راههای رسیدن به استقامت و پایداری در دین
راههای رسیدن به استقامت و پایداری در دین
نویسنده: استاد محمد صالح منجد
خداوند متعال بنابه رحمت و شفقت خویش بسیاری از اسباب استقامت و پایداری را در قرآن وبر زبان پیامبرش وسیرت وی برای ما بیان نموده اند که برخی از آنها را با همدیگر بررسی می نماییم.
۱ – روی آوردن به قرآن:
قرآن عظیم حبل الله المتین ونور مبین است که هر کس به آن چنگ زند خداوند او را پناه می دهد وهر کس از آن پیروی کند خداوند او را نجات می دهد وهرکس به سوی قرآن فرا خواند به راه راست هدایت خواهد شد.
خداوند متعال صراحتا بیان نموده اند که هدف از نازل نمودن تدریجی قرآن چیزی جز ((تثبیت)) نبوده است، خداوند متعال در مقام تردید شبهات کفار می فرماید:
﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَهً وَاحِدَهً کَذَلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلاً * وَلا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیراً﴾. (الفرقان: ۳۲- ۳۳).
((کافران گفتند چرا قرآن یک جا بر پیامبر نازل نشد همین گونه (ما قرآن را به صورت آیات جداگانه وبخش بخش می فرستیم) تا با آن دل تو را پابرجا واستوار سازیم و آن را آرام آرام می خوانیم، و(کافران) هیچ مثالی را به میان نمی کشند مگر اینکه ما پاسخ راست ودرست را و بهترین وجه و زیباترین تبیین وتفسیر را به تو می نمایانیم)).
چرا قرآن مصدر تثبیت است؟
* زیرا ایمان را در قلب غرس، وبا ارتباط با خداوند نفس را تزکیه میکند.
* زیرا این آیات، سکون و آرامشی به قلب مؤمن می بخشند که طوفانهای فتنه دیگر به آن زیانی نمی رساند و قلبش به یاد خداوند آرام می گردد.
* زیرا به مسلمان اصول وضوابطی صحیح می آموزد که بوسیله آن می تواند اوضاع اطراف خویش را سامان دهد ونیز موازینی در اختیارش می گذارد که بر اساس آن حکم کند، بگونه ای که حکمش سست نگردد وبا تفاوت وقایع واشخاص تناقضی در اقوالش پیش نیاید.
* زیرا قرآن شبهاتی که دشمنان اسلام، کفار و منافقین ایجاد می کنند رد می کند همانند مثالهای واضحی که در صدر اسلام رخ داد، به طور مثال:
– آیه ﴿مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى﴾. (الضحى: ۳)[۱]. بر حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم چه تاثیری داشت، آنگاه که مشرکان می گفتند: ((ودع محمد))[۲] (محمد طرد شده است).
– تاثیر آیه ﴿لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ﴾ (النحل: ۱۰۳)[۳]. چه بود، آنگاه که کفار قریش ادعا کردند که انسانی محمد را تعلیم می دهد وقرآن را از درودگری رومی در مکه می آموزد؟
– تاثیر آیه ﴿أَلا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا﴾ (التوبه: ۴۹)[۴]. بر مؤمنان چه بود آنگاه که منافق گفت: ﴿ائْذَنْ لِی وَلا تَفْتِنِّی﴾ (مرا اجازه ده و درفتنه و فساد میانداز).
آیا مگر تاثیر آن، تثبیت وتقویت قلبهای مؤمنان ورد شبهات وخاموش گردانیدن اهل باطل نیست؟ آری، به خدا سوگند.
شگفت آنجاست که خداوند مؤمنان را هنگام رجوع از حدیبیه به غنائم زیادی (غنایم خیبر) وعده می دهد که خداوند آن اموال را در اختیار شان خواهد گذاشت و آنها به تنهایی برای گرفتن آن غنایم می روند وهنگامی که منافقان از آنان می خواهند که آنها را نیز با خود ببرند، مسلمانان جواب خواهند داد که شما هرگز با ما نخواهید آمد و منافقان برای رفتن با مسلمانان اصرار می ورزند و می خواهند گفته خداوند را تبدیل کنند، به مسلمانان می گویند شما به ما حسد می ورزید، وخداوند با این آیه منافقان را جواب داد: ﴿بَلْ کَانُوا لا یَفْقَهُونَ إِلاَّ قَلِیلاً﴾ (الفتح: ۱۵). (بلکه آنان جز اندکی نمی فهمیدند).
سپس این همه، مرحله به مرحله وگام به گام وکلمه به کلمه در جلوی روی مسلمانان اتفاق افتاد.
– وازاین جا می توانیم که تفاوت موجود میان آنان که زندگیشان را به قرآن مرتبط کردند و با تلاوت وحفظ و تفسیر وتدبر قرآن، به آن روی آوردند ودر هرحال به آن عمل می کنند وبین آنان که به کلام بشر اهتمام ورزیدند و آن را مشغله خویش ساختند دریابیم.
– کاش طلاب علم به آموختن علم قرآن وتفسیرش اهتمام بیشتری می ورزیدند.
۲ – پیروی از شرع الهی و عمل صالح:
خداوند متعال می فرماید: ﴿یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَهِ وَیُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَیَفْعَلُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ﴾. (إبراهیم: ۲۷).
