جهانی شدن از دیدگاه نصر حامد ابوزید
جهانی شدن از دیدگاه نصر حامد ابوزید
عبدالعزیز مولودی
مقدمه : روشنفکران دینی،طیفی از روشنفکران اند که در پی
تبیین فلسفی مولفه های مدرنیته و ربط و نسبت آن با اجزای سنت و مخصوصا اندیشههای
دینی هستند.دغدغه بنیادین آنها حل دشواریهای نظری و از میان بردن مشکلات عملی پیش
رو برای تحقق تجربه دینی در دنیای کنونی است. یکی از مسائل مطرح در این زمینه
جهانی شدن است و آنچه که روشنفکران جهان در حال توسعه را عموما و روشنفکران دینی
را به خود مشغول داشته ، تبیین پدیده جهانی شدن و بررسی آثار و نتایج آن برای
جوامع مذکور است.
ابوزید، چون روشنفکری دینی
نصر حامد ابوزید (۱۹۴۳ / طنطا / مصر) ، از روشنفکران دینی
معاصر است که در سالهای اخیر با مقالات و اندیشه های وی در ایران بیشتر آشنا شده
ایم.وی از تبار روشنفکرانی است که به دلیل اندیشه های نوگرایانه اش ، ناچار شد تا
از مصر به اروپا هجرت کند،مشکلی که دیر یا زود صاحبان اندیشه های نو در جوامع جهان
سومی با ویژگی اقتدارگرا با آن روبه رو میشوند.فارغ التحصیل دکترا در ادبیات عرب
از دانشگاه قاهره است و رساله دکترای خود را باعنوان فلسفه تاویل ، تحقیقی پیرامون
تاویل قرآن از دیدگاه محی الدین عربی در سال ۱۹۸۳ تالیف کرد. غیر از مقالات، کتاب
های مفهوم النص او با عنوان معنای متن و نقدگفتمان دینی در ایران چاپ و نشر گردیده
است.
جهانی شدن و کاربرد آن در دو معنای متضاد
ابوزید هر چند پیدایش مفهوم جهانی شدن را مربوط به دهه ۶۰
میلادی میداند، اما معتقد است که از این اصطلاح در دو معنای متفاوت و متضاد
استفاده شده است.در معنای مثبت که نمایندگان موسسات تجاری چند ملیتی، به نشانه
پیشرفت و توسعه اقتصادی آنرا به کار می برند. و در معنای منفی که مربوط به متفکران
و سیاستمداران جهان سوم است و معمولاآنرا نشانه سلطه قدرتهای سیاسی و اقتصادی
جهانی بر اقتصاد و سیاست در جهان سوم میدانند.ابوزیددر مقام روشنفکری جهان سومی
به معنای منفی آن بیشتر نظر داردو جهانی شدن را عموما به معنای سلطه سیاسی و
اقتصادی غرب و آمریکا تلقی میکند. در این چهارچوب،او نظریه های پایان تاریخ
فوکویاما و برخورد تمدنهای هانتینگتون را به نقد میکشد.
از دیدگاه ابوزید قدرت سیاسی و نظامی آمریکا در حال حاضر
آشکارا روش زندگی و ارزشهای فرهنگی آمریکایی را بر دیگران تحمیل میکندو در این
مسیر، قدرت نظامی و سیاسی آمریکا متکی بر قدرت اقتصادی در حال رشد این کشورو درچهارچوب
جهانی شدن است.نمود عینی این مساله را ابوزید در جریان جنگ دوم خلیج فارس که به
طوفان صحرا معروف شد، دنبال میکند. پدیدهای که با استفاده از وسایل ارتباط جمعی،
مردم در همه نقاط جهان در جریان لحظه به لحظه آن قرار گرفتند. البته کارکرد رسانههای
جمعی را ابوزید فقط در قالب وسیلهای برای انتشار فرهنگ آمریکایی محدود نمیکند،
بلکه معتقد است که علاوه بر این کارکرد؛ رسانهها به وضوح تفاوت و شکاف موجود در
سطح زندگی مردم واقع در نیمکره شمالی و جنوبی جهان را آشکار کردهاند. شکاف
فزلینده میان ثروتمندان شمالی و فقرا در جنوب، دارندگان امتیازات مختلف و محرومان
از آنها هر روز آشکارتر و گستردهتر میشود و این موجب بروز واکنشهایی دفاعی در
برابر فرهنگ غربی – آمریکایی خواهد شد.( ابو زید، تنوع الحضارات ، ۲۰۰۳)
تفکیک دو سطح تحلیل
ابوزید معتقد است که مجموعه مشکلات مورد بحث، خواستی عمومی
برای استقرار جهانی عادلانه را از نظر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی پدید آورده است.
این خواست از نظر او در دو سطح متفاوت ایجاد تهدید میکند:
اول: در سطح جهانی که تهدیدی برای کل نظام جهانی به رهبری
آمریکا است و دوم در سطح منطقهای که تهدیدی برای نظامهای سیاسی جهان سومی با
رهبران وابسته به غرب در آن است. نظامهایی با بحران مشروعیت که مانعی برای ایجاد
ساختار دمکراتیک در جامعه خود هستند و از هر روندی که به تحول اقتصادی یا سیاسی در
کشور آنها منجرشود، جلوگیری مینمایند. بیشترین نقد ابوزید بر حاکمان جهان سومی است
که در سیاست خارجی خود خواسته یا ناخواسته پیرو غرب هستند در حالیکه درسیاستهای
داخلی با تأکید بر ارزشهای سنتی و ایجاد ترس از مدرنیته و نتایج آن، روند فقر، عقبماندگی
و عدم توسعه را تداوم میبخشند. از نظر این کشورها، مدرنیسم تنها استفاده از
تکنولوژی غرب است و به جنبههای اساسیتر مدرنیسم مانند عقلانیت و تأکید بر هویت
فرد و آزادی فرد در تعیین هویت خود اهمیتی نمیدهند. در این حالت، یعنی وقتی
رهبران سیاسی نامشروع در جهان در حال توسعه که عموما قدرت را با زور نظامی یا از
راه موروثی و غیر دمکراتیک بدست آوردهاند، بر اطاعت از سنتهای فرهنگی و همبستگی
جمعی در برابر فردیت و هویت فردی تأکید میکنند، بدیهی است که تغییری مثبت در
وضعیت این کشورها در دنیای در حال تغییر روی نمیدهد.(تنوع الحضارات،ابوزید،۲۰۰۳)
چه باید کرد؟
آنچه در این زمینه برای ابوزید به عنوان روشنفکری متعلق به
جهان در حال رشد، با هویت عربی و اسلامی اهمیت دارد آن است که بایستی مدرنیته را
تجربه کرد. از نظر او با طرح ارزشهای دمکراتیک و حقوق بشر مدرن و پذیرش آن؛ میتوان
آثار سیاسی و نظامی نامطلوب را کاهش داد و بر عقلانیت در سیاستها و جهتگیریها
تأکید کرد.
او با توجه به واقعیتهای جهانی و منطقهای پذیرش قدرت
سیاسی با ماهیت ایدئولوژیک در قرن بیست و یکم مخصوصا بر اساس آموزههای دینی را
غیر قابل قبول میداند و به سکولار کردن عرصه قدرت سیاسی و دولت معتقد است. زیرا
از نظر او هنگامیکه قدرت سیاسی بر دین تکیه زد تنها پیروان خود را به عنوان
شهروندان صاحبحق میپذیرد و پیروان سایر ادیان و یا غیر معتقدان را نادیده میگیرد
و این آشکارا به تبعیض میانجامد. بنابراین کثرت فرهنگی موجود در دنیا و لزوم حفظ
آن امری اجتنابناپذیر است.(تنوع الحضارات/ ابوزید/۲۰۰۳)
دیدگاههای ابوزید در این زمینه بسیار به توصیههای هابرماس
به دینداران در جوامع جهان سوم نزدیک است که میگوید« دینداران در جهان سوم با
رعایت سه شرط زیر از مدرنیته پساسکولاریستی استقبال کنند. سه شرط مورد نظر او
عبارتند از اینکه آنها آزادی و عقاید دیگران را به رسمیت بشناسند، آرای عمومی مردم
در امر حکومت و مبنای مشروعیت آن را بپذیرند و عرصه علم در حوزه تخصصی آن را به
رسمیت بشناسند. مدرنیتهای که بنا به نظر هابرماس در آن دین در عرصه عمومی حضوری
فعال مییابد.(امیر سیاوشان/۱۳۸۱)
اما آیا این به تنهایی کافیست ؟ از نظر ابوزید خیر. چرا که
او معتقد است باید غرب نیز واقعیتی را بپذیرد و آن اینست که مدرنیسم را نباید
تجربه ناب غربی یا آمریکایی دانست، بلکه نتیجه انباشت تاریخی ارزشهای برجای مانده
از تمدنهای باستانی است و بنابراین همه فرهنگها در آن سهم دارند. به عبارت دیگر
ارزشهای انسانی – جهانی که آنرا فقط به عنوان ارزشهای غربی مینگرند، در واقع به
سابقه مبارزات انسان برای صلح و عدالت در گذشته بر می گردد و به همه ملل و
تمدنهایی تعلق دارد که از قیام اسپارتاکوس در روم باستان تا مبارزات ضد تبعیضنژادی
در آفریقای جنوبی در دوران معاصر برای تحقق آن تلاش و مبارزه کردهاند. اگر
بپذیریم که فرهنگهای موجود در زمین به لحاظ تاریخی در ظهور مدرنیته و به تبع آن در
تشکیل اعلامیه جهانی حقوق بشر سهم داشتهاند، او میپرسد که آیا تمام این فرهنگها
نباید در منافع مدرنیته به طور مساوی سهیم باشند؟ به اعتقاد او معتقد است که
اروپای سیاسی و آمریکا هنوز در دوران برتری سفیدها زندگی میکنند و فقط زمانی نسبت
به حقوق بشر توجه نشان میدهند که منافعشان در خطر باشد.(نصر حامد ابوزید/ مفهوم
حقوق بشر /۱۳۸۲)
برآیند این دو بعد از نظر ابوزید آن است که لازم است
تفاوتهای فرهنگی موجود در جهان را پذیرفت و حفظ کرد و این با بازسازی ساختار نظام
جهانی از طریق استقرار ارزشهای جهانشمول مانند آزادی، برابری و عدالت برای همه
ملتها بدون توجه به رنگ، زبان، دین و فرهنگ خاص امکانپذیر است. البته او خود به
مشکلات موجود در این زمینه واقف است و بنابراین واقعبینانه میگوید که امیدوارم
این نیز یوتوپیای دیگری نباشد .(نصرحامد ابوزید/۱۳۸۲)
——————————–
منابع:
۱) نصر حامد ابو زید، تنوع الحضارات و صرخه من أجل عالم
عادل، ترجمه حسن الشریف از المانی به عربی ، (۲۰۰۳) سایت دویچه وله /آلمان –لینک
قنطره .
۲) نصر حامد ابو زید ، مفهوم حقوق بشر، فرآیند مدرنیزاسیون
و سیاستهای دنیای غرب، ترجمه روحالله فرجزاده ، ماهنامه آفتاب، شماره ۳۱، (آذر
ماه ۱۳۸۲) ص ۱۰۸- ۱۰۹.
۳) امیر سیاوشان، هابرماس و مدرنیته تعاملی، روزنامه همشهری
،(سه شنبه ۲۵ تیر ماه ۱۳۸۱) ص ۲۴.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی اصلاح