شکر نعمت، تاثیران روانی آن و سرانجام شکر
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
نوشته: علاءالدین حسن / برگردان: عبدالرحمن عزّام
خداوند متعال درین باره می فرماید: {فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ} [البقره: ۱۵۲] پس مرا یاد کنید ( با طاعت و عبادت و دوری از معاصی، به دل و زبان و قلم و قدم، و سیر در آفاق و انفس، جهت کشف عظمت و قدرت من ) تا من نیز شما را یاد کنم ( با اعطاء ثواب و گشایش ابواب سعادت و خیرات و ادامه پیروزی و قدرت و نعمت ) و از من سپاسگزاری کنید ( و با گفتار و کردار، شکرگزار انعام و احسان من باشید ) و از من ناسپاسی مکنید ( و نعمتهای مرا نادیده مگیرید ).
پیامبر گرامی اسلام – صلی الله علیه وسلم- می فرماید: «التحدُّث بنعمه الله شکر، وترکها کفر، ومن لا یشکر القلیل لا یشکر الکثیر، ومن لا یشکر الناس لا یشکر الله». [بیهقی] یعنی: «ابراز نعمت خداوند سپاس از اوست و کنار نهادن آن ناسپاسی است. آنکه در برابر اندک شکر نگزارد، سپاس بسیار را نیز نمی گزارد و کسی که سپاس مردم را نمی گزارد، سپاس خدای را هم نمی گزارد»
سپاس گزاری خداوند متعال تنها کلمات نیست که با زبان رد و بدل شود؛ اگر شکر و سپاسگزاری اینطور می بود، اکثر مردم سپاسمند خداوند متعال می بودند. برای همین است که خداوند متعال می فرماید: {وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ} [سبأ:۱۳]. و ( بدانید که ) اندکی از بندگانم سپاسگزارند ( و خدای را به هنگام خوشی و نعمت یاد می آرند. پس کاری کنید که از زمره این گروه گزیده شکرگزار باشید)
سپاسگزاری؛ آنست که بنده با استفاده از نعمت خداوند مرتکب گناه نشود.
سپاسگزاری؛ آنست که بنده آنچنان که باید، از خدا بترسد؛ و این هم با اطاعت بدون معصیت و یادآوری بدون فراموشی و سپاسگزاری بدون ناسپاسی، به دست می آید.
شکری که سزاوار بستن پیمان با خداوند است اینکه نعمت های فراوانی که خداوند در دسترس ما گذاشته، در راهی به مصرف برسانیم که خشنودی او را به دست آورد نه اینکه موجب خشم و غضب باریتعالی شود.
هرگاه نعمت های الهی را سپاسگزاری نمودیم، زنجیرۀ بخشش و عطای خداوند از آسمان بر ما سرازیر خواهد شد.
این پندار ما نسبت به الله متعال است؛ و خداوند متعال گمان بندۀ خویش را نسبت به خود، ناامید نمی کند. و چگونه این کار کند؟ در حالی که در حدیث قدسی می فرماید: أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی بِی» (صحیح البخاری) «من نزد گمان بنده خود، در حق خود، هستم».
از گنجینه های شکر: شکر عاملی گرایش دهنده در راه خداوند متعال است، طوری که اوتعالی می فرماید: {إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا } [الإنسان: ۳]. ما راه را بدو نموده ایم، چه او سپاسگزار باشد یا بسیار ناسپاس.
پژوهشگران روانشناسی بر این نظر اند که: شکر دارای تاثیر عجیبی در علاج مشکلات است؛ زیرا توان انسان در رویارویی با مشکلات مرتبط به اندازۀ شکر و سپاسگزاریش از الله متعال و مردم است. و بدون شکر، هیچگاه انسان نمی تواند به مسیر استقامت ثابت قدم باشد.
در واقع بندۀ سپاسگزار کسی است که دارای توانمندی ای است که او را وا می دارد تا به انجام کارهای نیک تلاش کند؛ اما شخص ناسپاس، نعمت های خداوند را قدرمندی نمی کند؛ لذا رفته رفته به ضیاع منجر می شود.
از ابوهریره – رضی الله عنه – روایت است که گفت: «شنیدم رسول خدا – صلى الله علیه وسلم – می فرمودند: همانا خداوند اراده نمود تا سه نفر از بنی اسرائیل – که مبتلا به پیسی، کچلی و کوری شده بودند را- بیازماید.
پس فرشته ای را (در شکل و هیأت انسان) بسوی آنان فرستاد. ابتدا فرشته به نزد فرد مبتلا به پیسی آمده و گفت: چه چیزی را بیشتر از همه دوست داری؟ شخص پیس گفت: رنگ و پوستی زیبا و این حالتم را که مردم آن را ناپسند می دانند و از من دوری می گزینند، از بین برود.
پس فرشته او را مسح کرد و حالت کثافت و آلودگی او از بین رفت و رنگ و پوستی زیبا به او داده شد. فرشته به او گفت چه مالی را بیشتر دوست داری؟ شخص پیس گفت: شتر، پس شتری آبستن به او داده شد و فرشته گفت: خداوند برای تو در آن برکت بیندازد. فرشته به نزد شخص کچل آمد و برایش گفت: چه چیز را بیشتر از همه دوست داری؟ گفت: موی زیبا و این حالتم را که مردم آن را ناپسند می دانند و از من دوری می گزینند، از بین برود. فرشته او را مسح کرد، کچلی او برطرف شد و مویی زیبا به او داده شد. فرشته به او گفت: چه مالی را بیشتر دوست داری؟ شخص کچل گفت: گاو، پس گاو آبستنی در اختیارش گذاشته شد و فرشته گفت: خداوند برای تو، در آن برکت بیندازد.
سپس فرشته به نزد شخص کور آمد و گفت: چه چیزی را بیشتر از همه دوست داری؟ شخص کور گفت: می خواهم که خداوند بینایی ام را به من باز گرداند تا تمام مردم را ببینم. فرشته او را مسح کرد و خداوند بینایی اش را به او باز گرداند.
فرشته به او گفت: چه مالی را بیشتر از همه دوست داری؟ شخص کور گفت: گوسفند، پس گوسفند بارداری به او داده شد.
سرانجام از زاد و ولد شتر، گاو و گوسفند، هر کدام از این سه نفر صاحب تعداد زیادی از آنها شدند به طوری که شخص مبتلا به پیسی صاحب دره ای از شتر، شخص کچل صاحب دره ای از گاو و شخص کور صاحب دره ای از گوسفند شدند.
چندی بعد فرشته ای در شکل و هیأت شخص پیسی به نزد او آمده و گفت: من مردی بینوا و درویشم، مسافر و در راه مانده ام و توشه و مالی ندارم و جز به خدا و سپس کمک تو برای رسیدن به مقصدم امیدی ندارم. سوگند به خدایی که این رنگ و صورت زیبا و مال فراوان را به تو بخشیده است از تو می خواهم که شتری به من بدهی تا بوسیله ی آن سفرم را تمام کرده و به مقصد برسم. پیس گفت: بدهی و خرج و مخارجم زیاد است. فرشته گفت: مثل اینکه تو را می شناسم. آیا تو همان شخص پیس فقیری نیستی که مردم از تو بیزار بودند و اکنون خداوند به تو این همه نعمت داده است؟ شخص پیس گفت: این ثروت را از بزرگانم به ارث برده ام. فرشته گفت: اگر دروغ می گویی خداوند تو را به حالت اولی ات باز گرداند.
پس فرشته در شکل و هیأت شخص کچلی به نزد کچل آمد. فرشته گفت: مردی بینوا، مسافر و در راه مانده ام و هیچ توشه و مالی ندارم. سوگند به خدایی که این مو و صورت زیبا و مال فراوان را به تو بخشیده است، از تو می خواهم که یکی از گاوهایت را به من بدهی تا بوسیله ی آن سفرم را تمام کرده و به مقصد برسم. کچل گفت: بدهی و خرج و مخارجم زیاد است. فرشته گفت: گویا تو را می شناسم آیا تو همان شخص کچلی نیستی که مردم تو را کثیف و آلوده می دانستند و خداوند به تو مال فراوان بخشید؟ شخص کچل گفت: من این ثروت را از بزرگانم به ارث برده ام. فرشته گفت: اگر دروغ می گویی خداوند تو را به حالت اولی ات باز گرداند.
سپس فرشته در شکل و هیأت شخصی نابینا به نزد کور آمد. و گفت: مردی بینوا، مسافر و در راه مانده ام و هیچ توشه و مالی ندارم. سوگند به خدایی که چشمانت را به تو باز گرداند و این ثروت را به تو بخشید، از تو می خواهم گوسفندی به من بدهی تا به سفرم ادامه داده و به مقصدم برسم. شخص کور گفت: من کور بودم خداوند بینایی ام را به من باز گرداند. هر آنچه می خواهی بردار و هر آنچه می خواهی بگذار. به خدا قسم هر قدر برداری با تو مخالفت نمی کنم، هر چه می خواهی ببر. آن را در راه خدای – عز وجل – می بخشم. فرشته گفت: مالت را نگهدار. همانا خداوند متعال شما را مورد امتحان و آزمایش خویش قرار داد، خداوند از تو راضی و خشنود است؛ اما بر آن دو رفیق و یار تو، خشم گرفته است. [به روایت بخاری و مسلم]
اینچنین شخص کور در امتحان خویش کامیاب شد و پروردگار خویش را سپاسگزاری نمود و از آنچه خداوند بهره مندش گردانیده بود، در راهش دست به انفاق دراز نموده بود؛ لذا خداوند برایش برکت داد. در حالی که شخص پیس و کچل با بخل ورزی خویش، ناسپاسی پروردگار را نمودند؛ و خداوند متعال نعمت خویش را از ایشان بازداشت.
سرانجام سپاسگزاری
سپاسگزاری، انسان را به مقام دوستی و محبت رسانده و از عذاب دنیا و آخرت نجات می دهد؛ خداوند متعال می فرماید: {مَا یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَکَانَ اللَّهُ شَاکِرًا عَلِیمً} [النساء: ۱۴۷]. خداوند چه نیازی به عذاب دادن شما دارد اگر شکرگزاری کنید و ایمان بیاورید؟ پروردگار شکرگزار ( طاعت و عبادت بندگان و ) آگاه ( از اعمال و نیّات همگان ) است .
خداوند متعال هرگز انسان را مادامی که سپاسگزار نعمت های اوتعالی بوده و به او ایمان داشته باشد؛ در معرض عذاب قرار نمی دهد. بلکه خداوند قدم به قدم او را همیاری می کند. خداوند متعال سپاسگزاری را بر ایمان مقدم می دارد؛ زیرا انسان بدون سپاسگزاری موفق به ایمان داری نمی شود.
شکر و سپاسگزاری یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبران الهی بود؛ خداوند متعال دربارۀ ابراهیم – علیه السلام – می فرماید: {إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّهً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِیفًا وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ شَاکِرًا لِأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ} [النحل: ۱۲۰-۱۲۱].
ابراهیم ( که شما مشرکان و شما یهودیان بدو می نازید ) پیشوائی بود ( جامع همه فضائل اخلاقی ) و مطیع ( فرمان الهی ) و حقّگرای (بیزار از باطل و کناره گیر از بدیها) و او از زمره مشرکان ( چون شما ) نبوده است. او سپاسگزار نعمتهای خدا بود ، ( و به خاطر این خصال حمیده، خدا برای حمل رسالت ) او را برگزید و به راه راست ( منتهی به بهشت جاویدان و نعمت سرمدی یزدان ) رهنمودش گردانید.
و پیرامون نوح می فرماید: {إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا} [الإسراء:۳]. نوح بنده بسیار سپاسگزاری بود ( و شما نیز همچون گذشتگانتان او را قدوه خود کنید و بدو تأسّی جوئید ).
و درباره حضرت سلیمان می فرماید: {قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَنْ شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ} [النمل:۴۰]. گفت : این از فضل و لطف پروردگار من است . ( این همه قدرت و نعمت به من عطاء فرموده است ) تا مرا بیازماید که آیا شکر ( نعمت ) او را بجا می آورم یا ناسپاسی می کنم. هر کس که سپاسگزاری کند تنها به سود خویش سپاسگزاری می کند، و هر کس که ناسپاسی کند، پروردگار من بی نیاز ( از سپاس او و ) صاحب کرم است ( و سفره کریمانه انعام خود را از شکرگزار و ناشکر قطع نمی کند ).
پیامبر گرامی اسلام – صلی الله علیه وسلم- به شکل فراوانی خداوند متعال را شکر گزاری می نمود، برای ما آموخته است که بعد از هر نمازی این ورد را تکرار نماییم: «اللَّهُمَّ أَعِنِّی عَلَى ذِکْرِکَ، وَشُکْرِکَ، وَحُسْنِ عِبَادَتِکَ» (خدایا مرا بر ذکر، شکر و نیکو عبادت کردن حضرتت یاری ده».). [به روایت ابوداوود].
شخصی نزد ابوحازم آمده از سپاسگزاری نعمت چشمان، پرسان نمود. او گفت: اگر با چشمانت خیر و نیکویی دیدی آن را آشکار و بر خلاف آن اگر چیز بد و ناپسندی را دیدی، آن را بپوشان.
از شکر گوشها سوال نمود، در جواب فرمودند: اگر با گوشهایت خیر و نیکویی شنیدی، آن را دریاب و اگر چیز بد و ناپسندی شنیدی، خودت را از آن باز بدار.
از شکر دستان پرسان نمود، ابوحازم در جوابش فرمود: آنچه متعلق به دستانت نیست، نگیر و هیچگاه از حقی که در دستان تو است، بازشان ندار.
شکر و بندگی، دو پدیدۀ وابسته به هم است؛ طوری که اگر یکی از میان برود، دیگری نیز از میان خواهد رفت.
با نگاه به حدیث پیامبر –صلی الله علیه وسلم- می توانیم وابستگی شان را بهتر دریابیم؛ آنگاه که حضرت عایشه –رضی الله عنها- از ایشان پیرامون جد و جهد زیاد شان در عبادت شب های طولانی- که به نماز و سجده برای خداوند متعال سپری می نمود؛- پرسیدند: آیا چنین کاری را انجام می دهی، در حالی که خداوندگناهان پیشین و پسین تو را بخشیده است؟ پیغمبر (صلی الله علیه و سلم) می فرمود:
أفلا أکون عبدا شکورا؟ ای عائشه، آیا بنده ای سپاسگزاری نباشم؟ [ به روایت بخاری ]
کسی که قلبش با احساس بندگی به خداوند آبیاری شده باشد، قلبش با این نعمت های الهی خوش و شاداب می شود.
آری، در بندگی است که مهربانی ها، دوستی ها و رحمت های خداوند متعال آشکار می شود. قبولی دعا و امید بندگان به خداوند متعال، تجلی می یابد؛ اما مردمانی که شعور و احساس بندگی از قلب های شان رخت بسته است، دریغا که بتوانند آرامش نفس و اطمینان خاطر را درک کنند، ایشان اگر سپاسگزار نعمت های الهی هم که باشند، فقط به شکل تقلیدی و باکلماتی مرده و بی روح که پیوندی به قلب ندارد، سپاسگزار خواهند بود.
ایشان به بحران هویت دچار شده و خویشتنِ خویش را نشناخته و سرگشته و حیران، در دریای هوی و هوس خویش غرق اند. چه بسا، نعمت های سرازیر شدۀ الهی را در راهی به مصرف می رسانند که موجب خشم و غضب خداوند نسبت به ایشان می شود.
اما انسانی که خود را شناخته، و بندگی و بردگی خویش را نسبت به خداوند دریافته و دیده است که چگونه نعمت های الهی از آسمان بر او جاری است. با چشمان خویش مشاهده نموده است که چگونه خداوند زمین خشک را به زمین سبز و خرمی تبدیل نموده که چشمان انسان را شاداب نموده و می نوازد؛ پس این انسان حتما بندگی خویش را از روی محبت زیاد به خداوند و در روشنایی آیۀ مبارکه به شکل آشکاری دریافته است. {لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ} [إبراهیم:۷]. اگر ( از نعمتهای خدادادی، به وسیله ثبات بر ایمان و تلاش در عبادت ) سپاسگزاری کردید، هر آینه ( نعمتهای خود را ) برایتان افزایش می دهم ، و اگر کافر ( و ناسپاس ) شدید ( شما را به عذاب دردناکی گرفتار می سازم و بدانید که ) بی گمان عذاب من بسیار سخت است.
افغانستان – هرات