مطالب جدیدمقالات

موضع گیری استراتژیکی اسلام در برابر نژادپرستی حاکم در بعضی از تمدن ها چیست؟

موضع گیری استراتژیکی اسلام در برابر نژادپرستی حاکم در بعضی از تمدن ها چیست؟

نویسنده: محمد غزالی / مترجم: دکتر محمود ابراهیمی

 

 

 نژادپرستی در دیدگاه اسلام  در این نوشته بررسی می شود، در خلال قرن اخیر «هیتلر» پیشوای مردم آلمان نازی پدید آمد، او گمان می کرد خون آریایی برتر از خون نژادهای دیگر است و می پنداشت که ملت آلمانی، بر اساس طبیعت و سرشت خود بر ملت های غیر از خود، از قبیل اقوام سامی، یهودی ، عربی و امثال آنها، برتری دارد و این پندار پوچ به صورت عقیده ای در آمد، که در میان آلمانی ها و کسانی که در سطح آنان هستند، احساس تکبر و خود بزرگ بینی و گرایش سیادت بر دیگران را قوت بخشید، در حالی که قطعا این باور یک سخن خرافی و پوچی است که هیچ ارزشی ندارد!!

در این مورد بخوانید: نقش افکار داروین در نژادپرستی

نژادپرستی ممنوع، زیرا نژادپرستی در اسلام مخالف ارزشهای اساسی و انسانی می باشد.

 

البته این فکر پوچ و بی محتوی، نه تنها در اندیشه آلمانی ها رسوخ کرده بود، بلکه در اندیشه اروپائیان و سپاهیان سفید پوست نیز به طور کلی وجود داشت!!

بدون شک همه فرزندان آدم از لحاظ آفرینش و خلقت با هم یکسان هستند و همگی آنها از روحی پدید آمده اند که خداوند آن را در پوسته ای از خاک این زمین دمیده است، بنابراین رشد و نمو همه افراد بشر از یک اصل واحد است و همه را یک نسب مشترک فراهم می آورد و خداوند این حقایق را اینگونه شرح می دهد:

 الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ(۷) ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَهٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِینٍ(٨)

ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ (٩)(سجده ۹-۷) «آن کسی است که هرچه را آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغازید، سپس خداوند ذریه او را از عصاره آب ضعیف و ناچیزی آفرید، آن گاه اندام های او را تکمیل و آراسته کرد و از روح متعلق به خود در او دمید و برای شما گوشها و چشمها و دلها آفرید، شما کمتر شکر را به جای می آورید.)

بدون شک بین پوست سفید و پوست سیاه و پوست زرد و پوست سرخ تفاوتی وجود ندارد، اختلاف در این رنگ های مختلف، مشابه اختلاف در رنگ گل هایی است که به چشم می آید، که بر اصالت و یا بی ارزشی دلالت نمی کنند، ولی گروه زیادی از مردم می خواهند، خودشان بدون دلیل این فرق و تفاوت ها را بسازند و پیرامون آنها تعصباتی پدید آورند و برای تقدیم و تأخیر یکی بر دیگری و قبول یکی و رد دیگری ارزش ویژه ای قایل شوند و گروهی را دیده ام که بدین اوهام خرافی چنگ زده اند، بدین خاطر که بدون زحمت و تلاش کفه ترازوی آنان را رجحان می بخشد! و بدون این که حرکتی بکنند بدانان شرافتی میدهد که از تلاشگران پیشی می گیرند!

براستی بسیار خنده آور است که کسی گمان کند که چون او از قبیله ای یا قومی خاص است، لذا او از سیادت و بزرگی برخوردار است و از نطفه پاک و شریفی آفریده شده و دیگران از نطفه پست و بی ارزشی!

بی گمان ما با وجود اینکه برای قوانین وراثت و ژنتیک احترام قایل هستیم ولیکن ثابت شده است که وراثت عظمت و پیروزی را کسب نمی کند، زیرا پیامبران بزرگی هستند که از پشت پدران کافری زاده شده اند و برعکس تبهکاران فاجری هستند که از پشت پیامبران پدید آمده اند. برای مثال و متنبی شاعر سخن آور و توانای عرب از پشت پدری به وجود آمده است که نه شعر می دانست و نه نثر و ابوالعلاء معری فیلسوف بدبین از پدری زاده شده که چیزی از فلسفه نمی دانست. تازه منابع و سرچشمه و فرمول وراثتی در میان یک نسل واحد بسیار پیچیده است، تا چه رسد به نسل های متعدد و فراوان؟! براستی این نکته ظریف که از یک زن زیبا که عاشق یک مرد زشت روی نابغه شده بود، نقل شده است، شنیدنی است، آن زن بدان مرد پیشنهاد ازدواج داد تا با هم فرزندی به دنیا آورند که از مادر زیبائی و از پدر هوش و ذکاوت را به ارث ببرد! آن مرد بدان زن گفت: می ترسم فرزندمان زشتی من و کودنی تو را به ارث ببرد!!

بی گمان این قول که می گوید نژادی در اصل خلقت باهوش و ذکاوت است و نژاد دیگری در اصل خلقت بی هوش و کودن است، این یک ادعای ظاهری است، در حقیقت این ظروف و شرایط محیط است که شگفتیها را می سازد و مواهب و استعدادها را شکوفا ساخته و پیشرفت می دهد یا آنها را می کشد، بلکه این محیط است که فطرت را زنده می کند یا آن را می کشد.

آن نژاد سفیدی که غرب و شمال اروپا را آباد ساخته و سرپرست خود را بر همه جهان تحمیل می کند، روزگاران طولانی، مشهور به کودنی و کند فهمی و انحطاط فکری بود، ما در کتاب خود «مع الله» سخن مستشرق «فیلیپ حتی» را درباره عقب ماندگی تمدن اروپائی و تفوق و برتری عربهای اندلس را بر آنان نقل کرده ایم که می گوید: «… در وقتی که «دانشگاه آکسفورد» استحمام را یک عادت بت پرستانه می پنداشت، نسل های متعدد از علما و دانشمندان قرطبه در مؤسسات مجللی از استحمام برخوردار بودند…» و موضع گیری عربها در برابر بربرهای شمال -که عرب ها این اصطلاح را بر ساکنان اروپا اطلاق می کردند- و اندیشه شان درباره آنان، ما را به آن چه در سخن دانشمند «طلیطله» صاعد القاضی متوفای سال ۱۱۷۰ میلادی آمده است راهنمائی می کند که نوشته است: «دوری بسیار سمت الرأس خورشید از خاک اروپائیان، هوایشان را خنک کرده و چهره هایشان را ظاهر ساخته است لذا مزاج هایشان سرد شده و اخلاطشان کال و نارس گردیده است! پس اندامشان بزرگ شده و رنگشان سفید و مویهایشان آویزان و دقت در فهم و تیزهوشی را از دست داده اند، بنابراین نادانی و کند فهمی بر آنان غلبه نموده و کوری و کودنی در میانشان شایع گردیده است!!».

آیا این توصیف را می بینی؟!! آری این توصیف درباره اهل اروپا است، که امروز جهان را رهبری می کنند و درباره هندیها و زنگیها و عرب ها و یا بقیه مردمان جهان سوم نیست!! امروز جهان به شکستهای پی در پی عربها در برابر یهودیان می نگرد و با تمسخر بدان می خندد! در حالی که نیاکان این عربهای شکست خورده، قبلا بیم و ترس یهودیانه و یهودیان ترسو را تحقیر می کردند و خود را از آن تبرئه می ساختند و در نخستین جنگ پیامبرشان با بت پرستان به وی می گفتند: ما به تو آن حرف را نمی گوییم که بنی اسرائیل به حضرت موسی می گفتند: «ای موسی تو با پروردگارت بروید با دشمنان بجنگید و ما اینجا نشسته ایم!» بلکه عربها به پیامبر خود گفتند: تو با پروردگارت بروید بجنگید و ما نیز همراه با شما می جنگیم، اگر بدین دریا فرو روی، ما نیز همراه تو بدان فرو خواهیم رفت، هیچ کس از ما تخلف نمی کند!!

بی گمان در اسلام افراد و نژادها، همگی با هم امروز و فردای خود را خود می سازند و میدان عمل برای همه یکسان باز است، هرکس می خواهد پیشروی کند و هرکس می خواهد عقب بماند، و در آن رنگ و نژاد دخالت ندارد و مطرح نیست:  إِنَّهَا لَإِحْدَى الْکُبَرِ (٣۵)

نَذِیرًا لِّلْبَشَرِ (٣۶) لِمَن شَاءَ مِنکُمْ أَن یَتَقَدَّمَ أَوْ یَتَأَخَّرَ(٣٧)،(مدثر۳۷-۳۵)

«دوزخ بلایی از بلاهای بزرگ است، وسیله بیم دادن انسانها است، برای کسانی از شما که می خواهند پیش بروند و یا کسانی که می خواهند عقب بکشند، که به تحقیق ممکن است گاهی سیاه پوست در دنیا و آخرت سبقت گیرد و گاهی ممکن است که عکس آن باشد! و گاهی کفه ترازوی دیگری از فرزندان پیامبران به پرواز درآید و یا عکس آن واقع شود.

وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (٨) وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَٰئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَظْلِمُونَ(٩) (اعراف ۹-۸)

سنجش درست در آن روز انجام می گیرد پس هرکه ترازوی او سنگین شود و بر کفه ی سیئات او رجحان پذیرد این چنین کسانی رستگارند و کسی که ترازوی او سبک شود، این چنین کسانی به سبب پیوسته انکار کردن آیات ما خود را از دست داده اند.)

و در سنت نبوی آمده است که پیامبر قوم خود را آگاه ساخت که کاری نکنید که مردم با اعمال خود نزد من آیند و شما با نسب هایتان نزد من آیید -یعنی مردم به اعمال خود ببالند و شما به نسب خود ببالید- پیامبر در حدیثی می فرماید: (مَن أَبطَأ بِهِ عَمَلُهُ لَم یُسرِع بِهِ نَسَبُهُ «هرکس از نظر عمل و کردار عقب بماند و کندی کند، نسبش او را جلو نمی اندازد و به وی سرعت نمی بخشد – مسابقه در کردار نیک است نه در نسب نیک-» . این حدیث مصداق این آیه شریف است که می فرماید:  فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلَا یَتَسَاءَلُونَ (مؤمنون ۱۰۱) «هنگامی که در صور دمیده شود هیچ گونه خویشاوندی و نسبتی در میان آنان نمی ماند و در آن روز از همدیگر نمی پرسند.» و (وَلِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُوا وَلِیُوَفِّیَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ )(احقاف ۱۹)

«همه دارای درجاتی هستند بر طبق اعمالی که انجام داده اند تا بدین وسیله خداوند جزا و سزای رفتار و کردارشان را به تمام و کمال و بی کم و کاست بدهد و هیچ گونه ستمی بدیشان نشود.» اگرچه اسلام فراوان مردم را متوجه این اصل بزرگ کرده است که: (اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ الله أَتقاکُم) یعنی معیار کرامت و برتری نزد خداوند تقوای بیشتر است با وصف آن ملاحظه می شود که مردم به ویژه عربها در فخر و مباهات به نسب و شغل، بصورت بسیار زشت مبالغه می کنند و آن را محور ارزیابی ستمکارانه و تعصبات کورکورانه و جاهلانه قرار می دهند.

برای مثال کشاورزی را حرفه ای ناچیز و حقیر می دانند و کلمه فلاح -کشاورز- را برای مردی به کار می برند که مرتبه پایین و ناچیزی دارد. فرزدق شاعر، جریر را هجو می کند که پدرش آهنگر بوده است و اما او بدون دلیل ادعا می کند که خداوندی که آسمان را بنا نهاده است برای وی خانه ای بنا نهاده است که بر پایه عزت و رفعت است!!

 

نژادپرستی ممنوع، زیرا نژادپرستی در اسلام مخالف ارزشهای اساسی و انسانی می باشد.

 

براستی این آداب و رسوم بیابان نشینی، عینا خود را بر جامعه عربی و بلکه بر گوش هایی از فقه اسلامی نیز تحمیل کرده است، مثلا گروهی از فقیهان می گویند یک زن هاشمی با یک عرب عادی کفائت ندارد!! و یک زن عربی با مرد غیرعربی کفائت ندارد.! و اما پیامبر می فرماید: (إِذَا أَتاکُم مَن تَرضَونَ دِینَهُ وَ مُرُوءَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إِلاّ تَفعَلُوا تَکُن فِتنَهُ فِی الأَرض وَ فَساد‌ُ کبیرُ «هرگاه کسی به خواستگاری نزد شما آمد و از دین و مردانگی و آبروی او راضی بودید، به خواستگاری وی جواب مثبت بدهید، اگر چنین نکنید -یعنی معیار دین و مروت نباشد. آشوب و فساد بزرگی در جامعه به وجود می آید. مردم این سخن بزرگ را به جای این که بدان عمل کنند، آن را بر طاقچه گذاشته اند!! و کفانت را پیش می کشند!!

همانگونه که این سنت و عادت و آداب، به فقه اسلامی سرایت کرده است، به میدان حکم و سیاست نیز رسوخ یافته است، و تعصبات قدیمی قبیلگی و تعصبات جدید خانوادگی برای احراز مناصب و پستهای سیاسی و گسترش نفوذ، مورد سوءاستفاده واقع می شوند…

وقتی که علل و عوامل و اسباب فساد جامعه اسلامی و فروپاشی تمدن اسلامی را به طور کلی بررسی می کنیم، در می یابیم این خصلت های جاهلیت از بارزترین و آشکارترین این عوامل اند و حتی امروز توانایی های شخصی و فردی نیز در برابر منزلت خانواده و ارزش نسب، پایین تر به حساب می آید یعنی به کفائت و لیاقت ذاتی و شخصی، حق تقدم داده نمی شود.

در حالی که امروز در سراسر جهان رقابت و مسابقه ای که حد و مرز نمی شناسد، در میدان پژوهشهای علمی و تولید فراوان و ساختن کالاهای نیکو و کشف محصولات و مراقبت از دشمن و به دست آوردن دوستان، جریان دارد و امروز سرنوشت ملتها و آینده رسالتها و پیامها در گرو پیشی گرفتن در این میدانها است، نه در میدان کفائت خانوادگی و نسبی!!

به روایت از ابوهریره آمده است که پیامبر فرمود: «اِذَا کانَ یَومُ القِیامَهِ أَمَر الله مُنادِیاً أَلَّا إِنِّی جَعَلتُ نَسَباً وَ جَعَلتُم نَسَباً، جَعَلتُ أَکرَمَکُم عند الله أَتقاکُم فَاَبَیتُم إِلّا أَن تَقُولُوا: فُلانُ بنُ فُلانِِ خَیرُ مِن فُلانِ بنِ فُلانِ! فَالیَومَ أرَفَع نَسَبی وَ أَضَعُ نَسَبَکُم، أَینَ المُتَّقُونَ؟

هنگامی که روز رستاخیز فرا رسد خداوند دستور می دهد تا منادیی ندا در دهد: ای مردم خداوند می فرماید: من برای شما در دنیا نسبی قرار داده بودم و شما برای خود نسبی دیگر قرار دادید! من نسب تقوی را برای شما قرار داده بودم و گفته بودم گرامی ترین شما نزد الله پرهیزگارترین شما است ولی شما آن را نپذیرفتید و اصرار داشتید که معیار برتری و فضیلت را نسب خود قرار دهید و بگویید فلان کس پسر فلان کس از فلان کس پسر فلان کس بهتر و برتر است!! امروز من نیز نسب خود را بالا می برم و نسب شما را پایین می آورم و می گویم کجایند متقیان و پرهیزگاران تا جزایشان دهم؟ »

جابر بن عبدالله گوید در میانه ایام التشریق پیامبر خطبه الوداع را در حجه الوداع برای ما ایراد فرمود و گفت: «ای مردم بی گمان پروردگار شما یکی است و پدر اولیه شما نیز یکی است، بدانید که برای هیچ عربی بر هیچ غیر عربی و برای هیچ غیرعربی بر هیچ عربی و برای سیاه بر سفید و برای سفید بر سیاه و برای سرخ بر سیاه و برای سیاه بر سرخ و… هیچ فضیلت و برتری نیست، جز در پرتو تقوی. میزان و معیار برتری چیزی جز تقوی و پرهیزکاری نیست ای مردم آیا پیام را رساندم و شنیدید؟ همگی گفتند: آری پیام را رساندی و شنیدیم فرمود پس حاضران نیز آن را به غائبان برسانند…» و به روایت ابوهریره آمده است که پیامبر فرمود: مردمان باید از فخر و مباهات به نیاکان گذشته خود دست بردارند، آنان در عصر جاهلی مرده اند و هیزم دوزخند و یا در نزد خدا خوارتر از پهن گردانک می باشند، بی گمان خداوند تکبر و خودپسندی جاهلیت و افتخار به پدران و نیاکان را از شما دور کرده است، مردمان دو دسته اند یا مؤمن و پرهیزگار یا فاجر و گنه کار بدبخت، همه مردمان فرزندان آدم هستند و آدم نیز از خاک است…!!»

———————————

منبع: اسلام پاسخ می دهد / نویسنده: محمد غزالی / مترجم: دکتر محمود ابراهیمی / نشر احسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا