اندیشه

ویژگی های مشترک اندیشه های جدید اسلامی

ویژگی های مشترک اندیشه
های جدید اسلامی

(اندیشه های بنیانی
سیر اندیشه ی اسلامی در دنیای جدید)

دکتر محسن عبدالحمید

پژوهشگر هوشمند و
ژرفنگر هرگاه اندیشه ی این دسته از اندیشه وران نوین اسلامی را مطالعه و بررسی
کند، خداوند را خواهد ستود که خردمندان مسلمان را به راهی یگانه برای فهم مبانی،
پایه ها، ساختارهای مشروح، تمدن انسانی و مشکلات بزرگ اسلام در برابر یورش اغواگری
های جنبه ی مادی و بی بند و باری تمدن کنونی غرب،رهنمون شد؛ پدیده ای که به خیزش
نوین اسلامی کمک کرد تا برای راهگشایی مقوله های بازسازی در اره از سر گیری
زندگانی مبتنی بر اندیشه ی ژرف علمی، کاوش ریز بینانه فرهنگی _ تمدنی و درک درست مقاصد
اسلام در زندگی، یکدست و یکپارچه اقدام کند. انسجام عقیدتی و نگره ی یکسان فکری
نزد مجددان و اندیشه وران مسلمان در دوران جدید در موارد ذیل تجسم تجسم می یابد:

نخست: اشتراک نظر همگان در این مورد که فهم درست مقوله های عقیدتی اسلام ناگزیر
بایستی بر کتاب و سنت متکی باشد
و نبایستی در مقوله
های غیبی اندیشه ناپذیر- که موجب می شود خرد مسلمانان از مقوله های عینی جهان ماده
به دور ماند و در انحرافات، اختلافات و گمراهی ها فرو رود- به کند و کا و کلامی
پرداخت؛ به ویژه آنکه مقوله های فوق با ساختارهای گذشته ی خود در این روزگار مطرح
نمی شود، بلکه مقوله های دیگری که مشکلات گوناگون مرتبط با روند عینی زندگی را
بررسی و حل وفصل می کنند، ظهور یافته است.

 

دوم: از افغانی گرفته تا بعدی ها در این مورد اشتراک نظر دارند که جریان های کهن
اندیشه ی اسلامی، جنبه ی اجتهادی داشته اند و در روزگار خود با چالش های فکری
رویاروی شده اند و گاه درست عمل کرده اند و گاه دچار اشتباه شده اند.
امروزه نیز زنده کردن آن ها اصلا” مصلحت نیست؛ چون نسل های جدید ما را
دچار از هم گسستگی و پراکندگی می کنند. می دانیم که درون مایه ی معرفتی آن ها از
لحاظ شکل و محتوا، متعلق به گذشته است و هیچ پیوندی با چالش های فلسفی و فرهنگی
روزگار ما ندارد. امروزه ما با فلسفه ها و اندیشه هایی رویاروی هستیم که از لحاظ
مفاهیم، خیزگاه و درون مایه ی خود با جریان های فکری کهن تفاوت دارند.از این روی،
ناگزیر بایستی با سبک و درونمایه ای نو به رویارویی آن ها رفت.بایستی کتاب و سنت
را که حجت خداوند بر بندگان هستند و پس از کتاب و سنت جز اجماع شرعی مسلمانان در
چارچوب ضوابط اصولی، حجتی دیگر وجود ندارد، نقطه ی عزیمت خویش قرار داد.مطالعه ی
جریان های اندیشه ی کهن اسلامی صرفا” برای آن است که نخست بایستی از آن ها
الهام گرفت و دیگر برای آنکه چگونه بایستی از جنبه های منفی، مفاهیم و درونمایه ی
آن ها فراگذشت.

 

سوم: همگان اشتراک نظر دارند که فقه اسلامی، فقهی پویا، ابدی و فرا زمانی است و با
اصول، قواعد و مقاصد خود نسبت به دگردیسی های بسامان و سالم زندگی انعطاف نشان می
دهد و راهگشایی های عینی ارائه می کند.
بنابراین، جز
در برابر کتاب و سنت، نسبت به گفته های پیشینیان هیچ تعصب و خشک اندیشی در کار
نیست.

 

چهارم: در بیان جهان بینی اسلام، همگان خیزگاهی یگانه و مبتنی بر بیان فهم برخاسته
از کتاب و سنت در پیش گرفته اند؛
این خیزگاه نیز از
روزنه ی روش عقلانی و اندیشه ی نوین علمی، که از خلال قانون علیت و غایتمندی جهان،
به پیشرفت باورمند است، صورت می بندد.

 

پنجم: اشتراک نظر کامل در این باب که در این روزگار مسلمانان ناگزیر بایستی به درک
سنت ها و قانونمندی های خداوند در هستی، بپردازند و به سود بنیان گذاری تمدن نوین
خود، آن ها را به کار ببندند
و از هر پدیده ای نو
و سودمند در حوزه ی دانش، فن آوری، سامان دهی و اندیشه بهره ببرند، بی آنکه اصالت
را از دست بدهند و خویشتن خویش را نابود کنند. همان گونه که پیامبر(ص) فرموده سخن
حکیمانه گمشده ی انسان مؤمن استف هر جا که آن را بیابد از دیگر مردمان بدان
سزاوارتر است.

 

ششم: مبارزه با نمادهای گوناگون بدعت گذاری ها، عقلانیت خرافه پرستی و روحیه ی
مسئولیت گریزی.
در سده های اخیر این پدیده ها
نیروی حرکت و تحول را در زندگی مسلمانان در هم شکسته است و اکنون نیز پیوسته در
برابر فرایند گذار جامعه اسلامی از روزگار ایستایی به آینده ی پویا و دگرگون ساز،
سنگ اندازی می کند.

 

هفتم: بسنده نکردن به مطالعه ی از هم گسسته و تک بعدی شریعت اسلام و گذار به مطالعه
ی مفاهیم عام در کل ساختار شریعت؛
مثل نظام حکومت،
جامعه، اقتصاد، دفاع، دادرسی و تربیت؛ چون این نظام ها به مثابه ی جایگزین اسلامی نظام
هایی تلقی خواهند شد، که به زندگی مسلمانان تهاجم آورده اند و در سایه تیغ  و دشنه ی استعمارگران و نهادهایی که در سرزمین
اسلامی از خود بر جای نهاده اند، نسل های مسلمانان را تربیت کرده اند.

صدها پژوهش و پایان
نامه ی دانشگاهی در این حوزه، به ویژه پژوهش ها و پایان نامه های دهه های اخیر قرن
بیستم، دلیلی است قطعی برای این رویکرد ضابطه مند قانونگذاری.

 

هشتم: اشتراک نظر همگان در این باب که گشودن گره کور مشکلات اجتماعی آدمیان، اینک
تبدیل به ضرورتی تمدنی شده است،
به ویژه مقوله ی از
بین بردن ستم های اجتماعی که در شکل سیطره ی آدمیان بر همدیگر، توزیع نادرست ثروت،
تحمیل استبداد سیاسی، حکومت انحصاری، سیطره بر مردم و تطبیق ندادن و الزام آور
نساختن اصل شورا، نمودار شده است.

 

نهم: تمام مجددان و اندیشه وران مسلمان با اعلام مبارزه و پیکار گسترده، موضع خویش
را نسبت به نیروهای گوناگون و ستمگر استعمار در جهان، تبیین کرده اند؛
چون از نگاه دین اسلام، مسلمانان جز آزاد نمی توانند زندگی کنند؛ آنان بایستی
زمام امور خویش را به دست داشته باشند؛استقلال و یکپارچگی خود را حفظ کنند و به
سان پیکری واحد که چون عضوی از آن به درد آید دیگر اعضا با بی خوابی و درد کشیدن
با آن همدردی می کنند، همکاری و هم پشتی داشته باشند.یکپارچگی امت نیز تنها در
چارچوب همکاری دستجمعی عینیت می یابد، آن هم مشروط بر اینکه در یک جامعه یا سازمان
مقتدر اسلامی متبلور شود که حرکت سیاسی، نظامی و تمدنی امت را رهبری کند و برای
دفاع از کرامت امت و تمام ستمدیدگان، نیرویی دادگر را تشکیل دهد.این نیرو نبایستی به
ابزاری برای تجاوز تبدیل شود، برای آنکه اسلام آیین مهر است.

 

دهم: فراگذاشتن از اندیشه ی انتزاعی و آرزوهای دور و دراز و تبدیل ساختن آن ها به
یک جنبش مقتدر ایمانی؛
این جنبش بایستی انسان
مسلمان را بازسازی کند و از سرگشتگی، بیراهه روی و انحراف رهایی بخشد؛ اصالت ناب
اسلامی را به وی بازگرداند و امت را بر بستر مسیر اسلام بگذارد.

 

آنچه گفته شد اندیشه
های بنیانی سیر اندیشه ی اسلامی در دنیای جدید بود. هر انسان پاکدینی برای این
اندیشه ها بستر سازی کند تا در بین نسل نو رواج و رونق یابد؛ چون بنیان یکپارچگی
عقیدتی و فکری جامعه  اسلامی در این روزگار
به شمار می رود. افزون بر آن، تنها قرائت درست از اسلام راستین همین است که
دانشوران و دعوتگران اندیشه ور ابرازش داشته اند.نسل های متوالی امت در روزگار نو،
اینان را به ایمان ژرف، دانش سرشار، موضع جزمی و پیکار متوالی شناخته اند.اینان طی
یک سده کامل با رنج کشیدن و چالش در چارچوب ضوابط اصولی و راستین فهم کتاب و سنت و
درک حقایق زندگی و تحولات هولناکی که در دنیای کنونی ما در حال رخ دادن است، دست
به پیکار زده اند. این موضع عقیدتی، فکری و جهادی به مثابه ی اجماع امت بر این فهم
اصولی، تلقی می شود.

آنانی که از تعصبات
مذهبی، عقلانیت خرافه پرست و مرده پرست و خشک اندیشی فکری، بستری برای اصطکاک و
چالش می سازند و فرزندان مسلمان را با اموری سرگرم می کنند که جز زیان و چند دستگی
به بار نمی آورند، در حق دین و امت خویش و انسجام عقیدتی و رویکرد یگانه ی
فرهنگی_تمدنی آن، مرتکب جرمی بزرگ می شوند.

دانشوران و اندیشه
وران گذشته ی ما خالصانه وظیفه ی خویش را انجام داده اند و با سلاح های گوناگون آن
روزگار کوشیده اند در زمان خویش در برابر دشمنان اسلام بایستند. اینک بایستی بر
همگان درود فرستیم. اختلافات آنان را دستاویزی برای اختلافات جدید قرار ندهیم. نه
تنها بایستی آن اختلافات را بر نیانگیزیم، بلکه بایستی به مشکلات و رنج های دوران
خویش بپردازیم، تا شاید بتوانیم در راستای نوزایی فرهنگ واپس مانده و غیر اسلامی
خویش گام برداریم؛ زندگی خودمان را دگرگون سازیم و جامعه ی خویش را از تهدیدهای
درونی و بیرونی رهایی بخشیم. اگر عوام به سبب ناآگاهی و زیر سیطره ی تعصب
کورکورانه قرار داشتن معذورند، مسلما”دانشوران و آگاهان مسلمان، معذور
نخواهند بود؛ زیرا آنان قادر به تحقیق و پژوهش هستند و می توانند حقایق را در
منابع اصلی آن ها پی بگیرند.

 

در اینجا پرداختن به
مقوله ی فهم هنوز مانده است
. نویسندگان کمونیست،
ملی گرایان مارکسیست و لیبرال های سکولار از این قضیه دستاویزی می سازند تا بر
اندیشه ی نوین اسلامی _ که باور به فراگیرندگی عقیدتی، قانونی، اخلاقی و فرهنگی
اسلام دارد _ یورش برند.مقوله ی مزبور، عنوان سلفیه است که خواننده ی
ناآگاه و سطحی نگر، واپسگرایی و پیوند تنگاتنگ با گذشته و ننگریستن به اکنون و
آینده را از آن الهام می گیرد. در راستای تکمیل این تصویر نفرت انگیز می کوشند
حقایق را تحریف کنند و دست به گمراه سازی بزرگی بزنند.آنان مطالب گسسته را از
نوشته های اصلاحگران،اندیشه وران و نویسندگان حوزه ی اندیشه ی نوین اسلامی، آن بخش
را که حاوی بزرگداشت اخلاق و خلوص سلف در میدان دانش و پیکار در راه تمدن سازی و
فراورده های آن هستند و مسلمانان را به پیروی و الگوپذیری از آنان و گام گذاردن در
راه آنان فرا می خوانندف نقل می کنند و آن بخش از نوشته هایشان را که در باب ضرورت
اجتهاد و انعطاف پذیری ضابطه مند در برابر تمدن جدید و برنامه ریزی علمی و سامان
دهی برای بازسازی تمدن اسلامی جهت دگرگون ساختن اکنون و ساختن آینده هستند، نهان
می دارند.

مکاتب و ایدئولوژی های
بدخواه اسلام، هواداران رویکرد اسلامی را چنان به حرکت تصویر می کشند که گویی آهنگ
گذشته را سر می دهند، تاریخ را از حرکت باز می دارند و به تحول، پیشرفت و گام
گذاردن در دنیای جدید تمدن، باور ندارند.بازخوانی آگاهانه ی نوشتار کوتاه ما در
باب دستاوردها و کوشش های مجددان، به طور قطع این تهمت های غیر علمی و غیر روشمند
را تخطئه می کند و میزان ناآگاهی آنان را از اسلام به مثابه ی یک دین و اندیشه ی
اسلامی مبتنی بر آن به مثابه ی اجتهاد نوین اسلامی در رویارویی با زندگی جدید و
معضلات فرهنگی_ تمدنی آن، روشن می کند.

با وجود این، ناگزیر
بایستی مطلبی عرضه بداریم که بتواند در باب این مقوله ی مهم داوری کند و آنان را
که از آب گل آلود ماهی می گیرند و پا به میدان نبردی عریان و ایدئولوژیک علیه
اسلام می گذارند، رسوا کند.آنان می کوشند به خواست هایی فراتر از آنچه می نویسند یا
بدان فرا می خوانند، دست یابند. برای رسیدن به این خواست ها، روش شناسی علمی،
منصفانه و بی طرفانه را، که می تواند در راه رسیدن به حقیقت کاربرد داشته باشد، به
پهنای دیوار می کوبند.

این مقاله در حتما بخوانید : معنا
و مفهوم سلفیه و اندیشه ی نوین اسلامی

 ————————————————————-

منبع:بازسازی اندیشه
اسلامی

مؤلف:دکتر محسن
عبدالحمید

مترجم:داوود ناروئی

انتشارات: نشر
احسان۱۳۸۶

 

نمایش بیشتر

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا