مقایسه ی شرک و کفر، هر کافری مشرک است، ولی هر مشرکی کافر نیست
مقایسه ی شرک و کفر، هر کافری مشرک است، ولی هر مشرکی کافر نیست
نویسنده : محمد صالح دهقان زاده
مقایسه ی شرک و کفر و نسبت مبان آن ها
دو واژه شرک و کفر، گر چه گاهی به یک مضمون به کار می روند و در بعضی اشخاص هر دو مصداق پیدا می کنند، اما در اصل دو چیز متفاوتند و اختلافات زیادی با هم دارند. ابتدا ما چند نمونه از موارد اتفاق آن دو مفهوم را در قرآن کریم ذکر می نماییم:
اتحاد شرک و کفر
- ( بَرَاءهٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ فَسِیحُواْ فِی الأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَأَنَّ اللّهَ مُخْزِی الْکَافِرِینَ ) (توبه/۱و۲)
« ( این ، اعلام ) بیزاری خداوند و پیغمبرش از مشرکانی است که شما ( مؤمنان توسّط فرستاده خدا ، فرمانده کلّ قوا ) با آنان پیمان بستهاید ( و ایشان آن را به دلخواه شکستهاند و به دشمنان اسلام پیوستهاند . به آنان چهار ماه فرصت داده میشود که در این فاصله یا به اسلام بگروند ، یا سرزمین عربستان را ترک کنند ، و یا این که آماده نبرد با مسلمانان شوند ) . پس ( ای مؤمنان ! به کافران بگوئید : ) آزادانه چهار ماه در زمین بگردید ( و از آغاز عید قربان سال نهم هجری ، یعنی روز دهم ذیالحجّه همان سال ، تا روز دهم ماه ربیعالآخر ق . سال بعدی ، یعنی سال دهم هجری ، به هر کجا که میخواهید بروید و بگردید ) و بدانید که شما ( در همه حال و همه آن ، مغلوب قدرت خدائید و از دست او نجات پیدا نمیکنید و ) هرگز نمیتوانید خدا را درمانده کنید ، و بیگمان خداوند کافران را خوار و رسوا میسازد . »
- ( وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ) (توبه/۳)
« این اعلامی است از سوی خدا و پیغمبرش به همه مردم ( که در اجتماع سالانه ایشان در مکّه ) در روز بزرگترین حجّ ( یعنی عید قربان ، توسّط امیر مؤمنان علیبن ابیطالب و به امیرالحاجی ابوبکر صدیق ، بر همگان خوانده میشود ) که خدا و پیغمبرش از مشرکان بیزارند و ( عهد و پیمان کافران خائن را ارج نمیگذارند . پس ای مشرکانِ عهدشکن بدانید که ) اگر توبه کردید ( و از شرک قائلشدن برای خدا برگشتید ) این برای شما بهتر است ، و اگر سرپیچی کردید ( و بر کفر و شرک خود ماندگار ماندید ) بدانید که شما نمیتوانید خدای را درمانده دارید و ( خویشتن را از قلمرو قدرت و فرماندهی او بیرون سازید . ای پیغمبر ! همه ) کافران را به عذاب عظیم و سخت دردناکی مژده بده . »
- ( مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُواْ مَسَاجِدَ الله شَاهِدِینَ عَلَى أَنفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ ) (توبه/۱۷)
« مشرکانی که به کفر خویش گواهی میدهند حق ندارند مساجد خدا را ( با عبادت یا تعمیر و تنظیف و خدمت ) آباد کنند . آنان اعمالشان هدر و تباه است ( و اجر و مزدی به کارهایشان تعلّق نمیگیرد ) و جاودانه در آتش دوزخ ماندگار میمانند . »
این سه مورد در سوره ی توبه است. ابتدای سوره ی توبه اعلام مقابله و مقاطعه با مشرکانی است که سال های سال با اسلام جنگیده اند، آشکار و پنهان علیه مسلمانان توطئه کرده و به کرات مرتکب خیانت و مکر و غدر شده اند. به همین دلیل – برخلاف تمام سوره های قرآن- ( بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ) در ابتدای این سوره نیامده است.
شرک در این موارد با کفر همراه است و همزمان شرک و کفر در وجود افراد مورد نظر این آیات جمع شده است.
- ( لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَقَالَ الْمَسِیحُ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ إِنَّهُ مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الْجَنَّهَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ ) (مائده/ ۷۲)
« بیگمان کسانی کافرند که میگویند : ( خدا در عیسی حلول کرده است و ) خدا همان مسیح پسر مریم است . ( در صورتی که خود ) عیسی گفته است : ای بنیاسرائیل ! خدای یگانهای را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شما است . بیگمان هر کس انبازی برای خدا قرار دهد ، خدا بهشت را بر او حرام کرده است ( و هرگز به بهشت گام نمینهد ) و جایگاه او آتش ( دوزخ ) است . و ستمکاران یار و یاوری ندارند ( تا ایشان را از عذاب جهنّم برهاند ) . »
- ( وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ ) (مؤمنون/ ۱۱۷)
« هرکس که با خدا ، معبود دیگری را به فریاد خواند – و مسلّماً هیچ دلیلی بر حقّانیّت آن نخواهد داشت – حساب او با خدا است . قطعاً کافران رستگار نمیگردند ، ( و بلکه مؤمنان رستگار میشوند ) . »
در دو مورد اخیر هم (۴ و ۵) با توجه به سیاق آیات، واضح است که شرک مطرح شده با کفر همراه است. اضافه می کنم که آمدن فعل مضارع: «من یشرک» و «من یدع» نشان دهنده ی تکرار عمل شرک، اصرار بر آن و استمرار آن تا زمان مرگ است. یعنی ماصدق این آیات با شرک زیسته و بر کفر مرده اند.
- ( … قَالُواْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُواْ کَافِرِینَ) (اعراف/ ۳۷)
« … (فرشتگان قبض ارواح) به آنان میگویند : معبودهائی که جز خدا میپرستیدید کجایند ؟ ( بدیشان بگوئید بیایند و شما را از چنگال مرگ بربایند ! ) . میگویند : از ما نهان و ناپیدا شدهاند و به ترک ما گفتهاند ( و امید نفع و خیری بدانان نداریم . در اینجا است که ) آنان علیه خود گواهی میدهند و اعتراف میکنند که کافر بودهاند.»
اختلاف شرک و کفر
در آیاتی که ذکر شد، شرک و کفر با هم در وجود مصادیق این آیات جمع شده و احکام کفار به آنان تعلق می گیرد. اما در حقیقت لفظ شرک عامتر از کفر است و نسبت میان آن دو، به اصطلاح منطقی: عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی هر کافری مشرک است اما هر مشرکی کافر نیست؛ برای اثبات این که هر کافری مشرک است دلایل فراوانی وجود دارد .
هر کافری مشرک است
کافر نسبت به واقعیت های اساسی عالم وجود شناخت و معرفت پیدا می کند اما به خاطر روابط گوناگون و تعلقات مادی و امتیازاتی که به آن ها دل بسته است، نمی خواهد خود را با آنچه شناخت او اقتضا دارد تطبیق دهد و آمال و عواطف و … خود را با آن هماهنگ و هم جهت سازد.
پس دنیاپرستی:
(…اسْتَحَبُّواْ الْحَیَاهَ الْدُّنْیَا عَلَى الآخِرَهِ …) (نحل/ ۱۰۷)، هواپرستی (…اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ …) (جاثیه/ ۲۳)، خودپرستی
( … لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِیَ رُسُلُ اللّهِ … ) (انعام/ ۱۲۴) و … در زندگی آن ها وجود دارد.
