سياسي اجتماعي

مسلمانان اسپانیا

مسلمانان
اسپانیا

آبتین
امیرى

هشت
قرن حضور مسلمانان در اروپا، فصلى همراه با هیجان و حماسه در تاریخ تمدن بشر است. تا
آنجا که شاید تاریخ کمتر ملتى به اندازه مسلمانان آندلس (اسپانیا) در اروپا داراى سرنوشتى
توام با فراز و نشیب هاى فراوان باشند. آنها در مدت کمى از حضور خود در جنوب اروپا
به خلق تمدنى درخشان پرداختند و یکى از بزرگترین قدرت ها را در اروپا ایجاد کردند.
اما گذشت زمان به نفع آنها نبود و در نهایت با وضع دردآورى ناچار به خروج از آنجا شدند.

مسلمانان
در دهه هاى نخست هجرى به شمال آفریقا رسیدند. آنها در شمال آفریقا و حوالى کوه هاى
اطلس با مردمى صحرانشین برخورد کردند که از روحیه سلحشورى و جنگاورى بهره مند بوده
و زندگى خود را به سختى مى گذراندند. این مردم که اصطلاحاً به بربرها معروف بودند،
براى قرن ها نقش مهمى را در تاریخ اسلام در آفریقا و اروپا ایفا نمودند. اسلام آوردن
بربرها به سختى صورت گرفت، اما هنگامى که آنها اسلام آوردند خود به یکى از عوامل گسترش
و پیشرفت این دین تبدیل شدند. در سال ۸۹ هجرى «موسى بن نصیر» از طرف «ولید بن عبدالملک»
خلیفه اموى به حکمرانى کل آفریقا منصوب شد. موسى بن نصیر مردى کریم، شجاع و پرهیزکار
بود. او پس از جنگ هاى سخت بربرهاى شمال آفریقا را مطیع خود ساخته و از آنها سپاه منظمى
در منطقه تشکیل داد.

در سال
۷۱۱ میلادى به دستور «موسى بن نصیر» فرمانده کل آفریقا، سپاهى به سردارى طارق بن زیاد
که خود از بربرها بود و قصد فتح اسپانیا را داشت روانه بخش شمالى دریاى مدیترانه نمود.
طارق بن زیاد با سپاهى متشکل از بیست هزار جنگجو که اکثر آنها از بربرها و بقیه از
اعراب بودند از تنگه شمال مغرب گذشت و قدم به اسپانیا نهاد. نقطه اى که مسلمانان از
آنجا داخل اسپانیا شدند، تنگه اى بود که بعدها براى همیشه به نام وى تنگه «جبل الطارق»
نام گرفت.

طارق
بن زیاد که مردى هوشیار و شجاع بود دستور داد که بعد از ورود به اسپانیا، کشتى هاى
جنگى سپاهش سوزانیده شوند تا سربازان فکر فرار یا بازگشت را از سر خود بیرون کنند.
بدین ترتیب براى اولین بار زمینه حضور نظامى مسلمانان در اروپا فراهم شد.

• اسپانیا
قبل از ورود مسلمانان

تا قبل
از ورود مسلمانان به اسپانیا حکمرانى بر مردم این سرزمین در سلطه «ویزیگوت ها» قرار
داشت. «ویزیگوت ها» اقلیتى در اسپانیا بودند که حدود یک پنجم جمعیت آن روز اسپانیا
را تشکیل مى دادند. سیستم سیاسى و اجتماعى آن روز اسپانیا شکل اشرافى و فئودالى بود.
در حقیقت «ویزیگوت ها» الگوى حکومت رومى را براى فرمانروایى برگزیده بودند. آنها از
فرهنگ یا تمدن مشخصى برخوردار نبودند و قدرت آنها در سایه شمشیر و تاخت و تاز سرداران
و سربازان معنا مى یافت، از این رو مردم اسپانیا هرگز از این حکومت راضى نبودند و به
دنبال راهى براى رهایى از وضع موجود مى گشتند. آنها از هر نیروى خارجى که قدرت ویزیگوت
ها را ساقط کند استقبال مى کردند.

در عصر
ویزیگوت ها، کشاورزان وابسته به زمین بودند و حق آزادى براى رفتن به جاى دیگرى را نداشتند.
آنها براى اربابان و فئودال ها کار مى کردند و بخش اصلى درآمد آنها به زمین داران تقدیم
مى شد. سال ها جنگ داخلى سبب شده بود که کشاورزان بیشتر محصولات خود را میان سربازان
تقسیم کنند. آنها مالیات ها و باج هاى سنگینى را مى پرداختند تا جایى که زندگى کشاورزان
به مرحله فلاکت و نابودى رسیده بود و اکثر مردم اسپانیا مثل بردگان براى طبقه اشراف
و روحانیون کار مى کردند.

