کشف انگیزه های غرور و فریب در انسان
کشف انگیزه های غرور و فریب در انسان
نویسنده: امام محمد غزالی / مترجم: مصطفی اربابی
در اینکه مسلمانان اگر اوامر خدا را بجای نیاورند و به شهوات آلوده گردند اگر چه در زبان و عقاید مسلمان هستند ولی در غرور با کفار شریک می باشند.
مسلمانان که با زبان و عقاید خود ایمان آورده اند،اگر اوامر خدا را که همان اعمال صالحه می باشد بجای نیاورند، و آنرا ضایع سازند و به شهوت آلوده گردند، در واقع در این نوع فریب و غرور با کفار شریک هستند.
پس زندگانی دنیا عامل فریب هر دو گروه از مومنین و کافرین می باشد.
اما فریب خوردن کافرین درباره خداوند متعال،مثل قول بعضی است که در مورد خود می گویند و آن را بر سر زبان دارند: اگر خدا دوباره ما را پس از مرگ به شکل اول در آورد، همچنان که در این دنیا از دیگران در امور دنیا جلو هستیم در آخرت نیز در این امر ما سزاوارتریم، بطوریکه خداوند داستان آنها را خبر داده است:( وَمَا أَظُنُّ السَّاعَهَ قَائِمَهً )
(گمان نمی کنم که این بوستان نابود گردد،و گمان ندارم که قیامت قائم گردد.)
سبب این فریب همان اقتدای در قیاس و استدلال به ابلیس است،زیرا که جون به نعمت های پروردگار،که در دنیا به آنان داده شده می نگرند آخرت را نیز بدان قیاس می کنند و چون می بینند که در دنیا عذابشان به تاخیر افتاده،عذاب آخرت را نیز چنین می پندارند،چنانکه خداوند متعال از آنان خبر داده است که می گویند:( لَوْلَا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ)
(چرا خداوند به به سبب آنچه می گوییم ما را عذاب نمی کند.)
و چون به سوی مومنین نظر می اندازند و آنان را فقیر می بینند،مسلمانان را حقیر می یابند و می گویند:( أَهَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنَا)
(آیا از میان ما خداوند بر این گروه منت و احسان کرده است؟) و می گویند:( لَوْ کَانَ خَیْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَیْهِ )
(اگر مسلمانی بهتر می بود این گروه از ما در ایمان سبقت نمی گرفتند)
و ترتیب قیاس و استدلالی که در قلب هایشان نقش بسته این است،که آنان می گویند:چون خداوند ما را در دنیا از نعمت برخوردار کرده است و ما را مورد احسان خود قرار داده است پس ما کسانی هستیم که خدا ما را دوست می دارد،بنا بر این هرکس را که خدا دوست بدارد، او را از نعمت های خود برخوردار می سازد.
در حالیکه حقیقت این نیست بلکه ممکن است شخص مورد احسان خدا قرار گیرد،ولی خدا او را دوست ندارد و چه بسا که احسان الهی باعث هلاکت و نابودی او گردد، و به مرور کارش را بسازد.و این بخاطر فریبی است که او در باب خداوند متعال خورده است،از این رو است که رسول خدا (ص)فرموده است:خداوند پرهیز می دهد بنده مومن خود را،از دنیا،چنانکه یکی از شما مریض خود را از غذا و نوشابه پرهیز می دهد،در حالی کهاو را دوست می دارد.
و اصحاب بصیرت چنین باور داشتند، که چون دنیا بر آنان روی می آورد، غمگین می شدند، و چون فقر به آنان روی می کرد شادمان می شدند و می گفتند: مرحبا به شعار صالحین.
خداوند فرموده است(فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ )
(پس اما آدمی را چون پروردگارش به رنج و غمی امتحان کند، سپس کرامت ونعمت به او ارزانی دارد……)
(أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَبَنِینَ نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ بَلْ لَا یَشْعُرُونَ )
(آیا می پندارید که آن مال و فرزند که ارزانیشان می داریم،برای آن است که می کوشیم خیری به آنها برسانیم؟نه.بلکه آنان در نمی یابند.)
(سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ )
(پایه پایه خواهیم کشید که این جماعت را به عذاب از آنجا که نمی دانند و مهلت خواهیم داد ایشان را که همانا کید من محکم است.)
(فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَهً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ)
(پس چون فراموش کردند آنچه پند داده شد ایشان را به آن،گشودیم بر آنان درهای همه چیز را،تا آن هنگام که شادمان گردیدند،به آنچه بدانان داده شد. پس ناگهان آنان را مورد مواخذه قرار دادیم بطوریکه ناامید شدند.)
آری کسیکه به این مظهر فریبندگی ایمان دارد بخدا ایمان نمی آورد،و بدیهی است که منشاء این غرور جهل درباره خدا و صفات او است.هر کس خدای را بشناسد از مکر او در امان نمی باشد،مگر این گروه فرعون و هامان و نمرود را نمی نگرند،که چگونه خداوند ثروتها و امکانات فراوانی را بدانان بخشید،و آنگاه از عذاب خدا در امان نماندند.
خداوند مردم را از عواقب گناه و فساد برحذر داشته و به آنان اعلام نموده که او تعالی می تواند زمینه نابودیشان را فراهم آورد:(أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلَا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ )
(از مکر خدا ایمن نمی گردد،مگر قوم زیانکار)و خداوند فرموده است(وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ)
(و کافران به مکر متوسل گردیدند و خداوند نیز با آنان از مکر کار گرفت،و خداوند قویترین و بهترین ماکرین است.)
( فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا)
(پس مهلت ده کافران را،فروگذار ایشان را اندکی)
بنابراین مواظب باش که چه بسا خداوند تو را با نعمت نوازش می کند،اما این نعمت سرانجام برایت عامل نابودی و عذاب می گردد.
در بیان قول کسانی که فساد می کنند و می گویند خدا غفور و رحیم است.
و اما غرور اهل عصیان از مومنین،که می گویند که خدا بخشنده و مهربان است و ما به عفو او امیدواریم ،آنان بر این گفته توکل کرده و از انجام اعمال اهمال ورزیدند.
این گفته در بخش امیدواری، در دین ستوده شده است،و رحمت خدا فراخ و وسیع است و نعمت او تعالی همگان را شامل می شود، و کرم و بذل او عام است و ما مومنان موحد با توسل به ایمان و کرم و احسان از پیشگاه او تعالی آرزوی عفو داریم.
چه بسا که منشاء این امیدواری در عین عصیان،دستاویز قرار دادن پدران و مادرانشان باشد،و این نهایت فریب خوردن است. زیرا که آباء آنان با اینکه اهل صلاح و تقوی بوده اند،در عین حال از خشم خدا هراسناک نیز بوده اند،و بلکه ابلیس قیاس و استدلال نادرست آنان را در نظرشان زیبا جلوه داده مبنی بر اینکه،چون شخصی فردی را دوست بدارد،حتما"فرزندان او را نیز دوست می دارند.و از آن جائیکه خداوند پدران شما را دوست داشته،پس شما را نیز دوست می دارد،بنابراین شما نیازی به طاعات ندارید.بر این اساس آنان توکل کرده و درباره خدا فریب خوردند و بیچارگان ندانستند که نوح (ع) خواست تا فرزندش را در کشتی سوار کند ولی خدا او را منع فرمود و فرزندش را بدتر از سایر قومش غرق گردانید.
و این گروه ندانستند که پیامبر(ص)از خداوند درخواست کرد،که در زیارت قبر مادرش و استغفار برای او به حضرت اجازه دهد و خداوند به او اجازه زیارت قبر مادرش را داد و لی اجازه استغفار نداد.
و هم قول خدا را فراموش کرده اند:( وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى)
(هیچ گنهکاری گناه کسی دیگر را بر نمی دارد)
(وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى )
(و برای انسان نیست مگر آنچه خود تلاش کرده است)
همانا کسیکه می پندارد به وسیله تقوای پدرش نجات خواهد یافت مثل آن است که گمان کند با غذا خوردن پدرش او سیر می شود،و یا با نوشیدن پدرش او سیراب می گردد.
تقوا فرض عینی است که پدر نمی تواند به جای فرزندش آن را بجای آورد.و در موقع پاداش تقوا انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندش فرار می کند،مگر بر سبیل شفاعت.
و اینان قول رسول خدا (ص)را فراموش کرده اند که فرموده است:(زیرک کسی است که نفس خود را پایین آورد و برای پس از مرگش کاری کند. و ناتوان و درمانده کسی است که از خواهشات نفسانی خود پیروی کند.و آنگاه از خدا امید عفو داشته باشد.)
و خداوند فرموده است:(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ)
(همانا آنان که ایمان آورده اند و آنانکه هجرت کرده اند و در راه خدا به جهاد پرداخته اند آن گروه رحمت خدا را امید می دانند،و خدا بخشاینده و مهربان است.)
(جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ)
(این جزائی است که به آنان در مقابل آنچه انجام داده اند داده می شود.)
آیا امیدواری جایز است،مگر پس از آنکه عمل پیش ازآن تقدیم گردد؟
بدون شک اگر پیشاپیش رجاء و امید عملی تقدیم نگردد،این امیدواری غرور و فریبی بیش نیست،و مقصد از اینکه در شریعت امید ستوده شده این است،که خوف و حرمان را متعادل گرداند،و در این تعادل فائده ای است که قرآن کریم آن را بیان فرموده و در افزایش امید همراه عمل ترغیب و تشویق کرده است.
در بیان اشتباه کسانی که معصیت می کنند و با اندک طاعتی امید عفو دارند.
گروه دیگری از مردم نیز وجود دارند که در فریب خوردن همانند گروه بیان شده می باشند.و با هم نزدیک هستند،ولی این گروه برخی طاعات را بجای می آورند و در گناه نیز غوطه می خورند،اما معاصیشان بیش از طاعتشان است،و با این حال توقع مغفرت را دارند و گمان می کنند که کفه حسناتشان بر بدیهای آنان غالب خواهد شد.این غایت جهل است،و مثل آن است که کسی را می بینی چند درهم پول که از راه مشروع گرد آورده صدقه می کند،ولی در مقابل چندین برابر آن از اموال مردم و اموال غیر حلال و یا شبهات را به جیب می زند. و چنین امید می دارد که اگر ده درهم را در کفه ای قرار دهد و در کفه دیگر هزار درهم بگذارد،آن ده درهم بر هزار درهم غالب گردد،و این امید نهایت جهل و نادانی است.
در بیان اشتباه کسانی که گمان دارند طاعتشان بیش از معاصیشان است .
برخی از مردم هستند که گمان دارند،طاعتشان بیش از معاصی آنان است،این پندار از آنجا سرچشمه می گیرد،که شخص خود را بازخواست و محاسبه نمی کند،به معاصی خود توجه ندارد،اگر عبادتی انجام دهد آن را بر می شمارد و حفظ می کند،مثل کسی که با زبانش به تسبیح خدا می پردازد و هر شبانه روز مثلا" صد یا هزاربار وردی را می خواند و سپس به غیبت مسلمین می پردازد و در طول روز به آنچه مورد رضای خدا نیست زبان می گشاید.
این شخص به فضیلت تسبیح و ذکر توجه می دارد و لی از عواقب خطرناک دروغ و خبرچینی و نفاق غفلت می کند و این خود فریب و غرور است، زیرا که حفظ زبان از معاصی بیش از گشودن آن به تسبیح مورد تاکید قرار گرفته است و سبحان الله از کسی که ما را از آگاهی باز می دارد.
_________________________________________
منبع: کشف انگیزه های غرور و فریب در انسان / مولف: امام محمد غزالی / مترجم: مصطفی اربابی
تنظیم برای نوگرا: باران