محمّد رسول الله

ماهیت جنگ های ارتداد پس از درگذشت پیامبر(ص)

جنگ ارتداد محمد عمارهماهیت جنگ های ارتداد پس از درگذشت پیامبر(ص)

نویسنده : دکتر محمد عماره / مترجم: احمد فلاحی

     نبوغ و هوشیاری اصحاب در مسایل سیاسی با انتخاب ابوبکر(رض)به عنوان خلیفه و امیرمومنان وبیعت بااوبعدازوفات حضرت رسول[ص] آشکار شد. پیش از آنکه پیکر حضرت پیامبربه خاک سپرده شود،اختلاف نظرمهاجرین وانصاررا پیرامون مسئولیت خلافت درسقیفه ی بنی ساعده برطرف کردند.هرچندانصاردراین مورددرابتداوقبل ازنظرخواهی ازمهاجرین،برداشتی متفاوت ازچگونگی انتخاب خلیفه داشتند، اما به هرحال ابوبکر(ض) به عنوان خلیفه ی مسلمانان انتخاب گردید و مسلمانان بااوبیعت نمودند.

تاثیر صحیح ابوبکر(ض) به عنوان خلیفه ی رسول الله[ص] بعد ازاعلام عدم تبعیت بعضی ازقبایل ازدولت اسلامی به خوبی آشکارمی شود؛ آن زمان که ازدورونزدیک شایع شد، که بسیاری ازقبایل اعلام عدم تبعیت ازدولت اسلامی نموده اند.آنها چنین می پنداشتند که بعدازوفات پیامبر[ص] دیگروجود دولت اسلامی معنا نخواهدداشت.آنهااز نظام شورایی وکیفیت امرانتخاب شورایی آگاهی وشناخت نداشتند. درنتیجه اقتدار دولت اسلامی را بعدازدرگذشت حضرت رسول[ص] خاتمه یافته تلقی نمودند. به تبع بروزچنین شایعاتی،نمایندگانی ازسوی این قبایل به مدینه آمدند وموضع خود رادر برابرچنین وضعیتی ابرازکرند. آنان بیان داشتند که ماهمچنان مسلمان ومعتقد به اسلام واحکام اسلامی خواهیم بود، اماآن گونه که ازسخنانشان پیدابود، آنان خواستاراستقلال اقتصادی وسیاسی ازدولت اسلامی بودند. اظهارمی داشتندکه، خدا را به تنهایی عبادت خواهند کرد، به نبوت ورسالت محمدایمان دارند، نمازرابر پای می دارند، روزه و حج می گذارند، اما خواستارآن بودند که زکات راصرف مصارف وهزینه های قبیله ی خود نمایند. وچیزی ازآن به خلیفه ودولت اسلامی پرداخت ننمایند،زیراآنان برای خلیفه جایگاه پیامبر[ص] رادردولت اسلامی قایل نبوند.فقط مدینه، مکه وطایف ازدولت اسلامی تبعیت وبقیه به نوعی اعلام ارتداد سیاسی کرده بودند(۱) در این میان پاسخ ابوبکربه مطالبات این قبایل ونمایندگان آنهامنفی بود؛اوبر یکپارچگی واتحاد سرزمین و دولت اسلامی ازهر نظر اصرار ورزید؛ اگرجامعه وسرزمین اسلامی ، وحدت اداری و سیاسی نداشته باشد، بعداز مدتی آن وحدت دینی نیزدست خوش نظرات وعقاید مخالف یکدیگرخواهد شد،وچون اومسئول سیاسی دولت اسلامی است ،وظیفه اوست که یکپارچگی واستقلال دولت اسلامی راتأمین کند؛ چراکه حفظ یکپارچگی سیاسی بیشتربا مسئولیت ومحدوده ی کاروی مرتبط واوخلیفه وفرمانروای سیاسی کشور است ، نه یک پیامبر و فرستاده ، از سوی خدا.او تصمیم گرفت با کسانی که در برابردولت اسلامی قیام نموده بودند وخواستار تجزیه آن بودند، به هرنحو ممکن مقابله نماید، حتی اگر به جنگ بینجامد؛هر چند به نظرعمربن خطاب (رض) نباید باکسانی که موحد ومسلمان هستند جنگ نمود. ابوبکربا درایت وهوشیاری تمام گفت :«قسم به خدا،حتی اگرزانو بند ( شتری) را که به رسول الله- تحت عنون زکات – می پرداختند، حال ازادای آن ابا نمایند،با آنهاجنگ ومقابله خواهم کرد.» ( اوآنقدر به موضع خود اصرار ورزید تا اینکه عمر (رض) موضع و نظراورا پذیرفت.)(۲)

نبرد ابوبکر با این ارتدادها،به خاطر دین نبود، زیرا آنها مسلمان بودند،نماز و حج می گزارند،روزه می گرفتند و زکات را نیز پرداخت می کردند، ولی فقط می خواستند زکات را صرف امور قبیله خود نمایند و به بیت المال پرداخت نکننند؛ ابوبکر (رض)صرفاً به خاطر حفظ وحدت سیاسی و تامین امنیت دولت اسلامی و فراهم نمودن رشد ، توسعه و شوکت جامعه ، با آنها جنگ می کرد، و یکی از نشانه های تبعیت ازدولت اسلامی و نماد تداوم وهمبستگی آن ، پرداخت زکات به بیت المال بود.ابوبکر رمز وحدت دینی را حفظ وحدت سیاسی می دانست و با نبوغ خود هنگام اتخاذ این تصمیم، آینده را با تمام زوایای آن می دید. این بود که با آن تصمیم سرنوشت ساز خود مجد و عظمت دولت سلامی را بازگرداند و گذشته از این وی بقا وتداوم دین اسلام را تضمین نمود ومانع ازآن شد که اسلام مانند سایرمکاتب و اندیشه های فاقد پشتوانه ی دولتی ، نابود و ریشه کن شود. با تدیری که ابوبکر در این مورد اتخاذ نمود، موجب شد که مدینه و دولت اسلامی  واوضاع آن توسط این قبایل دچار اغتشاش و اختلال نگردد. ابوبکر پس از پاسخ منفی دادن به نمایندگان  قبایل برای جلوگیری از نفوذ آنها به مدینه دژ شهر را محکم نمود، سپس به سراغ سپاهی رفت که در ذی القصه اردو زده بودن و خود را برای نبرد  جهت باز گرداندن یکپارچگی سیاسی- اداری دولت آماده کرده بود.

ابوبکر یازده نفر از بهترین افراد را برای فرماندهی این سپاهیان انتخاب نمود که عبارت بودنداز:

۱-خالد بن ولید برای جنگ با طلیحه ی اسدی ، سپس گ با ملک بن نوه در بطاح ، در صورتی که مالک به شورش خود ادامه داده باشد.

۲-عکرمه بن ابی جهل ای جنگ با مسلیمه در یمامه ؛

۳-مهاجرین امیه برای جن با سربازان و سپاهیان اسود عنسی؛

۴-خالد بن ولید بن عاص ، برای جنگ با مردممنطقه حمقتین در نزدیک شام ؛

۵-عمروبن عاص رای جنگ با قضاعه، ودیعه وحارث؛

۶-حذیفه بن محصن خلفانی،برای نگ با مردم با ؛


۱-      نهایه الارباب، ج۱۹، ص۶۱.                            

۲-      افزوده مترجم.

۷-ان هرثمه؛ برای جنگ با مهره؛

۸-شرحبیل بن حسنه، برای جنگ با قضاعه عد از کمک به عکرم در جنگ با مسلیمه در یمامه؛

۹-معن بن حاجز ( البته بعضی می گویند ک طریفه بن حاجز ) برای جنگ با سلیم و کسانی ازقبیله هوازن که با آنان همکاری داشتند؛

۱۰-سوید ن مقرن برای جنگ با تهامه در یمن؛

۱۱-علاء بن حضرمی برای جنگ با بحرین؛(۱)

هنگامی که ابوبکرسپاهیان اسلام رابرای سرکوب شورشیان وقبایلی که به نوعی اعلام استقلال کرده بودن روانه می نمود، به این سپاهیان وفرماندهان آنها، توصیه هایی می فرمود که با توجه به مضمون آنها می توان ماهیت سیاسی این جنگ ها را به خوبی دریافت آنها برای جنگیدن با قبایل مسلمانی می رفتند که دربرابروحدت سیاسی دولت اسلامی  قیام کرده ند واز دین اسلام وتوحید الهی مرتد نگشته اند .پس به همین دلیل ماباید بین کسانی که مسلمان بودندو یکپارکی سرزمین و وحت اداری وسیاسی راپذیرا نبودند وخواهان نوعی قدرت قبیله ای ومنطقه ای بودند(که با وفات پیابر[ص] دولت اسلامی راخاتمه یافته و منقرض تلقی می کردند ودولت بعدازایشان رادولت مدینه می دانستند،ودرنتیجه می خواستند باعدم پرداخت زکات خودبه بیت المال مسلمانان، کم کم بنای استقلال خود راپایه ریزی نمایند)(۲) وکسانی که هم ازدین اسلام مرتدشده بودند وهم خواستارتجزیه ی دولت اسلامی بودند(قبایلی که پیامبران دروغین درمیان آنها برای بدست آوردن قدرت منطقه ای وقبیله ای ، خودراپیامبرمی خواندند و عقیده ای مخالف عقیده ی اسلامی تبلیغ می کردند وهمان طور که قبلاً بیان شد سرکوب آنها به خاطر عقیده آنان نبود، بلکه بخاطر تجزیه طلبی وجدایی خواهی نهان درورای این عقیده ی مخالفِ عقیده ی اسلامی بود)(۳) تفکیک قایل شویم.

حضرت ابوبکر [ رض]  به سپاهیان چنین فرمود :« هرگاه به سرزمین و شهری وارد شدید ، اگر در آجا صدی اذان را شنیدید با آن مردم کاری نداشته باشید وازآنها بپرسید که ازچه چیز ناراضی هستند و چنانچه صدای ذان را نشنیدید ، با آنها جنگ نمایند.»(4)


۱-      نهایه الارباب، ج۱۹، صص۶۴، ۶۵ .                             

۲-      افزوده مترجم.

۳-      افزوده مترجم.

۴-      (شاید خواننده عزیز ، بین این قسمت با سایرمطالب یک نوع تناقص مشاهده نماید ، اما این گونه می توان رفع تناقص نمود که می بنیم باتوجه به مطالب کتاب مرتدان و جنگ های رده به دو گروه تقسیم می شوند، گروهی ازمرتدان دربرابروحدت اداری و سیاسی دولت اسلامی قیام و اعلام استقلال نمودند و گروهی نیز – هم چون پیامبران دروغین – هم اعلام ارتداد دینی و هم ارتداد سیاسی یعنی بغی و شورش نمودند، اما در حقیقت هیچ کدام به آن معنای خاص که ما تصور می کنیم مرتد نبودند؛ زیرا گروه اول به صورت علنی اعلام استقلال سیاسی نمودند  اما گروه دوم در پس پرده ی ارتداد دینی ، قدرت واستقلال سیاسی را مد نظرداشتند .حضرت ابوبکر در توصیه خودهردو گروه را مود توجه قرارمی هند . اذان درمباحث فقهی نشانه مسلمان بودن است وکسانی که اذان را تعطیل نموده بودند، ارتداد سیاسی و ارتداد دینی آنها آشکاربود وظاهراً باتوجه به این قسمت وسایر مطالب وهمچنین جنگ خالد با مالک چنین بر آید کسانی که زکات را به خلیفه پرداخت نمی کردند ،باید متقاعد می شدند تاآن را به کارگزاران دولت پرداخت نمایند. پس گروهی که اعلام ارتداد سیاسی نموده بودند، درباره ی شان این نکته راباید مدنظرداشت که نباید به مسلمان همچون مشرکان نگریسته شود. و کسانی که صرفاًخواستاراستقلال اقتصادی بودند نباید با آنها جنگ نمود، مگراینکه خود جنگ راشروع نموده باشند. درغیر این صورت اعلام عدم پراخت زکات نمی توانسته محملی برای جنگ باشد وحضرت ابوبکرسخن ازالتزام آنهابه احکام اسلامی به میان می آورد، نه اینکه فوراًباآنها وارد جنگ شود؛ اماگروه دوم و گونگی جنگ با آنها با توجه به مطالب توضیح داده شده در کتاب روشن می باشد .مترجم.) 

 

 

 

جنگ خالد[رض] با مالک بن نویره و کشته شدن مالک ، ماهیت سیاسی این جنگ ها را بیشتر نمایان می سازد و بیانگر آن است که این جنگ هابه هیچ وجه ماهیت دینی نداشته است .

هنگامی که سجاح به سرزمین جهره بازگشت مالک پیمان خود را با اوبه هم زد. پیمان مزبور تحقق برخی ازاهداف قبیله ای  رادنبال می کرد؛ ازجمله گرفتن انتقام خونی که با بنی ضبه داشتند. مضمون این پیمان ، ارتدادازاسلام ومخالف با دین اسلام نبود. مالک بعداً این پیمان را یکجانبه فسخ(۱) و آن راخاتمه یافته  تلقی کرد. اوزکات قبیله و منطقه ی خود را جمع کرد، ولی به بیت المال نپرداخت وخود خواستارتصرف درآن بود. اما پس از چندی در اموال زکات دچار سرگردانی شد، به ویژه پس ازآنکه  پیمانش را باسجاح فسخ نمود.(۲) زمانی که خالد بن ولید [ رض]  نسبت به جنگ بامالک وطرفداران اواقدام کرد، انصاراز دستورات خالد نسبت به جنگ تخلف کردند و گفتند این جنگ در محدوده ی توصیه های خلیفه  به ما نیست و آنان مسلمانند و نمازگزارند(۳) و خلیفه به چنین جنگی امرننموده است ، بسیاری ازکسانی که از نزدیک شاهد این جنگ بوده اند، نسبت به اسلام ومسلمان بودن آن افراد وعدم تصمیم گیری صحیح خالد درجنگ با آنها شهادت داده اند. یکی ازشاهدان به نام ابو قتاده حارث بن ربعی اظهارمی دارد، هنگامی که سپاه تحت امرخالد به آن منطقه رسید، شب هنگام آن مردم  نیزبرای دفاع ازخوداسلحه به دست گرفتند،ابو قتاده می گوید:ماگفتیم: مامسلمان هستیم.آنها نیزدرجواب گفتند: مانیزمسلمانیم،گفتیم به چه دلیلی اسلحه به دست گرفته اید؟آنها درجواب گفند: خودتان چرا اسلحه بدست گرفته اید؟

گفتیم: اگر راست می گوید سلاح به زمین بگذارید[ همگی اسلحه ی خود رابه زمین گذاشتیم و نمازخواندیم.]

اما با این حال ،خالد با آنها می جنگد ومالک بن نویره رامی کشد ، ومی بینیم عمربن خطاب از ابوبکر می خواهد خالد را به دلیل به قتل رساندن مالک ، قصاص نماید،( اماابوبکر اظهار می دارد که خالد درتطبیق وضیعت با مورد حکم اشتباه کرده است و گمان کرده که جنگ با آنها صحیح است. در نتیجه به عمد مرتکب چنین عملی نشده است ودرحیقت خواسته حکم خلیفه را اجرا نماید. با وجود اینکه قتل مالک وسرکوب ارتداد سیاسی پیروان وی فقط به نام خالد مشهور شده ، به نظرمی رسد که خالد درسرکوب استقلال خواهی وارتداد سیاسی آنها اقدام نکرده است ، بلکه سپاهیان هرچند نسبت به جنگ شک وتردید داشتند، اما وارد کارزار شده و با مالک و طرفدارانش جنگ نمود. وگرنه خالد به تنهایی نمی توانسته با یک قبیله بجنگند وآنها راشکست دهند.ازطرف دیگر نحوه کشته شدن مالک به دستِ خالد موجب قصاص نمی شد.درود خدا برخالد که با جدیت تمام حکم دولت اسلامی را اجرا می کرد و درراه اجرای فرامین پیامبر[ ص] و خلیفه رسول چه سختی ها و مرارت هایی را تحمل می کرد.

خالد برای این جنگ ماهیت سیاسی قایل بود.او می دانست که این قبایل نمازمی خوانند و مسلمان اند. ولی توصیه ی ابوبکررا بیاد می آورد که گفته بود ،شما برای جنگ با قبایل  مسلمانی می روید که اغتشاش و قیام نموده اند.این است که تصورمی کرد تازمانی که به حکم دولت اسلامی گردن ننهاده اند ، بایدبا آنهابجنگد.)(۴)

می بینیم که جنگ با قبایلی که علیه دولت اسلامی قیام کردند و خواهان عدم تبعت از دولت اسلامی بودند، ماهیت سیاسی دارد. خطیل بن اوس ، در شعری وضعیت و دلایل این قبایل را در برابرابوبکربیان می کند. محتوای این شعردر واقع این مطلب را آشکار می سازد که این قبایل از لحاظ سیاسی واقتصادی  خواهان جدایی از دولت مرکزی بوده اند،زیراآنان مسلمان بودند و دین اسلام را قبول داشتند (۵) فقط با توجه به آنچه بعداً ذکر خواهد شد آنها دلیلی نمی دیدند که زکات خود رابعد از وفات حضرت سول [ ص] به ابوبکر پرداخت نمایند.

آنچه این قبایل به عنوان دلیل برعدم پرداخت زکات به دولت مرکزی به آن استناد می کردند، این آیه ی قرآنی بود:« ای پیامبر، از اموال آنان صدقه ای ( زکات) بگیرتا بدین وسیله ایشان راپاکداری وتزکیه نمایی و برای آنان دعا وطلب آمرزش کن که قطعاً دعا و طلب آمرزش تومایه ی آرامش آنها می شود.»(6) آنها می گفتند زکات را به کسی می پرداختند که نماز اومایه ی آرامش آنها بود.منظور آنها حضرت رسول [ص] بود. آنها این مسئله را فلسفه ی پرداخت زکات به دولت مرکزی می پنداشتند. لذا ابوبکروافراد دیگرنمی توانند مصداق این آیه باشند،  چون دعایشان مایه ی آرامش آنان نخواهد بود. پس دلیلی ندارد زکات خود را به بیت المال بپردازند. این تفسیر وتمسک آنان به قرآن خود دلیلی برایمان آنهاست. پس این جنگ هاو قیام ها واعلام عدم تبعیت ها ماهیت سیاسی داشته است .


۱-      تاریخ طبری،ج۳، ص۲۷۶.                                  2- ابن ابی الحدید، ( شرح نهج البلاغه ) ج۱۷، ص ۲۰۵، چاپ قاهر.

۳-   تاریخ طبری،ج۳، ص۲۷۶.                  4- افزوده مترجم.          5-  شرح نهج البلاغهج۱۷، ص ۲۱۰.         6- توبه،۰۳

 

اما باید پرسش رابدین مضمون مطرح کرد:اگر حقیقت امرچنین بوده واین قبایل مسلمان بوده اند، وارتداد آنها سیاسی بوده وخواستار قدرت قبیله ای بوده اند، چرا براین جنگ ها، جنگ های رد نهاده شده واین قبایل مرتد نامیده شده اند؟

طرح چنین پرسشی بی مورد نیست . خوشبختانه این پرسش در میراث قدیم ما مطرح شده و شماری از متفکران و تاریخ نگاران بزرگ پاسخ هایی هماهنگ و قانع کننده بدان داده اند . ابن ابی الحدید نیز این پرسش را مطرح کرده و بدین گونه به آن پاسخ داده است :« چرا گفته می شود آنهایی که ابوبکر و یاران ابوبکر با آنها جنگیدند مرتد هستند؟ زیرا مرتد کسی است که بعد از پذیرش، دین اسلام را منکر شود. آنهایی که نمی خواستند زکات را به بیت المال  بپردازند، اصول دین اسلام را انکار نمی کردند، آنها فقط در تفسیرو تأویل این آیه ی قرآنی اشتباه می کردند:« ای پیامبر، از اموال آنان صدقه ای( زکات) بگیرتا بدین وسیله ایشان را پاک داری و تزکیه نمایی و برای آنان دعا و طلب آمرزش کن که قطعاً دعا و طلب آمرزش تو مایه آرامش آنها می شود»( توبه ،۱۰۳). آنها می گفتندما زکات خود رابه کسی می پردازیم که دعای او مایه ی آرامش ما باشدو بعد از وفات حضرت رسول کسی دارای چنین خصوصیت و ویژگی نیست. پس پرداخت زکات به دولت مرکزی واجب نیست. می بینیم این امر ارتداد نیست ، بلکه اصحاب به عنوان یک اصطلاح مجازی به خاطر تأویل و تفسیر نادرستی که آنها از این آیه ارائه می نمودند آنها را مر تد می نامیدند».(1)

فکر می کنم بعد از بیان این مسایل، شکی در ماهیت سیاسی این جنگ ها و قیام ها باقی نمانده باشد و اطاق لفظ ارتداد نمی تواند ماهیت سیاسی این جنگ ها را بپوشاند.

——————————-

منبع : اسلام و جنگ و جهاد / نویسنده : دکتر محمد عماره / مترجم: دکتر احمد فلاحی / نشر احسان

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا