جسارت کنندگان به ساحت حدیث نبوی و منتقدان آن
جسارت کنندگان به ساحت حدیث نبوی و منتقدان آن
نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی / ترجمه:دکتر احمد نعمتی
سوال: گاهی سنت پاک نبوی در معرض اتهام و گستاخی قرار می گیرد. به عبارت دیگر هر از چندی از طرف کم خردان و شیفتگان و مفتونان به علم و نوگرایی و طرفداران آزادی اندیشه، گستاخی ها و انتقاداتی نسبت به حدیث نبوی شریف روی می دهد.
و ما پیوسته رد و پاسخ جنابعالی را در رابطه با آن شخصی که در یک مجله عربی بیان داشته بود: در صحیح بخاری احادیث موضوع و جعلی یافت می شود، به میان می آوریم.
امروزه در بعضی مجله ها افرادی را از این گروه می یابیم که صفحاتی از نوشتارهای خود را در رابطه با طعن و انتقاد در حدیث و راویان آن، در فقه و پیشوایان آن، در امت و تاریخ آن و در رابطه با سلف صالح و بزرگان دین، اختصاص داده اند و کسی را نمی یابیم که جواب ردی بر آنان بنویسد و به کشف رسوایی ها و گفته های ظاهرپسند آنها بپردازد و قطعا" می دانیم که نوشتار بعضی از این مغرضان و منتقدین بر اصول شریعت اسلامی را مطالعه فرموده اید و آن چه ما را به خشم آورد شما را هم در رابطه با این حق به خشم آورده است.
آیا می توانیم از جنابعالی تقاضا نماییم که با بیانی که شافی سینه ها و رد این جسارت کنندگان و مغروران و متکبرانی که بر خدا و رسول خدا و عالمان این امت آگاهانه دروغ و افترا روا می دارند،به آنان پاسخ دهید.
خداوند متعال زبان و قلم شما را شمشیر قاطعی قرار دهد که یاور حق و از بین برنده باطل باشد و خداوند شما را در راه مبارزه با کج اندیشان، گمراهان و مغروران، مؤید و منصور گرداند.
جواب: می خواهم کهبه این برادر عزیز اطمینان دهم که سنت نبوی و احادیث شریف به خواست خدا از جایگاه رفیع و مقام عالی برخورداند و اثر قلم های مغرض و مشبوه، به دامان قله شامخ آن همچون وزش بادها بر کوه راسخ و استوار می ماند و اگر در برهه ای از زمان غوغاهای باطلل و اقوال گمراه کننده ای به صدا درآید، خیلی زود ساکت خواهد شد و جیز صدای حق باقی نخواهد ماند و خداوند در این باره می فرماید:
( بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ )انبیاء/۱۸
« بلکه ( ما چنین نمیخواهیم و ) حق را به جان باطل میاندازیم ، و حق مغز سر باطل را از هم میپاشد و باطل هرچه زودتر محو و نابود میشود . وای بر شما ( ای کافران ) به سبب توصیفی که میکنید ( از بیهدفی جهان ، و از افترائی که بر خدا و فرستاده یزدان میبندید ) . »
امام شافعی، امثال این گروه را با دلیل قوی رد نموده است ابن قتیبه نیز ردی بر این گونه مشککان نوشته است و امروزه ما همواره کسانی را می یابیم که خفاش آسا جهت گمراهی مردم در پرده اختفا فرو می روند ولی پس از چندی درکمند حافظان شریعت افتاده و نقاب از چهره آنان برداشته می شود، ولی تاکنون چنین گستاخی و جسارتی از جانب کسانی که این برادر عزیزمان بیان داشته که با تزویر و افترا تعرض به ساحت مقدس شریعت نموده باشند، ندیده ام.
این گستاخان بدون تخصص و آگاهی خود را به حریم علم و دانش می افکنند و می گویند: امامان و فقها هرگاه می خواستند کاری انجام دهند که شریعت مانع آن می بود و یا کاری را لغو نمایند که شریعت آن را واجب و مثبت قرار داده بود برای آن حدیث و یا احادیثی جعل می نمودند!! سبحان الله از این تهمت و افترای فاحش!!
آیا امکان دارد که افرادی مثل ابو حنیفه، مالک،شافعی، ثوری، لیث بن سعد، اوزاعی، ابن حنبل، داود و یا امثال یاران و استادان آنان و همچنین استاد استادان آنان از قبیل سعید بن مسیب، سعید بن جبیر، عطاء، حسن، زهری، علقمه، اسود بن یزید، ابراهیم نخعی، مسروق و امثال آنان که هر کدام کوه شامخ علم و تقوی بوده اند با دروغ و افترا احادیثی را به رسول خدا نسبت دهند و عمدا" و آگاهانه بر او دورغ بندند و از جانب خود احادیثی را ختراع نمایند تا بدان وسیله برحسب خواهشهای نفسانی خود امری را حلال و یا حرام گردانند؟!
این مدعی مغرور در جای دیگری می گوید:«در گذشته هرگاه مردم می خواسته اند حکمی از احکام شریعت را در پرتو شرایط جدید جامعه اسلامی تطور و تکامل بخشند، بلافاصله احادیثی را جعل نموده اند و آنان را به پیامبر(ص) نسبت می دادند که از این طریق به آن چه که می خواستند می رسیدند.»
پسر آدم، از پسر ابی زائده، او هم از پدرش، از اسود پسر یزید، از ابوموسی اشعری و او هم از پیامبر(ص) جعل کند که پیامبر خدا(ص) می فرماید:
«هیچ صاحب زنی، زن دیگری را به ازدواج خود در نیارد.»
این بود گفته این عالم نمای جسور که با جرأت هر چه بیشتر بر فقهای امت تهمت و افترا روا داشت و تاریخ علم و میراث گرانبهای شریعت اسلام را به باد انتقاد مغرضانه خود کشاند.
در امت اسلامی یک دانشمند فقیه که شایستگی کلمه فقیه بودن را داشته باشد قطعا" وجود ندارد که نه برای خود ونه برای دیگران به دروغ حدیثی را به پیامبر گرامی(ص) نسبت دهد و بر هیچ عالم اسلامی پوشیده نیست که پیامبر گرامی می فرماید:
«هرکه به عمد بر من دروغ بندد جایش را در آتش جهنم آماده کرده»
کسانی که به خاطر تقرب به خداوند متعال به وضع و جعل احادیث پرداخته اند، با اطمینان می توان گفت که از فقهای این امت نبوده اند، بلکه چنین جریانی بیشتر از صوفیان جاهل و مقلدان آنان سرچشمه گرفته است. و به علاوه وجود احادیث جعلی از جانب این گروه در ارتباط با احکام شریعت و بیان حلال و حرام نبوده، بلکه در رابطه با ترغیب و ترهیب و قصص و مواعظ و امثال آن بوده است.
با وجود این باز عالمان امت در مقابل آنان ایستادگی نموده اند و به کشف سخنان ظاهرپسند و دروغ های آنا پرداخته و خط بطلان بر آنان کشیده اند و بیان داشته اند که خداوند متعال دین واقعی خود را کامل کرده و هیچ گونه نیازی به افزایش و کاهش قواعد دینی ندارد. به امام عبدالله بن مبارک گفته شد: چه کنیم با این احادیث موضوع؟ در جواب گفت:«گروهی از عالمان بزرگ به خاطر رد این نوع احادیث زندگی می کنند»
به فر جاعل حدیثی همانگونه که این دوست ما می گوید، حدیثی را جعل کند سندی را از ابوموسی اشعری، یا ابن مسعود، یا ابن عمر، یا ابوهریره و یا دیگران برای آن ترتیب دهد و آن حدیث را برای مردم روایت کند. آیا این دوست ما گمان خواهد برد که فقها و محدثان هرگونه حدیثی را که شخص مجهولی آن را روایت کند بدون شناخت شیوخ و شاگردانش، سر زده قبول کرده باشند؟!
آن کسی که چنین گفتار سخیفی را بر زبان رانده و آن کسی که به خود اجازه داد که اینگونه گفتار را در مجلات سیار خود منتشر نماید، کاملا" نسبت به اصول و قواعد و موازین راسخ علمی که علمای اسلام نسل اندر نسل در این زمینه به میراث گذاشته اند، جاهل بوده و می باشد.
متخصصان علم حدیث از قدیم الایام، قواعد و اصولی را جهت دریافت روایت و درایت صحیح حدیث وضع نموده اند و امروزه به عنوان یک علم مستقل که حاوی چندین نوع دانش است بنام«علوم الحدیث» قرار گرفته است. ابن صلاح شهرزوری در مقدمه مشهور خود شصت و پنج نوع علم را از علوم حدیث برای ما بیان نموده و اشخاص بعد از ایشان همچون نووی، عراقی و ابن حجر این مطلب را در کتاب خود نقل نموده اند. سیوطی در شرحی که بر تقریب نووی نوشته انواع دیگری از علوم را بدان افزوده و در نتیجه علوم حدیث را به نود و سه نوع رسانده است.
از جمله نخستین قواعد این علوم حدیث نیز این است که بدون سند صحیح هیچ حدیثی پذیرفته نشود و باز روایت کسی که بگوید: قال رسول الله پذیرفته نیست مگر اینکه آن روای یکی از اصحاب باشد که پیامبر را دیده و از او حدیث را استماع نموده باشد.
همه صحابیان راوی نیز عادل هستند و خداوند متعال عدالت آنان را در قرآن به اثبات رسانده و در بیشتر از یک سوره قرآن آنان را ستایش و تمجید فرموده است. از جمله در آخر سوره فتح به خصوص مهاجرین و انصار و اصحاب بیعه الرضوان را به ستایش خود مختص نموده است. و رسول گرامی(ص) در چندین حدیث به بیان عدالت آنان پرداخته و سیرت تاریخ پاک اسلام نیز گواه عدالت آنان می باشد. چنین صحابیان راوی به حفظ قرآن و سنت پرداخته و آن دو منبع شریعت را عینا" برای امت نقل نموده اند و به انتشار دین الهی در تمام اقطار زمین اقدام نموده اند. لذا آنان بهترین نسلی هستند که تا کنون تاریخ بشریت به خود دیده است.
آنچه را تاریخ در رابطه با اصحاب پیامبر(ص) راجع به مواضع ایثار،شاهکار، مکارم اخلاق و مقامات تقوا در خود حفظ نموده و در مورد هیچ یک از یاران دیگر پیامبران سابقه نداشته است.
و اما روایت حدیث پیامبر(ص) از غیر صحابی قطعا" باید سلسله سند روایت به صحابی متصل شود و در سند از راویان عادل از عادل تا به ذکر یکی از اصحاب که راوی نخستین است اقدام نموده باشد. باز لازم است که زنجیره راویان چنان به هم متصل گردد که هر کدام روایت را مستقیما" از طبقه مافوق خود دریافت نموده باشد که هرگاه در زنجیر سند، در اول، یا در وسط و یا در آخر، حلقه ای افتاده باشد (یعنی یک راوی و یا راویانی ساقط شده باشد) آن روایت پذیرفته نخواهد شد.
علمای اسلام به این زنجیره راویان که حلقه های آن به هم متصل باشند، اسناد یا سند گویند. و در همان عصر نخست و به طور قطع از اوایل قرن فتنه یعنی دوره خلافت عثمانی رضی الله عنه و بعد از آن که اهواء و حزبگرایی امت اسلامی را در بر گرفت تشدید و سخت گیری در روایت حدیث اعمال گردید.
تابعی[۱] جلیل، فقیه و محدث امام محمد بن سیرین می گوید:
«امت در ابتدا درباره سند حدیث سوال نمی کردند، ولی هنگامی که فتنه در میان امت روی داد، از آن تاریخ مردم به راویان حدیث می گفتند: رجال سند خود را بیان کنید تا ببینند اگر رجال سند از اهل سنت و جماعت باشند آن را بگیرند و اگر از مبتدعین باشد از روایت آن اجتناب ورزند».
امام عبدالله بن مبارک( متوفی به سال ۱۸۱ هـ) می گوید:
«اسناد [درخواست سلسله سند پیوسته تا منبع حدیث]از دین است و اگر اسناد نمی بود هرکسی هرچه را می خواست می گفت.»
ابن سیرین و دیگران می گویند:
«این احادیث دین است و باید بنگرید که از چه کسی این دین را دریافت می دارید»
بعضی روایات از ابن سیرین نقل می کنند که می گوید:
«حدیث ها دین هستند».
معنی عبارت این است که این قول قبل از ابن سیرین یعنی در عصر اصحاب رایج و شایع بوده است.
بر محققان و پژوهشگران تاریخ ادیان و ملت ها پوشیده نیست که شرط گرفتن سند صحیح متصل تا به منبع اولی در نقل «علم دین» و «علم نبوت» همان گونه که ابن حزم و ابن تیمیه و دیگران گفته اند، از خصوصیات این امت اسلامی است نه سایر ادیان.
نباید خواننده ای که از فرهنگ و تمدن اسلامی دور است، گمان کند که امت اسلامی هرگونه سند و اسناد در حدیث را پذیرفته اند و هر کسی می توانسته برای دیگران سلسله ای از نام های راویان به ظاهر موثق را تا صحابی و تا پیامبر(ص) ردیف کند، بلکه باید دانست از نظر امت اسلامی و بویژه علمای متخصص، اسنادی در روایت حدیث پذیرفته است که دارای شرایط زیر باشد:
شرط یکم: هر کدام از راویان سلسله سند باید مشخص و معلوم الحا باشند. به عبارت دیگر از لحاظ شخصیت و سیرت معلوم و معروف باشند هیچ سندی که در آن گفته شود: فلانی از یک نفر و یا از شیخ فلان قبیله و یا از فرد موثقی بر ما روایت کرده بدون ذکر نام پذیرفته نخواهد شد.
همچنین راوی سندی که ندانیم کیست، اهل کدام دیار است، استادان او چه کسانی هستند؟ شاگردان او چه کسانی هستند؟ کجا زیسته و تا چه مدت زنده بوده است؛ کجا و چه وقت وفات یافته است و به اصطلاح علوم حدیث«مجهول العین» باشد روایت او پذیرفته نخواهد بود.
همچنین راوی ای که ذات و شخصیت او شناخته شود، ولی از احوال و صفات او از لحاظ خیر یا شر و مثبت یا منفی بودن اطلاعی نداشته باشیم، که در اصطلاح علم الحدیث چنین شخصی را مجهول الحال و یا مستور الحال می نامند، باز روایت او پذیرفته نیست.
شرط دوم: راوی باید متصف به عدالت باشد. معنی عدالت مربوط به دین، اخلاق و امانتداری راوی در آن چه روایت و نقل می کند می باشد. به طوری که گفتار و رفتار راوی گویای خوف و خشیت او از خداوند متعال باشد و از حساب و مجازات روز قیامت بیم داشته باشد و از دروغ و مبالغه گویی و تحریف جدا" پرهیز نماید. امت اسلامی به ویژه محدثین، احتیاط بسیار شدیدی را در سلسله راویان را اعمال نموده اند. آنان احادیث را به خاطر کمترین شبهه ای در سیرت و شخصیت راوی رد نموده اند و هرگاه دریافته باشند که گاهی دروغی از آن راوی ناقل سر زده است با علم به این که دروغ گو در پاره ای مواقع هم صادق است و هر چند دروغ گویی او در روایت احادیث به اثبات نرسیده باشد، باز حدیث او را موضوع و یا مکذوب نام نهاده اند. عالمان حدیث عدالت راوی را به سلامت و مصونیت از فسق و عواملی که باعث خرم مروت او گردند تفسیر کرده اند.
از جمله علایم چنین عدالتی این است که راوی مرتکب گناه کبیره نشده و بر گناه صغیره اصرار نداشته باشد. علاوه بر این باز متخصصان علم حدیث برای راوی به شرط گرفته که با وجود صفت تقوا در او باید متصف به مروت و شخصیت باشد و مروت را اینگونه تفسیر کرده اند که: اجتناب از اعمال پست و آنچه نزد مردم باعث کم شخصیتی او تلقی گردد. مانند(غذایا…) خوردن در معابر عمومی و یا سر برهنه راه رفتن در بعضی زمان ها و در بعضی مکان ها.
عالمان در شرط راوی به اجتناب از منکرات شرعی اکتفا ننمودند، بلکه اجتناب از مستقبحات عرفی را هم بدان افزوده اند. به این معنا شخص راوی در نزد خدا و مردم مقبول باشد. و نباید گفت که بعضی از مردم تظاهر به عدالت می نمایند و یا قلبشان خراب و پیرو هوای نفسانی است. یعنی نهان و آشکار آنان یکی نیست و گفتارشان برخلاف رفتارشان می باشد و همانند منافقان، خدا، رسول خدا، و مؤمنان خدعه و نیرنگ می ورزند؛ زیرا واقعیت گویای این است که دروغ آشکار و نفاق رسوا می شود. حضرت علی- کرم الله وجهه- می گوید:
«تقلب و نیرنگ بازی دل ها، بر روی صفحات سیما و لغزش های زبانی، آشکار می گردد.»
شاعر هم می گوید:
«لباس ریا و دغل بازی آنچه را که در پشت خود دارد، نمایان می سازد پس هرگاه آن را پوشیدی، بدان که برهنه و عریان هستی.»
زهیر قبل از این در معلقه خود گفته است:
«شخص هرگونه اخلاقی را داشته باشد هر چند گمان کند که آن را از مردم نهان می دارد، عاقبت شناخته خواهد شد.»
شرط سوم: راوی حدیث به محض اتصاف به عدالت و تقوا، موثق و پذیرفتنی نیست، بلکه باید ضبط و دقت ورزیدن ضمیمه عدالت و امانت او گردد. چه بسا یک راوی از پرهیزگارترین بندگان و عالی ترین آنان از لحاظ ورع و صلاح باشد، ولی دارای ضبط و دقت در روایت نباشد و از این طریق به اشتباه و غلط خواهد افتاد و گاهی فراموشی به او دست می دهد و حدیثی را با حدیث دیگری خلط می کند.
بنابراین برای شخص راوی«ضبط» و دقت در قوه حافظه و یا صحت نوشته ها و شنیده ها شرط اساسی است. علمای اسلام حدیث صحیح را مشروط بر این کرده اند که راوی آن باید از عالیترین درجات ضبط و اتقان برخوردار باشد تا اینکه به محفوظات و دقت وی اطمینان حاصل گردد و این گونه ضبط را می توان با مقایسه بعضی راویت یک راوی با یکدیگر و یا با روایات راویان دیگر که حافظ و موثق باشند، به دست آورد.
چه بسا یک راوی ضلبط، حافظ و متقن باشد، ولی در اثر کهولت و پیری، حافظه اش ضعیف شده باشد و محفوظاتش را با هم خلط نماید محدثان روایت چنین راویی را هم ضعیف می شمارند و درباره او می گویند:«در آخر عمر دچار آشفتگی و پریشانی شده است» تا جایی که روایات این گونه راوی را به دلایل و شواهد مختلفی از هم متمایز نموده و گفته شود، این روایت مربوط به قبل از اخلاط و آشفتگی ایام پایان عمر اوست و پذیرفتنی است و این روایت مربوط به بعد از اختلاط و پریشانی پایان عمر اوست و یا اگر ندانیم که روایت مربوط به چه دوره ای از عمر است، آ ن روایت مردود و متروک خواهد شد.
شرط چهارم: باید سلسله راویان سند از ابتدا تا پایان، همگی با هم متصل و پیوسته باشند، بنابراین هرگاه حلقه ای از حلقه های سلسله سند از اول، یا وسط و یا آخر افتاده باشد، بقیه رجال حدیث هر اندازه از عدالت و ضبط برخوردار باشند، باز هم حدیث ضعیف و چه بسا مردود تلقی گردد نا آنجا که بعضی از پیشوایان تابعی مانند: حسن بصری، عطا، زهری و … آن چنان با ورع و متقی بودند که مردم آنان را برای استسقاء مورد شفاعت قرار می دادند و روزها و ماه ها به خاطر دریافت علم از آنان به مسافرت های طولانی پرداخته می شد. چنین مرد تابعی ایی را اگر بگوید: پیامبر فرموده است بدون ذکر صحابی که حدیث را از پیامبر شنیده باشد، حدیث او پذیرفته نخواهد بود؛ زیرا احتمال دارد حدیث را از تابعی دیگر و آن تابعی هم از تابعی دیگر شنیده باشد… و باز هرگاه واسطه ای در روایت حدیث مجهول باشد، آن حدیث پذیرفته نمی شود و چنین احادیثی را مرسل می نامند. اگر چه بعضی از فقیهان احادیث مرسل را با شرایط خاصی پذیرفته اند.
این بدان معناست که هر کدام از راویان ناگزیر باید مستقیما" و بدون واسطه حدیث را از مافوق خود دریافت نموده باشد و برای راوی حدیث جایز نیست که واسطه ای را مبنی بر اینکه نزد او موثق است، حذف کند؛ چرا که ممکن است شخصی که نزد او موثق است، از نظر دیگری مجروح باشد، خلاصه صرف حذف واسطه، موجب تشکیک و تردید آن حدیث می گردد.
علاوه بر این هرگاه یکی از روایان عادل و مقبول در بعضی از سلسله راویان حذف می گردد، و لفظ محتملی را بیان کند مانند اینکه بگوید:«عن فلان». چنین روایتی را مدلس می گوید و حدیث او پذیرفته نخواهد شد؛ زیرا عن احتمال دریافت حدیث از طریق واسطه و یا مستقیم را دارد و محض احتمال، حدیث را ضعیف می گرداند.
شرط پنجم: این است که نباید حدیث شاذ باشد. حدیث شاذ، حدیثی است که راوی مورد وثوق آن در نقل با دیگر راویان موثق تر مخالفت کند. مانند اینکه یکی از راویان موثق، حدیثی را با عبارت و یا اضافات معینی روایت کند، سپس راوی موثق تر، پذیرفته می شود و حدیث او را در اصطلاح محفوظ گویند و حدیث مخالف آن روایت را هر چند راوی آن از نگاه محدثان موثق و مقبول باشد، شاذ می گویند.
شرط ششم: اینکه حدیث شامل علت معیوبی در سند و متن آن نباشد. این شراط را پیشوایان و متخصصان این فن کسانی که با احادیث زیسته اند و از لحاظ اسناد و متون از خبرگی و مهارت خاصی برخوردارند، می شناسند و این بدان معنی است که حدیث در ظاهر امر مقبول و پذیرفته به نظر می آید و اشکالی در آن دیده نمی شود، ولی همین که صرافان و ناقدان حدیث آن را نقد و بررسی نمایند، به سرعت خللی که موجب سستی و بی پایگی آن حدیث باشد، در آن می یابند، و به همین دلیل است که در علوم حدیث علمی به نام العلل تأسیس گردید.
از این جا در می یابیم که هیچ گونه زمینه ای برای ناآگاهان به این علم که گمان برده اند امکان دارد بعضی از جاعلان حدیث، می توانند سند بسیار صحیحی را اختراع نمایند و احادیث که حاوی حلال و حرام شرعی باشد بر آن بنا نهند و یا به دلخواه خود چیزی را واجب و یا ساقط نمایند و آن را خورا ک فقیهان و محدثان سازند، چنین زمینه ای قطعا" وجود ندارد. این کلام شخصی است که در خیالات و جهل مرکب غرق شده است؛ زیا جاهل است ولی چنین می پندارد که عالم است!!
والله یقول الحق و هو یهدی السبیل.
________________________________
منبع: دیدگاه های فقهی معاصر / مؤلف: دکتر یوسف قرضاوی / ترجمه:دکتر احمد نعمتی / انتشارات: نشر احسان-۱۳۸۲
[۱] منظور از تابعی کسی است که در محضر صحابی تلمذ و از او علم و دانش دریافت نموده باشد ایه ۱۰۰ سوره توبه به تابعی اشاره دارد.
جانا سخن از زبان ما می گویی! به راستی حق با شماست. ( منظورم دو نفری است که در ۱۸ و ۳۰ آبان ۹۰ نظرشان را اعلام کرده اند. )
سلام، شخصی که در ۱۸ آبان ۹۰ راجع به این کطلب اظهار نظر کرده است، به نکته بسیار اساسی و شایان توجه اشاره کرده که من نیز به نوبه خود، توجه و تامل تمام مسلمانان، آزادیخواهان و حق طلبان را به این نکته جلب می کنم.
در روزگاری که انواع و اقسام مکاتب و گروههای اسلامی وجود دارند که در بسیاری از موارد، ۱۸۰ درجه با یکدیگر مخالف و معرضند، و مهمتر از همه، این نکته اساسی که با توجه به فرموده پیامبر گرامی اسلام ( ص ) ما اکنون در دوران غربت اسلام ( راستین و اصیل ) زندگی می کنیم و دوستان نادان و نیز دوستان خائن ( دشمنان دوست نما ) با گفتار و اعمال خود، بزرگترین ضدیت و اهانت را به تمام ارکان و موازین بنیادین اسلام انجام می دهند، چگونه می توان از غیر مسلمانان ( چه خوش نیت و سالم، و چه بد نیت و ناسالم ) انتظار داشت که بر خلاف " پیروان اسلام !!! " رفتار کنند؟!