اندیشه

جایگاه میهن و جنگ های میهنی در اسلام + وطن پرستی

جایگاه میهن و جنگ های میهنی در اسلام

ارتدادنویسنده: دکتر محمد عماره / مترجم: احمد فلاحی

اگر می ببینیم که میهن و میهن دوستی جایگاهی بلند در اندیشه های اسلامی دارد، جای شگفتی نیست .کسانی که قایل به قدرت دینی و یکی بودن قدرت دینی و تاریخی اند،از جایگاه « میهن گرایی» می کاهند.حتی برخی از آنان را دیده ایم که از میهن به عنوان بت یا طاغوتی یاد می کنند که درجامعه جدید ،میهن گرایان آن رامی پرستند ودر عبادت اورا با خدا شریک می سازند .اما کسانی که قایل به ساخت مدنی قدرت دراسلام اند ومی گوید که اندیشه ی اسلامی، قدرت دینی و حق الهی قدرت وتئوکراسی رانمی پذیرند ،از اینکه اسلام واندیشه سیاسی آن ، این همه جایگاه میهن و میهن دوستی را بالا برده وامت وپیروان خود راتا این حد زیاد به پرداختن بدان تشویق نموده ، دچار شگفتی نخواهد شد.مادام که میهن حایزساختی مدنی است چالش های آن واز جمله جنگ ناگزیر  باید حایز ساختی مدنی باشد .بنابراین هرچند جنگ های آن : جنگ درراه خدا نامیده می شود بازهم سیاسی خواهد بود. و این چیزی ازماهیت سیاسی آن نخواهد کاست. درواقع عنوان جنگ درراه خدا به جنگ درراه حفظ تمامیت ارضی سرزمین و محافظت و حمایت ازمردمان  یک سرزمین در برابر تجاوز خارجی ،نشان دهنده جایگاه ویژه این جنگ هاست ونشان می دهد که جنگ درراه میهن ودراه دفاع ازقلمرو آن از چه تقدس وعظمتی برخورداراست .خداوند جنگ درراه مشروع وبرقراری عدالت وقسط در میان مردمان و حمایت ازوطن وحفظ استقلال آن را جهاد درراه خدا می شمارد و جنگجویان را کسانی معرفی می کند که خواهان و جویای خشنودی خداوند هستند.

اسلام در قرآن یک اصل کلی  را در این باره بیان می کند و مسئله ی میهن  دوستی  را به مثابه ی معیاری درنظر می گیرد و درچارچوب آن تبیین می کند که مسلمانان با چه کسانی می توانند روابط دوستی برقرار کنند وازدوستی با چه کسانی اجتناب کنند .قرآن به صورت قاطعی ما رااز دوستی وحمایت – معنوی یامادی – از کسانی که به سرزمین ما تجاوز و یا آن را تصرف کرده اند و در اشغال خود درآورده اند ،یاصاحبان و ساکنان اصلی  آن سرزمین  مسلمان را به نوعی واداربه مهاجرت کرده اند برحذرمی داردو چنین  می فرماید :

« ای مومنان ، دشمنان  من و دشمنان خویش  را به دوستی نگیرید .شما نسبت به ایشان محبت می کنید و مودت می ورزید درحالی که آنان به حق و حقیقتی که شما به آن ایمان دارید ، باورندارند. پیغمبروشما رابه خاطر ایمان آوردن به خدای  که پروردگارتان است  بیرون می رانند.اگرشما برای جهاد در راه من و کسب رضایتم بیرون آمده اید ،با ایشان پیوند مودت برقرارنسازید. درنهان به آنان دوستی  می ورزید ، در حالی  که من به هرنهان و آشکار شما آگاه تر و مطلع تر هستم . هرکس ازشما چنین کاری راانجام دهد ،ازراستای را منحرف گشته است »(ممتحنه/۱)

پس کسان یاقدرت هایی که مسلمانان رااز سرزمین خود بیرون وسرزمین آنان را اشغال می کند.و یا سبب می شوندکه مسلمانان ازسرزمین خودمهاجرت کنند،چنین کسانی وچنین قدرت هایی از نظر قرآن هم دشمن خداوهم دشمن مسلمانان  هستند.زمانی می توان گفت که امت اسلام (۱)وحدت دارد وبه عنوان نیرویی قدرتمند ومستقل می تواند مطرح شود که دربرابرهرمتجاوزی  که سبب آوارگی و رانده شدن مسلمانان ازکاشانه ی خویش  می شوند ایستادگی واز مردم مسلمان حمایت  کند.منظوراز واژه اخراج درآیه  آمده به عنوان مهاجرت وادار کردن مسلمانان نیست ، بلکه مقصودآن است که نگذارند مسلمانان درسرزمین خود ودر میان ملت خویش  نقشی فعال  درامور اجرایی وپست های کلیدی خود را دراختیار داشته باشند. پس اسلام هر قدرتی را که باعث شود مسلمان از وطن خود مهاجرت کند ویا او را عملاً بیرون کنند ، دشمن خدا می داند. خداوند ما رااز دوستی با دشمنانان سرزمینمان نهی فرموده ؛به طوری که آنان ازنظر مسلمانان  جایگاهی برای حمایت  وهمکاری  ندارند .

در آیه دیگری خداوند (ج) داشتن یا نداشن ارتباط خوب و مسالمت آمیز با بعضی از گروه ها وافراد را بیان می کند .آنانی که ما نباید با آنها رابطه مبتنی برحسن  همکاری داشته باشیم به سه گروه تقسیم می شوند:

  • البته به دلیل آنکه امروزه سرزمین یکپارچه ای که بتواند  حدود ومرزهای امت اسلام را بیان کنددقیقاً مشخص نیست ، بلکه اسلام و فکر اسلامی  درامریکا ، آسیا ،اروپا ، و استرالیا و به طور کلی درپنج قاره جهان وجود دارد و تبلیغ می شود ، بهتر است  برای امت فضایی فکری قایل شویم که بتواند مسلمانان را در جای جای  جهان  به هم پیوند دهد و چون قدرتی درهر جای جهان  بتوانند حضور فعال داشته باشند ، نه اینکه با شنیدن واژه امت اسلام فوراً تصور مرزهای سرزمینی خاص رادرذهن ترسیم کنیم. مترجم

الف) کسانی که بخاطر دین ما با ما می جنگند، و به هر طریق اعم از جنگ و برخورد  خشونت آمیز ، مانع ازآزادی  دعوت وامنیت  دعوتگران  می شوند واساساً با آزادی  اندیشه  و بیان  مبارزه  می کنند .

ب) کسانی که مسلمانان یا عده ای از مسلمانان  را از سرزمین خود بیرون می کنند ، آن هم به هر نحو، چه عملی چه بر کنار کردن از تملک سرزمین  ومنابع آن و مسلط شدن بر قدرت و سرنوشت مسلمانان.

ج) کسانی که با آواره کردن  مسلمانان از سرزمین  و خانه و کاشانه ی شان  به هر طریق  ممکن مساعدت می کنند ؛ این مساعدت هر شکلی  که داشته باشد  فرق نمی کند .

خداود تمام سفارش هایش  را در این آیات خلاصه  می کند:

« خداوند شما را باز نمی دارد ازاینکه به کسانی نیکی کنید و درحق آن به داد رفتار کنید که به سبب دین ، با شما نجنگیده اند وازشهرو دیار تان شمارا بیرون نکرده اند وخداوند نیکو کاران  را دوست دارد. بلکه خداوند شما را ازدوستی  با کسانی بر حذر می دارد که  بخاطر دین با شما جنگیده اند و شمارا از شهرو دیارتان  بیرون رانده اند و از اخراج شما پشتیبانی کرده اند . آن کسانی که ایشان را به دوستی  می گیرند ، ظالم و ستمگرند. ممتحنه/۹-۸»  

سایر ادیان ومعتقدان به دیگر عقاید که با مسلمانان نجنگیده اند ویا مسلمانان رااز سرزمینشان بیرون نکرده اند ظرفیت آن وجود دارد که طرف دوستی ونیکی  مسلمانان واقع شود. به طوری که می بینیم مفسران برای قسط معنایی برتر ازعدالت قایل شده اند ؛ زیرا رعایت عدالت برمسلمان ، چه نسبت به کسانی که با آنها می جنگند و چه غیر آنها واجب است . مفسران می گویند که معنای « وتقسطواالیهم» این است که ازاموال و دارایی خود چیزی به عنوان هدیه به آنها اعطاء کنید ،تا بنای رابطه شما مستحکم تر شود.

درصورتی که در مقابل ، خداوند ما را حتی از صرف دوستی نسبت به کسانی که به وطن و سرزمین ماتجاوز می کنند یا دراشغال و تصرفِ خود دارند برحذر می دارد. قرآن می فرماید:

« و ازجمله نشانه های خدا آفرینش آسمانها واختلاف و تفاوت درزبان ها ورنگ های شماست بدون شک این [خلقت ها و تفاوت ها] نشانه ای است برای فرزانگان و دانشوران .» ( روم /۲۲) و یا می فرماید:« ای مردمان ،ما شما رااز مرد و زنی آفریده ایم، و شما را قبیله ها و ملت هایی قرار داده ایم تا همدیگررا بشناسید . بدون شک گرامی ترین شما نزد خدا، متقی ترین شماست.»(جرات/۱۳)

( قرآن خود برتفاوت های زبانی وفرهنگی مردمان جهان تاکید می ورزد وآن را نشانه ای ازنشانه های  خدا دراین جهان معرفی می کند.در نتیجه هرگونه تلاش درراه ازبین بردن آیه های خدا و دشمنی با آیه های است .قرآن درجایی دیگر می فرماید :(و لقد کرمنا بنی آدم ) ما برای بنی آدم و برای همه کرامت های انسانی و برابری  قایل هستیم ؛اما درفکراسلامی باید آیه های قرآنی به صورت عملی اجرا شود.حال اگر سرزمینی اسلامی  مورد تجاوز قرارگیرد یا مسلمانی ازسرزمین خود اخراج گردد وسرزمین وی تجزیه شود، آن وقت مسلمانان باید چه عکس العملی  نشان دهند. قرآن خود این پرسش رابدین گونه پاسخ می دهد:« چرا باید در راه خدا مردان و زنان وکودکان درمانده  نجنگید که می گویند: پروردگارا!ما را ازاین شهرو دیاری  که ساکنان آن ستمکارند خارج ساز واز جانب خود سرپرست و حمایتگری  برای ما پدید آور وازسوی خود یاری برای ما قرار بده .» (نساء/۷۵) در قرآن تلاش برای نفی فرهنگ ها و ازبین بردن تفاوت های زبانی و فرهنگی  مترادف با مخالفت با آیات خدایی دانسته شده است .

استقلال میهن یعنی زندگی و از دست دادن استقلال یعنی مرگ

هنگامی که قرآن حفظ استقلال میهن و دفاع از قلمرو آن را به شجاعت و دلاوری مردم آن وا می گذارد. مسئله میهن و میهن دوستی را به اوج می برد .همین امراست که معنای زیستن رابرای شهروندان محقق می سازد.در مقابل ترس و واهمه و کوتاهی درامر دفاع  ازاستقلال و آزادی میهن و در نتیجه از دست دادن سرزمین را مترداف با مرگ شهروندان می داند؛ شهروندانی که درراه میهن خود کوتاهی کردند و عواطف ملی خود رازیر پا گذارند، اینان هرچند زنده باشند وبخورد و بیاشامند، با از دست دادن استقلال ملی خود به مثابه مردگانند.قرآن این مسئله را ازخلال تصویری  تاریخی  چنین بیان می فرماید:« آیا (داستان) کسانی راکه ازخانه های خویش از ترس مرگ بیرون رفتند، درحالی که تعداد آنان هزارتن بود، می دانی ؟! پس خداوند بدیشان گفت که بمیرید؛ سپس خداوند آنان را زنده کرد .براستی که خداوند فضل خوش را شامل مردم می سازد، ولی بیشتر مردم سپاسگزاری نمی کنند. و در راه خدابجنگید و بدانید که خدا شنوا و داناست.»( بقره/۲۴۴-۲۴۳)

قرآن می فرماید که ، شکست آنان بخاطر شمار اندک نیروها نبود، چرا که شمارآنان به هزارتن می رسید؛ترس ازمرگ و عدم وجود شجاعت دررفع تهاجم به سرزمینشان باعث شد که وطن خود را دو دستی  تقدیم متجاوزان کنند. وخود ازسرزمینشان بگریزند واز قدرت کناره بگیرندو حتی با آن وضعیت بازترس و واهمه داشتند. حتی آن افراد درآن سرزمین به سرمی بردند، چون رهبری وسیادت وطنشان رادراختیار  نداشتند، مرده محسوب می شدند؛ اما هنگامی که در برابراین وضعیت قیام کردند و سرزمین خود را باز پس گرفتند، در حقیقت زنده شدند (ثم احیاهم ). خداونداستقلال و آزادی سرزمین را به عنوان فضل و نعمتی ازجانب خود بیان می فرماید. آیه ی بعدی ازاین سخن می گوید که حفظ استقلال وصیانت زندگی، درگرونبرداست: (وقاتلو)آنگاه این نبرد را که با هدف استقلال میهن و بازگشت روح و زندگی میهنی انجام می گیرد، نبرد در راه خدا می نامد.

این اوج جایگاهی است که وطن و ملت درقرآن دارد وآن جایگاه قدسی و ویژه ای که قرآن برای نبرد سیاسی – نه دینی – در راه میهن واستقلال  سرزمین قایل می شود، همین است. داشتن سرزمین مستقل را برای یک ملت چون زندگی وعدم استقلال را چون مرگ آنها بیان می کند. برای اینکه اطمینان و یقین انسان بیشترواقناع اصل شود، تفسیری را که امام محمد عباده از این آیه دارد ذکر می کنیم:« این سنت و قانون الهی ست ، درمورد کسانی که دربرابر متجاوزان به سرزمین خود دفاع نمی کنند .معنای مرگ آن مردم این است که حکومت متجاوز قدرت واستقلال آنان را می گیرد،به گونه ای که آنان نمی توانند به عنوان موجودی مستقل اظهاروجود نمایند ودر نتیجه کم کم تجزیه شدند.با تجزیه شدن آنها وسرزمین آنان ،آن افراد دربرابر متجاوزان خوارو ذلیل و نهایتاً درمیان انبوه آنان ذوب شدند و درنتیجه وجود ذاتی خود رااز دست دادند و وجودشان تابع وجود دیگران شد.معنای زندگی، بدست آوردن استقلال است ترس ازدفاع و تسلیم سرزمین خود به همراه شکست و فرار، درحقیقت مرگ ناشی ازخفت و خواری است و حیات گوارا و گران بها ، حیات ملی مصون از تجاوز متجاوزان  است . جنگ درراه خدا از جنگ به خاطر دین مهم تراست ؛چون نبرد درراه خدا دفاع ازقلمرو وسرزمین را نیزدربردارد. به ویژه هنگامی که مهاجمی هوس بازدر صدد برآید  که سرزمین ما را غصب کند و ازمنابع موجودآن بهره  جوید ، یا دشمنی سر کش بخواهد ما را خوارو ذیل گرداند و به حریم استقلال ما تجاوز کند، حتی اگربخاطر جلوگیری ازآشوب  دردین نباشد، بازهم اهمیت پیدا می کند. پس جنگ برای حمایت ازحقیقت مثل جنگ برای دفاع ازحق ، جهاد درراه خدا محسوب می شود. نظر تمامی علما و اجماع فقها بر این است که چنانچه حکومت متجاوزی به یکی از سرزمین های اسلامی  تجاوز کرد، جنگ با وی واجب خواهد بود .»

اسلام مخالف با کهانت و تئوکراسی بوده ؛ و اینکه دین درخدمت حکومت و چون ابزاری در دست آن باشد.از این روی ، جنگ دراسلام ماهیت سیاسی دارد نه دینی ؛چون جنگ از جمله ساز و کارهای فعالیت سیاسی و تداوم سیاست، البته با کاربرد مقداری ابزار خشن در کشمکش است. نگامی که قرآن می فرماید:( لااکراه فی الدین)جنگ وخشونت را به عنوان شیوه ای  در دعوت اسلامی  نفی می کند و ایمان، یقین وباوری قلبی  است و جز با اقناع و پذیرش درونی حاصل نخواهد شد. هنگامی که اسلام دراندیشه ی خود و درقرآن کریم برای میهن چنین جایگاهی بلند قایل می شود – تا جایی که درآستانه ی آن قرارمی گیرد که میهن رامحور جنگ های مشروع قرا دهد- عملاً مقام وارزش میهن دوستی رابالا می برد واز این روی نبردرا،که مشروعش کرده و بدان فرا خوانده، تا پرچینی باشد که مسلمانان میهن خویش را از تجاوز دشمنان و هوس بازان مصون دارند، تقدیس می کند. همین بس که نبرد درراه میهن را مترادف با نبرد در راه خدا می داند.    

——————————————————–

منبع : اسلام و جنگ و جهاد/  مؤلف: دکتر محمد عماره / مترجم: احمد فلاحی / انتشارات : نشر احسان

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا