دعوت و داعی

حرکت اسلامی و خشونت

حرکت اسلامی و خشونت

برجسته ترین مشخصه‌ای که در روابط میان حکومت دنباله‌رو و جامعه‌اش رخ می‌نماید رابطه خشنونت است، و غربگرایی، خود یکی از بارزترین و رسواترین گونه‌های خشونتی است که حکومت آن را اعمال می‌کند. آن، فرایند بریدن یک ملت از اصول و مبانی و از وجدان خویش به هدف تحمیل چیزی است که نوگرایی نامیده می‌شود، اما واقعیت آن دیکتاتوری غرب بر ملت‌های ما از رهگذر گروهی طرفدار نوگرایی است و این خود سبب می‌شود غربگرایی یا نوگرایی و مدرنیته به سبک غربی از همه جهت نقیضی کامل برای دمکوراسی باشد.

 هر چند به دلیل اصرار گروهی خاص بر در اختیار داشتن انحصاری قدرت و ثروت و افتخارات، و نپذیرفتن هرگونه شریک، گروه‌های لائیک نیزکمابیش سنگینی برخورد حکومت را که از سوی هم مسلکانش زیر فشار قرارداد حس کرده‌اند، اما برای در معرض خشونت قراردادن اسلامگرایان توجیه‌های فراوانتر و قویتری وجود دارد و با توجه به همین نکته است که می‌توانیم موج خوشنتی را که عرصه روابط میان حکومت و حرکت‌های اسلامی را در نوردیده و البته بی‌آنکه تنها به آنان محدود باشد بیشترین فشار را بر این حرکت‌ها وارد ساخته است دریابیم و تحلیل کنیم.

در این میان، واکنش جریان عمومی اسلامگرایی، به ویژه پس از پشت سرنهادن تجربه‌های بسیار سخت و پس از گسترش افکار و اندیشه‌های طرفدار دموکراسی در جهان، نمایانگر ردّ هرگونه گرایش به خشونت و اصرار بر شیوه تبلیغ رسا و شکیبایی و خویشتنداری ستوده است، آن سان که اخوان المسلمین  و جماعت اسلامی در پاکستان و هند و بنگلادش، حزب اسلامی در مالزی، حزب رفاه در ترکیه و نهضت اتجاه اسلامی در تونس پایبندی خود را بدین امر نشان دادند، البته به استثنای برخی از رخدادهای پراکنده در گوشه و کنار و پاره‌ای مواضع شخصی که عمداً به هدف بهره‌گرفتن از آنها برای تصفیه رقیب سیاسی در مورد آنها بزرگنمایی شده است. امروزه نیز همین رویکرد و همین شیوه بخش عمده‌تر حرکت اسلامی را در برمی‌گیرد و این به رغم همه افزایش فشارهای سیاسی و بسته شدن فضای فعالیت سیاسی از رهگذر وضع قوانین و مقرارتی است که حرکت اسلامی را حتی از این حق که از رسمیت قانونی برخوردار گردد محروم می‌سازد، یا قوانین و مقررات دیگری که کار و فعالیت در مسجدها را تنها منوط به اجازه رسمی حکومت می‌داند و گاه این تضییق به حدی می‌رسد که رفتارهایی شخصی از قبیل پوشیدن حجاب برای زنان و یا نماز مورد تعقیب قانونی قرار می‌گیرد، به گونه‌ای که می‌توان حقیقتاً نام ستمدیدگی دینی بر آن نهاد در کنار این مسائل، تدین ملاک ردّ شدن افراد در تصدی سمت‌های عمومی و یا خاص به حساب می‌آید و یا توجیهی برای برکنارکردن و یا محرومیت از شغل می‌شود، افزون بر آن که در عرصه گفت و گو با گروههای اسلامی نیز نوعی پلیس سیاسی تکیه‌گاه طرف این گفت و گو می‌شود و این خود تهاجم‌ها، تعقیب‌ها، تعرض‌ها به آزادی و تکیه بر روش‌های شکنجه و آزار را در پی می‌آورد، و فراتر از آن، در انتخابات تقلب صورت می گیرد و تانک‌ها ارای مردم را در زیر چرخهای خود از میان می‌برند و – چنان که در چندین کشور رخ داده است – برندگان انتخابات که صاحبان مشروع و قانونی حکومتند به زندان و چوبه‌دار کیفر می‌بینند. آنچه در این میان بر عمق مصیبت می‌افزاید و سرکوب اسلامگرایان و سوء استفاده از مواضع آنان را دو چندان می‌کند و آنها را به سوی خشونت می‌راند پشتیبانی کامل تبلیغاتی و مالیی است که از سوی غرب دموکراتیک و نیز نخبگان لائیک صورت می‌پذیرد، تا جایی که گروه اخیر به خیابان‌ها می‌ریزند و – آن سان که در الجزایر رخ داد – بر ضد اسلام و عربیت شعار می‌دهند و خواستار لغو نتایج انتخابات می‌شوند.

با این همه، جریان عمومی حرکت اسلامی که در بیشتر کشورهای عربی اکثریت را به خود اختصاص داده همچنان صبر و خویشتنداری پیشه کرده و در جست و جوی عرصه‌ای قانونی برای فعالیت است و همزمان، با دشمنان لائیک خود نیز دست و پنجه نرم می‌کند، آنهایی که روزی خود را در توجیه دیکتاتوری و کنارزدن اسلامگرایان از صحنه بدین بهانه که دشمن دموکراسی ندارند که آن را فراروی گذارند و بدان افتخار کنند، بلکه بیشتر آنان تا همین دیروز برای توجه دادن مردم به حزب حاکم و توجیه آن حنجره‌های خود پاره می‌کرده‌اند و بر دستانشان پینه می‌بسته است.

جریان اسلامی بدان متهم می‌شود که برای چنگ انداختن بر قدرت تلاش می‌کند، در حالی که اگر مقصود از این سخن آن است که این جریان برای رسیدن به حکومت و قدرت تلاش می‌کند این چیزی است که اساساً همه احزاب به هدف آن پایه گذارده می‌شوند و همه احزاب می‌خواهند از این رهگذر برنامه‌های خود را به مرحله اجرا بگذارند، چونان که در دموکراسی نیز هیچ مفهمومی والاتر از این وجود ندارد که کارآمدترین سازوکارهای لازم برای تحقق بخشیدن به انتقال مسالمت‌آمیز قدرت و رقابت بر سر آن را فراهم می‌آورد؛ و اگر هم مقصود از چنگ انداختن به قدرت، دست یافتن و سیطره بر آن از راه‌هایی جز راه مشروع و قانونی است، آن گونه که کودتاچیان بدان اقدام می‌کنند، این برچسب بیشتر سزامند نخبگانی است که در آخرین پاس‌های شب بر پشت تانک‌ها به قدرت رسیده‌اند و با مشت‌هایی آهنین آن را در قبضه گرفته‌اند، یا آنهایی که در انتخابات به تقلب متوسل شوند و رقابت سالم بر سرقدرت و انتقال آن را نمی‌پذیرند. آن گونه که اندیشمند اسلامی محمد عماره می‌گوید، چرا در حالی که اسلامگرایان اکثریت را تشکیل می‌دهند نیازمند چنگ انداختن بر قدرت باشند، مگر ان که بگوییم راه‌ها ناهموار است؟

 

»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»

برنامه‌های گروههای اسلامی

روشن شد که جریان عمده و اصلی حرکت اسلامی همچنان در برابر سختی‌ها و ناگواری‌ها بردباری و خویشتنداری است و به دعوت‌های روز‌افزون داخلی و خارجی در مورد روی آوردن به خشونت پاسخ منفی می‌دهد، و حتی جریان‌های تندرو و خشونتگرا نیز افزون بر اندک بودن شمارشان و کمرنگ بودن اثر گذاریشان در جریان عمومی اسلامگرایی، روی آوردن به خشونت را آغاز نکردند، بلکه تنها به عنوان واکنشی در برابر خشونت حکومت و بازتابی از فضای بسته اجتماعی و سیاسی این رویکرد را در پیش گرفتند، در حالی که اگر حکومت از خشونت رویگردان شود و درهای آزادی را بگشاید، امکان کشاندن تدریجی این گروه‌ها هم به سمت دموکراسی – حتی اگر این اصطلاح را نپذیرند و خوش ندارند – وجود دارد و اگر هم این گروه‌ها تنها شیوه خشونت را برتابند کنارزذن آنها از صحنه و محکوم کردن آنها حتی از سوی اسلامگرایان امکانپذیر است ؛ چه، هیچ اسلامگرایی نیست که برای محکوم کردن خشونت بدون هیچ قید و شرطی آماده نباشد، البته در صورتی که حکومت اعلام کند بدون استثنا پایبند شیوه‌های دموکراتیک است، به حقوق بشر و خواست امت احترام می‌گذارد و از سیطره بخشیدن دستگاه‌های امنیتی بر عرصه حیات فکری، سیاسی و تبلیغاتی دست شسته است.

اگر چنین شرایطی فراهم شود شایسته خواهد بود نظر فعالان حرکت اسلامی را که راه تغییرات مسالمت‌آمیز را در پیش گرفته‌اند به توصیه‌های زیر که چکیده تجربه حرکت اسلامی است و آنها را به نقل – همراه با تلخیص – از سخنرانی اندیشمند سیاسی اسلامی دکتر طیب زین‌العابدین می‌آوریم جلب کنیم:

  1. تشکیلات حرکت اسلامی باید در وضع سیاست‌ها و اتخاذ تصمیمات خود الگویی برای اصل شورا و اجرای آن باشد، از رأی و نظرات مخالت دلتنگ و خشمگین نشود و مدعی آن نباشد که سخنگوی اسلامی است.

  2. باید صداقت خود را در دفاع از آزادی برای خود و برای دیگران، به یک اندازه ، اثبات کند.

  3. بایسته است از پناه بردن به خشونت و خونریزی بپرهیزد؛ چرا که حق به طبیعت خود چیره شونده و باطل به طبیعت خویش شکست‌پذیر است. تجارب احزاب اسلامی و سایر احزاب نشان داده که برای موفقیت در تغییر یک قدرت محلی از رهگذر فعالیت مدنی خشونت آمیز زمینه کمتری وجود دارد. تجربه توده اهل سنت نیز پس از تاریخ طولانیی از فتنه‌ها به همین جا رسیده است و آنان با هرچه سخت‌تر کردن شروطی که با حصول آنها اقدام به فعالیت خشونت‌آمیز جایز می‌شود مانع پناه جستن به این شیوه می‌شده‌اند.

  4. حرکت اسلامی می‌بایست فعالیت‌های خود را به صورت علنی به انجام رساند، هرچند این امر اقتضا کند که در مرحله‌ای از صحنه سیاست کنار کشد و تنها به کار فرهنگی و اجتماعی بسنده بدارد؛ چه، تحقق بخشیدن به همه دین در هر زمان و هر اوضاع و شرایطی بر هر مسلمانی واجب‌ نیست، بلکه این مسأله به توانایی افراد بستگی دارد.

  5. حرکت اسلامی باید جامعه را بر حکومت، اخلاق را بر قانون و باطن را بر ظاهر اولویت دهد.

  6. بایسته است حرکت اسلامی به جای خواص، توده‌های مردم را مخاطب قرار دهد و به جای اهتمام به خود حزب، به ملت اهتمام ورزد و به جای آن که تنها به مشکلات حزب بیندشد اندیشه و آلام و مشغله‌اش اندیشه‌ها و آلام و مشغله‌های ملت باشد و به همان اندازه که می‌خواهد به راه درست نزدیک شود به مردم خوش گمان باشد و خود را از آنان برتر نداند.

  7. باید به جای آن که درباره مسائل و مشکلات ملت به درگیری با دیگران بپردازد دایره گفت وگو درباره این مسائل را گسترش دهد و آنها را اختصاصی خود نداند و به جای آن پیوسته در پی رسیدن به توافق نظر و اجماع باشد، و همچنین از دیدگاه‌های اندیشمندان و دانشی مردان مسلمان که در تشکیلات آن عضویت ندارند بهره جوید؛ چه ، طرح اسلامی عظیم‌تر از آن است که تنها از عهده یک گروه ساخته باشد.

  8. حرکت باید به طور صریح و آشکار این موضع را اعلام بدارد که به طور  اصولی به قانون اساسی و قوانین و مقررات پایبند است، هر چند به اصول مشخصی از قانون که از آزادی‌های عمومی می‌کاهد و یا برای حکمرانی‌های فردی و ستمکاری یا مبارزه با آیینی که ملت دارد قانونگذاری می‌کند اعتراض داشته باشد؛ چه، به هر روی، زیان حکومت پایبند قانون، هر چند نیز ستمگر باشد، از زیان حکومتی که بر پایه احکام و آرای یک فرد اداره می‌شود کمتر است، هر چند این حکومت مدعی عدالت و اجرای احکام شرع باشد.

  9. شورا صرفاً یک ابزار برای اداره امور حکومت و احزاب نیست، بلکه شیوه‌ای عمومی است که امت بر آن تربیت شده‌اند و در همه نهادهای جامعه از خانواده گرفته تا نهادهای بالاتر اجرا و اعمال می‌شود. بنابراین، برای حرکت اسلامی بایسته است در این زمینه نقش برجسته‌ای داشته باشد.

  10. بایسته است حرکت یاد شده از جمود و تحجر بر تقلید فکری و مذهبی خودداری ورزد و به اجتهاد همیشگی و تحول بخشیدن پیگیری فقه سیاسی خود تشویق کند و در این راه از تجربه‌های همه ملت‌ها بهره جوید و هدف برتر خود را فراهم کردن فرصت و شرایط مناسب برای بیشترین شمار ممکن از بندگان خدا – و مردم همه بندگان خدایند- در این جهت که با آزادی و امنیت و صلح و به دور از هرگونه اکراه و زور خداوند را بپرستند قراردهد؛ چرا که آزادی راه بهشت است.

  11. از حرکت‌های اسلامی این مطلوب است که بیشترین اهمیت را به تلاش‌های فکری بدهند؛ چرا که از دیدگاه اسلام، دانش پیشاپیش کنش است. این مهم از رهگذر اهتمام به علوم انسانی و فلسفه، علوم اجتماعی، ادبیات، هنر و تبلیغ در کنار دانش‌های تجربی و فن‌آوری های نوین امکانپذیر می‌شود تا در نتیجه بتوانند تنوع و غنایی را که حقایق دینی سرشار از آن است تبلور بخشند و آشکار سازند. بایسته است دستاوردهای تمدن و فرهنگ بشری که مسلمانان در آن نقشی به سزا داشته‌ایم، اما دیگر بار در جامعه‌ای غربی و آمیخته به استعمار و کفر و اباحیگری به جوامع ما آمده است و ما آن را بیگانه یافته و از آن وحشت کرده‌ایم در میان ما ریشه‌دار شود. بایسته است اصل وحدت نوع و سرنوشت بشر و وحدت حقیقت فلسفی، علمی و دینی در میان ما استواری یابد و این مسأله در اذهان رسوخ یابد که اسلام بیش از آن که به جنگ و مبارزه و به بستن فضاها فراخواند عرصه باز برخورد صاحبان اندیشه‌ها و اراده‌های آزاد و خیرخواه از هر مذهب و هرآیین است.

  12.  بایسته است ما اسلامگرایان از موضوع اسلام و مصلحت امت بر این نکته تاکید کنیم که طرفدار دموکراسی پارلمانی و تکثرگرا هستیم و آن را بستری مناسب برای اجراگذاردن احکام خدا می‌دانیم و معتقدیم از رهگذر اعمال شورایی این نظام اندیشه اسلامی خواهد توانست آن را تحول بخشد و اصلاح کند. این نوع نظام سازوکاری برای حکومت است که درونمایه و برنامه‌های عملی خود را از سرچشمه اسلام، آن گونه که ما آن را می‌فهمیم و با قرائتی که اکثریت امت آن را بر می‌تابد، می‌گیرد. از دیگر سوی، بیم آن وجود دارد که رد دموکراسی و مخالفت با آن با همه کاستی‌هایی که دارد نوعی حرکت به سوی نا معلوم ، خدمتگزاری رایگان به پدیده دیکتاتوری یعنی بزرگترین دشمن امت و سخت‌ترین گردنه در راه خیزش و رنسانس آن، و نشانی از دوگانگی میان اندیشه و عمل باشد. شگفت‌آورترین چیزی که در اینجا وجود دارد آن است که بسیاری از مخالفان دموکراسی هنگامی که خود را در زیر دندان‌های نظام‌های دیکتاتوری، که برخی هم مدعی عمل به احکام شرع هستند، می‌بینید هیچ پناهگاهی جز حبشه روزگار کنونی یعنی همان دموکراسی‌های غرب نمی‌یابند. آیا تفکر ما آن اندازه ابتدایی است که بهره جستن از چیزی و به دست آوردن آن را تنها بدان دلیل که ناقص است رد کنیم – آن گونه که با مسأله آزادی برخورد می‌شود- و نپذیریم که آن را همان‌گونه که هست، با همه کاستی‌هایش، به دست آوریم و سپس برای تحول بخشیدن و تعالی بخشیدن بدان تلاش کنیم؟ چنان که ارنست‌گلنر یادآوری کرده است، بسیاری از افکار و فن‌آوری‌های مدرنیته‌ای که ادیان دیگر را از میان برداشته سزامند آن است که عوامل خیزش و جوشش امت اسلامی شود.

  13. احزاب اسلامی با پذیرش شیوه دموکراتیک – هرچند این واژه را نپذیرفتند؛ چرا که واژه‌ها ملاک و معیار نیستند- نمی‌خواهند بگویند حکومت غربی الگوی آنان شده است؛ چه، الگوی غربی، نیازمند بارقه‌ای اخلاقی، فلسفی از اسلام است تا بدان واسطه از فرجامی برهد که در نتیجه تمدن‌های پیشین بدان گرفتار آمده و آن هنگام که دل‌های مردمان از معنویت تهی شده و زندگی آنان به صورتی بی‌هدف در آمده همه ابزارها و جلوه ها و لشگرهای آن تمدن‌ها نتوانسته است غریبان را از این فرجام رهایی دهد و در نتیجه طعمه‌ای آماده برای بلاهایی بینانکن شده‌اند و خشم خدا و وعده او درباره کسانی که از سخن وی سربر می‌تابند آنان را در میان گرفته است. آنچه برای حرکت اسلامی الگوی حکومت، تمدن و فرهنگ و ارزش‌هاست حکومت پیامبر (ص) و خلفای راشیدین است و آنچه ما در پی آن هستیم این است که الگویی اصیل برای حکومت سامان دهیم که هم تجربه نوگرایی غربیرا در خود داشته و هم برپایه مبانی و اهداف مشخصی این تجربه را نیز پشت سرگذاشته است، و اگر در پاره‌ای زمینه‌ها با فلسفه غرب و سازوکارهای تشکیلاتی آن – به ویژه – تلاقی دارد، اما یقیناً از سرچشمه‌ای دیگر حیات می‌یابد، از درختی که بنش برجای و در زمین استوار است و شاخسارش در آسمان « و هر دم به اذن پروردگارش بر می‌دهد»؛ چه، دستاوردهای نوگرایی در رهاندن افکار و اندیشه‌ها از هرگونه سایه سلطه، معرفی انسان به عنوان هدف تمدن، رهاندن افکار و اندیشه‌ها از هرگونه سایه سلطه، معرفی انسان به عنوان هدف تمدن، رهاندن اراده ملت‌ها، دادن این قدرت به ملت‌ها که از رهگذر نهادهای منتخب مردمی بر حکومت نظارت و بر حکمرانان حاکمیت داشته باشند و سرانجام اولویت بخسیدن به جامعه مدنی در برابر حکومت، همپای خواست‌های حرکت‌های ملی، ناسیونالیستی کمونیستی و لیبرالی در زمینه استقلال، وحدت، عدالت، دموکراسی، حقوق بشر، آزادی فلسطین و ایستادگی در برابر دنباله روی غرب و تجزیه و بهره‌جویی، همه و همه نه فقط مشروع و قانوانی‌اند، بلکه ارکانی اساسی و قابل اتکا در طرح اسلام برای فرهنگ و تمدن و بیدارگری هستند، بی‌آنکه به تقلید غرب، دنباله روی از آن و خودباختگی در برابر دستاوردهای آن و یا بر عکس به بسیج احساسات آمیخته به کینه و دشمنی و خودداری بچگانه از پذیرش حکمت‌هایی که غرب آنها را کشف کرده و یا تکامل بخشیده است و سرانجام بی‌آنکه به نادیده گرفتن مهلکه‌ها، بحرانها و ستم‌هایی که غرب بدان گرفتار است نیازی باشد. طرح اسلامی هرچند همه طرح‌های ملی، ناسیونالیستی و یا کمونیستی را در خود گنجانیده اما نه طرحی صرفاً ملی است، نا صرفاً ناسیونالیستی، نه طرحی نژادی و نه طرحی طبقاتی، بلکه طرحی انسانی است که بر عقیده توحید تکیه می‌زند و از دستاوردهای بشر پاسداری می‌کند و هدفش نجات بشریت است. آنچه طرح اسلامی از غرب نمی‌پذیرد، نژادپرستی، خودمحوری و گرایش مادی افراطی آن است که به همه روابط بین‌المللی و منطقه‌ای رنگ و بوی زورمداری، بهره‌جویی و دوری از اخلاق داده و سبب شده است خانواده از هم بپاشد، دین و وجدان و محیط زیست در معرض تهدید قرارگیرد، جنگ‌ها و قحطی‌ها و ستم‌ها در جهان بگسترد و انسان به موجودی وحشی و جهان به سرای دیوان بدان شود، در حالی که ( در طرح اولیه دموکراسی غربی) انتظار آن بوده است که انسان به خدا و زمین به بهشت بدل گردد.

  14. اهتمام به تربیت معنوی یکی از مشخصه‌های حرکت اسلامی است و این حرکت مردم را بر آن پرورش می‌دهد که در انجام کارهای شایسته و ایثار و نیکی و دوری از بدی و ناشایستی انگیزه‌هایی درونی چون مراعات جنبه‌های خدایی، احترام گزاردن به شریعت و احکام الهی، پیروی از پیامبر (ص) امید به خشنودی و رضای او و آماده شدن برای لقای و آنان را به پیش برد. بر گروهای اسلامی بایسته است در داخل خود فضایی آکنده از دوستی، مهربانی، ایثار، خداترسی و پایبندی مطلق و سستی ناپذیر به ارزش‌ها و احکام دینی ایجاد کنند؛ چرا که هرگونه سستی در این زمینه‌ها و بسنده داشتن به عضویت در حزب یا هواداری وی از آن آغاز یک شکاف و گام نهادن در راه سکولاریسم، التقاط و نفاق است.

در چهارچوب آنچه یاد شد، پرورش افراد بر استقلال شخصیت، ابتکار عمل، جرأت، حیا، پاکیزگی، مردانگی، انضباط، فروتنی، رعایت خانواده، دوری از اسراف، پرهیز از تندروی و یا بسته عمل کردن و همچنین پرورش امت بر همدلی و همکاری و اعتماد به نفس و عزت طلبی از مصادیق شایسته توجه است.

  1.  بایسته است حرکت اسلامی بداند که از آزادی‌های همه ملت‌ها و پیروان همه آیین‌ها دفاع می‌کند و دفاع از حقوق بشر در همه جا و یاری ستمدیدگان از پیروان هر آیین که باشند وظیفه است.

  2. ما خواهان ایجاد جبهه‌ای فراگیر و توافق‌هایی بزرگ در درون این ملت و میان حکومت‌ها و ملت‌ها و جریان‌های موجود به هدف رویارویی با نیرنگ‌های بین‌المللی و احترام گزاردن به آزادی‌ها و حقوق انسان‌ها هستیم.

  3. ما خواهان جبهه‌ای جهانی و دموکراتیک بر ضد استبداد و غصب آزاد‌های ملت‌ها هستیم تا به جهانی دست یابیم که آزادی بر آن حکم می‌راند و حرکت آزاد و عادلانه منافع و افکار و اندیشه‌ها امکانپذیر است

بر گروه‌های اسلامی است که با صدق و امانتداری و روشنی کامل به جهان و جهانیان اطمینان دهند که اسلام آزادی‌های عمومی را حفظ و تقویت خواهد کرد، دستاوردهای تمدن بشری از قبیل آزادی اندیشه، احساس و بیان و نیز پیشرفت‌های علمی و رشد هنر و ذوق انسانی را پاس خواهد داشت، از آزادی در ابتکار عمل حمایت خواهد کرد و تامین‌های دایر اجتماعی کافی و آزادی اقلیت نژادی، دینی، فکری و سرانجام آزادی و کرامت زن را فراهم خواهد ساخت.

  »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»

منبع : آزادی های عمومی در اسلام   مؤلف : استاد راشد غنوشی

 

نمایش بیشتر

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا