سند سیاسی جدید حماس چه میگوید؟
سند سیاسی جدید حماس چه میگوید؟
نویسنده: دکتر صلاح الدین خدیو
رونمایی حماس از اساسنامه جدید خود، مناقشات فراوانی در محافل سیاسی ایران و جهان عرب برانگیخته است. بندی از اساسنامه مذکور که به تشکیل دولت فلسطین در مرزهای قبل از ۱۹۶۷ اشاره دارد، مورد بیشترین تفسیر و گمانه زنی ها قرار گرفته است.
برخی ناظران سیاسی این بند را چرخشی استراتژیک در دیدگاه های این جنبش فلسطینی می دانند. جمعی هم بر این باورند که حماس موضع خود را تغییر نداده و صرفا با واژگانی تازه به بازنویسی مهمترین سند سیاسی خویش دست زده است.
دولت اسرائیل و برخی از حامیان حماس طرفدار دیدگاه دوم هستند.
بخشی از مناقشه فوق بدلیل زبان پر ابهام و دوپهلوی سند است; سند حماس سرزمین فلسطین را جغرافیایی میان رود اردن و دریای مدیترانه می داند اما همزمان تشکیل کشور مستقل فلسطینی در جزئی کوچک از آن را نیز می پذیرد. طبیعتا این به معنای به رسمیت شناختن اسرائیل نیست، اما قطعا رایحه پذیرش راه حل دو دولت از آن به مشام می رسد.
تاکید صریح و آشتی ناپذیر حماس بر حق بازگشت آوارگان ۱۹۴۸ و سکوت آن درباره نابودی اسرائیل، نشانگر وجوه راهبردی ورای این دوپهلوگویی هاست. با این وصف به نظر می رسد که مجادله بر سر درونمایه های حقوقی این سند بیفایده است.
در عوض خوانش آن در پرتو نوعی بازخوانی تاریخی و تمرکز روی نقاط عطف و کانونهای آن می تواند واجد دلالتهایی مهم باشد.
فراموش نکنیم که ساف نخستین بار در سال ۱۹۷۴ از تشکیل دولت فلسطین در هر بخشی از وطن اشغالی که آزاد شود سخن گفت، اما چهارده سال بعد اسرائیل را به رسمیت شناخت. در این فاصله چهارده ساله البته چیزی از سیمای مبارزاتی آن کم نشد. مهمترین نبردهای آن با اسرائیل در ۱۹۷۸ و ۱۹۸۲ در لبنان در این بازه زمانی رخ داد و انتفاضه اول نیز تنها یک سال از قبل از این تاریخ در سال ۱۹۸۷ آغاز شد.
آیا این به معنای آن است که حماس نیز مانند فتح در حال طی روندی مشابه است؟
از سال ۲۰۰۵ که حماس برنده انتخابات پارلمانی شد، الزامات حکومتداری و مسئولیت های سیاسی آن را با چالشهای جدیدی مواجه کرد. در تمام این سال ها اسرائیل تلاش کرد با حصر غزه و تحمیل سه جنگ بزرگ به آن یا حماس را به عدول از مواضع خود وادارد و یا به حکومت آن پایان دهد.
این وضعیت حماس را در برابر وضعیت بغرنج و گزینه های محدودی قرار داد. این گروه به تناوب و بسته به شرایط داخلی و منطقه ای در عین حفظ کلی موضع ضد سازش، به صورت تاکتیکی نرمشهایی نیز از خود نشان داده است.
حماس در سال ۲۰۰۵ با پیشنهاد قبول آتش بس نامحدود با اسرائیل در قبال تشکیل دولت فلسطینی در اراضی ۱۹۶۷ نشان داد که به کلی فاقد استعداد مصالحه نیست. آتش بس نامحدود راهی برای فرار از تناول زقوم اعتراف به وجود کشور یهود بود.
در منشور جدید البته سخنی از آتش بس نامحدود نیست و در عوض با لحن همدلانه ای از اهمیت ساف سخن گفته شده و تشکیل دولت فلسطین در مرزهای ۶۷ را گامی در راستای وفاق ملی خوانده است. تا اینجای کار می توان ادعا نمود که آرمانگرایی و رادیکالیسم حماس در جاده ای افتاده است که ” فتح بندقیه ” در نیمه دوم دهه هفتاد در آن قرار گرفت.
در تحول جدید نمی توان اهمیت صف بندیهای جدید منطقه را نیز نادیده گرفت. به صورت مشخص روابط نزدیک حماس با دوحه، آنکارا و ریاض و تلاش آن برای بهبود روابط با قاهره در تبیین مواضع جدید این جنبش بی تاثیر نبوده است. البته به طور قطع نمی توان انتظار آهنگی شتابان در این روند داشت.
چه هرگونه شتاب در این باره می تواند مزیت های نسبی حماس در برابر فتح را از بین برده و به استحاله هویتی آن بینجامد. حماس نیک آگاه است که “این همانی ” هویتی با جنبش فتح نه تنها وجه سازش ناپذیری آن را مخدوش می نماید، بلکه عملا آن را به کپی درجه دوی این سازمان تبدیل می نماید.
مضاف بر این سرسختی و سازش ناپذیری حماس، برگه ای استراتژیک در برابر زوال علاقه و اعتقاد اسرائیل به راه حل زمین در برابر صلح است. چه مادام که اسرائیل به اشغال کرانه باختری و قدس شرقی ادامه می دهد، تنازل بیشتر حماس معنایی جز از دست دادن مزیت های استراتژیک آن نخواهد داد.
منبع: تبیین نیوز