بررسی تفاوت بنیادین میان اخلاق غربی و اسلامی
بررسی تفاوت بنیادین میان اخلاق غربی و اسلامی
نویسنده: محمد قطب ، مترجم : زاهد ویسی
«الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا یَنْقُضُونَ الْمِیثَاقَ* وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» «رعد/۲۰-۲۱»
«آن کسانی که به عهد ( تکوینی و تشریعی ) خدا وفا میکنند ، و پیمان ( موجود میان خود و بندگان ) را نمیشکنند. و کسانی که برقرار میدارند پیوندهائی را که خدا به حفظ آنها دستور داده است.»
اخلاق در اسلام میثاقی است بین بنده و پروردگار و صرفاً نه برخی امور است که انسانها در میان خود بر سر آنها به توافق رسیده باشند، و نه صرفاً روابطی است که انسانها در میان یکدیگر برپا ساخته باشند. چون در این صورت، اخلاقی نفعگرایانهی مصلحت گرایانه است و این همان اخلاقی است که جاهلیت معاصر ما را با آن میفریبد. طوری که وقتی کسی از ما به اروپا یا آمریکا میرود و اخلاق بسیار لطیفی را میبیند، در آغاز امر گمان میکند که این، همان اخلاق اسلام است. در گذشته نیز شیخ محمد عبده فریفتهی این امر شد و هنگامی که به اروپا رفت، گفت: در آنجا اسلامی بدون مسلمانان یافتم و در میان خود مسلمانانی بدون اسلام مییابم!
بخش دوم این سخن، صحیح است! یعنی در میان، کسانی وجود دارند که نامهایی اسلامی را با خود یدک میکشند. اما اسلام را در واقعیت امر رعایت نمیکنند. اما دربارهی بخش اول آن، تأملی داریم.
ظاهر اخلاق غرب به راستی زیبا است. در اینجا نیز چند مثال را برای شما ذکر میکنم:
با وجود همهی فساد اخلاقی موجود در جاهلیت معاصر، مرد و زن کارمند چه در تاریکی و چه در روشنایی معشوقهی یکدیگرند.
چون برای آنها جلوی نور یا تاریکی تفاوت ندارد. با این حال، در ساعات کاری نه به یکدیگر توجه میکنند و نه لحظهای از زمان را برای سخن گفتن دربارهی کارهای خصوصی صرف میکنند.
امانتی که ما در جهان معاصر اسلامی خود، از دست دادهایم، نزد آنان وجود دارد.
فرد بازرگان نه با تو تقلب به خرج میدهد، نه در نوع کالا و نه در قیمت آن تو را فریب نمیدهد. به همین خاطر برای معامله زمان دارند.
صداقت، دقت در قول و قرار و .. نیز اخلاقیاتی هستند که در ظاهر به نظر میرسد از اخلاقیات اسلام است.
به یاد دارم که یک بار تاجر مصری کالایی را از بریتانیا وارد کرده بود. وقتی آن کالا را تحویل گرفت، دید که در آن دو بسته وجود دارد که با مشخصات معاملهی مورد قرارداد متفاوت بودند. تاجر به این فکر افتاد که اکنون سایر کالا کاملاً دارای مشخصات مدنظر هستند، از آن دو بسته صرفنظر کند. با این حال، با یک تلگراف از تاجر صادرکنندهی بریتانیایی غافلگیر شد که در آن از این اشتباه غیرعمدی معذرت خواهی کرده بود و از اتفاقی که رخ داده بود، اظهار تأسف کرده بود و به او خبر داده بود که دو بستهی جایگزین، در راهاند به دست او برسند!
دربارهی چنین اخلاقی چه میگوییم؟ آرمانی!
این کار در حقیقت اخلاقیات یک تاجر یهودی زرنگ است که برای تداوم رابطهی خود با مشتریان از طریق دوستی، مهربانی و صداقت در معامله تلاش میکند تا بارها و بارها نزد او بیاید و هر بار سود او بیشتر شود! این کار را با رفتار برخی از تاجران در موسم حج مقایسه کنید که تمام همّ آنها خالی کردن جیب مشتریان است و برای آنان اهمیتی ندارد که اگر هیچ وقت دیگر نزد آنان نیایند!!
هرگز! اخلاق اروپایی – با وجود زیبایی ظاهری – اخلاقی منفعت گرایانه است که تنها در جست و جوی منفعت است. لذا اگر ابزاری «غیراخلاقی» پدید آید که «منفعت» را محقق کند، غرب در به کارگیری آن نه تأخیر میکند، نه احساس تنگنا و نه احساس گناه. به استعمار و ابزارهای پست او در به بردگی کشاندن ملتها و غارت خیرات آنها بنگرید. به اروپا بنگرید که انواع سم را به جهان سوم صادر میکند: خوراکی فاسد آلوده به تشعشع بعد از حادثهی چرنوبیا، داروی تاریخ گذشته و دارویی که هنوز هم در مرحلهی آزمایش است. به اخلاقیات فرد آمریکایی با سیاهانی بنگرید که از لحاظ شهروندی و شاید هم از لحاظ عقیده با او مشارکت دارد.
هرگز! اخلاق غربی، اخلاق نفعگرایانهی محض است. چون – در ذهن آنان – این اخلاق، میثاقی در میان آنان و خدا نیست. بلکه تعاملات زمینی محض است که هدف آن محقق کردن منافع موقت است.
این اخلاق را با اخلاق مسلمانان در زمانی مقایسه کن که حقیقتاً مسلمان بودند. روزگاری که به طور کامل به عهد خداوند وفادار بودند و پیمان را نمیشکستند. روزگاری که اخلاق آنها میثاقی بود بین آنان و خدا، نه منفعتی در میان آنان و سایر انسانها. اسلام در بسیاری از نقاط زمین به دست بازرگانان مسلمانان گسترش یافت.
عنصر فعال در وارد شدن سراسر اندونزی به اسلام و گسترش اسلام در آن، تاجران حضرمیای بودند که برای تجارت به آنجا رفتند. اما با شکل و شمایل اسلام، با پاکی اسلام و با پاکیزگی اسلام، مردم نیز این دین را دوست داشتند که این گونه اخلاقیات را در پیروان خویش پرورش میدهد. لذا دسته دسته وارد دین خدا شدند.
در این جا، این آیه نظر ما را به خود جلب میکند که:
«وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ »«لقمان/۱۴»
«و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش به او باردار شد سستی بر روی سستی و از شیر باز گرفتنش در دو سال است [آری به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوی من است »
در اینجا سفارش برای والدین، و به ویژه برای مادر است که او را با حالت ضعف اندر ضعف در شکم خود حمل کرده است. سفارش نیز عبارت است از رفتار نیک به آنها، اطاعت آنها، و مواظبت از آنان است که همهی آنها نیز روابطی است میان انسان و والدین او. با این حال، این روابط چگونه صورت میگیرد؟ و از چه کانالی میگذرد؟!
این کار از طریق پیوند با خدا صورت میگیرد:
« أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ »«لقمان/۱۴»
«که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوی من است. »
لذا پیوندی مستقیم میان بشر با یکدیگر نیست. بلکه در اصل پیوندی است با خدا که روابط بشر با یکدیگر، از آن سرچشمه میگیرد، و در ذیل آن مندرج است.
این آیات در ادامه برخی از اوامر خداوند را ارائه میکنند که باید برقرار شوند تا توضیح داده شوند، مورد تأکید قرار گیرند، و ریشه بدوانند.
«وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ * وَالَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَهً وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ »«رعد/۲۱-۲۲»
همهی این امور نیز جزء پیمان با خدا هستند. در حالی که مربی که نامهایی اسلامی دارند گمان میکنند که هیچ پیوندی میان این امور و لاإله إلا الله وجود ندارد! در حالی که این آیات به صراحت بیان میکنند که، اخلاقیات اولی الالباب است. یعنی کسانی که ایمان دارند که آنچه بر رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – نازل شده است حق است. یعنی کسانی که ایمان دارند که: هیچ فرمانروا و فریادرسی جز الله وجود ندارد و محمد فرستادهی خدا است.
این آیات، پاداش این خردمندان را نیز تبیین میکنند که به طور کامل به عهد خدا وفا میکنند و پیمان را نمیشکنند:
«أُولَئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ * جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ وَالْمَلَائِکَهُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بَابٍ * سَلَامٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ » «رعد/۲۲-۲۴»
«ایشان راست فرجام خوش سرای باقی. [همان] بهشتهای عدن که آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان که درستکارند در آن داخل میشوند و فرشتگان از هر دری بر آنان درمیآیند. [و به آنان میگویند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر کردید راستی چه نیکوست فرجام آن سرای.»
روی دیگر تصویر، وضعیت کسانی را به تصویر میکشد که پس از بستن پیمان، عهد خدا را میشکنند:
«وَالَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ » «رعد/۲۵»
«و کسانی که پیمان خدا را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده میگسلند و در زمین فساد میکنند برایشان لعنت است و بد فرجامی آن سرای ایشان راست.»
آیات اول، ماهیت پیمان، ارتباطات و مقتضیات آن را بیان کرده است.
این آیه نیز وضعیت کسانی را تبیین میکند که این پیمان را میشکنند، و رشتههایی را پاره میکنند که قلب بشری را به خداوند پیوند میدهد، یعنی توحید الوهیت، انجام دادن عبادت تنها برای خدا، پذیرفتن حکم شریعت او، خشیت خداوند، ترس از بدی حساب، بردباری به خاطر خدا، برپاداشتن نماز و انفاق در پنهان و پیدا، دور ساختن بدی با خوبی و … . لذا به خاطر قطع کردن همهی این گونه پیوندها با خداوند، و نقض کردن پیمان، خواه پیمان فطرت یا پیمانی که رسول خدا آورد و در لاإله الا الله محمد رسول الله تجسم یافت، در زمین فساد میورزند و ناگزیر باید در نتیجهی این کار آنان فساد پدید آید. بلکه حتی، ناگزیر باید به خاطر عملکرد مردم، فساد در خشکی و دریا (در همه جا) نمایان و غالب شود!
جزای بدیهایی هم که آنان انجام میدهند، این است:
« أُولَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ »«رعد/۲۵»
«بر ایشان لعنت است و بد فرجامی آن سرای ایشان راست.»
این آیات در ادامه حقیقتی را در صمیم موضوع ذکر میکند که در نگاه اول پیوند مستقیم آن با پیمان نمایان نیست:
«اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ » «رعد/۲۶»
«خدا روزی را برای هر که بخواهد گشاده یا تنگ میگرداند.»
این یک حقیقت خیرهکننده است که قلب مؤمنی که میداند که حق آن است که بر رسول خدا نازل شده است، به آن یقین دارد. اما خداوند دربارهی کسانی که بصیرتشان کور و خاموش شده است، میفرماید:
« وَفَرِحُوا بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا »«رعد/۲۶»
«[ولی آنان] به زندگی دنیا شاد شدهاند.»
رابطهی این امر با آن چیست؟ اینکه خداوند روزی کسانی را که بخواهد فراخ میکند و روزی برخی دیگر را تنگ میگرداند، چه رابطهای با خوشحالی آنها از زندگی دنیا دارد؟ این دو با هم، چه رابطهای یا میثاقی دارند که خردمندان کاملاً به آن وفا میکنند و کوران آن را نقض مینمایند؟!
رابطه این است که کسانی که این پیمان را نقض میکنند، آن را به خاطر طمع در زندگی دنیا نقض کردهاند! با این گمان که وفا به آن پیمان لذت زندگی دنیا را یا کاهش میدهد یا صفای آن را تیره و تار میسازد! و در صورت شکستن این پیمان سهمشان از این لذت افزایش مییابد! لذا خداوند به آنان میفرماید: خداوند کسی است که : «روزی را برای هر که بخواهد گشاده یا تنگ میگرداند.» و نه ایمان و نه کفر هیچ یک به صورت ذاتی، عامل فراخی یا کمی رزق نیستند. بلکه این امر به تقدیر خداوندی است که فراخی و تنگی را به خاطر حکمتی که او میداند و میخواهد فراخ یا تنگ میگرداند.
از این گذشته، لذت زندگی دنیا که به خاطر آن کفر میورزند، با این گمان که کفرشان به آنان چنان فراخیای در رزق میدهد که ایمان آن گونه فراخی را نمیدهد، این لذت دروغین و زوالپذیر است و در آخر به چیزی نمیانجامد!
بر این اساس آن بصیرت از دست دادگان، پیمان خود را با خداوند شکستند، البته از روی جهالت آنان نسبت به حقیقت تدبیر ربانی، و شادمانی به یک چیز زوالپذیر غیر سزاوار به وابستگی، و به همین خاطر نفرین بر آنان، سرای بد و پر آفت برای آنان: یعنی جایی که در آنش جاودانه میشوند!
«وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ »«رعد/۲۷»
«و کسانی که کافر شدهاند میگویند چرا از جانب پروردگارش معجزهای بر او نازل نشده است؟»
این امر در دوران بعثت و جدل میان مشرکان و رسول خدا بود. یعنی ما تو را تصدیق نمیکنیم؛ مگر آنکه نشانهی ملموس محسوسی را ببینیم.
ممکن است گفته شود که این تاریخ گذشته است و جاهلیتی که این شرط را میگذاشت تا ایمان بیاورد، گذشته است و برنمیگردد. امروزه جاهلیت علمگرا تجربهگرایی را میبینیم که در آن «دکترها» و … و … وجود دارند که میگویند: تا خداوند را آشکارا نبینیم، ایمان نمیآوریم. ایمان نمیآوریم مگر آنکه خداوند وارد آزمایشگاه تجربی شود. – استغفرالله – و وقتی که خداوند وارد آزمایشگاه تجربی نمیشود، ما نیز هرگز به او ایمان نمیآوریم! عین همان انحراف! چون نفس بشری همان است که هست: هم در حالت هدایت یافتگی، و هم در حالت گمراهی.
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا »«شمس/۷-۱۰»
«سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد. سپس پلیدکاری و پرهیزگاریاش را به آن الهام کرد. که هر کس آن را پاک گردانید قطعا رستگار شد و هر که آلودهاش ساخت قطعاً در باخت.»
نه موشکها و نه «چالنجر»، نه رسیدن به ماه، نه رسیدن به مریخ، و … هیچ یک از آنها حقیقت را تغییر نمیدهد. کسی که بصیرت خود را از دست داده است، همان است که هست. پیشرفت علمی نیز بر بیبصیرتی وی میافزاید. در حالی که در طرف دیگر میبینیم:
«انَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ »«فاطر/۲۸»
«از بندگان خدا تنها دانایانند که از او میترسند.»
دانشمندان حقیقی کسانی هستند که عظمت آفریدگار پاک و والا را درک میکنند و خشوع و فروتنی آنان برای او افزایش مییابد! این است دانش حقیقیای که فرد را به خداوند نزدیک میسازد.
«وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ * الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ »«رعد/۲۷-۲۸»
«و کسانی که کافر شدهاند میگویند چرا از جانب پروردگارش معجزهای بر او نازل نشده است. بگو در حقیقت خداست که هر کس را بخواهد بیراه میگذارد و هر کس را که [به سوی او] بازگردد به سوی خود راه مینماید. همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد.»
«آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد.» یعنی این است راه دستیابی به آرامش دل. راه دیگری نیز جز این وجود ندارد.
بر جاهلیت معاصر نیز – بنا به یکی از سنتهای خداوند – درهای همه چیز باز است.
این هم یک سنت ربانی است:
«فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ »«انعام/۴۴»
«پس چون آنچه را که بدان پند داده شده بودند فراموش کردند درهای هر چیزی [از نعمتها] را بر آنان گشودیم.»
مردمی در سرآغاز این قرن گمان کردند که قدرت خداوند پایان یافت و کافرانی که آگاهانه خداوند را انکار میکردند، صاحب قدرت شدهاند.
آری، آنان در زمین توان دارند؛ اما بر اساس یک سنت الهی و تا مدتی:
«فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَهً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ* فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»«انعام/۴۴-۴۵»
«پس چون آنچه را که بدان پند داده شده بودند فراموش کردند درهای هر چیزی [از نعمتها] را بر آنان گشودیم تا هنگامی که به آنچه داده شده بودند شاد گردیدند ناگهان [گریبان] آنان را گرفتیم و یکباره نومید شدند. پس ریشه آن گروهی که ستم کردند برکنده شد و ستایش برای خداوند پروردگار جهانیان است.»
ولی این تمکین و توان، غیر از تمکین مورد پسند خداوند از کسانی است که دربارهی آنان فرموده است:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا»«نور/۵۵»
«خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند.»
هر دو تمکین بر اساس سنت خداوند صورت میگیرد:
«کُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا»«اسراء/۲۰»
«هر دو [دسته] اینان و آنان را از عطای پروردگارت مدد میبخشیم و عطای پروردگارت [از کسی] منع نشده است.»
اما خداوند به کافران تمکین میدهد تا بر گناه خود بیفزایند و در روز قیامت بار سنگین خود را به طور کامل بر دوش بگیرند:
«وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ»«آل عمران/۱۷۸»
« کافران گمان نبرند که اگر بدیشان مهلت میدهیم به صلاح آنان است ، بلکه ما بدیشان فرصت میدهیم تا بر گناهان خود بیفزایند و [آنگاه] برای آنان عذاب خوارکنندهای است»
«لِیَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ کَامِلَهً یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ أَلَا سَاءَ مَا یَزِرُونَ»«نحل/۲۵»
«تا روز قیامت بار گناهان خود را تمام بردارند و [نیز] بخش از بار گناهان کسانی را که ندانسته آنان را گمراه میکنند آگاه باشید چه بد باری را میکشند.»
درهای همه چیز نیز به روی آنها باز میشود؛ جز یک در؛ یعنی دروازهی برکت و دروازهی آرامش که آن را تنها برای مؤمنان باز میکند:
«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ »«اعراف/۹۶»
«و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم.»
«الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «رعد/۲۸»
«همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد.»
به تمکین جاهلیت در اروپا و آمریکا بنگرید و به پریشانی، بی برکتی، و از هم گسیختگیای نیز بنگرید که مردم آنجا از آنها رنج میکشند و آنان را به خودکشی، جنون، مشروب، انواع مخدرات، و جرم میکشاند.
و در سوی دیگر، (بنگرید به: )
«الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ*الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ » «رعد/۲۸-۲۹»
«همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد. آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد. کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند خوشا به حالشان و خوش سرانجامی دارند.»