و همین پرستش های باطل سبب شده است که از دین حق روی بگردانند. زیرا دین حق با روحیه ی استکباری و منافع توسعه طلبانه و هوا و هوس بی حد و مرز آن ها سازگار نیست. اما دین باطل برعکس، توجیه کننده ی کارهای خلاف و خیانت های آن هاست. پس طبیعی است که از دین حق روی بگردانند و به دین باطل روی بیاورند. برای روشن تر شدن این موضوع آیات ۲۴ تا ۲۶ سوره ی «ق» را مرور می کنیم:
« … به دو مأمور جلب افراد، «سائق» و «شهید» دستور داده می شود: (أَلْقِیَا فِی جَهَنَّمَ) بیاندازید به جهنم (کُلَّ کَفَّارٍ) هر کافر منکر را (عَنِیدٍ) کسی که نسبت به حق عناد می ورزد و دشمن حقیقت است (مَّنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ) مانع رسیدن خیر به جامعه است (مُعْتَدٍ) به حقوق انسان ها تجاوز می کند (مُّرِیبٍ) در دل مؤمنان شک و تردید به وجود می آورد و شیطنت می کند (الَّذِی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ) کسی که برای سرپوش گذاشتن بر این همه خیانت، در کنار خداوند بزرگ، معبود دیگری را علم می کند (فَأَلْقِیَاهُ فِی الْعَذَابِ الشَّدِیدِ) پس به عذاب سخت او را گرفتار کنید تا سزای اعمال ننگین خود را ببیند. (ق/ ۲۴- ۲۶)
علاوه از این قضایا در بخش فریادرسی هم غالب کفار آلهه ی موهوم و مزعوم فراوانی دارند که به آن ها دل بسته اند و هنگام سختی و مشکلات آنان را می خوانند. به عنوان مثال: بزرگترین طاغوت تاریخ که در قرآن ذکر شده یعنی فرعون، گر چه قدرت خود را قدرت قاهره و حاکمیت خود بر روی زمین را حاکمیت مطلق می پندارد و در کنار آن حاکمیت هیچ قدرتی را برنمی تابد:
( … مَا عَلِمْتُ لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرِی …) (قصص/ ۳۸) با این وصف در مسأله ی فریادرسی از بس احساس کمبود می کند که یک اله (فریادرس)برایش کفایت نمی کند بلکه “آلهه” یعنی خدایان متعدد را می خواند: ( وَقَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ) (اعراف/ ۱۲۷) « اشراف قوم فرعون ( بدو ) گفتند : آیا موسی و پیروان او را آزاد و رها میسازی تا در سرزمین ( مصر آزادانه ) به فساد پردازند و تو و معبودان تو را ترک گویند.»
آیات متعددی از قرآن کریم بر مشرک بودن کافران، تصریح دارند از جمله:
( الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِم یَعْدِلُونَ ) (انعام/۱)
« ستایش خداوندی را سزا است که آسمانها و زمین را آفریده است و تاریکیها و روشنائی را ایجاد کرده است ( که هر یک سود ویژهای و حکمت خاصّی در بردارند و دلائل باهر و براهین قاطعی بر وجود خدایند ) ولی با این وصف ، کسانی که منکر وجود پروردگار خویشند ( برای آفریدگار خود بتان را ) انباز میکنند.»
( سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَکُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِینَ ) (آل عمران/۱۵۱)
« در دلهای کافران رُعْب و هراس خواهیم انداخت ، از آنرو که چیزهائی را انباز خدا ساختهاند که خداوند دلیل و برهانی ( بر حقّانیّت آنها ) فرو نفرستاده است ، و جایگاه آنان آتش ( دوزخ ) است ، و جایگاه ستمکاران چه بد جایگاهی است.»
هر مشرکی کافر نیست
و اما این که: هر مشرکی کافر نیست، نیاز به تحقیق و توضیح مفصل دارد؛ ما در این جا فقط به چند آیه از قرآن کریم اکتفا می کنیم.
اگر اوصاف مشرک و کافر را که در قرآن آمده است با هم مقایسه کنیم، تفاوت آن ها روشن می شود:
- کافر به کسی گفته می شود که به آخر خط رسیده، تصمیم قاطعانه ی خودش را گرفته و هیچگاه از کفر دست نخواهد کشید به قول امام زمخشری – رحمه الله تعالی علیه – : «کل من صممّ علی کفره تصمیماً لا یرعوی بعده» در نتیجه: ( … سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ) (بقره/۶) «برایشان یکسان است چه آنان را بیم دهی و چه بیم ندهی ، ایمان نمیآورند.» پس: «لا ینفع فیهم الهدی و لا یجدی علیهم اللطف». اما مشرک، احتمال دارد تحت تأثیر دعوت دینی قرار گیرد و به راه هدایت باز گردد. همچنانکه بسیاری از کسانی که به پیامبر خدا – علیه الصلاه و السلام – ایمان آوردند، قبل از اسلام مشرک بوده اند.
