خاورمیانه؛ بازی با حاصل جمع صفر
خاورمیانه؛ بازی با حاصل جمع صفر
محمدمهدی مظاهری، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسایل خاورمیانه
خاورمیانه که در سال های اخیر موج بی سابقه ای از بیداری ملت ها و تغییر دولت ها را تجربه کرده، در سالی که گذشت نیز همچنان با عواقب این تحولات دست و پنجه نرم کرد و شاهد حاد تر شدن بیماریرهای مزمن خود بود. در بین کشورهای مختلفی همچون تونس، لیبی، مصر، سوریه، بحرین، یمن که شاهد وقوع انقلاب و خیزش های مردمی بودند؛ تنها انقلاب تونس به سرانجام رسید و تن به تقسیم قدرت و برقراری ثبات داد. مابقی کشورهای انقلابی یا درگیر جنگ های داخلی شدند و یا به حکومت نظامیان دل سپردند.
لیبی در یک سال گذشته به عرصه کشمکش و درگیری شبه نظامیان دو دولت رقیب، که هر کدام بر بخشی از لیبی مسلط هستند، تبدیل شده است. یک دولت که مقر آن در طبروق، در شرق لیبی، قرار دارد از سوی جامعه بین المللی به رسمیت شناخته می شود. دولت دیگر که اسلام گراها آن را تشکیل داده اند مقرش در طرابلس است. مناقشه و جنگ این دو دولت همه ساختارهای اداری و سیاسی لیبی را فلج کرده است، به گونه ای که پاسخگویی به مشکلات اولیه و روزمره مردم ناممکن شده و مرزهای کشور نیز به حال خود رها شده اند. در نتیجه وضعیت بی ثبات لیبی، جنگ داخلی و عدم وجود یک دولت مرکزی قوی شرایط را برای حضور و رشد داعش و گروه های بیعت کرده با آن در این کشور مهیا کرده است.
در مصر با انقلاب ژانویه ۲۰۱۱، مردم امیدوارانه به سمت سیاست تغییر وضع موجود و تغییر حکومت نظامی به حکومت مردمی گام نهادند؛ اما کودتای زودهنگام ارتش و برکناری اولین رئیس جمهور منتخب تاریخ مصر تمامی رؤیاهای اسلامگراها را نقش بر آب کرد. پروسه اسلام گرایان برای تغییر وضع موجود با پیروزی السیسی در انتخابات غیررقابتی مصر تا حد زیادی با بن بست مواجه شد و بار دیگر ژنرالی از ارتش به قدرت رسید. در شرایط فعلی مصر سانسور اعمال شده توسط رژیم نظامی جدید از دوره ریاست جمهوری حسنی مبارک شدیدتر است. نه تنها اخوان المسلمین با خشونتی حذف شدند که از زمان جمال عبدالناصر بی سابقه بود، بلکه ممنوعیت فعالیتشان با تبلیغات ملی گرایانه و بیگانه ستیزی همراه بود که فعالان آنها را «تروریست»های وابسته به خارج معرفی می کرد. در نتیجه با ممنوع شدن فعالیت اخوان المسلمین و پراکندگی نیروهای سیاسی کشور، ارتش خود را در نبود یک گروه سیاسی جایگزین، تحمیل کرده است.
در بحرین نیز اهداف قیام مردم که از فوریه ۲۰۱۱ آغاز شده است، شامل برکناری شیخ خلیفه بن سلمان آل خلیفه نخست وزیر و پسرعموی امیر بحرین که از سال ۱۹۷۱ ریاست دولت را در اختیار دارد، آزادی زندانیان سیاسی و تدوین یک قانون اساسی جدید می شود. با این وجود حاکمیت بحرین با کمک نیروهای عربستانی و اردنی به سرکوب معترضان می پردازد و دستگیری، صدور حکم اعدام و ممنوع الفعالیت ساختن مخالفان دولت همچنان ادامه دارد.
در یمن جنبش انصارالله پس از درگیری های متعدد با دولت و بی نتیجه بودن رایزنیها، قدرت را به دست گرفته و از تشکیل «کمیته عالی انقلاب» خبر داده اند و محمدعلی الحوثی را رهبر آن کمیته معرفی کرده اند؛ آنها همچنین ضمن انحلال پارلمان، مجموعه ای را به نام «شورای ملی» متشکل از ۵۵۱ عضو تشکیل داده اند که جایگزین پارلمان خواهد شد.
اما مهمتر از همه در درگیری های نظامی سوریه که از ۲۶ ژانویه ۲۰۱۱ شروع شده است. گروه های شورشی فراوانی در سوریه با دولت بشار اسد و با یکدیگر درگیرند که بزرگترین این گروه های شورشی، گروه موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) است. داعش بخاطر تفسیر و قرائت خشن وهابیت از اسلام و خشونت وحشیانه اش برضد شیعه و مسیحیان معروف است و به قدری تندرو و سختگیر است که با دیگر گروه های اسلام گرای سلفی از جمله جبهه النصره، شاخه رسمی القاعده در سوریه نیز درگیر جنگ شده و در فوریه ۲۰۱۴ ایمن الظواهری، رهبر القاعده به طور رسمی هر گونه انتساب این گروه به القاعده را رد کرده است. گروه داعش در اوایل ماه جون سال ۲۰۱۴ میلادی شهر موصل عراق را نیز تصرف کردند و اکنون ادارۀ بخشی از شمال و جنوب عراق را به دست گرفته اند.
بنابراین خاورمیانه پس از پشت سر گذاشتن تجربه گروه های تروریستی و افراطی همچون طالبان، القاعده و جبهه النصره در گذشته، بار دیگر شاهد ظهور یک گروه اسلام گرای افراطی است که مجدانه می کوشد چهره ای خشن، غیرمتساهل و متحجر از دین اسلام به جهانیان معرفی کند. از این رو هر چند مدت زیادی از ظهور تشکیلات گروه داعش نمی گذرد، اما در همین مدت این گروه به افراطی ترین و مخوف ترین سازمان تروریستی دنیا تبدیل شده است.
از سوی دیگر سال ۱۳۹۳ شاهد تحولات خونینی در نوار غزه بود. در این نبرد نابرابر، ابتدا نیروی هوایی این کشور نوار غزه را هدف حمله های خود قرار داد و پس از مدتی با هجوم زمینی نیروهای نظامی اسرائیل به غزه ابعاد این فاجعه گسترده تر شد. در حالی که به اعتراف برخی روزنامه نگاران آمریکایی، تقریبا شمار تلفات فلسطینی ها در این جنگ با شمار تلفات آمریکایی ها در حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی برابری می کرد، بروز فاجعه انسانی در «غزه» با سکوت و بی تحرکی هولناک اکثر سازمان ها و کشورهای اسلامی همراه بود. با این حال و با وجود تلفات و ویرانی های بسیار در غزه، نتایج این جنگ نوعی پیروزی استراتژیک را برای فلسطینیان به دنبال داشت؛ طبق نظرسنجی های انجام شده پس از این جنگ در میان یهودیان ساکن سرزمین های اشغالی، محبوبیت نتانیاهو، کابینه و اقداماتش در میان اسرائیلی ها از ۸۲ درصد به ۳۸ درصد تنزل یافت. همچنین پس از وقوع این جنگ خونین و فاش شدن اقدامات وحشیانه و ضد حقوق بشری اسرائیل بود که ابتدا دولت سوئد، فلسطین را به رسمیت شناخت و پس از آن نیز پارلمان چندین کشور عضو اتحادیه ی اروپا از جمله پارلمان بریتانیا و ایتالیا نظر مثبت خود را در این مورد ابراز داشتند. در همین راستا پارلمان اروپا نیز رای به پشتیبانی از به رسمیت شناختن فلسطین داد.
در مقابل یکی از تحولات شگرف و عجیب سال ۱۳۹۳، تغییر رویکرد برخی کشورهای عربی- اسلامی در رابطه با اسرائیل بود. بر این اساس ابتدا قطر و عمان در ادامه سیاست های منفعت طلبانه پیشینشان توافق کردند به صورت کاملا واضح و آشکار با اسرائیل در تماس و ارتباط باشند؛ پس از آن مشخص شد کشورهایی همچون بحرین و عربستان نیز به طراحی روابط مخفیانه با اسرائیل پرداخته اند. چنانکه بودجه سال ۲۰۱۳ اسرائیل نشان داد که اسرائیل یک دفتر دیپلماتیک در یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس ایجاد کرده است. این در حالی است که منطقه خاورمیانه دارای اکثریت مسلمان بوده و مبارزه با رژیم اشغالگر قدس از اهداف اعلامی همه آنها به شمار می رود.
بنابراین در ارزیابی تحولات سال ۱۳۹۳ می توان گفت منطقه خاورمیانه در این سال نیز شاهد اوج گیری و وخامت چند بیماری مزمن بود که سال هاست امنیت و آرامش را از آن دور کرده است: دخالت قدرت های فرامنطقه ای برای دستیابی به اهداف و منافع خود، عدم اتحاد و اتفاق نظر کشورهای اسلامی و ظهور و قدرت نمایی گروههای افراطی. به نظر می رسد مجموعه این عوامل به صورت دومینووار بر یکدیگر اثر داشته و دیگری را تحت تأثیر قرار می دهند. بدین ترتیب که موقعیت و اهمیت ژئوپلیتیکی، ژئو استراتژیکی و ژئواکونومیکی این منطقه باعث شده که خاورمیانه همواره در پیشبرد طرح های راهبردی غرب و به خصوص آمریکا جایگاه منحصر به فردی داشته باشد و قدرت های بزرگ همیشه منافع مهمی را برای خودشان در این منطقه از جهان متصور باشند. چنین اهداف و نیاتی در حالی در خاورمیانه دنبال می شود که بسیاری از دولت های این منطقه دارای مشروعیت سیاسی نبوده و دارای حکومت هایی مردمی نیستند. بنابراین از اعتماد به نفس لازم برای ایجاد امنیت و ثبات بومی و همکاری های منطقه ای برخوردار نیستند و برای حفظ ثبات سیاسی و امنیت داخلی خود دست به دامان غرب شده و نتیجه واضح چنین وضعیتی ایجاد رقابت های تسلیحاتی و روابط با حاصل جمع جبری صفر می باشد که در آن برد امنیتی هر یک از کشورها به معنای باخت دیگران تلقی شده و آنها را نیز به نظامی گری و تقویت ارتباطات نظامی- امنیتی با غرب تشویق می کند. در نهایت افزایش حضور نیروهای غربی در کشورهای اسلامی نیز واکنش و اعتراض گروه های اسلام گرا و تمایل برخی از آنها به خشونت و تروریسم برای اخراج نیروهای خارجی را به دنبال دارد.
در چنین شرایطی به نظر می رسد آینده تحولات خاورمیانه به حل و فصل مشکلات ریشه ای آن بستگی دارد. همانگونه که ذکر آن رفت ریشه مشکلات خاورمیانه دخالت قدرت های فرا منطقه ای، عدم استقلال و مشروعیت دولت های منطقه و نیز ضعف همگرایی و همکاری های منطقه ای در خاورمیانه است. بنابراین تا زمانی که این سیاستها تغییر نکند، چشم انداز روشنی از ایجاد ثبات و امنیت در خاورمیانه قابل انتظار نخواهد بود. البته جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از قدرت های کلیدی این منطقه می تواند به عنوان یک مرکز ثقل ثبات و امنیت بخشی عمل کند. با روی کار آمدن دولت یازدهم و سیاست خارجی اعلانی مبتنی بر اعتدال، نشانه های گفتاری در تغییر رویکردها، هم از سوی ایران و هم از طرف قدرت های تأثیرگذار منطقه ای و بین المللی آشکار شده است. بنابراین چنانکه جمهوری اسلامی ایران بتواند پرونده هسته ای خود را با اقتدار حل و فصل کند، این امر نفوذ و قدرت ایران را در منطقه ارتقاء بخشیده و زمینه را برای نقش آفرینی جدی تر ایران در منطقه هموار خواهد ساخت. در همین راستا به نظر می رسد در شرایط فعلی منطقه، بهترین سیاست دستگاه دیپلماسی ایران برای ایجاد ثبات و امنیت منطقه ای و شکست پروژه ایران هراسی و اسلام هراسی، اعلام مواضع منطقی بر اساس استراتژی «نرمش قهرمانانه» و استفاده مؤثر از مذاکرات برای پایان بخشیدن به بهانه جویی های غرب و برخی کشورهای منطقه در حوزه هسته ای است. در گام دوم، برنامه دستگاه دیپلماتیک ایران بر تقویت مناسبات با همسایگان و سایر دولت های اثر گذار منطقه ای جهت رفع سوءتفاهمات و تلاش برای ایجاد یک سیستم بومی امنیت منطقه ای قرار بدارد. تقویت و کارآمد ساختن سازمان همکاری های اسلامی (سازمان کنفرانس اسلامی سابق) نیز یکی دیگر از راهکارهای مفیدی است که در صورت عملی شدن، ضمن نزدیک کردن مواضع کشورهای منطقه به یکدیگر، راه را بر تفسیرهای نادرست از اسلام خواهد بست و سبب سلب مشروعیت گروه های افراطی شده و طبق منشور سازمان بار دیگر اسرائیل را در مرکز مبارزات جهان اسلام قرار خواهد داد.
منبع: دیپلماسی ایرانی