دین
اکثر مردم اسپانیا مسیحى بود. نفوذ و گسترش دین مسیحیت در اسپانیا به سال ۵۸۷ میلادى
بازمى گردد. در آن سال «ریکارد» پادشاه ویزیگوت به مسیحیت گروید و پس از آن در توسعه
این دین در میان مردم اسپانیا و در شهرها و روستاها کوشید. پادشاهان بعدى اسپانیا در
ترویج مسیحیت تعصب زیادى از خود به خرج دادند. آنها با هر گونه آزادى دینى مخالف بودند
و براى پیروان سایر ادیان مجازات هاى سختى در نظر مى گرفتند. در سال ۶۰۰ میلادى یهودیان
اسپانیا مجبور شدند یا دین مسیحیت را بپذیرند یا اینکه از اسپانیا مهاجرت کنند. همین
شرایط سخت دلیلى شد تا یهودیان از ورود مسلمانان به اسپانیا استقبال کنند.

جنگ
هاى داخلى از جمله عوامل دیگر گرفتارى و عقب ماندگى مردم اسپانیا بود. روستاها غارت
مى شد، مزارع به آتش کشیده مى شد و خون انسان هاى بیگناه به دلیل جنگ و انتقام گیرى
ریخته مى شد. در آستانه حمله مسلمانان به اسپانیا رقابت و نفاق میان فرمانروایان مناطق
مختلف اسپانیا به حدى بود که بسیارى از آنها مثل «کنت ژولین» و اسقف اعظم شهر شبیلیه
به طور پنهانى با مسلمانان دست همکارى دادند و حتى براى حضور سپاه طارق در اسپانیا
قایق هایى را دراختیار مسلمانان قرار دادند.

• آغاز
فتوحات مسلمانان

طارق
بن زیاد با سپاه قلیلى قدم به اسپانیا نهاد. در آن زمان سایه جنگ هاى داخلى بر اسپانیا
سایه افکنده بود و نارضایتى از حکومت ویزیگوت ها به حدى بود که مردم اسپانیا حاضر به
حمایت از آنها نبودند. «رنو» از مورخین فرانسوى مى نویسد: «در زمان حمله مسلمانان به
اسپانیا، این کشور شهرهاى بزرگ و پرجمعیتى داشت که با عمران و آبادى خود مى درخشید،
ولى به همان نسبت مردم آن در فساد و تباهى فرو رفته بودند. از این رو اگر چنین کشورى
هر چند که به ظاهر بزرگ باشد، به دست عده اى قلیل از مردم متدین و پرشور که معتقد بودند
خداوند آنان را براى هدایت بشر فرستاده است و در ضمن غنایم جنگى نیز آنان را به جنگ
مى کشانید، سقوط کند، نباید تعجب کرد.»

طارق
بن زیاد در اولین نبرد جدى خود در اسپانیا با «رودریک» پادشاه ویزیگوت روبه رو شد.
تعداد افراد سپاه طارق زیاد نبود، اما ایمان و روح سلحشورى آنها بیشتر بود، از این
رو در جنگ سختى که میان طرفین درگرفت طارق پیروز و رودریک کشته شد و سپاه او متلاشى
گشت.پیروزى طارق در این جنگ خود مقدمه اى براى پیشروى مسلمانان به قلب اروپا شد. مردم
اسپانیا با اینکه مسیحى بودند در برابر هجوم مسلمانان مقاومتى از خود نشان نمى دادند
و قلباً آرزوى نابودى ویزیگوت ها را داشتند. از این رو طارق بدون اینکه با مقاومتى
جدى روبه رو شود بخش عظیمى از اسپانیا را فتح کرد و در کمتر از یک سال شهرهاى بزرگى
مثل قرطبه، مالقه و طلیطله به دست مسلمانان افتاد و در آنجا پایگاه هاى اسلامى ایجاد
شد.

هنگامى
که اخبار پیروزى طارق به آفریقا و موسى بن نصیر رسید، او به وجد آمد. از این رو سپاهى
مرکب از ۱۰هزار نفر عرب و بربر تشکیل داد و در حالى که یکى از اصحاب سالخورده پیامبر
(ص) به نام «منیذر» که نود سال سن داشت، او را همراهى مى کرد با جمعى از فرزندان اصحاب
قصد حمله به اسپانیا را کرد.۱

موسى
بن نصیر سعى کرد مسیر حملات خود را به گونه اى انتخاب کند که مناطقى را که از حمله
طارق دور مانده است، فتح کند. موسى بن نصیر فتوحات طارق را تکمیل کرد و همچنان پیش
رفت تا به برشلونه (بارسلونا) واقع در شرق اسپانیا، ناربون در داخل خاک فرانسه و صنم
قادس در غرب اسپانیا رسید. او در مدت کوتاه حضور خود در اسپانیا توانست سراسر این کشور
را تا سرحدات مرز فرانسه فتح کند و زمینه را براى مهاجرت مسلمانان به این کشور و خلق
تمدنى جدید در آن فراهم نماید.

موسى
بن نصیر بعد از فتح آندلس (اسپانیا) قصد داشت از فرانسه و آلمان عبور کند و با حمله
به شرق اروپا قسطنطنیه را فتح نماید و بعد از آن خود را به شام برساند و با جهاد در
راه اسلام این نقاط را جزء قلمرو شام کند. اما سرنوشت زندگى براى او حوادثى به وجود
آورد که این سردار بزرگ در اوج قدرت مجبور به توقف پیروزى ها و فتوحات خود شد و با
احضار خلیفه اموى (ولید بن عبدالملک) مجبور شد که اروپا را ترک کند و راهى دمشق شود.۲

• سرنوشت
دردناک موسى بن نصیر

 

 

موسى
بن نصیر بعد از فتح آندلس قصد داشت جلیقیه را که اروپائیان آن را گالیسیا مى نامند،
فتح کند. او در تدارک حمله به این شهر بود که فرستاده ولید بن عبدالملک خلیفه اموى
او را به دمشق احضار کرد. این اقدام خلیفه، موسى بن نصیر را با تردید فراوانى روبه
رو ساخت. زیرا از یک سو او سربازانى شجاع و با روحیه در اختیار داشت که قادر بودند
هر شهرى را در اروپا فتح کنند و از طرفى سرپیچى از دستور خلیفه ممکن نبود.

ابن
خلدون مورخ بزرگ در تاریخ خود به تفصیل درباره فتح اسپانیا و فتوحات موسى بن نصیر نوشته
است. به نوشته ابن خلدون موسى بن نصیر با سپاهى از اعراب و غیراعراب مسلمان با کشتى
از دریا عبور کرد و قدم به خاک اسپانیا نهاد و فتوحات طارق را تکمیل کرد. سپس سراسر
اسپانیا را پیمود و غنایم بسیارى به چنگ آورد. آن گاه خود را آماده ساخت تا از راه
قسطنطنیه رهسپار شرق شود و بدین گونه راه شام و اسپانیا را به هم متصل کند.

ولى
همین که اخبار پیروزى هاى او به خلیفه (ولید بن عبدالملک) رسید، از اینکه او تا این
حد در کشورهاى مسیحى پیش رفته و مسلمانان را مغرور کرده و آنها را در آن مناطق ساکن
گردانیده است، سخت ناراحت شد. از این رو سفیرى فرستاد تا به موسى بن نصیر دستور دهد
که به مرکز خلافت (دمشق) بازگردد و در صورتى که از این امر خوددارى کرد، مسلمانان را
از اسپانیا و سایر نقاط اروپا خارج کند.

موسى
بن نصیر سه روز قبل از فوت خلیفه اموى وارد دمشق شد و غنایم و اسرا و ذخایرى را که
به دست آورده بود، تسلیم او کرد. این امر باعث خشم «سلیمان بن عبدالملک» برادر خلیفه
شد، زیرا او برخلاف نظر خلیفه از موسى بن نصیر خواسته بود که در آمدن به دمشق عجله
نکند.

چون
ولید درگذشت و سلیمان جانشین او در امر خلافت شد، بر موسى بن نصیر خشم گرفت و دارایى
او و تمام خاندانش را مصادره کرد و این سردار بزرگ را با فجیع ترین وضع ممکن مجازات
کرد.

«شکیب
ارسلان» مولف کتاب «تاریخ فتوحات مسلمانان در اروپا» درخصوص این واقعه مى نویسد: «رفتار
خلیفه اموى با موسى بن نصیر از جنایاتى است که هرگز بخشوده نمى شود.»

این
مورخ در مورد خصوصیات شخصیتى موسى بن نصیر مى نویسد: «موسى بن نصیر از مردان بزرگ و
نامى جهان اسلام به شمار مى رود. او بربرها را که در سلحشورى و صلابت مشهور بودند،
پس از اغتشاش هاى پى درپى سرکوب و آرام کرد و با این که آنها دوازده بار از قبول اسلام
سر باز زدند، ولى در نهایت اسلام را پذیرفتند. موسى بن نصیر در سن ۷۵سالگى وارد اسپانیا
شد و سراسر این کشور را فتح کرد، در حالى که تعداد سربازانش از سى هزار تجاوز نمى کرد.