- فرد کافر، بر اثر ترجیح و انتخاب طریقه ی کفر، راه بازگشت و تغییر مسیر از او سلب شده و گوش و چشم و قلب او خاصیت خود را از دست داده اند و از شنیدن و دیدن و قبول حق، ابا دارند: (خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ) (بقره/۷) « خداوند دلها و گوشهایشان را مهر زده است ، و بر چشمانشان پردهای است.»
اما مشرک اگر به کفر آلوده نشده باشد امکان برگشت برای او وجود دارد و برای شنیدن حق و قبول آن ممکن است آلودگی داشته باشد:
( وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ ) (توبه/ ۶) « ( ای پیغمبر ! ) اگر یکی از مشرکان ( و کافرانی که به شما دستور جنگ با آنان داده شده است ) از تو پناهندگی طلبید ، او را پناه بده تا کلام خدا ( یعنی آیات قرآن ) را بشنود ( و از دین آگاه شود و راجع بدان بیندیشد . اگر آئین اسلام را پذیرفت ، از زمره شما است ، و اگر اسلام را نپذیرفت ) پس از آن او را به محلّ امن ( و مأوی و منزل قوم ) خودش برسان ( تا از خطرات راه برهد و بدون هیچ گونه اذیّت و آزاری به میان اهل و عیال خویشتن رود ) . این ( پناه دادن ) بدان خاطر است که مشرکان مردمان نادان ( و ناآگاه از حقیقت اسلام ) هستند ( و چه بسا در پرتو آشنائی با اسلام ، نور ایمان در دلهایشان روشن گردد ).»
- کفار، با علم و آگاهی به مقابله با حق برمی خیزند:
(…لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ )(بقره/ ۱۴۶)
اما مشرکین، بسیاری از آن ها ناآگاهند و شاید علل عمده ی شرک آن ها همین عدم آگاهی باشد:( … ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ)(توبه/۶)
- کفار، افراد شرور و تجاوزگری هستند که از هیچ کوششی جهت ضربه زدن به مؤمنین فروگذار نیستند، هیچ عهد و پیمانی ندارند و قول و قراری را رعایت نمی کنند:
( لاَ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّهً وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ ) (توبه/۱۰)
« آنان ( نه تنها درباره شما ، بلکه ) درباره هیچ فرد باایمانی رعایت خویشاوندی و پیمان را نمیکنند و ایشان تجاوزپیشهاند ( و عهدشکنی و تعدّی ، بیماری مزمنی برای آنان گشته است ) . »
( وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ ) (توبه/۱۲)
« و اگر پیمانهائی را که بستهاند و مؤکّد نمودهاند شکستند ، و آئین شما را مورد طعن و تمسخر قرار دادند ( اینان سردستگان کفر و ضلالند و ) با سردستگان کفر و ضلال بجنگید ، چرا که پیمانهای ایشان کمترین ارزشی ندارد . شاید ( در پرتو بازبودن درگاه توبه خدا و شدّت عمل شما ، پشیمان شوند و ) دست بردارند.»
اما همه ی مشرکین، توطئه گر و متجاوز نیستند حتی بعضی از آن ها اهل پیمان و تعهد هم هستند و مسلمانان مکلف اند پیمان با آنان را رعایت کنند:( إِلاَّ الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئاً وَلَمْ یُظَاهِرُواْ عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّواْ إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ ) (توبه/۴)
« امّا کسانی که از مشرکان با آنان پیمان بستهاید و ایشان چیزی از آن فروگذار نکردهاند ( و پیمان را کاملاً رعایت نمودهاند ) و از کسی بر ضدّ شما پشتیبانی نکرده ( و او را یاری ندادهاند ) ، پیمان آنان را تا پایان مدّت زمانی که تعیین کردهاند محترم شمارید و بدان وفا کنید . بیگمان خداوند پرهیزگاران ( وفاکننده به عهد ) را دوست میدارد.»
- کفار به خاطر عقیده با مسلمانان می جنگند: ( إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ )(ممتحنه/۹)
« بلکه خداوند شما را بازمیدارد از دوستی ورزیدن با کسانی که به خاطر دین با شما جنگیدهاند ، و شما را از شهر و دیارتان بیرون راندهاند ، و برای اخراج شما پشتیبانی کردهاند و یاری دادهاند . کسانی که ایشان را به دوستی گیرند ، ظالم و ستمگرند.»
اما مشرکین به خاطر عقیده با مسلمانان وارد جنگ نمی شوند: ( لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ) (ممتحنه/۸)
« خداوند شما را باز نمیدارد از این که نیکی و بخشش بکنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیدهاند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نراندهاند . خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.»
- و آخرین مطلب در این رابطه این که خداوند در سوره ی قمر پس از اشاره به اقوام طغیانگر در طول تاریخ مانند قوم فرعون و امثالهم و برخوردی که با آیات الهی داشته اند و سرنوشت شومی که به آن گرفتار آمده اند، خطاب به مشرکین زمان پیامبر – علیه الصلاه و السلام – می فرماید:
( أَکُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِّنْ أُوْلَئِکُمْ أَمْ لَکُم بَرَاءهٌ فِی الزُّبُرِ ) (قمر/۴۳)
« آیا کافران شما بهتر از آنانی هستند که برایتان روایت کردیم ، ( مثل : قوم نوح ، عاد ، ثمود ، لوط ، فرعون ؟ ! ) . یا این که برای شما اماننامهای در کتابها ( از سوی خدا ) نازل شده است ( مبنی بر این که کافرانتان را عذاب نمیرسانیم ؟ ! ).»
در این آیه خداوند به مشرکین نمی فرماید: (أ أنتم خیر من أولئکم» می فرماید: ( أَکُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِّنْ أُوْلَئِکُمْ) و این نشان می دهد که خداوند همه ی مشرکین را کافر نمی داند بلکه مشرکینی را کافر می خواند که آیات خدا را تکذیب کنند و با آن به مقابله برخیزند مانند فرعون و دیگر طغیان گران تاریخ.
با این مقایسه روشن شد که هر مشرکی کافر نیست و نباید به محض مشاهده ی اعمالی شرک آمیز در اشخاصی، بلافاصله حکم کفرشان را صادر کنیم و مانند کفار با آن ها رفتار نمائیم، بلکه باید حتی المقدور معذورشان بدانیم، با نظر مثبت به آن ها نگاه کنیم و برخوردمان، برخورد حکیمانه و اصلاح گرانه باشد تا با کمک خدا، شرک از میان مردم رخت بر بندد و جوامع انسانی از این نوع آلودگی ها پاک شود.
———————————————————————–
منبع: کفر و ایمان از دیدگاه علما و بزرگان / مؤلف: محمد صالح دهقان زاده /انتشارات: آراس ۱۳۸۹
با سلام و عرض ادب
کارشناس ارشد IT هستم. الان در مقطع دکترا ، اهل اعتدال هستم . مطالب شما را خواندم ، علاقمند به مطالعات دینی و کتابهای مرتضی مطهری و دکارت و محمد حسین طباطبایی شده ام و خیلی سوال دارم .و چون قرآن و دین هم مثل رشته ی IT و سایر علوم تخصصی می تواند باشد چون مثل سایر علوم اصطلاحات دارد و زبان و ادبیات متفاوت دارد و وحیانی و آسمانی هم است خلاصه اینکه نیاز به چند کارشناس مثل همه ی علوم دارد، من دنبال چند آخوند توپُر و عالم می گردم تا اطمینانم بیشتر شود من را راهنمایی کنید در مورد کار شناسان خودتان هم توضیح بدهید . ممنون
در هنگام دعاها ، کارها … باید عنوان “اگر خدا بخواهد” گفته شود .
ان شاءا… تعالی
پرستش خاص خدای متعالست ، عناوین وطن پرستی یا … صحیح نیست ان شاءا… تعالی
ضمنا هر متنی واجد شرایط خوب بودن باشد در حد خود خوب میتواند باشد بخواست خدای متعال.