سیاست در اندیشه شهید حسن البناء
سیاست در اندیشه شهید حسن البناء
استاد جابر رزق
امام البناء ، مفهوم سیاست را چنین تعریف می کند: « من و وقتی سخن از« سیاست » می گویم منظورم ( مطلق سیاست ) است یعنی توجه به شئون داخلی و خارجی امت که هیچ رو ، به (حزب) خاصی وابسته نیست…» آنگاه می گوید: « بعد از این مرز بندی عام مفهوم اسلام فراگیر ، و معنی سیاست خالص ، میتوانم با صراحت و با صدای بلند اعلان کنم که مسلمانی مسلمان کامل نیست مگر آنکه (سیاسی ) باشد و در شئون امت خود دور نگر باشد و بدان اهتمام ورزد و نسبت بدان غیرت و حمیت نشان دهد » … البناء آنگاه می گوید : « علت چیست که شما به ندرت می بینید انسانی از سیاست و اسلام سخن بگوید و بین این دو ، جدایی نیندازد ! و هر کدام را در سویی جدای از دیگری نگذارد ؟ » و پاسخ می دهد :
« نا مسلمانان که یا نسبت به اسلام جاهل بودند و یا شان و ثبات و رسوخ اسلام را در دلهای مومنان فهمیدند و دریافتند که مسلمانان برای فداکاری با جان و مال ، در راه اسلام ، آماده اند ، نخواستند نام و مظاهر و شکلهای ظاهری اسلام را در روحیه مسلمانان خدشه دار کنند ، از اینرو کوشیدند که معنای اسلام را در دایره ای تنگ و محصور کنند که همه ابعاد نیرومند و علمی آنرا از بین ببرد و تنها پوسته هایی از القاب و اشکال و نمودهایی بی خاصیت که هیچ سود و زیانی ندارد ، باقی ماند ! … و لذا به مسلمانان چنین فهماندند که اسلام یک چیز است و جامعه چیز دیگری است ،اسلام یک چیز است و قانون چیزی جز آن است ، اسلام یک چیز است و مسائل اقتصادی پیوندی با اسلام ندارد ، اسلام یک چیز است و فرهنگ عمومی جز آن است ، و سر انجام ، اسلام چیزی است که باید به دور از سیاست باشد!
آنگاه «البناء» این فهم نارسا از اسلام را زیر سئوال میبرد و می گوید :
« برادران! شما را به خدا ، به من بگویید اگر اسلام ، چیزی جز سیاست و جز جامعه و اقتصاد و جز فرهنگ است ، پس اسلام ، چیست ؟ آیا همین چند رکعت نماز بدون حضور قلب است؟یا همین الفاظی است که به قول رابعه عدویه (استغفاری) است که نیاز به استغفار دارد؟آیا قران که یک نظام کامل محکم و مقصل و »تبیان همه چیز و هدایت ورحمت و بشارت به مسلمانان است »، برای همین نازل شده است؟»
امام البناء از همین دیدگاه به جمعیتهای اسلامی ای که عدم تعرض به شئون سیاسی را جزو برنامه ی خود قرار داده بودند به شدت اعتراض می کند و می گوید :بر هر جمعیت اسلامی فرض است که اهتمام به شئون سیاسی را در رأس برنامه ی خود بگذارد وگر نه خودش احتیاج دارد که معنی اسلام را بفهمد .
با چنین درکی از اسلام حسن البنائ مقرر می دارد :
اخوان حتی یک روز هم غیر سیاسی نبوده اند و حتی یک روز هم غیر سیاسی نخواهند بود و هچ گاه دعوت آنان بین سیاست و دین جدای نخواهند افکند و هرگز مردم حتی یک ساعت در روز آنان را حزبی نخواهند یافت .
در جای دیگری نیز بر همین معنی تاءکید کرده می گوید :
این که ما سیاسی هستیم به این معنی است که به شئون ملت خود همت می ورزیم و اعتقاد داریم قوه ی اجرای جزئی از تعالیم اسلام و داخل در قلمرو اسلام و مندرج در تحت احکام اسلام است …آزادی سیاسی و شرف ملی رکنی از ارکان اسلام و فریضه ای از فرایض اسلام است و ما تلاش می کنیم و می کوشیم تا آزادی را به کمال رسانیم و به اصلاح دستگاه اجرای بپر دازیم .ما معتقدیه در اسلام چیز تازه ای نیا ور ده ایم و این برای هر مسلمانی که اسلام را به طور صحیح مطالعه و برسی کند مطلبی شناخته شده است و ما دعوت خود را جز این نمی دانیم و معنای برای وجود خودمان جز این نمی پنداریم که این اهداف را تحقق بخشیم .ما به اندازه ی یک تار مو از دعوت به اسلام خارج نشده ایم زرا اسلام از مسلمانان نمی خواهد که تنها به وعض و ارشاد بسنده کنند بلکه آنان را به وی مبارزه و جهاد سوق می دهد .
«و آنان که در راه ما جهاد می کنند و به راههایمان راهنمایشان میکنیم و خدا با نیکوکاران است »عنکبوت ۶۹.
امام بناء در این باره توضیح بیشتری میدهد و در شرح مفهوم سیاست به تفصیل پرداخته می گوید :
اگر مراد از سیاست معنای داخلی آن باشد یعنی تنظیم شئون حکومت و بیان و شرح ما موریت و تفصیل حکومت و وظایف دولت و مراقبت از حاکمان و اشراف بر آنان که اگر خوب عمل کردند از ایشان اطاعت کنند و اگر بد عمل کردند از آنان انتقاد کنند اسلام به این جهت عنایت کرده و برای آن قواعد واصولی نهاده و حقوق حاکم و محکوم را به تفصیل بیان کرده و مواضع ظالم و مظلوم را روشن ساخته و برای فرمان روایان و فرمان پذیران مرزی نهاده که از آن فرا تر نروند و از آن تجاوز نکنند .اسلام به قوانین اساسی و نیز قوانین مدنی و جنای با فروع مختلفی که دارد معترض شده و خود را نسبت به این قوانین در موضع نخستین مصدر و مقدس تر ین منبع بر نهاده است بدین سان که تنها به وضع اصول کلی و قواعد عام و و مقاصد جامع و فراگیر پرداخته و تحقق آن را بر مردم واجب ساخته است اما جزئیات و تفاصیل را به عهده ی خود آنها گذاشته است تا به حسب اوضاع و احوال و اعصار آنه را پیاده کنند و تا آنجا که دامنه ی مصلحت و در خور اجتهاد است در این باره اجتهاد کنند .اسلام بر سلطه ی امت صحه گذاشته و بر آن تأکید کرده و توصیه کرده که هر مسلمان به طور کامل مشرف و ناظر بر کلیه ی سلوکها و رفتارها و تصرفات حکومت باشند حکومت را پند و نصیحت کند و به او کمک کند و ازاو حساب خواهد اسلام بر حکمرانان فرض کرده است که به مصلحت حکومت پذیران احقاق حق و ابطال باطل کنند و بر حکومت پذیران نیز واجب کرده است که تا مادام که حکم رانان چنین اند به سخنشان گوش دهند و از آنان اطاعت کنند و اگر حکمران منحرف شد بر آنان واجب است که او را بر حق استوار دارند و ملزم به حدود قانون کنند و به نصاب عدالت بر گردانند .اینها همگی آموزشهای است که در کتاب خدای تبارک و تعالی و در احادیث پیغمبر (ص)آمده است ما اینه را از خود در نیاورده ایم و اختراع نکرده ایم خدا می فرماید :
«ما بر تو این کتاب را بر حق فرو فرستاده ایم که کتابی را پیش رو دارید تصدیق می کند و بر آن هیمنه دارد پس تو بین آنان به آنچه خدا نازل کرده حکم کن و به جای حقی که به نزد تو آمده است از هوا های آنان پیروی نکن بر کدام از شما شریعت و روشی قرار داده ایم .و اگر خدا می خواست هر آینه همه ی شما را یک امت قرار می داد ولی می خواهد در آنچه به شما داده آزمایشتان کند پس به خوبیها پیشی گیرید که بازگشت همگیتان به سوی خدا است و آنگاه شما را به آنچه در آن اختلاف داشتید آگاه خواهد داشت .»
«و میان آنان آنچه خدا فرو فرستاده حکم کن و از هوا هایشان پیروی نکن و از اینکه تو را از پاره ای از آنچه خدا به سوی تو فرستاده بفریبند بپرهیز و اگر پشت کردند بدا که خدا می خواهد و در برابر پلره ای از گناهانشان به آنان آسیب زند و بسیاری از مردم فاسقانند .»
مائده ۴۸.۴۹.۵۰.ایا حکم جاهلیت را میجویند ؟برای آنان که یقین دارند چه کسی نیکوتر از خدا حکم می کند .
و پیغمبر (ص) در باره ی صحه گذاشتن بر سلطه ی امت و رأی مردم میگوید :
دین نصیحت و خیر خواهی است گفتند : ای فرستاده ی خدا نصیحت برای چه کسی ؟ برای خدا و فرستاده ی خدا و کتاب خدا و پیشوایان مؤمنان و عموم ؛ و باز فرمود سرور شهیدان حمزه مردی بود که در برابر پیشوای ستمکار ایستاد و به او امر و نهی کرد و آن ستمکار اورا کشت و صدها حدیث دیگر که ان معنی را به تفصیل بیان کرده و توضیح داده و بر مسلمانان واجب کرده امر به معروف و نهی از منکر کنند و مراقب حکام خود باشند و اشراف داشته باشند که آنان تا چه اندازه به حق احترام می گذارند و احکام خدا را اجرا می کنند ..
امام بناء آنگاه در حالی که جدای سیاست را از حکومت محکوم میکند میگوید :
پیامبر که دستور می دهد مردم چنین دخالتهای را بکنند یا اشراف داشته باشند و یا همدیگر را نصیحت کنند یا هر نام دیگری می خواهید بر آن بگذارید و یا وقتی تشویق به این کارها می کند و بیان میکند که اینها دین است و جهاد اکبر است و پاداش آن شهادت عظمی است آیا با تعالیم اسلام مخالفت کرده که دین را با سیاست در آمیخته است ؟یا این خود طبیعت اسلامی است که خدا پیغمبر را (ص ) بدان بر انگیخته است ولی این ماییم که اسلام را از این معنا باز می گردانیم و اسلام خاصی جز آنکه رسول خدا از جانب پروردگار خویش آوردبرای خودمان درست کرده ایم .
امام بناء آنگاه برای مفهوم صحیح اسلام به عنوان یک نظام فراگیر زندگی دلائلی از صحیح قرآن و سنت ارائه می دهد و با لاخره سومین دلیل را بر صحت این نگرش تاریخ سلف صالح رضوان الله علیهم می شمارد و می گو ید :
این معنای گسترده و پر دامنه از اسلام صحیح در نفوس سلف صالح این امت تثبیت شده بود و با جان و خردشان آمیخته بود و پیش از ظهور این اسلام استعماری سر افکنده ی ذلیل در همه ی ادوار گذشته که مسلمانان زندگی مستقل داشته اند ظهور کرده بود …
از اینجا است که اصحاب رسول خدا «ص)در مورد نظم حکومت سخن می گفتند و در را یاری حق مجاهده می کردند و بار سنگین سیاست امت را بر دوش می کشیدند و به صفتی که خود را بدان متصف کرده بودند ظاهر می شدند یعنی :راهبان شب و شیران روز بودند .
و از اینجا است که ام الموئمنین عایشه ی صدیقه در باره ی دقایق امور با مردم سخن می گفت و با بیان جالب و دلنشین و استدلال محکم مواضع حکومتها را برای مردم تصویر می کرد .و از اینجا است که آن ستون لشکری که سر از اطاعت حجاج پیچیدند با او جنگیدند و به فرماندهی ابن اشعث بر او اعتراض کردند و گروه رزمی فقها نامیده شدند زیرا سعید بن جبیر و عامر شعبی و همنگنان آنان فقیهان تابعان و عمده ی دانشمندان آنان بودند .
و از اینجا است که در مورد موضع گیری ائمه دین رضوان اله علیهم در برابر پادشاهان و رویاروی بحق با امیران و حاکمان و نصیحت آنان مطالب فراوانی آور ده اند که ذکر پاره ای از آنها تا چه رسد به همه ی آنها جای هر سخن دیگری را تنگ می کند چهارمین دلیلی که امام بنائ بر فراگیری اسلام و تسلط نظام آن بر همه جنبه های زندگی ارائه می کند که از متن کتب قدیم و جدید فقه اسلامی برداشت شده است او می گوید :
کتب فقه اسلامی از قدیم و جدید سرشار از احکام مربوط به امارت و فرمانروای و قضا و داوری و شهادت و گواهی و دعاوی و دادخواهی و بیع و خرید و فروش و سایر معاملات و نیز حدود و ثغور و مرزداری و…غیره است .و اینها نشان می دهد که وقتی احکام عملی اسلام توسط قوه ی تشریع مقرر می گردد باید قوه ی اجرای و قضای ای هم باشد که آن احکام را به مرحله ی اجرا در اورد و گرنه این چه ارزشی دارد که هر روز جمعه خطیب بربالای منبر بگوید شراب و قمار و بت پرستیها پلید است کار شیطان است از اینها اجتناب کنید و در همام حال قانون شراب خوارگی را جایز شمارد و پلیس نیز از شراب خواران پشتیبانی کند و آنان را با امن و اطمینان به خانه شان برساند و از این رو است که تعالیم قرآن نمی تواند جدا از قدرت حاکم اسلامی باشد و هم از این رو است که سیاست حکومتی جزئی از دین است و این یکی از واجبات هر مسلمان است که همان گونه که به پیاده کردن بعد معنوی می پردازد به پیاده کردن بعد حکومتی نیز می پردازد .
امام بناء آنگاه در باره ی موضوع اسلام نسبت به سیاست خارجی به سخن پرداخته می گوید :
اگر مراد از سیاست معنای خارجی آن باشد یعنی اینکه از استقلال و آزادی امت محافظت شود و امت به کرامت و عزت خویش آگاه باشد و به سوی اهداف بلند و والا راه افتد و جای شایسته ی خود را در میان ملتها و منزلت بزرگوارانه ی خود را در میان توده ها و دولتها احراز کند و خود را از استبداد دیگران و دخالت آنان در شئون زندگیش رها سازد و در عین حال روابط خود را با دیگران مشخص کند و تمامی حقوقش را به تفصیل روشن کند و همه ی دولتها را به صلح عام جهانی که قانون بین المللی نامیده می شود متوجه سازد …اگر سیاست به معنای خارجی این است اسلام به همه ی اینها عنایت تام دارد و به وضوح و روشنی در همه ی اینها نظر می دهد و مسلمین را ملزم می کند که چه در جنگ و چه در صلح بی هیچ تفاوت به همه ی این احکام عمل کند و هر کس در این مورد کوتاه آید و آن را نادیده گیرد در حقیقت یا جاهل به اسلام است یا از اسلام خارج شده است …)
اسلام به حکم آیات بسیاری از قرآن از جمله آیات زیر مقرر می دارد که امت اسلامی باید سیادت و سروری داشته و آمموزگار سایر امتها باشد :
(شما بهترین امتید چرا که امر به معروف م نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید )آل عمران ۱۱۰.