اگر
فرمانده دیگرى سیصد هزار جنگجو در اختیار داشت، قادر نبود بیش از آنچه موسى بن نصیر
در اسپانیا میان ملت هاى متخاصم که درخور همت عالى خود نمى دید و قصد داشت کلیه اروپا
را از غرب اشغال کند و اروپاى شرقى را دور زده و به قسطنطنیه راه یابد.»۳

سرنوشت
دردناک موسى بن نصیر دامن خانواده و فرزندان او را نیز گرفت. سلیمان خلیفه اموى از
کینه خود علیه این سردار بزرگ کوتاه نیامد و پس از شکنجه و مصادره کلیه اموال و دارایى
، دارایى اولاد و خانواده اش را نیز مصادره کرد و بعد از زندانى کردن یکى از پسرانش
به نام عبدالله و شکنجه فراوان او را کشت و باقى خاندان موسى بن نصیر را بعد از شکنجه
به قتل رسانید. عبدالعزیز یکى از فرزندان رشید موسى بن نصیر بود که فرمانروایى اسپانیا
را برعهده داشت، چون از رفتار خلیفه با پدر و خانواده اش باخبر شد، خود را از اطاعت
امویان خلع کرد. اما به دستور خلیفه در همان جا (اسپانیا) او را کشتند و سرش را به
دمشق فرستادند. سلیمان اموى سر عبدالعزیز را به موسى بن نصیر که هنوز در قید حیات بود،
نشان داد و به او گفت: آیا او را مى شناسى؟

موسى
بن نصیر از دیدن سر پسر خود سخت متاثر شد، اما با صلابت گفت: «آرى، مى شناسم. او کاملاً
پایبند به نماز و روزه بود، خدا او را لعنت کند، اگر قاتلش بهتر از خودش باشد.» مورخان
مسیحى از تردید و اختلاف مسلمانان براى ادامه فتوحات در اروپا با خرسندى یاد مى کنند،
چنان که «رنو» مورخ فرانسوى مى نویسد: «آنچه جاى گفت وگو نیست، این است که در آن روزگار
دین مسیح در معرض سخت ترین مخاطرات قرار داشت. وقتى انسان فکر مى کند که اگر در آن
روز میان فاتحان عرب اختلاف نمى افتاد، اروپا دچار چه سرنوشتى مى شد، از وحشت و اضطراب
به خود مى لرزد.»

• ادامه
فتوحات مسلمانان در اروپا

مرگ
موسى بن نصیر پایان کار مسلمانان در اسپانیا نبود. در سال ۱۰۰ هجرى و در زمان خلافت
عمر بن عبدالعزیز خلیفه اموى «سمح بن مالک خولانى» به حکومت اسپانیا گماشته شد. سمح
بن مالک مامور شد تا آمار دقیقى از شهرها، اقوام، نژاد و فرقه هاى مذهبى تهیه کند و
نام شهر ها، روستاها، رود ها و کوه ها را تعیین نماید و آنها را روى نقشه آورد.

سمح
بن مالک اقدام به ثبت املاک و زمین هاى کشاورزى و ثروت ها و منابع زمینى در اسپانیا
کرد و براى جلب رضایت مردم اسپانیا اعم از مسلمان و مسیحى دست به اقدامات فراوانى زد
ازجمله اینکه پل هاى زیادى تعمیر نمود یا از نو ساخت و در اجراى عدالت در اسپانیا کوشید.

در سال
۷۲۱ میلادى سمح بن مالک بعد از تسلط کامل بر اسپانیا و سرکوبى شورشیان قصد فرانسه را
نمود و پس از فتح شهر ناربون به سوى آرگن و جنوب فرانسه حمله برد. امیر فرانک که «اود»
نام داشت از قدرت و مهارت مسلمانان در میدان جنگ به خوبى آگاه بود، از این رو قبل از
رسیدن مسلمانان به آرگون سپاه عظیمى را جمع آورى کرد و با حمله غافلگیرانه مسلمانان
را در شرایط دشوارى قرار داد.

افراد
سپاه سمح بن مالک با لشکرى ده برابر خود روبه رو بودند، اما شهامت و شجاعت آنها مانع
از تردیدشان براى جنگ بود، از این رو با قدرتى شگفت انگیز به میدان جنگ شتافتند. این
جنگ بسیار هولناک و خونین بود و نزدیک بود که مسلمانان در آن پیروز شوند، اما تیرى
که به گردن سمح بن مالک اصابت کرد، او را از پاى درآورد. با مرگ نابهنگام سمح بن مالک
مسلمانان در این جنگ شکست خوردند. شکستى که در تاریخ اسلام به نام شکست تولوز معروف
است. در این جنگ عده زیادى از فرماندهان بزرگ مسلمان در اسپانیا کشته شدند.

بعد
از شکست تولوز یکى از سرداران سمح بن مالک به نام «عبدالرحمن بن عبدالله غافقى» فرماندهى
سپاه او را برعهده گرفت و با سرعت به جمع آورى سربازان پراکنده پرداخت. رشادت او در
گرد آورى سربازان مسلمان و جنگ هاى پى در پى سبب شد که به عنوان یکى از فرمانروایان
مسلمان در اسپانیا برگزیده شود. عبدالرحمن بعد از اداره امور داخلى اسپانیا درصدد جبران
شکست تولوز برآمد و براى این امر سپاه عظیمى تدارک دید.در سال ۷۳۲ میلادى (۱۱۴ هجرى)
عبدالرحمن سپاهى از مسلمانان سلحشور را تشکیل داد و به خاک فرانسه حمله برد. قدرت جنگندگى
و صلابت سربازان سپاه او زیاد بود. از این رو شهرهاى آرل، لیون و بوردو را فتح کرد
و در آنجا پادگان هاى نیرومندى به وجود آورد. در واقع اداره این شهرها به دست مسلمانان
افتاد، اما برخلاف اسپانیا، مسلمانان از اقامت و سکونت در شهر هاى فتح شده فرانسه خوددارى
کردند.

در زمان
اندکى خطر پیشروى مسلمانان سبب ترس و وحشت در فرانسه شد، از این رو حاکمان شهر هاى
فرانسه از شارل مارتل پادشاه این کشور درخواست کمک کردند. شارل براى نابودى مسلمانان
و شکست دادن سپاه عبدالرحمن از شهرهاى اطراف به جمع آورى نیرو پرداخت و حتى از مردم
صحرایى ژرمن یارى جست تا با سپاه نیرومندى به میدان جنگ بشتابد.

 

در این
هنگام پیشروى مسلمانان در خاک فرانسه ادامه داشت، به طورى که قواى مسلمانان به شهر
تور در فرانسه حمله برده و آن را تصرف کردند. پس از تصرف این شهر لشکریان اسلام کوشش
کردند که از رودخانه «لوآر» بگذرند، اما قواى شارل مارتل از راه رسید و در نزدیکى آب
ها خیمه زد. تنها در این هنگام بود که عبدالرحمن متوجه شد تعداد افراد سپاه دشمن چند
برابر سپاه او است. این بود که سپاه خود را از سواحل رودخانه لوآر عقب کشید و در منطقه
اى میان تور و پواتیه اردو زد. افراد شارل مارتل بیشتر از پیادگان بودند و پوست گرگ
به تن داشتند و موهاى تابیده بر شانه هاى خود ریخته بودند. بالاخره شیپور جنگ زده شد
و ۹ روز نبرد خونین میان دو لشکر ادامه یافت. مدیریت جنگى عبدالرحمن سبب شده بود که
کثرت نیروهاى دشمن نتواند به پیروزى آنها بینجامد و حال همان طور که عبدالرحمن با سپاه
خود جسورانه خاک فرانسه را پیموده بود، قصد داشت پادشاه قدرتمند اروپا را از پاى درآورد.
در روز نهم جنگ این شایعه در میان مسلمانان پیچید که سربازان دشمن به انبار غنایم یورش
برده اند. با پخش این شایعه انسجام و نظم سربازان عبدالرحمن از هم پاشید و سربازان
براى دفاع از انبارها، پست هاى خود را خالى کردند.

کوشش
عبدالرحمن براى بازگرداندن سربازان به محل خدمت بى نتیجه ماند. در این هنگام سپاه شارل
هجوم گسترده و خوف انگیزى را شروع کرد که نتیجه آن کشته شدن بسیارى از فرماندهان سپاه
اسلام و خود عبدالرحمن بود، اما سپاه شارل موفق به نابودى کل لشکریان مسلمان نشد. با
این حال شب هنگام سپاه پیروزمند شارل مارتل به اردوگاه بازگشت در حالى که سربازان او
از کسب این پیروزى سرمست بودند. اما در اردوگاه مسلمانان خشم و اختلاف موج مى زد.

عده
اى از فرماندهان مسلمان بر تداوم مقاومت و عده اى دیگر به عقب نشینى سریع معتقد بودند.
این اختلاف ها آنقدر بالا گرفت که برخى از فرماندهان بر روى هم شمشیر کشیدند. در آخر،
تصمیم به عقب نشینى گرفته شد و در تاریکى شب سپاه اسلام به طرف سپنیما عقب نشینى کرد.
در حالى که بسیارى از آذوقه ها و حتى زخمى هاى خود را در اردوگاه جا گذاشته بود. صبح
روز بعد شارل مارتل و متحدان وى از سکوت و خاموشى اردوگاه مسلمین دچار شگفتى شدند.
آنها در این فکر بودند که این سکوت یکى از تاکتیک هاى مسلمانان براى حمله غافلگیرانه
است، زیرا نمى توانستند آرامش آنان را باور کنند. بالاخره سربازان سپاه مارتل به اردوگاه
خاموش مسلمانان حمله کردند، ولى در آنجا چیزى جز تعدادى مجروح نیافتند و بى درنگ همه
آنها را از دم تیغ گذراندند.

این
بزرگ ترین جنگ مسلمانان در اروپا در دوره اول فتوحات آنها در این قاره بود. جنگى که
در تاریخ به نام جنگ تور و پواتیه معروف شد و در رمضان ۱۱۴ هجرى با پیروزى مسیحیان
به پایان رسید. مورخین مسیحى در شرح این جنگ حساسیت زیادى به خرج مى دهند و در آمار
تلفات مسلمانان مبالغه مى کنند، زیرا شارل بزرگ ترین پادشاه آن روز اروپا بود و شکست
او در این جنگ معناى سقوط کامل اروپا را به دست مسلمانان داشت. اگر سپاه عبدالرحمن
در این جنگ پیروز مى شد، هیچ مقاومتى نمى توانست مانع از پیشروى او به قلب اروپا شود.
مسلمانان با پیروزى در این جنگ مى توانستند بدون هیچ مقاومتى در اروپا خود را به قسطنطنیه
برسانند و به آرزوى خود که فتح پایتخت روم شرقى بود جامه عمل بپوشانند.

عبدالرحمن
خود از فرماندهان پرهیزکار بود که از مهارت و شجاعت بالایى در جنگ برخوردار بود. او
در امور کشور دارى مهارت زیادى داشت و تمام شهر هاى حوزه حکومت را گردش مى کرد و شخصاً
به شکایات مردم رسیدگى مى نمود. قضاتى که در انجام وظیفه کوتاهى کرده یا مرتکب خیانتى
شده بود عزل مى کرد، با تمام طبقات جامعه یکسان برخورد مى کرد و بدون هیچ گونه تبعیض،
به دنبال اجراى عدالت بود. عبدالرحمن براى آزادى مذهب دیگران احترام زیادى قائل بود،
از این رو دستور دارد کلیساهایى را که از مسیحیان به زور گرفته بودند به صاحبان اصلى
آنها بازگردانند. در امور مالیاتى نیز بسیار دقیق بود و از اقداماتى که نتیجه آن زیان
همگان خصوصاً کشاورزان بود جلوگیرى مى کرد. ولى با وجود توجه زیاد به امور کشوردارى
از حفظ و حراست سرحدات شمالى غافل نماند.»۴

• آزادى
و تساهل دینى مسلمانان در اسپانیا

در صدر
اسلام مسلمانان با روحیه مى جنگیدند و این روحیه برانگیزه غنیمت یابى غلبه داشت. سربازان
و سرداران اسلامى در سرزمین هاى فتح شده رعایت حقوق انسانى را مدنظر داشتند و فرماندهان
که اکثراً از افراد پرهیزکار و کریم بودند از قدرت خود براى جلوگیرى از غارت و چپاول
اموال ملت هاى مغلوب استفاده مى کردند. از این رو هنگامى که اسپانیا به دست مسلمانان
فتح شد آنها برخلاف ژرمن ها (فاتحان قبلى این سرزمین) به غارت و قتل نپرداختند. مسلمانان
بعد از پایان هر جنگ به آبادانى و اداره امور مى پرداختند و مردم، خصوصاً کشاورزان
را در نوع عقیده و زندگى آزاد مى گذاشتند. از آنجا که اسلام آوردن ملت هاى مغلوب براى
مسلمانان یک فضیلت محسوب مى شد، آنها شدیداً مراقب رفتار خود بودند که این رفتار از
اصول انسانى و اسلامى عدول نکند. «گوستاو لوبون» مورخ فرانسوى مى نویسد: «رفتار اعراب
(فاتح) با مردم آندلس همان رفتارى بود که با اهالى مصر و شام داشتند. (مسلمانان) اختیار
اموال معابد و قوانین آنها را به خودشان واگذار کردند و نیز آنها را مختار کردند که
زیر حکومت حکام و قضات هم کیشان خود باقى مانده و مطابق شروط چندى جزیه بدهند که مقدار
آن براى ثروتمندان و اشراف یک دینار (پانزده فرانک) و براى عامه نصف دینار بود و آن
شرط هم به حدى سبک و سهل بوده که مردم (اسپانیا) همه آن را بدون درنگ قبول کرده و جز
یک عده ارباب ثروتمند و ملاکین گردن کش، دیگر براى مسلمین ضرورتى باقى نماند که با
کسى مقابله کنند.»۵

در زمان
فتح اسپانیا توسط مسلمانان نظام اقتصادى این سرزمین به صورت فئودالى خشک و انعطاف ناپذیر
بود و کشاورزان با کارکردن در زمین ارباب به طور ابتدایى درآمد ناچیزى از زحمات خود
به دست مى آوردند. اما با حمله مسلمانان این نظام فئودالى نابود شد و کشاورزان مستقیماً
با حکومت ارتباط یافتند و حکومت اسلامى امنیت آنها را برعهده گرفت و از هرج و مرج و
گردن کشى و زورگویى فئودال ها و زمین داران جلوگیرى کرد. در زمان خلافت عمربن عبدالعزیز
اموى (۱۰۱- ۹۹هجرى) به طور کلى نظام فئودالى در اسپانیا برچیده شد و کشاورزى رونق گرفت.
این سیاست ها بیش از همه به نفع مسلمانان بود به طورى که اصلاحات اقتصادى و حمایت حاکمان
اولیه مسلمانان از کشاورزان سبب ثبات اقتدار مسلمانان در اسپانیا شد و فرماندهان مسلمان
تمامى ذهن خود را مشغول پیشرفت اسلام در سرحدات شمالى نمودند.

اقدام
دیگر مسلمانان در اسپانیا ایجاد روحیه مدارا و تساهل دینى بود. مسلمانان با اینکه با
انگیزه دینى مى جنگیدند، اما پس از فتح اسپانیا به اخراج مسیحیان یا تعطیلى شعائر آنها
نپرداختند. آنها براى کلیسا ها سرپرست هایى تعیین کردند و به مسیحیان آزادى مذهبى دادند.
در سایه حکومت مسلمانان، مسیحیان، مسلمانان و یهودیان در اسپانیا از امنیت دینى برخوردار
شدند و جنگ هایى که در اسپانیا رخ مى داد، براى حفظ قدرت ها یا واکنش به شورش یاغیان
و مالکین بزرگ بود، نه براى مجبور کردن مسیحیان به دین اسلام. از این رو با وجود اینکه
سراسر اسپانیا به دست مسلمانان افتاد و حکومت آنها کم و بیش ۷۰۰ سال طول کشید، ولى
هرگز مسیحیت در اسپانیا نابود نشد، بلکه مسیحیان آزادانه به زندگى خود ادامه دادند.

تساهل
دینى مسلمانان انقلابى فرهنگى محسوب مى شد و بنا به گفته گوستاولوبون این انقلاب نه
تنها در مسائل علمى و مالى، بلکه در اخلاق نیز بوده است، زیرا حضور مسلمانان بسیارى
از رفتارهاى ضداخلاقى مثل نفاق، کینه، زورگویى، تجاوز به اموال دیگران و… را نابود
کرد. باید توجه داشت که در آن زمان آتش تعصبات مذهبى میان فرقه هاى مختلف مسیحى شعله
ور بود، و در مسیر حفظ قدرت و چپاول اموال مردم اخلاق نادیده گرفته مى شد، اما حضور
مسلمانان فرهنگ جدیدى را در اخلاق جمعى و هویت اجتماعى ایجاد کرد. گوستاولوبون مى نویسد:
«مسلمانان یکى از خصایل عالى انسانى شان را به نصارى آموختند و یا کوشش کردند که بیاموزند
و آن همدردى یا تساهل مذهبى نسبت به دیگر ادیان بود. رفتار آنها با اقوام مغلوب تا
اینقدر ملایم بوده که روساى اساقفه اجازه داشتند براى خود مجالس مذهبى تشکیل دهند،
چنانکه در اشبیلیه در سال ۷۸۲.م و در قرطبه در سال ۸۵۲.م مجالس تحقیق و بررسى مذهبى
دایر بود. از کلیساهاى زیادى هم که در دوره حکومت اسلامى بنا شده، مى توان پى برد که
آنها دیانت اقوام مغلوبه را تا چه حد احترام مى کردند.»۶

• شکوه
تمدن اسلامى

مسلمانان
بعد از فتح اسپانیا تمدنى را در آنجا پایه گذارى نمودند که چه براى جهان اسلام و چه
براى اروپا منشاء تحولات و بیدارى علمى فراوانى بود. تمدن اسلامى در آندلس، بدلى از
عظمت تمدن اسلامى در شرق بود که حاصل این تمدن ظهور اندیشمندان، فقها، شعرا، فلاسفه
و آثار هنرى و معمارى و رشد صنعت و بازرگانى در جنوب اروپا بود و این نشان مى دهد که
جنگ و کسب غنیمت تنها انگیزه مسلمانان براى حضور در اسپانیا نبوده است.

تمدن
اسلامى در آندلس تمدنى متفاوت و منحصر به فرد بود که همچون پلى میان جهان اسلام و اروپا
عمل مى کرد و دستاوردهاى علمى مسلمانان را به قلب اروپا منتقل مى ساخت. «نهرو» نخست
وزیر هند در کتاب «نگاهى به تاریخ جهان» مى نویسد: «مورها (مسلمانان اسپانیا) آن حکومت
حیرت انگیز قرطبه را به وجود آوردند که از شگفتى هاى قرون وسطى بود و در موقعى که سراسر
اروپا در جهالت و بربریت و جدال غوطه مى خورد، به تنهایى مشعل دانش و تمدن را روشن
نگاه داشته بود که پرتو آن (قرن ها) بر دنیاى غرب سایه افکنده بود. شهر قرطبه مدت پانصدسال
پایتخت و مرکز این حکومت بود. قرطبه شهرى بزرگ بود که یک میلیون نفر جمعیت داشت. این
شهر به یک باغ شباهت داشت که طول آن در حدود ۲۰ کیلومتر بود و حومه آن به ۴۵ کیلومتر
مى رسید. در این شهر کتابخانه هاى زیادى وجود داشت که بزرگ ترین آن کتابخانه امیر با
چهارصدهزار جلد کتاب بود. دانشگاه قرطبه در سراسر اروپا و آسیاى غربى مشهور بود و مدارس
مجانى براى فقرا زیاد بود. در آن زمان در اسپانیا تقریباً همه کس خواندن و نوشتن مى
دانست. حال آنکه در اروپاى مسیحى صرف نظر از روحانیون حتى اشخاصى که از عالى ترین طبقات
هم بودند در جهل کامل به سر مى بردند.» مسلمانان اسپانیا به معمارى اسلامى و زیباسازى
شهرها اهمیت زیادى مى دادند و بدین ترتیب در مدت کمى ساخت راه هاى بین شهرى و بناى
پل هاى جدید و مساجد زیبا در نقاط مختلف آغاز شد. مسلمانان اسپانیا رشد علم و دانش
و ساختن مدارس را در دستور کار خود قرار دادند، به طورى که در طول چند قرن اسپانیاى
مسلمان خصوصاً شهر قرطبه مرکز نشر دانش در اروپا شد. «لین بول» مورخ انگلیسى با اشاره
به قدرت و عظمت حکومت مسلمانان در اسپانیا مى نویسد: «در مدت چندقرن اسپانیا مرکز تمدن
و کانون علم و هنر و دانش و هر نوع جلوه و درخشش فرهنگى بود. هیچ کشور دیگرى در اروپا
نتوانسته است وضعى مشابه دوران تسلط فرهنگى مورها (مسلمانان) در اسپانیا داشته باشد.»
ظهور تمدن اسلامى در آندلس با تولد دانشمندان و متفکرین مختلف اسلامى همراه بود که
هر یک از آنها نقش مهمى در تکامل تمدن اسلامى ایفا کرده و خدمات فراوانى به جهان بشریت
عرضه کردند که از جمله این افراد مى توان از ابن باجه، ابن رشد، ابن طفیل، ابن میمون
و… نام برد. با وجود افتخارات تاریخى مسلمانان در اسپانیا، گذشت زمان به نفع این
ملت نبود. ضعف و انحطاط مسلمانان در قرون بعدى نه تنها سبب سلطه مسیحیان متعصب بر شهرهاى
اسلامى در این سرزمین شد، بلکه با فروپاشى قدرت سیاسى مسلمانان در اسپانیا، مسیحیان
بسیارى از آثار علمى و فرهنگى تمدن اسلامى را محو و نابود کردند تا آنجا که امروزه
صداى این تمدن در قلب اسپانیا به خاموشى گراییده است.

پى نوشت
ها:

۱- دایره
المعارف تاریخ – ویلیام گاند – متن انگلیسى، ص ۱۷۷

۲- تاریخ
تمدن اسلام – گوستاو لوبون – ص ۳۳۲

۳- تاریخ
فتوحات مسلمانان در اروپا – شکیب ارسلان – ص ۸۲

۴- آندلس
یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا – ص ۲۵

۵- تاریخ
تمدن اسلام و عرب – ص ۳۳۲

۶- تاریخ
تمدن اسلام و عرب – ص ۳۴۵

منبع
: وبلاگ اسلام انسان گیتی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا