثُمَّ مَاذَا ؟ قَالَ : حَجّ مَبْرُور».
«عَنْ أَبِى مُوسَى شقَالَ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ أَىُّ الإِسْلاَمِ أَفْضَلُ قَالَ: مَنْ سَلِمَ الْـمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَیَدِهِ».
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ، أَنَّ رَجُلا سَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص: أَیُّ الإِسْلامِ خَیْرٌ ؟ قَالَ: تُطْعِمُ الطَّعَامَ ، وَتَقْرَأُ السَّلامَ عَلَى مَنْ عَرَفْتَ وَمَنْ لَمْ تَعْرِفْ».
حدیث اول: «ابن عباس بمیگوید مردی گفت: ای رسول خداصکدام عمل در نزد خداوند بهتر است؟ آن حضرت فرمود: اتراقکنندهی کوچکننده. آن مرد پرسید منظور از آن چیست؟ فرمود: کسی که هر گاه بار بندد یا بار گشاید از آغاز تا انتهای قرآن به پیش رود».
حدیث دوم: «ابن مسعود گفته است از پیامبرصپرسیدم کدام عمل در نزد خداوند بهتر است؟ فرمود: نماز بر وقت آن. گفتم پس از آن کدام عمل؟ گفت: نیکی در حق پدر و مادر. گفتم: پس از آن کدام عمل؟ فرمود: جهاد در راه خدا؟ ابن مسعود گفت اگر افزون از این میپرسیدم او نیز میافزود».
حدیث سوم: «ابوهریره سروایت نموده است که ابوذر از پیامبرصپرسید: کدام عمل بهتر است؟ فرمود: ایمان به خدا و پیامبرش. گفته شده دیگر چه؟ فرمود: جهاد در راه خدا. گفته شد: دیگر چه؟ فرمود: حج مبرور».
حدیث چهارم: «ابوموسی اشعری روایت کرده است که گفتند ای رسول خداصکدام عمل در اسلام فضیلت بیشتر دارد؟ فرمود: کسی که مسلمانان از دست و زبانش درامان باشند».
حدیث پنجم: «ابن عمر بروایت کرده است که مردی از پیامبرصپرسید: کدام عمل در اسلام بهتر است؟ فرمود: خوراندن طعام به نیازمندان و سلام دادن به هر کس که بشناسی یا نشناسی».
اینها همه پاسخهای مختلفی برای یک پرسش است، حال از اینها چه میتوان فهمید؟
معنایش این است که احادیث پیامبرصاحوال مخاطبین را در نظر داشته است و هر یک از عبادات و آداب را که برای هر کدام مناسبتر دیده است یا بدان نیازمندترش یافته است، همان را مورد تأکید قرار داده و از دیگری سکوت کرده است. نه به این جهت که از اهمیت آن کاسته باشد، چرا که گاهی از ارکان مهم دین سکوت ورزیده است، ارکانی که در آیات قرآن و دیگر احادیث به درستی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.
آنچه که از این پاسخها میتوان دانست این است که نباید یک حدیث را گرفته و آن را معرف تمام ایمان شناخت، همچنان که نباید از شرایط و اوضاعی غافل شد که این احادیث وارد گردیده است، چرا که ازین طریق روشنایی بهتری بر مراد حدیث انداخته خواهد شد.
همچنان که در احادیث احوال مخاطبین مورد توجه قرار گرفته است، احوال عمومی جماعت مسلمانان نیز مورد عنایت بوده است. مثلاً در وقت هجوم و خطر مستقیم کافران بر سرزمین مسلمانان جهاد ترجیح و برتری دارد، و در هنگام شدت گرفتن بحرانهای اجتماعی و افزایش مستمندان صدقه از نماز مهمتر است، هنگامی که کمبودهای امت اسلامی در میدان حرفه و صنعت چشمگیر شود پرداختن به شیمی و آهن از اشتغال به کشت زمین و گوسفندچرانی با ارزشتر است.
فهم درست قرآن بدون فهم سنت ممکن نیست و فهم سنت بدون آگاهی از مناسبتهای حکیمانهای که ورود احادیث به آنها بستگی دارد، ممکن نمیباشد.
اگر آگاهی همهجانبهای از زمانها، مکانها و وقایعی که ارشاد این احادیث را موجب گردیدهاند در دست نیست، در دسترس بودن همهی احادیث و روایات میتواند این نقیصه را جبران کند.
با دیدن روایات فراوان و معانی متعددشان چارهای نیست جز ترتیب آنها و هماهنگ ساختنشان و گذاشتن هر حدیث در جایگاهی که بدان مناسب و سازگار است.
شنیدهام که دربارهی اسباب حدیث تألیفاتی وجود دارد که در شام به طبع رسیده است [۳]. به همان شیوه و ترتیب اسباب نزول که کتابهای تفسیر از آن مملو است و برای ما تأسفآور است که چنین تألیفاتی تا اکنون از دسترس ما به دور مانده است، زیرا پخش اینها برای خدمت به سنت و جلوگیری از تهاجمات بر آن ضروری است.
آنچه دربارهی فهم سنت و ارتباط آن با قرآن گفتیم چیز جدیدی نیست که ما از نزد خود پرداخته باشیم بلکه علم ائمه قدیم و برداشتشان از حقایق این دین چنین چیزی را اقتضا میداشته است.
[۳] منظور مؤلف/ کتابی است که سید ابراهیم بن محمد، مشهور به ابن حمزهی دمشقی (متوفی سال، ۱۱۱ ﻫ (به نام «البیان والتعریف فی أسباب ورود الحدیث الشریف» و نیز کتاب «اللمع فی أسباب الحدیث» که به کوشش و تحقیق دکتر یحیی اسماعیل به چاپ رسیده است (ناشر).
——————————–
منبع: حقیقت دین و افسانه خرافات / مولف: محمد غزالی / مترجم : عبدالعزیز سلیمی / نشر احسان