((خداوند مؤمنان را به خاطر گفتار استوار (وعقیده پایدارشان) هم دراین جهان وهم در آن جهان ماندگار می دارد وکافران را (در دنیا و آخرت) گمراه و سرگشته می سازد وخداوند هر چه بخواهد انجام می دهد)).
قتاده در تفسیر این آیه می گوید: خداوند متعال در دنیا به وسیله خیر وعمل صالح، مؤمنان را ثابت نگاه می دارد ومراد از ﴿الْآخِرَهِ﴾ قبر می باشد، این مطلب از بسیار از سلف نیز نقل شده است[۵]. ونیز خداوند می فرماید: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا یُوعَظُونَ بِهِ لَکَانَ خَیْراً لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِیتاً﴾ (النساء: ۶۶).
((واگر اندرزهایی را که به آنان داده می شد انجام می دادند برای آنان بهتر بود و (ایمان) ایشان را پا برجاتر می کرد)).
آری، آیا مگر از افراد سست وکسلی که از انجام اعمال صالح عقب افتاده اند، در هنگام ظهور فتنه ها و حوادث ناگوار می توان انتظار استقامت وپایداری داشت؟ اما آنانکه ایمان آوردند وعمل صالح انجام دادند، خداوند آنان را به صراط مستقیم هدایت می کند، ازاین جا بود که حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم بر انجام اعمال صالح استقامت می ورزید، و پسندیده ترین عمل نزد ایشان، مداوم ترین آن بود گرچه به ظاهر اندک وحقیر می نمود، و اصحاب رضوان الله علیهم هرگاه عملی را شروع می کردند بر آن مداومت می نمودند وحضرت عایشه رضی الله عنها چون عملی را انجام می داد آن را برخود لازم می گرفت، و حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «من ثابر على اثنتی عشره رکعه وجبت له الجنه»[6].
((هرکس روزانه برخواندن ۱۲ رکعت نماز (سنن رواتب) مواظبت کند ورود بهشت برایش حتمی است)).
ودر حدیث قدسی وارد شده که خداوند می فرماید: «ولا یزال عبدی یتقرب إلیَّ بالنوافل حتی أحبه»[7].
((بنده ام آنقدر با طاعات نفلی به من تقرب می جوید که سرانجام محبوب من می گردد)).
۳ – مطالعه و تدبر داستانهای پیامبران:
خداوند متعال می فرماید: ﴿وَکُلّاً نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَهٌ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ (هود: ۱۲۰).
((ویکایک از اخبار رسولان بر تو می خوانیم، اخباری که با آن دلت را استوار می داریم و در این (قرآن) حق وپندی ویاد کردی برای مؤمنان، برایت آمده است)).
این آیات برای سرگرمی بر حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم نازل نشده بلکه برای هدفی عظیم که همان تثبیت قلب حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم ومؤمنان می باشد، نازل شده است.
خداوند در داستان حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید: ﴿قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ * قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاماً عَلَى إِبْرَاهِیمَ * وَأَرَادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ﴾. (الأنبیاء: ۶۸-۷۰).
((گفتند: او را بسوزانید وخدایان خود را یاری کنید، اگر کاری از شما ساخته است، گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد وسلامت باش، آنها می خواستند ابراهیم را با این نقشه نابود کنند، ولی ما آنها را زیانکارترین مردم قرار دادیم)).
حضرت عبدالله بن عباس رضی الله عنهما می فرماید: آخرین سخن حضرت ابراهیم علیه السلام هنگامیکه در آتش انداخته شد، ((حسبی الله ونعم الوکیل)) بود[۸].
آیا هنگامیکه با تدبر در این آیات می اندیشی وبا تأمل این داستان را مطالعه می کنی، معانی ثبات و استقامت در برابر طغیان وشکنجه وعذاب را احساس نمی کنی؟
در آیات زیر که صحنه ای از داستان حضرت موسی علیه السلام را بیان می کند، تدبر کن. ﴿فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ * قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ﴾ (الشعراء: ۶۱- ۶۲).
((هنگامیکه دو گروه یکدیگر را دیدند یاران موسی گفتند: بی گمان (آنان) به ما رسیدند (موسی) گفت: چنین نیست، البته پروردگارم با من است، به زودی مرا راه خواهد نمود)).
آیا با تدبر در این داستان ودر نظر داشتن موقعیت حساس حضرت موسی علیه السلام در لحظه رسیدن ظالمان ودر میان فریادهای ناامید کننده قوم بنی اسرائیل، برترین معانی وصورتهای استقامت وایستادگی، در ذهن تداعی نمی شود؟
آبا با بررسی داستان ساحران فرعون، نمونه ای شگفت از گروهی که پس از شناخت حق برآن استوار ماندند، صورتی عظیم از استقامت و ایستادگی در برابر تهدیدات فرعون ظالم در قلب بوجود نمی آید، آنگاه که او می گوید: ﴿قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَاباً وَأَبْقَى﴾ (طـه: ۷۱)..
((آیا پیش از آن که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ مسلما او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته، به یقین دست وپاهای شما را برخلاف همدیگر قطع می کنم وبر فراز شاخه های نخل به دار می آویزم و خواهید دانست کدامیک از ما مجازاتش دردناکتر وپایدار تراست)).
آری، به استقامت وایستادگی گروهی از مؤمنانی پی می بریم که اندک تردیدی به دل راه ندادند، آنگاه که همه یک صدا بانگ برآوردند: ﴿قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالَّذِی فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِی هَذِهِ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا﴾. (طـه: ۷۲)..
((تو را بر دلایل روشنی که به ما رسیده است و(بر) کسی که ما را آفریده است مقدم نخواهیم داشت، هر حکمی که می خواهی بکن تو تنها می توانی در این زندگی دنیا داوری کنی)).
همچنین شاید بزرگترین درسی که از داستان مؤمن در سوره یس ومؤمن آل فرعون واصحاب الاخدود وغیره می گیریم، استقامت وایستادگی است.
۴– دعا:
یکی از صفات بندگان مؤمن خداوند متعال این است که به او متوجه میشوند ودعا می کنند که خداوند متعال آنان را ثابت قدم واستوار نگاه دارد.
· ﴿رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا﴾ (آل عمران: ۸)..
((پروردگارا! دلهای ما را، پس از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان)).
· ﴿رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْراً وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا﴾ (البقره: ۲۵۰).
((پروردگارا! (باران) شکیبایی را بر (دلهای) ما فرو ریز وقدمهای ما را استوار بگردان)).
وچون تمامی قلوب بنی آدم، در میان دو انگشت از انگشتان خداوند متعال است و به هر جهتی که بخواهد آنها را می گرداند،[۹] حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم دایما اینگونه دعا می فرمودند: «یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک»[10].
((ای دگرگون کننده دلها! دلم را بر دین خویش استوار بگردان)).
۵ – یاد الله:
ذکر از بزرگترین اسباب استقامت وایستادگی است، وببین که خداوند در آیه زیر چگونه استقامت و ذکر را قرین همدیگر قرار داده است، می فرماید:
﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمْ فِئَهً فَاثْبُتُوا وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً﴾ (الأنفال: ۴۵)..
((ای مؤمنان! چون با گروهی (از کفار) روبرو شدید، ثابت قدم بمانید وخداوند را بسیار یادکنید)).
خداوند متعال دراین آیه ذکر را از بزرگترین عوامل وادار کننده به استقامت در جهاد، قرار داده اند.
تامل کن که لشکرهای فارس وروم با اجسام تنومند شان چگونه در مقابل گروه اندک ذاکرین شکست خوردند.
حضرت یوسف علیه السلام برای استقامت در برابر فتنه زن صاحب جاه وجمالی که او را به فحشاء دعوت داده بود، به چه چیزی پناه برد؟ آیا مگر در پناه ((معاذ الله) داخل نشد که در نتیجه، امواج ولشکر شهوات در مقابلش شکست خورد.
آری، اذکار در تثبیت مؤمنان چنین تأثیر شگرفی دارند.
۶ – انتخاب راه درست:
راه صحیحی که بر هرمسلمان لازم است که آن را بپیماید راه اهل سنت وجماعت است، راه گروه رستگار و فرقه ناجیه، اهل عقیده صاف وروش صحیح وپیروان سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم، بر هر مسلمان لازم است که از دشمنان خداوند واهل باطل دوری جوید.
اگر می خواهی که تاثیر وجایگاه این نکته را در تثبیت قلوب درک کنی بیاندیش واز خود سؤال کن که چرا بسیاری از گذشتگان وبعدی ها گمراه وحیران گشتند وتا آخر بر راه راست ثابت نماندند. و چرا برخی از آنان بعد از اوقات گرانبهایی، تازه به حق رسیدند؟
می بینی که آنان از بدعت وضلالتی به بدعت و ضلالتی دیگر همچون اعتزال، تحریف، تأویل (بی اساس)، تفویض، ارجاء وپیروی از فرقه ای گمراه مدعیان تصوف.
اهل بدعت همواره در تحیر واضطراب بسر می برند وبسیاری از آنان هنگام مرگ نیز دچار شک وتردید می شوند.
اما آیا تاکنون کسی از پیروان حق، پس از شناخت و فهم کامل، از روش خویش ناخشنود شده وبرگشته است؟ آری! امکان دارد کسی به پیروی از خواهشات وشهوات نفس وشبهاتی که بر عقل ضعیفش طاری گشته برگردد اما نه بخاطر اینکه روشی بهتر از آن را یافته ویا بطلان آن برایش ثابت گشته است.
مصداق آنچه ذکر شد سؤالاتی است که هرقل درباره پیروان حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم از ابوسفیان نمود، هرقل ازاو پرسید: آیا کسی از پیروان او به ناراضگی ازدین خود برگشته است؟ ابوسفیان جواب داد، خیر، سپس هرقل گفت: اینگونه است ایمان هنگامیکه در قلبها جای می گیرد[۱۱].
بسیار شنیده ایم که بزرگان اهل بدعت از بدعتی به بدعتی دیگر روی آورده اند ویا برخی را خداوند هدایت داده، باطل را رها کرده اند و به مذهب اهل حق گرویده واز مذاهب قبلی خویش پشیمان شده اند، اما آیا عکس آن را سراغ دارید؟
پس اگر می خواهی ثابت واستوار بمانی راه وروش مؤمنان را برگزین.
۷ – تربیت:
تربیتی ایمانی، علمی، آگاهانه وتدریجی عامل اساسی از عوامل استقامت وپایداری به شمار می آید.
تربیتی ایمانی که قلب و وجدان را با خوف ورجاء و محبت الهی زنده می گرداند تربیتی منافی با جمودی که بر اثر دوری از قرآن وحدیث ومحصور بودن بر نظریه ها و اقوال افراد بوجود آمده است.
تربیتی علمی واستوار بر دلیل صحیح ومنافی با تقلید کور کورانه.
تربیتی آگاهانه ودور از راه ورسم مجرمان، تربیتی توام با بررسی طرحها وبرنامه های دشمنان اسلام وهمراه با مطالعه دقیق اوضاع کنونی وفهم مناسب وقایع و رخدادهای اجتماعی، تربیتی کامل ومنافی با انحصار و محدود بودن بر محیطهای کوچک وسربسته.
تربیتی تدریجی که مسلمان را اندک اندک وبه تدریج، با برنامه ریزی دقیق به مراحل کمال ترقی دهد، تربیتی منافی با بی برنامگی وستابزدگی وجهش های بی مورد وتباه کننده.
برای اینکه اهمیت این عنصر از عناصر ثبات و پایداری را بهتر درک کنیم به سیره حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم باز گردیم واز خویشتن بپرسیم.
· چه چیزی باعث شده بود که اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم در مکه، در آن دوران رنج وعذاب، استقامت وایستادگی کنند؟
· حضرت بلال، خباب، مصعب، آل یاسر ودیگر مستضعفان وبزرگان اصحاب (وبنی هاشم) چگونه در تحریم اقتصادی در شعب ابی طالب ومواقع دشوار دیگر، صبر واستقامت نمودند؟
· آیا امکان داشت که آنان، بدون تربیتی عمیق که شخصیات آنان را صیقل داد، اینگونه صبر واستقامت کنند؟
· به طور مثال بنگریم به حضرت خباب بن الارت رضی الله عنه، آن هنگام که صاحبش سیخ های آهنی را در آتش می گداخت وچون سرخ می گشتند خباب را برهنه و به پشت برآنها می انداخت، وتنها چیزی که سیخ ها را سرد می کرد چربی بدن کباب شده خباب بود، آری! چه چیزی او را اینگونه صابر وبا استقامت نگاه داشته بود؟
· چه چیز باعث استقامت حضرت بلال رضی الله عنه در زیر صخره های بزرگ در ریگستان داغ وسوزان مکه بود، و چه چیزی حضرت سمیه رضی الله عنها را برآن داشت تا در طوقهای آهنین وزنجیرهای کفار صبر واستقامت را پیشه کند؟
· و سؤالی دیگر از دوران زندگی مدنی، آنانکه در جنگ حنین هنگام هزیمت، با حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم پا برجا ماندند، چه کسانی بودند؟ آیا آنان افرادی نو مسلمان بودند که هنوز تحت تربیت حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم قرار نگفته بودند و بسیاری از آنان فقط با هدف جمع آوری غنیمت با حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم همراه شده بودند؟ هرگز… بلکه اغلب آنان مؤمنان برگزیده ای بودند که مدتی طولانی توسط حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم تربیت یافته بودند.
اگر آنان افرادی تربیت یافته نمی بودند، آیا اینگونه استقامت می ورزیدند؟
۸ – اطمینان به راه:
بدیهی است که هرچند اعتماد مسلمان به راهی که می پیماید بیشتر باشد بر صبر واستقامتش در آن راه افزوده خواهدشد. وایجاد اعتماد نیز اسبابی دارد منجمله:
· احساس اینکه راهی که تو آن را در پیش گرفتی، راهی جدید و زاییده این قرن وزمان نیست، بلکه راهی است بسیار قدیمی که قبل از تو پیامبران، صدیقان، علما، شهدا وصالحین نیز پیموده اند، واینگونه، احساس غربت از تو دور می شود و وحشت تو به انس واندوهت به شادمانی وسرور تبدیل می گردد، زیرا تو در این صورت احساس می کنی که همه آنان در پیمودن این راه ومنهج همراه ومونس تو هستند.
· احساس برگزیدگی، خداوند متعال می فرماید:
﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى﴾ (النمل:).
((ستایش برای خداست، وسلام بر آن بندگانش که (آنان را) برگزیده است)).
باز می فرماید:﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا﴾ (فاطر: ۳۲).
((آنگاه کتاب (آسمانی) را به آنان به ارث دادیم که از (میان) بندگانمان برگزیدیم)).
ونیز می فرماید:﴿وَکَذَلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ﴾ (یوسف: ۶).
((واینگونه پروردگارت تو را برمی گزیند واز تعبیر خوابها به تو می آموزد)).
همانگونه که خداوند پیامبران را برگزیده صالحان و نیکوکاران نیز بهره ای ازاین گزینش دارند، زیرا بخشی از علوم انبیا را به ارث برده اند.
* اگر خداوند تو را به صورت جماد ویا حیوان ویا کافری ملحد و یا دعوتگری به سوی ضلالت ویا به صورت فاسق ویا مسلمانی غیر داعی به اسلام ویا دعوتگری به راهی پر از خطا واشتباه، می آفرید، آنگاه چه احساسی می داشتی؟
* آیا احساس به برگزیدگی واینکه خداوند تو را مسلمانی دعوتگر به سوی اهل سنت وجماعت قرارداده است، ازعوامل ثبات واستقامت تو بر راه وروشی که برگزیده ای نیست؟
۹ – دعوت دادن:
اگر نفس حرکت وفعالیتی نداشته باشد متعفن می گردد، دعوت به سوی الله یکی از بزرگترین مجالات حرکت وانطلاق نفس است، دعوت، وظیفه پیامبران ورها کننده نفس از عذاب است، در دعوت نیروها و استعدادها، شکوفا می گردد وکارهای بسیار عظیمی انجام می شود.
﴿فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ﴾ (الشورى: ۱۵).
((پس به (سوی) این دین دعوت کن و آنچنان که مامور شده ای استقامت نما)).
واین گفته که ((فلانی اصلا تغییر نکرده است)) به هیچ عنوان صحیح نیست زیرا اگر نفس را به طاعت پروردگار مشغول نسازی بی گمان تو را به معصیت وادار خواهد نمود وایمان کم وزیاد می گردد.
دعوت بوسیله زبان به سوی راه راست، توأم با تلاش فکری وجسمانی، بگونه ای که دعوت تنها هم ومشغله انسان باشد، تلاشهای شیطان مبنی بر گمراهی وی را، خنثی می سازد.
علاوه بر این هنگامی که دعوتگر در میدان دعوت کار میکند، در نفس او احساس مبارزه با مشکلات و مخالفان واهل باطل ایجاد میگردد وبدین سبب ایمانش ترقی می یابد ودر کار خویش استوارتر می شود.
پس اینگونه، دعوت علاوه بر ثواب بسیار عظیمی که در آن نهفته است یکی از اسباب ثبات واستقامت و عاملی است مهم که انسان را از بازگشت وسیر قهقرایی باز می دارد، زیرا کسی که هجوم می برد نیازی به دفاع ندارد. و خداوند همراه دعوتگران است، آنان را ثابت واستوار نگاه می دارد، داعی همانند طبیبی است که با علم وآگاهی و تجربه خویش با بیماری مبارزه میکند و باتوجه به علم تجربه اش، خود کمتر در معرض ابتلا به بیماری قرار دارد.
۱۰ – تقرب به عوامل ثابت نگاه دارنده:
عناصری که حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم درباره ویژگی آنها فرموده اند:
«إن من الناس ناساً مفاتیح للخیر مغالیق للشر»[12].
((بسیاری از مردم دروازه های خیر وسدهایی در برابر شر هستند)).
جستجوی علما، صالحان ودعوتگران مؤمن وجمع شدن دور آنها، عاملی یاری دهنده بر صبر واستقامت است، در تاریخ اسلامی فتنه هایی برپا شده که خداوند متعال بوسیله مردانی مؤمن، مسلمانان را در آن فتنه ها ثابت واستوار نگاه داشته است، مانند موردی که علی بن المدینی رحمه الله درباره آن می گوید: خداوند در بحران ارتداد دین را بوسیله حضرت صدیق رضی الله عنه و در فتنه خلق قرآن بوسیله امام احمد بن حنبل رحمه الله، یاری نمود[۱۳].
ببین علامه ابن قیم رحمه الله درمورد نقش استادش شیخ الاسلام در تثبیت افرادش چه می گوید:
((هرگاه ترس بر ما غلبه می کرد واز شکست بیم می داشتیم چاره ای دیگر نمی یافتیم به شیخ روی می آوردیم وبه مجرد ملاقات با او وشنیدن سخنانش تمام آن بیم وواهمه از بین می رفت و به توان ویقین واطمینان مبدل می گشت، پاک است خدایی که بهشت را در دنیا به بندگانش نشان داد و دروازه هایش را در سرای عمل برویشان گشود و آنان را از نسیم عطر آگینش بهره ای داد که شیفته آن گشتند وبا تمام توان ونیروی خویش در طلب آن بر آمدند وبرای رسیدن به آن، باهم به مسابقه پرداختند))[۱۴].
بنابراین اخوت اسلامی یکی از عوامل اساسی تثبیت وپایداری به شمار می آید، پس برادران نیکوکار وافراد برگزیده ومربیان اسلامی، دراین راه یاور تو وپایگاه مستحکمی هستند که می توانی به آنها پناه ببری و آنان، با علم ودانشی که دارند تو را ثابت واستوار نگاه می دارند، پس مصاحبت آنان را برخود لازم بگیر واز تنهایی بپرهیز مبادا که شیطان تو را شکار کند زیرا گرگ همیشه گوسفندی را شکار می کند که از گله دور افتاده باشد.
۱۱ – مطمئن بودن به یاری خداوند و اینکه آینده از اسلام است.
هنگامیکه پیروزی به تاخیر می افتد خیلی بیشتر به استقامت نیاز داریم تا مبادا در لحظات واپسین متزلزل شویم، خداوند متعال می فرماید:
﴿وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ * وَمَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ * فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَهِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ﴾ (آل عمران: ۱۴۶- ۱۴۸).
((وچه بسا پیامبرانی که مردان الهی فراوان به همراه آنها جنگ کردند آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنها رسید سست نشدند و ناتوان نگردیدند وزبونی نشان ندادند وخداوند استقامت کنندگان را دوست می دارد، گفتار آنها فقط این بود که پروردگارا ما را ببخش واز تندرویهای ما در کارها صرفنظر کن، قدمهای ما را ثابت بدار وما را بر گروه کافران پیروز بگردان، لذا خداوند پاداش این جهان وپاداش نیک آن جهان را به آنها داد)).
در دوران شکنجه وعذاب هنگامیکه پیامبر صلی الله علیه وسلم می خواست یاران جفا کشیده خویش را دلگرمی دهد وبر راه اسلام ثابت نگاه دارد، آنان را بشارت می داد که آینده از آنِ اسلام است. در حدیث خباب در صحیح بخاری آمده: «ولیتمنَّ اللهُ هذا الامر حتی یسیر الراکب من صنعاء إلی حضرموت ما یخاف إلا الله والذئب علی غنمه»[15].
((خداوند این دین را استقرار خواهد بخشید تا اینکه سواری، مسافت میان صنعاء تا حضرموت را بدون هیچگونه ترس از دشمنی، می پیماید، مگر خوف خداوند وبیم گرگ بر گوسفندان)).
پس بیان احادیثی که در آنها بشارت داده شده که آینده از آن اسلام است، برای تربیت نونهالان بر ثبات و استقامت، بسیار مهم است.
۱۲ – شناخت ماهیت باطل:
خداوند متعال برای دلجویی وتثبیت مؤمنان می فرماید:
﴿لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ﴾ (آل عمران: ۱۹۶).
((آمد ورفت کافران در شهرها تو را نفریبد)).
و آیه ﴿فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً﴾ (الرعد: ۱۷)[۱۶]. درسی است برای عاقلان، که نباید از باطل بترسند وتسلیم آن شوند.
* یکی از روشهای قرآن رسوا نمودن اهل باطل وبر ملا ساختن اهداف ونقشه های آن است، تا مسلمانان بدانند که دشمن از کجا وارد می شود ومبادا که مسلمانان غافلگیر شوند. ﴿وَکَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَلِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِینَ﴾ (الأنعام: ۵۵).
((واین چنین آیات را به روشنی بیان می کنیم تا راه مجرمان آشکار گردد)).
· وچه بسیار شنیده ودیده ایم که حرکاتی از هم پاشیده ودعوتگرانی ازپای در آمده واستقامت خویش را ازدست داده اند، زیرا بر اثر عدم شناخت دشمنان، دشمنان آنان را غافلگیر نموده واز جایی وارد عمل شده اند که آنان هرگز نمی پنداشته اند.
۱۳ – اتصاف به صفات وادار کننده به استقامت:
در رأس این صفات صبر قرار دارد، در حدیثی که صحیحین آن را روایت کرده اند آمده که: ((به هیچ احدی عطایی بهتر وکاملتر از صبر عنایت نشده است))[۱۷]. ودشوارترین صبر هنگام صدمه اول وابتدای مصیبت است وهرگاه انسان به مصیبتی غیر منتظره گرفتار شود، اگر صبر نداشته باشد پریشان ومضطرب می گردد واستقامت وثبات خویش را از دست می دهد.
* دراین واقعه که علامه ابن جوزی رحمه الله ذکر نموده تأمل کن، می گوید: مردی رادیدم که تقریبا ۸۰ سال عمر داشت وبر نماز با جماعت پایبند بود، روزی نوه اش مرد او (که نوه اش را از دست داده بود بی صبرانه و با آه و فغان چنین) میگفت: هیچ کس نباید به درگاه خداوند دعا کند زیرا خداوند دعاها را اجابت نمی کند وسپس افزود: خدابا ما ضد کرده است و فرزندان ما رازنده نگه نمی دارد[۱۸]. (خداوند ازاین گفتار، پاک ومنزه است).
· هنگامیکه مسلمانان درجنگ احد شکست خوردند، آنان هرگز توقع چنین مصیبتی را نداشتند زیرا خداوند آنان را به پیروزی وعده داده بود، خداوند آنان را بوسیله خونهای شهیدان درس مهمی داد: ﴿أَوَلَمَّا أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَهٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ﴾ (آل عمران: ۱۶۵).
((آیا هنگامی که (در میدان جنگ احد) مصیبتی به شما رسید در حالیکه دو برابر آن را (در میدان جنگ بدر، بر دشمن) وارد ساخته بودید گفتید این مصیبت ازکجاست؟ بگو از ناحیه خود شماست)).
مگر از جانب آنان چه اشتباهی صورت گرفته بود؟ آنان سست شده بودند واختلاف نموده و پس از آنکه اموال غنیمت را مشاهده کردند با رهنمودهای اکید پیامبر مخالفت ورزیدند، وبرخی از آنان امید دنیا را داشتند.
۱۴ – توصیه مردان صالح:
هنگامیکه خداوند، مسلمانی را در مصیبتی گرفتار می کند واو را می آزماید تا بدین وسیله او را از گناهان پاک سازد، همنشین صالحی که او را به صبر واستقامت توصیه کند، یکی از عوامل مهم ثبات واستقامت به شمار می آید، مردی صالح که با یادآوری الله ولقاء وی وبهشت وجهنم و گفتاری مفید، موجبات صبر واستقامت وی را فراهم نماید.
اکنون گوشه ای از سرگذشت امام احمد رحمه الله را مرور می کنیم، مردی که به محنت وبلا در آمد وسرانجام همچون طلایی ناب از آن بیرون آمد.
(امام را درحالی که به زنجیر بسته بودند بسوی مأمون بردند، و مأمون قبلا امام را سخت وعید داده بود حتی یکی از خادمان به امام گفت: (ای ابوعبدالله، من بسیار نگرانم، زیرا مأمون شمشیرش را از نیام برکشیده وبه قرابتی که با پیامبر صلی الله علیه وسلم دارد، سوگند خورده که اگر به مخلوق بودن قرآن اقرار نکنی تو را با شمشیرش خواهد کشت)[۱۹].
در آن لحظات حساس مردانی زیرک فرصت را غنیمت شمرده و از امام دلجویی نمودند و او را به صبر و استقامت تشویق کردند، در کتاب (سیر أعلام النبلاء)) علامه ذهبی، ازابوجعفر انباری نقل شده که می گوید: هنگامیکه امام را نزد مأمون می بردند به من خبر رسید، در پی آنان از فرات گذشتم در کاروانسرایی به آنها رسیدم، دیدم امام نشسته بود، نزدش رفتم و سلام گفتم، اما پس از جواب سلام گفت: ای ابوجعفر، درتنگنا افتاده ام.
گفتم: ای مرد، تو امروز در رأس قرار داری ومردم از تو پیروی میکنند، به خدا سوگند اگر تو مخلوق بودن قرآن را بپذیری بسیار از مردم نیز به آن قایل خواهند شد و اگر تو آن را نپذیری مردم نیز از پذیرفتن آن امتناع می ورزند، از این گذشته اگر مأمون تو را نکشد، مرگ حتمی است و لابد روزی خواهی مرد پس از خدا بترس وعقیده خلق قرآن را نپذیر.
امام احمد می گریست و میگفت: هرچه خداوند بخواهد، سپس گفت: ای ابوجعفر، آنچه گفتی دوباره برایم بازگوی، ومن نیز دوباره سخنم را تکرار کردم و او میگفت: هرچه خداوند بخواهد.
امام احمد رحمه الله می فرماید:
((درتاریکی شب از ((رحبه)) حرکت کردیم، در راه به مردی برخوردیم که از ما پرسید: احمد بن حنبل کیست؟
مردم به من اشاره کردند، او به ساربان گفت که اندکی صبر کن وخطاب به من گفت: ای مرد! اگر در آنجا بخاطر این مسأله کشته شوی وارد بهشت خواهی شد.
سپس از ما خداحافظی نمود و رفت، پرسیدم آن شخص کی بود، گفتند: مردی است نیکوکار وبادیه نشین از قبیله ربیعه که پشم می فروشد، اسمش جابر بن عامر است[۲۰].
درکتاب ((البدایه والنهایه)) آمده که: مردی بادیه نشین به امام گفت: (ای مرد! تو نماینده مردم هستی، پس برای آنان نماینده شومی مباش، تو امروز در رأس قرار داری مبادا به آنچه از تو می خواهند تن دردهی، آنگاه مردم نیز پیرو آنان خواهند شد و در آن صورت در روز قیامت بارِ گناه آنان را نیز بدوش خواهی کشید واگر خدا را دوست داری، در محنت وبلایی که به آن گرفتار آمدی صبر را پیشه کن، در میان تو وبهشت مانعی جز کشته شدنت، نیست).
امام احمد می گوید: گفتار این شخص عزم و اراده ام را برای امتناع از پذیرفتن خلق قرآن محکم تر وقویتر ساخت[۲۱].
در روایتی دیگر آمده که امام احمد فرمود: از هنگامی که در این مصیبت افتادم، گفتاری قویتر از گفتار بادیه نشینی که در ((رحبه))[۲۲] بامن سخن گفت، نشنیده ام، او به من گفت: ((ای احمد! اگر در راه حق کشته شوی به مقام شهادت می رسی واگر زنده بمانی باعزت زندگی میکنی)). این گفتار، قلبم را تقویت نمود.
امام احمد درباره محمد بن نوح، جوانی نو عمرکه او نیز در این فتنه به همراهی امام استقامت کرده بود، می گوید: جوانی (کم عمر وباعلم اندکش) شکیباتر و استوارتر بر دین، ازمحمد بن نوح ندیده ام، امیدوارم که خاتمه اش به خیر شده باشد، او روزی به من گفت: ای ابو عبدالله! ازخدا بترس، تو همانند من نیستی، تو مردی هستی که مردم به تو اقتدا می کنند، مردم به تو چشم دوخته اند که چه می کنی، پس از خدا بترس وبر این امر استقامت کن.
آن جوان درگذشت وبر او نماز خواندم ودفنش کردم[۲۳].
حتی زندانیانی که امام احمد با دست وپای به زنجیر کشیده، آنان را نماز می داد او را به صبر واستقامت توصیه می کردند.
امام احمد روزی در زندان گفت: ((من به زندان پروایی ندارم، خانه من وزندان باهم تفاوتی ندارند، واز کشته شدن با شمشیر نیز هراسی ندارم، اما از ضربه های شلاق بیم دارم، یکی از زندانیان گفت: از آن نیز بیم نداشته باش، پس از دو ضربه شلاق (بدنت بی حس می شود) و نمی دانی که ضربه های دیگر به کجا اصابت می کند.
با این گفتار غم واندوه امام برطرف شد[۲۴].
پس برادر عزیز، در طلب نصیحت وتوصیه از صالحان، بکوش و به توصیه آنان با جان ودل گوش فرا ده قبل از سفری که اتفاقاتی که در آن، برایت می افتد، بیم داری و در هنگام ابتلا به مصیبت وقبل از مصیبتی مترقبه، از صالحان طلب توصیه ونصیحت کن وهمچنین هنگامیکه به منصب ومقامی برگزیده شدی و یا با مال و ثروتی دست یافتی توصیه نیکان را فراموش مکن، وخود و دیگران را در این راه ثابت واستوار نگاه دار و خداوند یار و مددکار مؤمنان است.
۱۵ – اندیشیدن به نعمتهای بهشت وعذاب جهنم ویادآوری مرگ:
بهشت سرزمین خوشیها وراحتیها ورهایی از غم و اندوه، ومنزلگاه مؤمنان است، طبیعت نفس، باراحت طلبی وعدم کار وتلاش سرشته شده است مگر درجایی که به پاداشی بزرگ چشم دوخته باشد که در این صورت تحمل مشکلات ومشقتها برایش آسان می گردد.
کسی که پاداشی درنظرش مجسم باشد مشقت کار برایش آسان می گردد، او در حین تلاش وزحمت می داند که اگر دراین راه استقامت نورزد، بهشتی را از دست خواهد داد که پهنایش همچون پهنای آسمان وزمین است. نفس نیاز به چه چیزی دارد که او را از زمین خاکی بلند نموده وبه عالم علوی برساند.
حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم برای تثبیت اصحابش بهشت را یاد آوری می نمود در حدیث صحیح آمده که: حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم بر یاسر وعمار وسمیه گذشت و آنان را در عذاب و شکنجه دید، رو به آنان نمود وفرمود:
((صبراً آل یاسر، صبرا آل یاسر، فإن موعدکم الجنه))[۲۵].
((ای آل یاسر! (بررنج وعذاب دنیا) شکیبا باشید میعادگاه شما بهشت است)).
همچنین حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم به انصار فرمودند:
((إنکم ستلقون بعدی أثره، فاصبروا حتى تلقونی على الحوض)) (متفق علیه).
((پس از من شاهد تبعیضاتی خواهید بود، در آن صورت صبر را پیشه کنید تا اینکه برحوض کوثر با من ملاقات می کنید)).
همچنین اندیشیدن در احوال هردو گروه (نیکوکار و بدکار) در قبر، حشر، حساب، میزان، صراط ودیگر منازل قیامت نیز بر صبر واستقامت می افزاید.
یاد مرگ نیز مسلمان را از سقوط حفظ میکند و او را از تعدی بر حدود الهی باز می دارد، زیرا اگر او بداند که مرگ از تسمه کفش او به وی نزدیک است وشاید قیامت او بعد از لحظاتی برپا شود[۲۶]. چگونه نفس می تواند او را فریب دهد؟ وچگونه او می تواند بر انحراف خویش تمادی واصرار ورزد؟ بدین سبب است که حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم پیروانش را اینگونه توصیه فرمودند:
«أکثروا من ذکر هادم اللذات»[27].
((نابود کننده لذات (مرگ) را بسیار به یاد آورید)).
——————————————————————————–
منبع: عوامل استقامت در دین / نویسنده: استاد محمد صالح منجد / انتشارات عقیده
[۱] ((پروردگارت تو را رها نکرده است ودشمن نداشته ومورد خشم قرار نداده است)).
[۲] صحیح مسلم با شرح نووی ۱۲/۱۵۶.
[۳] ((زبان کسی که (آموزش قرآن را) به او نسبت می دهند غیرعربی است واین (قرآن) به زبان عربی گویا وروشنی است)).
[۴] ((هان آنان هم اینک در فتنه وفساد افتاده اند)).
[۵] تفسیر ابن کثیر ۴/۴۲۱
[۶] ترمذی ۱/۱۳، نساء ۱/۳۸۸
[۷] بخاری، نگا: فتح الباری ۱۱/۳۴۰
[۸] فتح الباری ۸/۲۲۹
[۹] این مطلب را امام احمد ومسلم مرفوعا از ابن عمر روایت کرده اند نگا: صحیح مسلم بشرح نووی ۱۶/۲۰۴.
[۱۰] امام ترمذی این حدیث را مرفوعا از حضرت انس روایت کرده نگا: تحفه الاحوذی ۶/۲۴۹ وصحیح الجامع (۷۸۶۴).
[۱۱] فتح الباری ۱/۳۲
[۱۲] ابن ماجه، ۲۳۷ وکتاب السنه ابن ابی عاصم ۱/ ۱۲۷، السلسله الصحیحه (۱۳۳۲).
[۱۳] سیراعلام النبلاء ۱۱/۱۹۶.
[۱۴] الوابل الصیب، ۹۷
[۱۵] فتح الباری، ۷/۱۶۵.
[۱۶] ((اما کف آب بیرون پرتاب می شود واز میان می رود)).
[۱۷] بخاری کتاب الزکاه، باب الاستعفاف عن المسأله ومسلم کتاب الزکاه، باب فضل التعفف والصبر.
[۱۸] الثبات عندالممات، ابن الجوزی، ص ۳۴.
[۱۹] البدایه والنهایه ۱/۳۳۲.
[۲۰] سیراعلام النبلاء ۱۱/۲۴۱.
[۲۱] البدایه والنهایه ۱/۳۳۲.
[۲۲] شهری است میان رقه وبغداد کناره فرات. سیر اعلام النبلاء ۱۱/۲۴۱.
[۲۳] سیر اعلام النبلاء ۱۱/۲۴۲.
[۲۴] سیر اعلام النبلاء ۱۱/۲۴۰
[۲۵] حاکم ۳/۳۸۳، این حدیث حسن وصحیح است، نگا: فقه السیره تخریج آلبانی ص ۱۰۳.
[۲۶] اشاره ای است به حدیث «من مات قامت قیامته». ((هرکس بمیرد قیامتش بلا فاصله برپا می شود)). (مترجم).
[۲۷] ترمذی، ۲/۵۰ وارواءالغلیل ۳/۱۴۵.