(عزت تنها ازان خداو رسول و موئمنان است ولی منافقان نمی دانند )بقره ۱۴۳
همچنین در آیاتی نظیر آیات زیر راه صحیح حرکت را به امت نشان داده و اورا به صیانت از خویش راهنمای کرده و ضرر و زیان دخالت دیگران را در شئون زندگیش گوش زد کرده می فرماید :
(ای کسانی که ایمان آورده اید دیگران را محرم راز خود نگیرید که از تباه کردن شما دریغ ندارند هرچه شما را به رنج افکنده دوست دارند دشمنی از دهانشان آشکار است ولی انچه در دل نهان دارند بزرگتر است /.اگر آیات ما را اندیشه کنید برای شما اشکار ساخته ایم شما آنان را دوست دارید ولی آنان شما را دوست ندارند …)
اسلام همچنین بر امت واجب کرده از سیادت خویش محافظت کنند و به امت اسلامی دستور داده که هر چه می توانند نیرو تدارک بینند و توان خویش را کامل کنند تاحق که تجلی بخش انوار هدایت است در میان هاله ای از جلال سلطه گام به پیش نهد می فرماید :
(در برابر دشمن هر چه می توانید نیرو تهیه کنید …) انفال ۶۰.
از این رو ما می بینیم دوستان مسجد و یاران عبادت و حافظان کتاب کریم و حتی فرزندان تکیه و خانقاه از پیشینیان که خشنودی خدا بر آنان باد تنها به آن قانع نبوده اند که کشور خودشان مستقل و قوم خودشان عزیز و ملت خودشان آزاد باشد …بلکه بر روی کره ی زمین راه می افتادند و در آفاق بلاد به عنوان فاتح و آموزگار گشت می زدند تا همان گونه که خود آزاد گشته اند دیگران را نیز آزاد سازند و بدان نور الاهی که خود هدایت یافته اند هدایتشان کنند و به سوی سعادت دنیا و اخرت ارشادشان نمایند تا کسانی مردم را اسیر خود نکنند و آنان را فریب ندهند و به آنان ستم و تجاوز روا ندارند و آنان را که مادران آزادشان زاده اند به بردگی نگیرند
و نیز از این رو است که می بینیم که عقبه بن نافع اسب خود را به اقیانوس اطلس می رساند و می گوید :
خدایا اگر می دانستم که در پس این دریا سرزمینی وجود دارد هر آیه برای مجاهده یدر راه خدا بدانجا می رفتم و این زمانی بود که فرزندان عباس یکی در طائف در جوار مکه دومی در سرزمین ترکان در اقصی نقاط شرق و سومی در آفریقا در دورترین نقطه غرب برای جهاد در راه خدا و جستجوی مرضات الهی دفن شده بودند و چنین بود که صحابه و تابعین به احسان سیاست خارجی را متن اسلام می دانستند .
دراینجا سخن در باره ی سیاست و موضوع اسلام در باره ی آن از دیدگاه امام بناء را با گفتار دیگری از او به پایان می بریم .
هر کس که گمان برد دین یا به عبارت دیگر اسلام معترض سیاست نمی شود و یا سیاست از مباحث اسلام نیست هم به خود و هم به شناخت خود از اسلام ستم کرده است .نمی گوییم به اسلام ستم کرده است زیرا اسلام شریعت الهی است که باطل نه از پیش رو و نه از پشت رو بدان راه ندارد .
و چه زیبا گفته است امام غزالی که خدا از او خشنود باد که فرموده :
«بدان که شریعت ریشه است آنچه ریشه ندارد نابود می شود و آنچه پاسدار ندارد تباه می گردد »
بنا بر آنچه گذشت دولت اسلامی اگر بخواهد دولت رسالت باشد و نه تنها تشکیلاتی اداری یا حکومتی مادی و جامد و خشک و بی روح نمی تواند جز بر اساس دعوت قوام یابد و دعوت نیز جز در پرتو حمایتی که آن را حفظ می کند و نشر می دهد و تبلیغ و تقویت می کند قوام نخواهد یافت .
—————————————–
منبع : دین و دولت در اندیشه شهید حسن البنّاء
مؤلف : استاد جابر رزق
مترجم : محمد جواد حجتی کرمانی
انتشارات : اطلاعات