برخی از ویژگیهای منحصر به فرد استاد سبحانی
برخی از ویژگیهای منحصر به فرد استاد سبحانی
نویسنده : دکتر عمر عبدالعزیز / ترجمه : کیومرث یوسفی
بسیارند افرادی که می میرند و با مرگشان نام و نشانی از ایشان باقی نمی ماند و چه بسیارند کسانی که تا دم مرگ به خوبی شناخته نمی شوند و قدر و منزلتشان درک نمی شود . اما قلیل اند کسانی که می میرند و پس از مرگ یاد و خاطرشان زنده می ماند و با مرگ خود جان تازه ای در کالبد مرده ی امت می دمند .استاد شهید ناصرسبحانی ( رحمه الله تعالی علیه ) ازجمله ی قافله سالارانی است که تا هنگام عروج به سوی جهان ابدی ناشناخته ماندند و قدر و منزلتشان درک نشد ! به طوری که این گفته ی پیشینیان : ” ماکُردها مرده پرست هستیم ، قد رزنده ها را نمی دانیم . ” کاملاً درباره ی ایشان صدق می کند .گرانسانهاعموماً – به علت گوهرناشناس بودن – درشناخت چنین گوهرهایی ناتوان و معذور باشند ، دو گروه دیگر هستند که هم در این جهان و هم درسرای آخرت مسؤلند .
گروه اول عبارتند از : اقوام ، دوستان ، همفکران و شاگردان و همراهان استاد .
گروه دوم : بازجویان و محققین دوران زندان .
همانهایی که بیش از سیصد شب و روز را با استاد به سر بردند و حقیقت شخصیت و ماهیت فکر و اندشه وی رابررسی و تجزیه و تحلیل کردند و بافکر و اندیشه ایشان به خوبی آشناشده و استاد را خوب شناختند . شاید همین ” شناخت (توأم با جهل به حقیقت هستی و ایمان ) سبب ظلم و دست درازی آنها به استاد شهید و مرگ و نابودی وی شده باشد . البته مرگ و فنا در فرهنگ افرادی که از منظری دنیوی به « هستی وعدم » ، « بقا و نابودی » و « حیات و مرگ » می نگرند .
سال ۱۹۸۱ بود که به خدمت استاد رسیدم . ازهمان ابتدا و بعدها که استاد را بیشتر شناختم و با ایشان زندگی کردم و با هم مسافرت هایی داشتیم و مباحث و موضوعات فکری ، سیاسی و اجتماعی زیادی را مبادله کردیم و به خدمت اساتید ، متفکران ، محققان و داعیان زیادی رسیدیم ، مطمئن شدم که نمونه استاد ناصرسبحانی ( رحمه الله تعالی علیه ) دردوره ی معاصر بسیار نادر و کمیاب است ، به گونه ای که نظیر ایشان را در هیچ جا ندیده ام.
من منکر این نیستم که نویسندگانی زبردست تر از ایشان بوده و باشند ، یا علمائی عالم تر و برتر از ایشان ، بوده و باشند ، یا براساس شاخص های معمول کسانی از ایشان سخنورتر ، آگاهتر به تاریخ ، سیاست و منطق و… بوده و باشد ، من هیچ یک از این موارد را انکار نمی کنم ، اما براستی کمتر کسی توانسته بسان ایشان قرآن و مدلولات آن را فهم کرده و همراه و همگام با آن قرائتی نوین و متناسب با عصر حاضر از آن ارائه بدهد . همچنین کمتر کسی مثل ایشان توانسته است درحیطه ی علوم القران ، علوم الحدیث و اصول الفقه که مبانی فهم قرآن ، حدیث وفقه هستند ، نوآوری و خلاقیت داشته باشد .
خداوند متعال این استاد عزیز را به تقوی و دلسوزی عارفان متصف نموده بود . منطق و عقلانیت حکما و فلاسفه ، ذهن فعال و دقیق علما ، شیوایی بیان و استدلال آکادمیک محققان ، از خودگذشتگی پیشقراولان و مجاهدان و ایثار و شجاعت داعیان ، جرئت مجددان و دقت و زیبایی خواهی هنرمندان و شاعران و … صفات و خصوصیاتی هستند که استاد ناصر سبحانی رحمه الله را از قافله ی اندیشمندان و دعوتگران معاصر ممتاز نموده است .
آری برای داعیان و مجددین و مصلحان تنها تحریک عواطف و احساسات دینی مخاطبان یا غرق شدن در کتاب و مسائل فلسفی و علمی – به دور از واقعیت عصر و محیط اجتماعی – کافی نیست .
نبوغ و بی همتایی استاد در این بود که توانست با نیروی عاطفه ، چراغ عقل را منور و روشن تر سازد ، با نیروی عبودیت و خداشناسی به جنبش اسلامی ، قدرت و توانی مضاعف ببخشد و باچراغ علم و اندیشه ، تاریکی ها را بشکافد .
جالب اینجاست که استاد سبحانی رحمه الله ، در مدت کوتاه عمر سی و نه سال خویش و در شرایطی سخت و موقعیتی دشوار این کار را انجام داد . نباید از یاد ببریم که بزرگترین بحران تاریخ اسلام ، بحران « فکر اسلامی » ، بحران جمود ، تعطیل عقل و نوگرایی و بازخوانی متون بود، بحرانی که برخی از آن تحت نام « تعطیل باب اجتهاد » نام می برند، اما این بحران بسی عمیق تر و سهمناکتر از بستن باب اجتهاد بود . آری استاد در هنگام چنین بحرانی آنگونه بودند .
استاد شهید با دانش و تلاش های علمی خود روشن نمود که اجتهاد امری بسته و ثابت نیست و بزرگی اسلام در این است که قواعد ِ « مجموعه ی علوم اسلامی » ، ( قرآن ، حدیث و فقه ) قابل قرائت و خوانش جدیدی هستند و می توان برنتایج و ثمرات تلاش های علمای گذشته اسلامی ، باز هم مطالب جدیدی افزود .
خداوند متعال خود می داند که درچه مکان و زمانی زمینه ی لازم را برای ظهور حاملان پیام تجدد و اصلاحگری فراهم می نماید … استاد در زمانی ظهور یافت که گفتمان اصلی و غالبش ، سخن از اسلام و حاکمیت آن بود . جهان بیداری و ظهور ناگهانی « پیکره ی بیداری اسلامی » و آواز « هستی » و « تحدی » و « دوباره زیستن » و « قیام » .
ظهور استاد در منطقه ای محدود و محروم ، و حرکتشان برسکویی لرزان بود . و چون لب به سخن گشود ، برصحنه ای « کَر و ناشنوا » به سخن در آمد و وقتی هم که رفت ، در دنیایی « از سکوت و خاموشی » رخت سفر بربست …
اما با عرق ناشی از خستگی هایش و اشک های شب زنده داریهایش ، با آثار و تألیفاتش و سرانجام باخون پاکش ، منطقه ای را که درآن ظهو ر کرده بود ، گسترش داد و ملت سرد و خاموشش را به حرکت و جنبش درآورد و «خاموشی و سکوت » صحنه ی زندگی و جهانی را که در آن به سر می برد تبدیل به آوازی نمود که با سمفونی بیداریی در هم آمیخت که تا ساحل آرزوها بدون وقفه و تا رسیدن امواج آمال و غمها به ساحل خستگی ناپذیری درجریان است .
آری استاد شهید در آن منطقه جغرافیای محدود و بی رحم ، پنجره های جدیدی رابه روی ( بررسی ، نقد و تحقیق ) و بازآفرینی مفاهیم و قرائتی نوین ازمیراث تاریخی و نیز پیوند میان سنت و مدرنیته و مصداقیت بخشیدن به ویژگی های ( واقعیت و…) شریعت اسلام گشودند .
ایشان درعین حال در همان حال ، رهبری این نهضت را بر عهده داشت . اما سالها طول خواهد کشید تا مردم با این واقعیت آشنا شوند ، شاید در روزگاری دیگر و آن هم پس از تحقیقات همه جانبه در آثار و تألیفاتشان به شاهکارهای ایشان پی ببرند .
با کمال اطمینان می توان گفت که استاد ناصر سبحانی خود مکتبی است برای نهضت علمی و ایستگاهی برای تحول فکری و منبع و سرچشمه ا ی برای روش تحقیق و آیینه ای برای فهم بهتر قرآن همچنین قیامی آرام بودند علیه تقلید و خرافات و بدعت و جهالت .
سؤالی مطرح می شود و آن این است که : استاد سبحانی در زمینه ی مسایل سیاسی ، ملی و مسأله ی کُرد چه کاری انجام داده اند ؟
استاد شهید نمونه ی متفکرانی بود که بادلایل قرآنی اثبات نموده بود که « آزاد سازی یک ملت و تأمین خواسته های مشروع و بر حق آن » از وظایف اصلی دعوتگر مسلمان است و نمی توان میان وظایف دینی و ملی و میهنی تفکیک قائل شد و آنها را ازهم جدا نمود .
استاد معتقد بودند که دین قانون و شریعت خداوند بوده و اگر جزئیات مسائل درآن مطرح نشده باشد ، قطعاً اصول و قواعد کلی زندگی و حیات انسانی در آن بیان شده است .
به همین دلیل درسال ۱۹۸۸ میلادی در کنگره تأسیس « رابطه ی اسلامی کورد که در شهر استانبول برگزار شد به ایراد سخنرانی پرداختند و مسائل بسیار مهمی را در این زمینه بیان داشتند . ایشان باتوجه به آیه ی ۱۳ سوره حجرات :
… وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا …
[ … و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید ( و هر کسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخص شود ، و در پیکره جامعه انسانی نقشی جداگانه داشته باشد )] . …
و نیز آیه ی ۲۲ ازسوره روم : وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ
[و از زمره نشانههای ( دالّ بر قدرت و عظمت ) خدا آفرینش آسمانها و زمین و مختلف بودن زبانها و رنگهای شما است . بیگمان در این ( آفرینش کواکب فراوان جهان که با نظم و نظام شگفتآور گردانند ، و در این تنوّع خلقت ) دلائلی است برای فرزانگان و دانشوران . ]
اثبات نمودند که وجود اقوام و ملت های مختلف – هریک با ویژگی های زبانی و نژادی و… – از نشانه های قدرت آفریدگار و امر ی الاهی بوده و درسیستم ولایات – که در آغاز حکومت اسلامی از آن پیروی می شد – و بسی پیشرفته تر از نظام فدرالی فعلی بود – حقوق سیاسی اقوام و ملل نیز تأمین می شد .
همچنین در زمینه مسایل ملی تأکید داشتند که پیام پیامبران الهی علیهم السلام ، پیام رهایی و آزادی اقوام و ملتهای این پیامبران بوده است . به همین دلیل است که همیشه با عبارت ( یاقومی ! )[۱] آن ها رامورد خطاب قرار می دادند .
همچنین بیشتر اوقات در این زمینه به حضرت موسی اشاره می کردند : آن هنگام که از ایمان آوردن فرعون ناامید شدند ، از او می خواهند که بنی اسرائیل مظلوم را رها نماید و می فرمایند : … فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرَائِیلَ .
[ … پس بنیاسرائیل را ( از زنجیر اسارت و بردگی خود آزاد ساز و آنان را به من واگذار و ) همراه من بفرست ( تا از سرزمین تو بکوچند و به سرزمین دیگری روند و در آنجا به پرستش خدای یگانه مشغول شوند ) . ] اعراف / ۱۰۵ –
وقتی حاضر نیستی که هدایت را بپذیری و نمی گزاری که بنی اسرائیل درسایه ی هدایت الهی به آرامش برسند ، پس دست از سر ایشان بردار و آنها را همراه من بفرست تا آزادشان کنم .
استاد شهید با استناد به آیه : وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ… ۴ / ابر اهیم
( ای محمّد ! ) ما هیچ پیغمبری را نفرستادهایم مگر این که به زبان قوم خودش ( متکلّم بوده است )
وآیه ی : … وَإِن مِّنْ أُمَّهٍ إِلَّا خلَا فِیهَا نَذِیرٌ فاطر / ۲۴
هیچ ملّتی ( از ملّتهای پیشین ) هم نبوده است که بیم دهندهای به میانشان فرستاده نشده باشد .
اثبات می نمودند که قوم کورد قومی اصیل و به معنی کامل کلمه « ملّت » است . آنها پیامبری از خود داشته و دارای پیامی آسمانی بوده اند . لذا با وجود ظلم و ستم بیش ازحد ساسانیان و ایجاد سد و مانع میان ایشان و پیام آسمانی از سوی ساسانیان ، با ظهور خورشید تابناک اسلام و با وجود موانع و فشارهای بی امان دولت ساسانی در مناطق مختلف کردستان ، درقرن ششم میلادی به استقبال اسلام شتافتند .
به همین دلیل آن هنگام که استاد شهید ناصر سبحانی از حق استقلال ملت ها و حق تعیین سرنوشت آن ها سخن می گفت ، و وجود رنگ و نژاد و زبان های مختلف را از نشانه های قدرت پروردگار می دانست ، نه تنها مردم بی سواد ، بلکه اهل فکر و سیاسیون اسلامی هم از نزدیک شدن به دایره ی این مباحث أباء داشته و خودداری می کردند . آن هنگام که استاد به تجزیه و تحلیل مفاهیم ( شعوب ، قبائل ، تعارف ) و ( ألسن و ألوان ) و آیه و نشانه بودن آن ها می پرداخت ، تفسیرشان درست به اندازه ی غربت و نامأنوسی برخی از تجزیه و تحلیلهای به دور از واقعیت امروزی ، غریب و نامأنوس می نمود .
یکی ازشاهکارهای استاد ، نامه ای است تحت عنوان « رسالۀ آلام من أرض بلایا » که پس از بمباران حلبچه توسط حکومت بعث عراق ، خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وعلی آله وسلم نوشته شده است تا ایشان صلی الله علیه وعلی آله وسلم آن را در محضر پیامبران اوللعزم قرائت نموده و فریاد مظلومیت این قوم را به بارگاه الهی برسانند . به گفتهِ اهل فن این نامه در اوج بلاغت و ایجاز قرار داشته به طوری که حتی نمی توان یک حرف اضافه و زاید درآن پیداکرد.
با کمال اطمینان می توان ادعا کرد که استاد شهید در بسیاری از حیطه ها بسی جلوتر از زمان و معاصر خود بوده و بسیار موفقیت آمیز توانستند که درمدت کوتاه عمر مبارکشان تمامی علوم ، دانش ، نظریات و اجتهادات شان را به شاگردان و هم مسیرانشان انتقال داده و به ثبت برسانند . و این خود نشانه و نمونه ای از توفیقات الهی و برکت عمر مبارکشان است .
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً . در میان مؤمنان مردانی هستند که با خدا راست بودهاند در پیمانی که با او بستهاند . برخی پیمان خود را بسر بردهاند ( و شربت شهادت سرکشیدهاند ) و برخی نیز در انتظارند ( تا کی توفیق رفیق میگردد و جان را به جان آفرین تسلیم خواهند کرد ) . آنان هیچ گونه تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادهاند ( و کمترین انحراف و تزلزلی در کار خود پیدا نکردهاند )
والسلام علی من اتبع الهدی
. با تلخیص . منبع : مجله هه ژان – شماره ۱۷و۱۸ – سال ۲۰۰۶ – سلیمانیه
۳ . الف ) وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَهً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً وَقَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ. ۱۴۲ / اعراف
ب) وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً . ۳۰ /فرقان
ج) قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ . ۱۱۷ / شعراء
د) قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ . ۲۶ / یس
ه ) قَالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلاً وَنَهَاراً . ۵ / نوح مترجم
مهولوود بههرامیان
له ههواڵهکاندا هاتبوو رۆژی چوارشهممه؛ ۲۱ی رهشهممهی ئهمساڵ له مههاباد کۆبوونهوهیهکی دووقۆڵی به مهبهستی چارهسهرکردنو تاووتوێکردنی کێشه مهزههبیهکانی نێوان شیعهو سوننه بهڕێوه چووهو مهلایهکی بهناوبانگی حهوزهی عیلمیهی قوم بهناوی سهید محهممهد حوسینی قهزوینی بهشدارو بێژهری سهرهکی سمینارهکه بووهو هاتووه ئیمامی شافیعیو ئههلی سوننهت به زانایانی سوننهمهزهبو ڕێڕهوی شافیعی مههابادو دهوروبهری بناسێنێو مامۆستایانی ئایینی مههابادو دهورووبهری بهرپهرچی قسهکانی ناوبراویان داوهتهوهو له کۆتاییشدا تۆمارێکیشیان به نیشانهی نارهزایهتی له شێوهی بهڕێوهبردنی دانیشتنهکه واژۆ کردوهو بۆ ڕای گشتی بڵاویان کردۆتهوه.