سياسي اجتماعيمطالب جدید

آیا ترامپ تداوم مک کارتیسم و ریگانیسم می شود؟

آیا ترامپ تداوم مک کارتیسم و ریگانیسم می شود؟

نویسنده: دکتر صلاح الدین خدیو

?اگر از واژگان سیاسی این روزها برای توصیف ترامپ استفاده کنیم، بدون شک پوپولیست و عوامگرا به تنهایی بسنده نخواهند بود. اصطلاحات قومگرای افراطی و تکفیری هم باید به کمک بیایند تا کار ترجمه  اوصاف و زبان سیاسی ترامپ آسان شود.
ویژگی اصلی ترامپ بیان سخنان جنجالی و اتخاذ مواضع غیرقابل پیش بینی است. با این وصف حدس و گمان در مورد سیاستهایش در سالهای پیش رو، بیشتر از جنس پیشگویی خواهد بود تا پیش بینی!

?بخاطر صعوبت تحلیل در این زمینه، احتمالا بازگشت به برخی سنتهای مشابه آمریکا در این زمینه تا حدی راهگشا باشد.
مشخصا رگه هایی از مک کارتیسم و ریگانیسم را که در دل سیاست به شدت نهادمند آمریکا در دهه های پنجاه و شصت اتفاق افتادند، می توان در بیان و سلوک سیاسی ترامپ مشاهده نمود.
?هیچکس پیش بینی نمی کرد که رونالد ریگان که در دوران کارزار انتخاباتی، سیمای یک هنرپیشه عوام و غیرسیاسی و دارای افکار هالیوودی داشت، راستگراترین تجربه سیاسی آمریکا تا آنزمان را رقم بزند.
عوامزدگی و ساده لوحی نمونه وار ریگان که امروز ردش را می توان در  ادبیات سیاسی ترامپ جست،  به اتخاذ یک رشته برنامه سیاسی و اقتصادی پوپولیستی منتهی شد که راست نظامی و اقتصادی آمریکا، محکم پشت آن ایستاده بودند.
?هم ظهور مک کارتیسم و هم ریگانیسم در زمانی رخ داد که اعتبار جهانی آمریکا آسیب دیده بود.
در نیمه دهه پنجاه از رهگذر  توسعه طلبی شوروی در اروپای شرقی و از دست رفتن چین، بختک کمونیسم، ” رویای آمریکایی ” را آشفته نموده بود. پدیده مبتذل و ضدنهادی مک کارتیسم در چنین فضایی امکان بروز یافت.
?از دست دادن ایران و تحقیر آمریکا در جریان گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی، زمینه را برای پیروزی ریگان فراهم کرد. با پیروزی ریگان، سیاست حقوق بشر کارتر به کناری نهاده شد و حمایت از رژیمهای راستگرا و دیکتاتوریهای نظامی به هدف مقابله با نفوذ شوروی که ریگان امپراطوری شیطان می نامید، دگرباره در دستور کار قرار گرفت.
?ریگان یک نئومک کارتیست نظامی گرا بود که تبعات سیاست خارجی تهاجمیش فروپاشی بلوک شرق در اواخر دوره صدارتش بود.
?تردیدی نیست که ترامپ بخشی از پیروزیش را مدیون ابوبکر بغدادی و بویژه سیاست تردید اوباما در موضوع سوریه است. درست مانند ایران که خارج شدنش از مدار آمریکا تا حد زیادی مخلوق بحران تصمیم گیری در اطاق بیضی شکل کاخ سفید بود. کشدار شدن بحران سوریه و بر سر کار ماندن بشار اسد و ظهور داعش و النصره هم به همین ترتیب، مرهون منزه طلبی اوباما در سیاست خاورمیانه ای آمریکا است.
بیان ساده موضوع این است که تنها خاورمیانه نیست که به دنده راستگرایی مذهبی و ناسیونالیستی افتاده است. آمریکا و اروپا هم در واکنش به این موضوع و بدلایل گوناگون دیگر وارد این کژراهه شده اند. در واقع انتخاب ترامپ محصول این نارضایتی است و واکنشی ضد سیستمی به آن است.
?فرض اصلی این وجیزه این است که ترامپ علیرغم بدعت گوییهایش در نهایت مقهور نهادمندی بالای نظام سیاسی آمریکا خواهد شد. اگر این فرض محقق شود، قابل انتظار  است که در منتهی الیه راست طیف سیاسی این کشور، همانی را انجام دهد که راستگراها و پوپولیستها در گذشته انجام دادند.
?شباهت فکری و شکلی ترامپ به مک کارتی و ریگان ظن پیگیری خط مشی های مشابه را تقویت می کند.
با این وصف مشکل است به تداوم خوشبینی اقتدارگرایانی چون اردوغان و پوتین به ترامپ در درازمدت خوش بین بود. حتی نمیتوان مناظرات فعلی بین نولیبرالها و نوواقع گرایان را به منزله گسستی قطعی در جهت گیریهای اساسی سیاست خارجی ایالات متحده دانست.
چه ممکن است سیرت  نهایی رونالد ریگان، صورت نهادی دونالد  ترامپ شود.

کوردنامه
https://telegram.me/kurdname1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا