مفهوم نسیان و فراموش کردن قرآن، در حالی که قرآن گشوده شده
مفهوم نسیان و فراموش کردن قرآن، در حالی که قرآن گشوده شده
نویسنده: مجدی الهلالی / مترجم: مجتبی دوروزی
قرآن کتاب این امت است، قرآن آخرین پیام خداوند متعال برای بشریت است، که در بطن خود کلیدهای سعادت و هدایت و شفا و تغییر را حمل می کند.
برای این که در کسب همه ی این ها به طور کامل از قرآن بهره برده شود، ناگزیر باید با آیات آن تعامل صحیحی داشته و آن را درک کرده و در آن اندیشید، و راهنمایی ها و ارشاداتش را به فراموشی نسپرده و در واقعیت زندگی بدان پرداخت.
خطرناک ترین چیز برای فرد مسلمان طلب آگاهی فراوان نسبت به یک آیه ، و آشنایی با دلایل اسماء و صفات خداوند در آن آیه، و همه ی آن چیزی را که او را به پیمودن پله های ترقی در بندگی و سلوک به سوی خدا راهنمایی می کند، و پس ازهمه این ها غفلت ورزیدن از این مفاهیم و به فراموشی سپردن آن هاست.:
” وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ” ( سجده:۲۲) ” وکیست ستمکارتر از کسی که به آیات پروردگارش پند یابد آن گاه از آن روی بر گرداند. بی گمان ما از گناهکاران انتقام خواهیم گرفت.”
این مفهوم به همراه دیگر مفاهیم پیشین _ به اذن الله متعال_ موضوع نکوهش وارده در خصوص به فراموشی سپردن آیات قرآن و عمل بدان منطبق می گرداند، این سخن را این آیات خداوند مورد تأکید قرار می دهند که می فرماید: “فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى ﴿۱۲۴﴾قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى وَقَدْ کُنتُ بَصِیرًا ﴿۱۲۵﴾قَالَ کَذَلِکَ أَتَتْکَ آیَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَکَذَلِکَ الْیَوْمَ تُنسَى ﴿۱۲۶﴾وَکَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِن بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَهِ أَشَدُّ وَأَبْقَى ” ( طه ۱۲۷-۱۲۳)
” فرمود: [ شما دو تن] همگی در حالی که [ فرزندان تان ] دشمن همدیگر خواهند بود از آن جا فرود آیید. پس اگر از [ سوی ] من هدایتی برایتان بیاید، هرکس که از هدایت من پیروی کند، گمراه نمی شود و به رنج نیفتد* و هر کس از من رویگردان شود، زندگی ای تنگ خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا بر می انگیزم * فرماید بدین سان بود که آیات ما برایت آمد و آن ها را فراموش کردی و بدین سان امروز [ درباره ] تو فراموشی روا داشته است* و بدین سان کسی را که زیاده روی کرده و به آیات پرودگارش نگرویده است، سزا دهیم و به یقین عذاب آن جهانی سخت تر و ماندگارتر است.”
ابن کثیر در تفسیر این آیات گوید: بعد از که آیات الهی به تو ابلاغ شد تو از آن روی بر گرداندی و به گونه ای با آن معامله کردی که گویی آن را به خاطر نمی آوری، و آن ها را به فراموشی سپرده و از آن ها روی چرخانده و غفلت ورزیدی، ما نیز امروز به گونه ی کسی که ت. را به فراموشی سپرده با تو برخورد می کنیم… لیکن فراموش کردن لفظ قرآن اما در همان حال فهم معنی و عمل به مقتضای آن، در این هشدار خاص داخل نیست.[۱]
در تفسیر این سخن خداوند متعال:
” فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَهً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ ” ( انعام:۴۴)
” پس چون آن چه را که به آن پند داده شدند، از یاد بردند. درهای همه چیز را بر آنان گشودیم، تا وقتی که به آن چه داده شدند، شاد گشتند، ناگهان آنان را فرو گرفتیم، پس به یک باره نومید شدند.”
امام طبری می گوید: یعنی: آن گاه که عمل به آن چه توسط رسول مان آنان را بدا دستور داده بودیم از یاد بردند…[۲]
احادیث وارده در خصوص نکوهش نسیان و به فراموشی سپردن قرآن در اصل متوجه ترک عمل بدان است_ هم چنان که امام ابو شامه می گوید_ زیرا نسیان و و فراموشی همان ترک کردن است و دلیل این مطلب سخن خداوند است که می فرماید: ” وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ ” ( طه/۱۱۵) “” و به راستی پیش از این به آدم سفارش کردیم، آن گاه [ آن را ]فراموش کرد.
او می گوید: قرآن در قیامت دو حالت دارد:
- برای کسی که آن را خوانده و عمل بدان را فراموش نکرده شفاعت می نماید.
- از کسی که او را فراموش نموده یعنی از روی سستی آن را رها کرده و بدان عمل ننموده شکایت می کند.
در ادامه می گوید: این مطلب هم دور از انتظار نیست که ، کسی که در مورد [ عمل به دستورات ] آن سستی می نماید هم چنین تلاوتش را نیز فراموش نماید[۳]
امام قرطبی در کتاب التذکار این سخن سفیان ثوری را نقل می کند که گفت: کسی که به دلیل حفظ بخشی از قرآن مشهور شود سپس ئآن بخش از یادش برود به شرط آن که حلالش را حلال بداند و حرامش را حرام ( و بدان عمل نماید) او از زمره ی فراموش کاران محسوب نمی گردد. قرطبی می گپوید: این تأویلی بسیار زیباست و ارشادی در آن است.
آن چه این مفهوم را تأیید می کند این سخن خداوند است که می فرماید: ” وَمِنَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِیثَاقَهُمْ فَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاء إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ” ( مائده/۱۴)
” و از کسانی که گفتند: ما نصاری هستیم، از آنان پیمان گرفتیم ، آن گاه بخشی از آن چه را که به آن پند داده شدند، فراموش کردند. پس بین آنان تا روز قیامت دشمنی و کینه افکندیم.”
نسیان و فراموشی حقیقی آیات عبارت است از» فراموشی معانی و مضامین و آن چه بدان ارشاد و راهنمایی می کند، و هم چنین ترک عمل بدان؛ چرا که آدمی بدین شیوه است که به آیات قرآن ستم می کند، هنگامی که آن ها در مکان صحیح خود قرار نمی دهد.
بدین ترتیب معنای سخن ابوعالیه را درک می کنیم_ که به طریق موقوف روایت شده و_ می گفت: این که شخص قرآن را بیاموزد سپس بر اثر غفلت ورزیدن و اهمال نسبت بدان، آن را فراموش نماید، ما این کار را جزو گناهان بزرگ به حساب می آوریم. هر انسانی ممکن است که الفاظ قرآن را فراموش کند بلکه حتی رسول الله( ص) نیز برخی از آیات را فراموش کرده است هم چنان که در [ صحیح ] بخاری آمده است. از عائشه (رض) نقل شده است که گفت: رسول خدا (ص) صدای مردی را شنید که سوره ی را در شب تلاوت می کرد، و فرمود: ” خداوند او را رحمت کند که فلان و فلان آیه را به یاد من آورد که آن ها را از سوره ی چنین و چنان فراموش کرده بودم.”
معنای تخفیف و کاستن از قرآن
مقصود از تخفیف قرآن یعنی: کاستن از جلال و شکوه و ارزش و اعتبارش از قلب ها، یعنی شخص در حالی بر آن وارد می شود که بی توجه و بی اعتنا به بهره گیری از آن است، و بدان احساس نیاز نمی کند، این جاست که مجازات این گونه رخ می دهد که قرآن هر چه بیشتر بر او گشوده می شود، الفاظ واژه های آن به سرعت بر زبانش جریان می یابد بی آن که بهره ی ای از آن ببرد، و هر چه بیشتر قرآن را بدون اهتام و توجه بخواند مجازات بیشتر می گردد تا آن جا که میان ما و قرآن فاصله بسیاری ایجاد می گردد بی آن که خودمان متوجه شویم.
آیا قرآن گشوده شده؟
از جمله تعابیری که در سخنان صحابه آمده و منعکس کننده ی شیوه ی محرومیت از قرآن است: تعبیر ” فتح القرآن _ گشوده شدن قرآن” اسن تعبیری که چه به سا نزدیک و مترادف با تعبیر ” تخفیف القرآن_ کاستن از قرآن” است. معاذبن جبل می گوید: ای مردم فتنه هایی در راه اند که دو تعبیر به همراه دارند: یکی افزایش ثروت و سامان . و دیگری گشوده شدن قرآن [ بدون تفکر و تدبر] در بین مؤمن و کافر، کوچک و بزرگ.
روزی نبود که معاذ بن جبلدر مجلس درسش این جمله را نگوید : خداوند حکم کرده و د رحکمش به دادگری عمل نموده است و همانا شک کنندگان در هلاک و نابودی اند. فتنه هایی در راهند که دو تعبیر به همراه دارند: یکی افزایش ثروت و سامان و دیگری گشوده شدن قرآن [بدون تفکر و تدبر] تا جایی که مؤمن و منافق، زن و بچه آن را می خوانند، نزدیک است که یکی بگوید: چرا من برای مردم قرآن می خوانم و مردم به دنبال من نمی افتند، چاره ای نیست مگر آن که چیزی غیر از قرآن ابداع کنم تا مردم را به دنبال خود بکشم. زنهار از بدعت؛ بدعت در دین انحراف است. و زنهار از لغزش حکیم؛ و منافق هم گاهی سخن حق می گوید، شما حق را بپذیرید و حق روشن است.
همانا قرآن قدر و منزلت والایی دارد، و باید که با احترام و هیبت و تکریم به تعامل با آن پرداخت. اگر چنین امری صورت نگیرد آن گاه مجازات بدین شکل است که از قدر و منزلت قرآن در جان ها کاسته شده، هیبت آن از بین رفته، و بر همگان گشوده می گردد، بعد از آن که [ بیشتر] قرآن با هیبت و شکوه و وقار احاطه گشته، و ورود به آن نیازمند
آمادگی و مهیا شدن بود. اینک حال دگرگون می شود، گشوده شدن قرآن و از بین رفتن پرده هیبت و شکوه آن زمینه ای است برای ورود هر فردی با هر وضع و حالی بدان، افرادی که بدان بی توجه بوده، و لرزشش را درک نمی کنند، آن را همان گونه می خوانند که هر سخن دیگری را می خوانند و همین امر موجب تخفیف و کاسته شدن از قرآن و گشایش آن می گردد، و ارزشش را درک نمی کنند، به گونه ای که دیگ سخنان بیش از قرآن در جان و روح و قلب قاری از قدر و منزلت و ارزش برخوردار می گردد.
شاید با این توضیح به کنه سخن معاذبن جبل (رض) پی بیریم که درباره گشوده شدن قرآن و قرائت آن توسط مرد و زن، مؤمن و منافق. کوچک و بزرگ. سخن گفت. او با این سخن به این نکته اشاره می کند که [ ارزش] قرآن برای تمامی گروه های مردم یکسان می گردد، به طوری که میان کودکی که قدرت تمییز و عقل ندارد با یک نفر بزرگ فرقی نمی ماند، هم چنان که میان منافق و مؤمن فرقی نمی ماند. چرا که پرده های هیبت و عظمت و بزرگی آن برداشته شده و کسی هیچ اشکالی در آن نمی بیند که در هر وضع و حالی آن را بخواند.
مثالی را برایت بیان می کنم که_ به اذن الله متعال_ این مفهوم را به ذهن نزدیک می کند: اگر فرض کنیم که مدیر مدرسه ای د ردل و جان همه ی افراد مدرسه اش از جمله معلمان و افراد خدماتی و دانش آموزانش هیبت و وقار خاصی دارد و همگان حساب ویژه ای برایش باز می کنند، و کسی به راحتی وارد اطاق کارش نمی شود؛ بلکه با یک آمادگی خاص به نزدش می روند ، اگر این مدیر وارد یکی از کلاس ها شود، همه ی افراد کلاس ساکت می شوند، حتی اکر از کنار دسته ای از دانش آموزان بگذرد که مشغول بازی هستند همگی دست از بازی می کشند تا او از آن جا رد می شود.
حال اگر بیش از مدتی مطلع شوی که همگان بدون قرار قبلی و بدون اجازه وارد اطاقش می شوند، فرقی نمی کند دانش آموز کم سن و سالی باشد یا معلم یا سرایدار و خدماتی مدرسه … بدون اطلاع او وارد اطاقش می شوند و در دفتر کارش می نشینند و در وسایلش سرک می کشند و بدون اجازه اش آن جا را ترک می کنند… و اگر باخبر شوی که به هنگام بازی دانش آموزان، از کنارشان رد شده و آنان هیچ توجهی به حضور او نکنند….
این حالت بیانگر و نشان دهنده ی چه چیزی است ؟ آیا با من منوافق نیستی که چنین چیزی به منزله از بین رفتن هیبت و وقار او در دل و جان آنان است؟!! و این _ با کمال تأسف_ همان چیزی است که برای قرآن روی داده است!!!
ابوعالیه می گوید: زمانی خواهد آمد که دل های مردم از فهم قرآن خراب و ویران می گردد و همچون لباسی فرسوده می شود و از آن هیچ لذت و حلاوتی نمی یابند.
میمون بن مهران به یونس بن عبید نامه ای نوشته .و به او گفت: به کتاب خدا پای بند باش؛ زیرا بسیاری از مردم به آن عادت کرده و هیبت قرآن از دلشان خارج گشته و سخن مردمان را بر آن ترجیح داده اند.
میمون بن مهران می گفت : این قرآن در سینه بسیاری از مردم چون لباسی کهنه گشته است و در پی سخنان دیگران بر آمده اند.
خلاصه سخن:
آن گاه که همگی در تعامل با قرآن دچار سهل انگاری و غفلت می شویم آن چنان که شایسته آن است برایش ارزش و احترام قائل نشده و بدان توجه ننموده و آن را تکریم نمی نماییم. این جاست که عقوبت و مجازات الهی سررسیده و از بهره گیری از قرآن محروم می گردیم، اما مجازات شدیدتر و خطرناکتر که سبب می شود مجازات محروم ماندن از بهره گیری از قرآن را احساس نکنیم موضوع گشوده شدن قرآن است.
مقالات مرتبط:
از جمله بدترین اقدامات اشتباه در رابطه با قرآن
————————
منبع : غربت قرآن کریم / مؤلف: مجدی الهلالی / مترجم: مجتبی دوروزی / نشر احسان
[۱] تفسیر القرآن العظیم، تألیف ابن کثیر۳/۱۶۱
[۲] تفسیر طبری۱۱/۳۵۸
[۳] الزواجر، تألیف ابن حجرهثیمی، ص؛ ۳۱۳