کردستان چگونه آزاد شد ؟ قسمت ششم ۶
کردستان چگونه آزاد شد
؟ قسمت ششم ۶
با بررسی سه کتاب _ ۱
ـ کردستان و آیین اسلام از ملارئوف سلیم حویزی به زبان کردی ۲ ـ وڵات گیری رهشه خاکی عێراق از ملاجمیل
روژبیانی به زبان کردی ۳ ـ فتوح سواد
العراق از ملاعبدالعزیز واعظی سردشتی به زبان فارسی / نگاهی به کتاب«کوردوستان و
ئایینی ئیسلام» ملا حویزی / وافقدی کیست ؟ / و آیا واقعا شهر بانه قتلگاه اصحاب
بود ؟ !
مهندس صلاح الدین
عباسی
یک کتاب و چند روایت:
قبل از هر چیز، چنانکه
در مقدمه هم اشاره کرده ام، این فصل کاملاً مدیون کتاب «کوردستان لهبهردهم
فتوحاتی ئیسلامی دا» اثر استاد حسن محمود حمه کریم است و در واقع باید بگویم
اقتباسی از صفحات ۱۹۹ الی ۲۴۰ کتاب فوق الذکر است.
در سال ۱۹۷۰ در بغداد
کتابی به نام «کوردستان و ئایینی ئیسلام» اثر رئوف سلیم حویزی منتشر شد، در این
کتاب چنین نشان داده میشود که مسلمین و اصحاب و یاران رسول خدا وقتی وارد کردستان
شده اند، مردم کرد را از دم تیغ گذراندند.
مردان را به اسارت
گرفتهاند. زنان و دختران را به کنیزی بردهاند. به جان و مال و ناموس کردها رحم
نکرده و آنها را مورد تعرض قرار دادهاند. تعداد زیادی از اصحاب رسول الله در
کردستان کشته شدهاند. تمام فرماندهان مسلمین غیر از خالد بن ولید در کردستان به
قتل رسیدهاند. به دنبال انتشار این کتاب تمام کسانیکه نظر سوئی نسبت به دین و
خداشناسی بالعموم و دین اسلام بالخصوص داشته و دارند و خواستهاند مطلبی بگویند یا
بنویسند با استناد به این کتاب موضع گرفتهاند. تنها این کتاب است که مسئله کشتار
و قتل و نهب متقابل کردها و مسلمانان، و غارت و اسارت کردها توسط اصحاب رسول خدا
را، مطرح کرده است و الا در کتابهای معتبری چون تاریخ طبری، ابن اثیر، ابن کثیر،
خضری بگ، فتوح الشام واقدی، فتوحالبلدان بلاذری و تجارب الامم ابنمسکویه و…
نه تنها مطالبی به این شدت یافت نمیشود بلکه مطالبی در تضاد با ادعاهای آقای رئوف
سلیم حویزی را ذکر کردهاند. این کتاب از یک طرف، کردها را در نظر مسلمین و از طرف
دیگر اسلام و خلفا و اصحاب و یاران رسول خدا را در نظر کردها، مشبوه کرده است و
متأسفانه عده ای از نویسندگان و قلم به دستان معاصر هم که دیدگاهی غیر دینی داشتهاند،
بدون تحقیق، مطالب این کتاب را تکرار کردهاند.
حسن محمود میگوید در
سالهای اوایل دهه هفتاد میلادی که این کتاب را خواندم از اینکه کردها اینگونه از
مذهب و کیان خود دفاع کردهاند لذت بردم. ولی در دههی هشتاد که وارد مطالعات
تاریخی شدم، متوجه گشتم که ساسانیان هیچ کیان و قدرت و هویتی برای کردها قایل
نبودند، و آنها را از همه چیز محروم کرده بودند و مسلمانان با هیچکدام از ملل و
شهرها و روستاهایی که فتح کرده بود اینگونه که آقای حویزی میگوید، رفتار نکرده
بود. وقتی بیشتر مطالعه کرده و کتاب را بررسی کردم متوجه شدم که این کتاب بسیار
ضعیف است.
چون در بیشتر موارد
حویزی به واقدی اشاره میکند کتابش را با فتوح الشام واقدی مقایسه کردم اما این
مطالب را در آن هم نیافتم. کتاب « کردستان و دین اسلام » چنان از صدر اسلام و ۱۴۰۰
سال پیش سخن میگوید گویی دیروز اتفاق افتاده است. افراد و اصحابی را نام میبرد
که در کردستان کشته شدهاند در حالیکه این افراد حتی یکبار هم به کردستان قدم
نگذاشتهاند، بعد از جستجوی بسیار به این نتیجه قطعی رسیدم که « کتاب کردستان و
دین اسلام» ترجمهی کردی کتابی است به نام «فتوح سوادالعراق» از واقدی که آقای
سلیم حویزی به نام خود آنرا چاپ کرده است، بدون آنکه اشاره بکند که این مطالب را
چگونه نوشته و از کجا آورده است.
تمام کسانیکه بر وقوع
نبردهای شدید بین کردها و مسلمانان صدر اسلام پافشاری میکنند و میخواهند چهرهی
اصحاب و یاران رسول خدا را در میان کردها مشبوه و تیره سازند تنها به کتاب « فتوح
سواد العراق »، استناد کردهاند. پس باید این کتاب را، که منسوب به واقدی است،
دقیق بررسی کرد. در صورتیکه این ماخذ مورد تشکیک واقع شود تمام نوشتهها و مطالبی
که با استفاده از آن مطرح شدهاند تکلیفشان روشن خواهد شد.
در تمام دنیا یک نسخهی
خطی به زبان عربی از کتاب فتوح سواد العراق موجود است و آن نسخه هم در کتابخانه
شخصی به نام ملاعبدالصمد یافت شده است. ملاعبدالصمد ساکن مرگه در کردستان عراق
است. شیخ محمد رئوف نقشبندی نامی از آن رونویسی میکند و چندین نسخه از آن
رونویسی کپی برداری میشود. سپس توسط ملاعبدالعزیز واعظی سردشتی (متوفای ۱۹۷۹م )
به زبان فارسی ترجمه میشود. نسخه خطی عربی که از روی آن ترجمه به فارسی صورت
گرفته در سال ۱۳۱۸ ه.ق نوشته شده است.
در حال حاضر سه کتاب
در بازار یافت میشوند که هر سه ترجمه همین کتاب منسوب به واقدی هستند:
۱ ـ کردستان و آیین
اسلام از ملارئوف سلیم حویزی به زبان کردی
۲ ـ وڵات گیری رهشه
خاکی عێراق از ملاجمیل روژبیانی به زبان کردی
۳ ـ فتوح سواد العراق
از ملاعبدالعزیز واعظی سردشتی به زبان فارسی
ملا جمیل و ملا
عبدالعزیز کتابهایشان را به عنوان ترجمه فتوح سواد العراق واقدی نوشتهاند ولی ملا
رئوف آنرا به نام خود و به عنوان مؤلف نوشته است.
واقدی کیست ؟
محمد بن عمر واقدی در
سال ۲۰۷ هجری در بغداد درگذشته است. و کتابهای بسیاری بنام فتوحات از وی باقی
مانده است مثل فتح ارمینیه ـ فتوح الاسلام ـ فتوح الامصار ـ فتوح الشام و… واقدی
از نظر محدثین فرد غیر قابل اطمینانی است و احادیث روایتی او را، غیر از ابن ماجه
هیچکدام از محدثین ذکر نکردهاند. او به عنوان فردی با گرایشات مخالف اصحاب رسول
خدا و متمایل به جریانات متضاد با اهل سنت و جماعات شناخته شده است. امام بخاری و
امام نسائی او را متروک الحدیث و دارقطنی و ابن عدی و یاقوت حموی و ابن راهویه و
ابن معین و ابن حاتم احادیث روایت شدهی او را ضعیف میدانند، در صفحه ۱۹۰۷ جلد دوم
کتاب معجم المطبوعات آمده است: وقیل هو کذاب لیس بثقه و لایکتب حدیثه « گفته میشود
او ( واقدی ) کذاب و دروغگو است، قابل اطمینان نیست، روایتهایش قابل استناد
نیستند.» علمای سیره و تاریخ و تفسیر و فقه نیز او را فوری غیر قابل اطمینان
دانستهاند. پس نتیجهگیری میشود مطالب و روایتهای واقدی به تنهایی قابل اطمینان
نیستند نمیتوان در اظهار نظرهای علمی به او استناد نمود. مطالب و کتابهایی هم
که با استناد به نوشتههای واقدی پخش میشوند علمی و قابل اطمینان نیستند. از
طرف دیگر نوشتهها و کتابهای بسیاری هم وجود دارند که منسوب به واقدی هستند ولی
هنوز به اثبات نرسیده که آنها توسط وی نوشته شده باشند. احتمال داده میشود افرادی
سالها و قرنها بعداز مرگ واقدی مطالبی را به نام او نوشته باشند. کتاب «فتوح سواد
العراق» یکی از این کتابهایی است که در هیچ منبعی استناد آن به واقدی اثبات نشده
است و تاکنون هم تنها یک نسخه خطی، چنانکه ذکر شد، از آن یافت شده است و در منابع
و معجمهایی که در گذشته و حال اسامی تألیفات و مؤلفین را نوشتهاند این کتاب را
در مجموعه تألیفات واقدی ذکر نکردهاند.
و اما آقای احمد شریفی
از محققان و نویسندگان معاصر مهاباد طی مقالهای به نام «نگاهی گذرا به کتاب فتوح
سواد العراق» در شمارههای ۲۵و۲۴ مجله « ئاوێنه » در سال ۱۳۷۵ ه.ش نتیجهگیری
کرده است که این اثر واقدی نمیتواند باشد و احتمال دارد ۶۰ یا ۷۰ سال پیش نوشته
شده باشد چرا که اسامی جغرافیایی ذکر شده در آن بسیار جدید هستند.
نگاهی به
کتاب«کوردوستان و ئایینی ئیسلام» ملا حویزی:
از گذشتههای دور
تاکنون یکی از راههایی که دشمنان و مخالفین اسلام، خصوصاً یهودیان، در مقابله با
آن اتخاذ کردهاند نوشتن و تألیف مطالب تاریخی مشبوه و غلط است و از همان قرون
اولیهی تمدن اسلامی، شاخهای علمی، بنام علم جرح و تعدیل و اسرائیلیات ایجاد شد.
این علم به بررسی روایات و احادیث ساختگی میپردازد. چون اکثر این جعلیات و
مشبوهات توسط یهودیان انجام گرفته است به اسرائیلیات معروف شدهاند. بعد از اقدام
صلاحالدین ایوبی در فتح مجدد قدس و شکست صلیبیون و مطرح شدن نام کرد، مستشرقین و
جاسوسان غرب ایجاد اسرائیلیات در تاریخ کرد را با جدیت بیشتر پیگیری کردند و اینکه
جاسوسی به نام میجرسون حدیثی جعل میکند که، پیامبر اسلام ملت کرد را نفرین کرده
و دعا کرده است هیچگاه متحد نشوند، از این نوع سیاستهاست. متأسفانه عدهای از
نویسندگان ما هم به عمد و غیرعمد از این مسئله متأثر شدهاند. در بررسی کتاب
کردستان و آیین اسلام به موراد زیر میتوان اشاره کرد:
۱ ـ کتاب کردستان و
آیین اسلام تألیف ملا حویزی نیست بلکه ترجمه کردی همان کتاب فتوح سواد العراق
منصوب به واقدی است ولی او آنرا به نام خود منتشر کرده است. جالب توجه است ملارئوف
حویزی و ملاعبدالعزیز واعظی هر دو متولد شهر کویسنجق عراق هستند و اختلاف سنی آنها
کمتر از ۶ سال است.
۲ ـ در انتساب کتاب
فتوح سواد العراق به واقدی مدارک مستدلی موجود نمیباشد و اگر به احتمال ضعیف این
انتساب ثابت هم شود، واقدی بنا به دلایل ذکر شده قابل اطمینان نیست.
۳ ـ بر اساس تحقیقات
انجام شده توسط آقایان احمد شریفی ـ مسعود محمد ـ ملاجمیل روژبیانی بیشتر اسامی مندرج
در این کتاب، اعم از اسامی اشخاص و اسامی جغرافیایی، در صدر اسلام موجود نبودهاند
و بیشتر آنها از زمان قرهقوینلوها و آق قوینلوها و عثمانیان پیدا شدهاند. اسامی ساوج
بلاغ ـ اسماعیل قولی ـ قره جولون ـ قره بابا ـ خوش قدم از این نوع هستند.
۴ ـ کتابهای معتبری
مثل طبری ـ ابن کثیر ـ ابن اثیر ـ ابن اعثم ـ خضری بگ ـ بلاذری ـ یاقوت حموی ـ ابن
خلدون ـ بروکلمان ـ ویل دورانت و… به وقایع مذکور در کتاب آن اشاره کردهاند.
۵ ـ اصحابههایی که در
کتاب گفته میشود به کردستان آمده و جنگیده و کشته شدهاند، هیچگاه به خاک کردستان
قدم نگذاشتهاند و تعدادی از آنها با مرگ طبیعی از دنیا رفتهاند.
۶ ـ حکما و حکومتهای
کردی نام برده شدهاند که هیچ تاریخ نویس و منبع تاریخی دیگری از آنها یادی نمیکنند
و نامی نمیبرند.
۷ ـ نامههایی که به
نام عمر بن خطاب در این کتاب ذکر میشوند در کتاب معتبر رسائل الفاروق که حدود
450 نامه را شامل میشود آورده نشدهاند. و در هیچکدام از نامهها و پیمان نامههای
صدر اسلام و دوران ساسانی نام کرد ذکر نشده است.
۸ ـ کتاب میگوید که
خالد بن ولید در سال ۲۵ هجری وارد کردستان شد در حالیکه خالد در سال ۲۱ هجری، چهار
سال قبل از این تاریخ، در شهر حمص سوریه وفات یافته است.
۹ ـ در کتابهایی مثل
الاصابه ـ الاستیعاب ـ اسدالغابه که حاوی زندگینامه ۲۰ هزار صحابی هستند نامی از
عبدالله بن جندل که کتاب میگوید، در جنگ هرموته کشته شده، آورده نشده است. اسامی
سرداران کردی مثل کولاه کون ـ جاروسه ـ فروخ خان در هیچ منبع دیگری آورده نشدهاند
و ابودجانه و ضرار بن ازور که از صحابی بزرگ پیامبر بودهاند، هیچگاه وارد کردستان
و ایران نشدهاند چرا که ابودجانه در سالهای ۱۱ و ۱۲ هجری و در زمان ابوبکر در جنگ
با مرتدین و ضرار در جنگ یمامه با مسیلمه کذاب در ۱۱ هجری به شهادت رسیده بود.
۱۰ ـ اسامی یارانی از
رسول خدا آمده است که در کردستان جنگیده یا کشته شدهاند، که اشتباه بودن آن ثابت
وقطعی است مثل:
الف ـ فضل بن عباس:
هیچگاه به کردستان نیامده است و در سال ۱۸ هجری در زمان ابوبکر با مرگ طبیعی وفات
یافت.
ب ـ عبدالله بن عمر:
در کتاب آمده است که خالد و عبدالله از کردستان برمیگشتند در بین موصل و اربیل،
کنار رودخانهای، پیرزنی را دیدند که نمیتوانست از رودخانه بگذرد، عبدالله او را
بر دوش گرفت تا از آب بگذراند در وسط رودخانه پیرزن با کاردی عبدالله را کشت و
خالد هم به انتقام کشتن عبدالله پیرزن را به قتل رساند. بگذریم از اینکه این روایت
بیشتر به داستانهای کودکان یا قصه دیوان و پریان میماند و باید خیلی کوتهفکر
بود تا باور کرد دو صحابی و سردار بزرگ مثل خالد و عبدالله دو نفره راه بیافتند و
بقیه ماجرا… در حالیکه عبدالله بن عمر آخرین صحابی زنده در مکه بوده است و در
سال ۷۵ هجری در همانجا با مرگ طبیعی از دنیا رفت.
ج ـ زبیر بن عوام: در
سال ۳۶ هجری در جنگ جمل کشته شد نه اینکه به قول حویزی در سال۲۵ هجری در کردستان.
د ـ قعقاع: درسال ۴۰
هجری در شهر کوفه و وائله بن اسقع در ۹۸ یا ۱۰۵ هجری با مرگ طبیعی وفات یافتند.
۱۱ ـ در کتاب آمده است
که خالد بعداز فتح شهباره و ربط به سپاه اسلام دستور داد بسوی ساوجبلاغ حرکت کنند
در حالیکه ساوجبلاغ نامی است ترکی و جدید و در صدر اسلام نبوده است.
۱۲ـ در کتاب آمده است
بعد از آنکه خالد کردستان و آذربایجان را فتح کرد بسوی ارمنستان رفت. درحالیکه
خالد هیچگاه به کردستان و آذربایجان نیامد. در فصلهای پیش فرماندهان فتح این مناطق
نام برده شدند.
۱۳ـ عبدالله و مقداد و
ضرار و قعقاع برعکس آنچه کتاب میگوید هیچگاه به کردستان نیامدهاند.
۱۴ـ اسامی افرادی مثل
برداس، حنظله، ارجانوس و خوش قدم که در کتاب آمده است در هیچ منبع تاریخی دیگر ذکر
نشدهاند.
۱۵ـ در رابطه با انس
بن مالک، از اصحاب و راویان بزرگ احادیث نبوی، هرچه در کتاب آمده است خلاف واقع
است و انس هیچگاه به کردستان نیامده بود.
۱۶ـ در هیچکدام از
منابع و مأخذ معتبر تاریخی ذکر نشده است که خلفای راشدین و فرماندهان آنها امر به
غارت و چپاول و کشتن افراد داده باشند، بلکه خلاف آنرا دستور دادهاند و اگر در
موارد بسیار نادری، فردی نظامی مرتکب اعمال خلاف شرع شده باشد به تندی با وی
برخورد شده است.
۱۷و۱۸و۱۹و…
بانه قتلگاه اصحاب:
از چندین سال پیش
روایتی شیوع پیدا کرده است که تعداد زیادی از اصحاب و یاران رسول خدا در بانه به
قتل رسیدهاند در حالیکه در هیچ منبع تاریخی نام یک نفر از اصحاب ثبت نشده است که
در کردستان به قتل رسیده باشد. پس این همه مقبره و بارگاه و کوه و دره به نام
اصحاب از کجا آمدهاند؟ و نامهای دره شهیدان و دره صحابه و تپه اصحابان و اصحابه
سفید چرا در کردستان پراکنده شده است؟ بیش از ۱۴۰۰ سال از ورود اسلام به کردستان
میگذرد در این مدت طولانی وقایع و اتفاقات فراوانی رویداده است، حمله مغول،
حمله تیمور، ترکهای صفویان و… شرایط بسیار حساس و تحت فشاری ایجاد کردهاند. با
توجه به موارد زیر میتوان اذعان نمود که این مقابر به اصحاب تعلق ندارند:
۱ـبیشتر این اسامی ازروی
علاقه ومحبت وبرای بزرگداشت مقام اصحاب، که کردها را از جور و ستم ساسانیان و
رومیان رهانیده بودند، بر کوهها و درهها و تپههای با صفای کردستان گذاشته شدهاند.
و بعداً برای تبرک و شفاعت، مردم اموات خودرا در این اماکن به خاک سپردهاند، و در
مرور زمان به قبرستان تبدیل شدهاند. با رونق افکار متصوفه این اقدامات گستردگی
زیادتری پیدا کرد، خصوصاً آنکه دیدگاه اسلامی غالب در کردستان دیدگاه متصوفه بوده
است و کردستان خاستگاه طریقتهای قدرتمند تصوف مثل نقشبندیه است.
۲ـ این مقابر هیچ کدام
از عمر و زمان ۱۴ قرنه برخوردار نیستند.
۳ـ در منابع تاریخی
ذکری از کشته شدن اصحاب در کردستان به میان نیامده است.
۴ـ اگر افرادی هم از
سپاه اسلام در جنگها کشته شده باشند این جنگها توسط سپاهیان ساسانی و مزدوران آنها
صورت گرفته است و الا کردها نه تنها در مقابل سپاه اسلام مقاومت نکردهاند بلکه از
آن استقبال نمودهاند.
۵ـ سپاه اسلام بعد از
شکست حتمی ساسانیان و هزیمت یزدگرد به بانه رسیدند و در آن زمان هیچ گونه مقاومتی
در مقابل آنها وجودنداشته است.
۶ـ بعد از سقوط رژیم
پهلوی در ایران، افراد سودجو در گوشه و کنار کردستان به جستجوی آثار باستانی و
اشیای عتیقه پرداختند، نبش قبرهایی، که بنام اصحاب مشهور هستند، نیز از دستبرد
آنها محفوظ نماند. بر اساس اطلاع و اخبار، بیشتر این مقابر حاوی عتیقه جات و اشیای
زیر خاکی بودهاند که در آئین اسلام دفن وسایل و اشیاء و ابزار جنگی همراه با
متوفا درست نیست و حرام میباشد.
۷ـ این مقابر و بارگاهها
احتمال داده میشود:
۱ـ متعلق به پیشوایان
و بزرگان دینی و طایفه ای و عشیره ای بوده باشند که در مرور زمان به نام اصحاب، که
بسیارمورد محبت و احترام مردم هستند، نامیده شدهاند.
۲ـ محل دفن و پنهان
کردن طلا و جواهرات حکام و بزرگان و روسای عشایر و صاحبان ثروت باشند که برای
داشتن نشانه و علامت آن را بصورت گور درآورده و برای جلوگیری از حفر آن نام قبر
صحابه برآن گذاشتهاند، چرا که در اعتقاد مردم نبش قبر بسیار مذموم و گناه کبیره
است، چه برسد به قبر اصحاب رسول خدا که در کردستان مقدس تر از قبر آنها نمیتوان
جعل کرد. آن هم اصحاب سفید که یک نام مقدس و روانی و تسلیم گر و خوفناک است.
۳ـ قبر بزرگانی بودهاند
که مردم در موارد دهشت و وحشت و نزول بلاهای سماوی و ارضی که هیچ ملجا و ماوایی
نداشتهاند به آنها پناه بردهاند و کم کم به نام اصحاب رسول خدا مشهور شدهاند.
چرا که بعد از رسول خدا و خلفا، اصحاب مقدس ترین افراد برای کردها بودهاند. و اما
به دلیل مشخص بودن مدفن پیامبر و خلفایش، مقدور نبود که این بارگاهها را به آنها
منسوب کنند. پس انتصاب آنها به اصحاب که سومین گروه قابل قبول، بعداز پیامبر و
خلفا، در میان کردها هستند قابل توجیه است.و الا کی ابوعبیده در روستای ابابیل
حلبچه و سعد وقاص به روستای قمطره مهاباد رسیدهاند؟ تا چه برسد به اینکه در آنجا
کشته شده باشند و به خاک سپرده شده باشند.
۴ـ توسط افراد سودجو
به عنوان ملجاء رهایی از بیماری و بلا و رسیدن به آرزو و امیال انسانی مثل داشتن
اولاد ایجاد شدهاند که بنام مقدس ترین امکان موجود، که اصحاب باشند، نامیده شدهاند.
چنانکه همگی این مقابر رفع کننده حداقل یک ضرر یا برآورکنندهی یک آرزو هستند.
و اما در رابطه با خبر
( بانه قتلگاه اصحاب ) فقط همین یک جمله در میان مردم شایع شده است. بدون اینکه
اصل داستان مطرح شود این جمله تکرار میگردد که «بانه ای صحابه کُش»در حالیکه اصل
داستان به شرح ذیل در صفحات ۲۰۵ و ۲۰۶ و ۲۰۷ کتاب ( فتوح سوادالعاراق ) ترجمه
عبدالعزیز و اعظی آمده است و اصل شایعه از این منبع سرچشمه گرفت.و سایرین از وی
نقل کردهاند. با دقت کردن در روایت، ساختگی بودن آن روش میشود:
“بانه به صلح بدون جنگ
و جدال فتح گردید ولی در دل حیله و خیانت داشتند. وقتی حضرت خالد شهرستان ارمانی
را با جنگ و جدال بگرفت در بانیج بیست نفر یاران پیغمبر بودند از عوام عرب، اهل
بانیج همه آنها را به قتل رسانیدند چون خبر به خالد رسید اکثر سپاه اسلام را نزد
انس بن مالک در اُرمانی گذاشت و خودش با قسمتی از مسلمین مانند قعقاع بن عمرو
تمیمی و عبدالله بن عمر و مقداد و ضرار و غیر آنها از سادات کرام به بانیج برگشت
و انتقام بیست نفر یاران خودشان از اهل بانیج گرفتند و بسیاری از ایشان به قتل
رسانید و ایشان را غارت کردند و چیزی از اموال برای ایشان به جا نگذاشتند و خالد
دعا و نفرین بد برایشان نمود. خالد گفت: وقتی انتقام از اهل بانیج گرفتیم متوجه
آبادی و حومه اسماعیل قلی شدیم. ندانستیم که در کمینگهاند و در دل اهالی اسماعیل
قلی ( سماقلی ) حیله و خیانت بود، و کوهسار و راه نزدیک آبادی ایشان تنگ و دارای
درختهای تنومند و سنگهای بزرگ بود و از آنجا ما عازم بودیم به طرف موصل برگردیم،
ایشان زنان خود را لخت و عریان و پابرهنه و بدون لباس کرده و میدانستند عرب چشم
خود را از آنچه حرام است بر میگرداند و ما هم در فکر هیچ کسی و هیچ حیله و خیانت
دیگران نبودیم، تا اینکه به وسط رهگذر تنگ آنجا رسیدیم مردان ایشان در کمینگاهها
خود را مخفی قرار داده در زیر اشجار و احجار خود را مهیا کرده بودند که ناگاه بر
ماها تیراندازی کردند و از ما کشتاری زیاد کردند… در آنجا ضرار و قعقاع و مقداد
و وائله کشته شدند… و از مسلمانان یکصد و پنجاه نفر کشته شدند… حضرت خالد و
عبدالله بن عمر بر ملت اکراد دعا و نفرین کردند… خالد و عبدالله غمگین و محزون
رفتند تا اینکه در میان اربیل و موصل به رودخانه ای رسیدند میبایست در آنجا
سواره عبور کنند، از این طرف رودخانه پیرزنی فرتوت افتاده دیدند از احوالش پرسیدند
عجوزه گفت من مسلمانم و میخواهم از این رودخانه عبور کنم طاقت و استطاعت ندارم
عبدالله او را در پشت خود برداشت… چون خالد و عبدالله سواره به وسط رودخانه
رسیدند و خالد نگاه به سوی عبدالله انداخت رنگش زرد شده بود خالد اورا صدا کرد ای
ابا فاروق چه خبر است ؟ گفت یا ابا سلیمان پیرزن مرا کشت…. خالد عجوزه را به قتل
رسانید و عبدالله گفت سلام من به پدرم عمر بن خطاب برسان… و جان به جانان سپرد و
به رحمت ایزدی پیوست…. خالد پس از دفن عبدالله غمگین و حزین رفت. “
شاید لازم نباشد من در
رد این داستان مطلبی بنویسم چون ساختگی و خیال پردازانه بودنش واضح است اما باید
اشاره کنم که:
۱ـ در هیچ منبع تاریخی
از این واقعه ذکری به میان نیامده است در حالیکه حادثه ای مشابه آن در زمان رسول
خدا و در سال چهارم هجری به وقوع پیوست به این ترتیب که براء بن عامر بزرگ ایل بنی
عامر ساکن بئر المعونه به مدینه آمد و از رسول خدا خواست چند نفر را برای آموزش
آنها بفرستد. پیامبر هم چهل نفر را همراه آنها فرستاد ولی بنی عامریان همگی آنها
را کشتند. این واقعهی تاریخی با اختلافات بسیار جزئی در تمام کتب تاریخی ذکر شده
است و مسئله بانه هم جعل و مشابه سازی همین واقعه است با این تفاوت که در هیچ منبع
تاریخی ذکری از ماجرای بانه به میان نیامده است و ۴۰ نفر را به نصف تقلیل دادهاند.
۲ـ نام بانه در هیچ
کتاب تاریخی و جغرافیایی قدیم ذکر نشده است. احتمالاً این شهر در زمان اردلانها و
موکریانها تأسیس شده باشد. چنانچه آقای روژبیانی در پاورقی صفحه ۴۱ کتاب “وڵاتگیری
رهشه خاکی عراق “نیز همین نظر را بیان کرده است.
۳ـ چنانچه قبلاً اشاره
شد انس بن مالک هیچگاه به کردستان نیامده است.
۴ـ “سماقولی “یا
اسماعیل قلی نامی است ترکی و کهنترین اسامی ترکی مربوط به دوران سلجوقیان ( ۴۲۹
ـ ۵۹۰ هجری قمری ) است و تمامی اسامی ترکی در کردستان از دوران سلجوقیان یا
دوران مغولها، قویونلوها، صفویان و قاجاریان مرسوم شدهاند.
۵ـ قعقاع در سال ۴۰
هجری و در کوفه با مرگ طبیعی از دنیا رفت نه اینکه در سال ۲۵ هجری در بانه کشته
شده باشد. ضراربن ازور در سال ۱۱ هجری در جنگ با مرتدین یمامه شهید شد. مقداد بن
اسود در سال ۳۳ هجری در مدینه، عبدالله بن عمر در سال ۶۴ هجری با مرگ طبیعی از
دنیا رفتند.
۶ـ این که زنان لخت
شده باشند و تمام سپاه چند هزار نفره روپوش بر سر گذاشته باشند بیشتر به داستان و
قصههای حکایت خوانان قهوه خانهها شبیه است تا یک واقعه مستند تاریخی.
۷ـ چگونه فرماندهی مثل
خالد بن ولید که تجربیات جنگی زیادی دارد، و اکنون هم تاکتیکهایی جنگی وی در
دانشکدهها نظامی مورد بحث قرار میگیرند، بدون ارسال پیش قراولان، که در آن
زمان از ابتدایی ترین اصول جنگی بود، حرکت میکند و وارد کمینگاه میشود ؟ آیا
منبع تاریخی وجود دارد که بازگشت خالد را در دوران عمر به جبهه جنگی شرق، یعنی
ایران، بیان کند؟
۸ ـ چگونه وقتی گروهی
از کردها اصحاب رسول خدا را به قتل میرسانند، مردان بزرگی مثل خالد و عبدالله بن
عمر کل ملت کُرد را نفرین میکنند ؟ آیا میتوان به این سادگی باور کرد؟
مسلمانان بعد از فتح مکه و در اوج قدرت و پیروزی چندین بار به دنبال وحشی قاتل
حمزه عموی پیامبر میفرستند که: بیا و مسلمان شو. در حالیکه او با کثیف ترین شیوه
این پیرمرد و عمو و یار نزدیک پیامبر را مثله کرده بود. او مسلمان شد و مثل سایر
مسلمین به حیات خود ادامه داد. پس چگونه میتوان قبول کرد یاران رسول خدا شهری را
غارت کنند به جرم اینکه عده ای از اهالی آن شهر بیست نفر از هم کیشان آنها را به
قتل رساندهاند یا اینکه ملتی را نفرین کنند؟ به جرم اینکه چند نفر از فرزندان آن
ملت با آنها جنگیدهاند؟ مگر سایر ملل تابعه ایران و روم و شام نیز با آنها
نجنگیدند؟ آیا همه آنها نفرین شدند؟ کسانی میتوانند این قصهها را باور کنند که
کوچکترین اطلاعی از مواضع فکری و عقیدتی و اخلاقی و سیاسی مسلمانان صدر اسلام
نداشته باشد.
به این ترتیب مشخص میشود
که “بانه قتلگاه اصحاب “امری است که ریشه تاریخی و علمی ندارد و کمتر از یک قرن
است که این خبر شایع شده است، متأسفانه عده ای با اغراض خاص آنرا علم میکنند.و
به این شایعه دامن میزنند.
دانلود کتاب کامل کردستان چگونه آزاد شد ؟ / مهندس صلاحالدین
عباسی