اندیشه

تعامل میان تسنن و تشیع با الگوی عملی از صلاح الدین ایوبی

تعامل شیعه و سنیتعامل و همزیستی میان تسنن و تشیع  با الگوگیری از صلاح الدین ایوبی

نویسنده: محمدبن مختارالشنقیطی/ ت رجمه: حسین تیموری

در مخاصمه مذهبی موجود امروز در عراق و تمام منطقه، تاریخ به روشی گزینشی و فهم نادرست بازخوانی می شود و هر یک از دو طرف متخاصم از شیعه و سنی بطور مساوی هیزم لازم جهت برافروختن آتش جنگ را تهیه و دیگری را منبع شر و فساد معرفی کرده تا جنایتهای خونینی را که مرتکب می شود ـ و هیچ عقل و دینی آن را جائز نمی شمارد ـ توجیه کند.

 

با این عینک بدبینی اهل سنت در نگاه (برخی) شیعیان، وهابی، ناصبی و دشمنان خاندان نبوت اند که باید انتقام شکست ها و ظلم هایی که اهل بیت در قرن اول هجری متحمل شده اند را از آنان گرفت.

 

شیعه نیز در نزد (عده ای از) اهل سنت رافضیان و باطنیانی هستند که تظاهر به اسلام کرده و قلباً کافر می باشند و از پشت به اسلام خنجر می زنند و به عنوان ستون پنجم در داخل امت اسلامی به دشمن خدمت می کنند.

 

در این فضای پر از تنفر و حقد و کینه ی کور، دو طرف فراموش کرده اند که تاریخ اسلام سرگذشت جدال و جنگ بین تشیع و تسنن نیست و دو طرف با وجود اختلافات فکری و فقهی عمیق، در شرایط خاص و زمانی که امت از طرف دشمنانش مورد تجاوز و غارت و چپاول قرار گرفته بارها (باهم) در (یک)سنگر علیه دشمنان جنگیده اند.

 

چنانچه این مذهبی های جنگ طلب از حکمت و رحمت در تعامل با برادر مسلمانی که برخی از مسائل عقیدتی یا روش اجرای بخشی از شریعت با او اختلاف نظر داریم غفلت ورزیده اند.

 

در این مقاله گزیده ای از تاریخ رهبر و فرمانده بزرگ، صلاح الدین ایوبی که نزد همه مسلمانان از جایگاه ویژه ای برخوردار است را برای هر دو گروه یادآور می شویم.

 

عصری که صلاح الدین در آن زندگی می کرد از نظر پایمال شدن سرزمین اصلی مسلمانان و هجوم و همدستی دشمنان و اختلاف و تفرقه مسلمانان کاملا مشابه عصر و زمان ما بود. اما صلاح الدین ایوبی با شجاعت و اراده ای محکم از یک طرف و حکمت و رحمت از طرف دیگر توانست بیت المقدس را از چنگ صلیبیان باز پس گیرد و مصر را از شرشان نجات دهد و در زمانه ای که انسان موحد و یاریگر کم یاب، و انسانهای تفرقه افکن و افسرده دل، بسیار بودند امت اسلام را متحد و یک پارچه سازد.

 

صلاح الدین این کار بزرگ را با اتکاء بر درک درست از اولویتها و فهم عمیق شرائط خاص که باید در آن از هدر رفتن توان امت در جنگهای کلامی و درگیریهای جانبی جلوگیری کرد انجام داد.

 

آنچه هم اکنون در نظر است از تاریخ بیاموزیم بازخوانی و تبیین تعامل صلاح الدین با حاکمان دولت علوی و فاطمی در مصر است که در مخالفت با خلفای عباسی خود را خلیفه خواندند و با ابراز مذهب عقیدتی و فقهی خویش بر جمهور امت خروج نمودند. کاری که هیچ طائفه مسلمان معتبری در تاریخ انجام نداده بود و چنان اهل سنت را در مصر تحت فشار قرار دادند که خواندن صحیح بخاری جرم به حساب می آمد!

 

با وجود همه، چنانچه گذشت تعامل صلاح الدین با این دولت سرکش بر منطق غیر مذهبی استوار بود او بر اساس درک عمیق شرائط خاص که امت در آن می زیست و بین خطر هجوم اژدهای صلیبی از شمال و پیشرفت ویرانگر مغول از شرق در محاصره قرار داشت فعالیت می کرد.

 

روش حکمت، رحمت و قدر دانی:

 

اولین مسئله قابل توجه در این میان درخواست کمک خلیفه فاطمی شیعی در مصر از حاکم سنی مذهب شام نورالدین زنگی است این درخواست راه ورود صلاح الدین به مصر را باز کرد او به وزارت دولت فاطمی دست یافت و بدون توجه به اختلاف مذهبی بین دو طرف سالیان متمادی زیر پرچم دولت فاطمی با صلیبیان جنگید.

 

همچنین زمانی که کفه ترازوی قدرت به نفع صلاح الدین سنگینی کرد و به فرماندهی کل نیروهای مسلح تبدیل شد و در پایان بعد از وفات «عاضد» خلیفه فاطمی به پادشاهی مصر و شام دست یافت، تعامل همراه حکمت، رحمت و قدردانی او با رهبران و بزرگان فاطمی قابل تأمل و توجه می باشد.

 

ابن شداد، دبیر مورخ و سیره نگار ویژه صلاح الدین در کتابش «النوادر السلطانیه و المحاسن الیوسفیه» ص ۲۸۰ـ۲۸۱ و ابوشامه در کتابش «الروضتین فی تاریخ الدولتین » ص ۳۶۲ ـ ۳۶۳ برخی از حوادث و وقایعی را ذکر می کنند که بیان گر حکمت و وسعت نظر و رعایت برادری اسلامی از جانب صلاح الدین است. برادری اسلامی که جز با سقوط اسلام از بین نمی رود.

 

ابن شداد می گوید: زمانی که نورالدین زنگی، صلاح الدین را از شام به مصر فرستاد به او دستور داد برای خلفای عباسی بر منابر دعا کند این کار به معنای پایبندی و بیعت و فرمان برداری از عباسیان و مخالفت با رقیبان فاطمی آنان بود اما صلاح الدین به جهت پرهیز از فتنه و ایجاد اختلاف از اجرای این دستور خودداری کرد.

 

 ابوشامه این مطلب را بیشتر توضیح داده و می گوید: صلاح الدین به دلیل امکان شورش اهل مصر و عدم پذیرش موضوع از اجرای دستور پوزش خواست.

 

وقتی که نورالدین اسرار ورزید که صلاح الدین دستورش را اجرا کند، صلاح الدین انتظار کشید تا عاضد خلیفه فاطمی مریض شده و از حضور در نمازها و اداره جامعه باز ماند آن گاه دستور نورالدین را اجرا کرد. اگر او در زمان صحت و قدرت خلیفه این کار را می کرد دروازه جنگ داخلی بین مسلمانان مصر باز می شد.

 

زمانی که عاضد کمی پس از اجرای دستور نورالدین توسط صلاح الدین، وفات کرد؛ صلاح الدین از اینکه بیشتر صبر نکرده و در اجرای دستور عجله نموده پشیمان شد. ابو شامه علت پشیمانی صلاح الدین را از زبان خودش بیان کرده و می گوید: صلاح الدین گفت: اگر می دانستم که خلیفه در این بیماری وفات می کند تا وقت مرگ اسم او را ازخطبه  نمی انداختم.

 

قبل از مرگ، عاضد کسی را از صلاح الدین مهربانتر و مورد اعتمادتر نیافت و با وجود اختلاف مذهبی فرزندان خود را به او سپرد و جهت اکرام و اعزاز آنان به او سفارش کرد.

 

ابوشامه می گوید: ابوالفتوح فرزند عاضد به من گفت که پدرش در مرض وفات صلاح الدین را به حضور طلبید و ما را هم احظار کرد همه فرزندان او صغیر بودند و به صلاح الدین در مورد ما سفارش کرد و صلاح الدین نیز ـ خدا رحمتش کندـ ما را سرپرستی، اکرام و احترام کرد.

 

 بر اساس روایت ابن شداد  صلاح الدین جهت اجرای سفارش عاضد خانواده او را به مکانی در قصر شاهی منتقل و کسانی را مکلف به حفاظت و رسیدگی به آنان کرد. ابوشامه نیز بر حسن معامله صلاح الدین با افراد خانواده خلیفه فاطمی تاکید کرده و می نویسد: خانواده عاضد را به مکانی مجزا انتقال داده و افرادی را به حفاظت و رسیدگی به آنان مأمور ساخت و فرزندان، عموزاده ها و فرزندانشان را در ایوان قصر جای داد و برایشان خادمانی مقرر کرد.

 

ابوشامه از ابوالفتوح فرزند عاضد نقل کرده که صلاح الدین او را در «داربرجوان» در محله منسوب به خود در قاهره در منزلی بزرگ اسکان داده و زندگی آنان در آن منزل به خوشی می گذشته است. تشکر و قدردانی و احساسات انسانی باید اینگونه بوده و از مرز  محدوده تنگ اختلافات مذهبی و طائفه ای بگذرد.

 

وقتی خلیفه فاطمی وفات کرد صلاح الدین از درگذشت مخالف مذهبی خود  خوشحال نشد و مانند افراطیون مذهبی امروزی خوشحالی نکرد بلکه به عزا نشست و غمگین شد و گریه سر داد و به زیبایی و خوبی مراسم تکفین و تدفین او را ـ بر اساس آن چه ابن شداد گفته است ـ انجام داد.

 

صلاح الدین فراموش نکرد که این عاضد بود که او را به وزارت مصر منصوب نمود و به او اعتماد کرد و پرچم دفاع از مصر در مقابل صلیبیان را به او سپرد.

 

میدان فکر و اندیشه، نه میدان جنگ و درگیری

 

صلاح الدین شدیداً به مذهب اهل سنت اعتقاد و التزام داشت همچنین از میان مذاهب اهل سنت طرفدار و پایبند مذهب شافعی بود با وجود آن به وحدت امت اسلامی ایمان کامل داشت و علاقمند حفظ ارتباط با خلافت عباسی به رغم ضعف و سستی آن به عنوان رمز وحدت جهان اسلام بود.

 

اما فاطمی های مصر در مذهب شیعی خود که تندترین و غالی ترین نوع تشیع بود و از باورهای جمهور مسلمانان بسیار فاصله داشت تعصب داشتند و با خلافت عباسی در بغداد شدیداً در حال رقابت و مخالفت بودند آن هم در زمانی که امت در مقابل امواج خروشان و ویرانگر صلیبیان در شمال و غرب نیازمند وحدت و همکاری بود.

 

صلاح الدین بر این درک و باور بود که اختلاف بین افراد یک امت باید در میدان فکر و اندیشه و نه در میدان جنگ و درگیری حل شود و این اختلاف در گذر قرن ها هرچند بزرگ و متراکم گشته و از فروع به اصول سرایت کند همچنان اختلاف در میان یک خانواده به حساب می آید و تعامل با آن جز با گفتگوی مبتنی بر برهان و دلیل به مصلحت نیست.

 

صلاح الدین با این رویکرد مهربانانه و حکیمانه توانست چهره مصر را از کشوری که تفکر شیعی برآن حاکم بود به کشوری با حاکمیت تفکر اهل سنت تبدیل کند بدون اینکه جامعه را وارد جنگ فرسایشی مذهبی بین شیعه و سنی نماید.

 

برنامه صلاح الدین این بود که با روشی نرم و آرام و بدون درگیری و غوغا، فضای فکری و فقهی حاکم را تغییر دهد بنا بر این در مصر، شام و فلسطین مدارسی بر اساس تفکر اهل سنت تاسیس کرد که مدرسه الناصریه ، القمحیه، و السیفیه در مصر و مدرسه الصلاحیه در دمشق و مدرسه ای با همین اسم در قدس از جمله آن مدارس است.

 

از جایی که دانشگاه الازهر یکی از دستاوردهای مهم فاطمی ها و خاستگاه دولت فاطمی و مرکز ایدئولوژی آنان به حساب می آمد برای صلاح الدین این امکان نبود که آن را از بین ببرید یا از زیر سرپرستی فاطمی ها و فقهای هوادار آنان درآورد بنا براین برنامه دور زدن آنان را در دستور کار قرار داد و با این موسسه بزرگ با حکمت تعامل کرد.

 

صلاح الدین خطبه جمعه که در آن روزگار رمز حاکمیت و دلیل مشروعیت به حساب می آمد را از دانشگاه الازهر به دانشگاه الحاکم در قاهره منتقل کرد و الازهر را که تفکر فاطمی بر آن حاکم بود در حاشیه قرار داد و با زرنگی و حکمت و بدون اینکه با نیروهای دینی مرتبط با نظام قدیم وارد برخورد همه جانبه شود آنان را دور زد.

 

بازخواست بر اساس عملکرد نه مذهب

 

 وقتی گروهی بر صلاح الدین شوریدند و تلاش کردند او را طرد نموده و حاکمیت فاطمیان را باز گردانند و با صلیبیان ارتباط برقرار نمودند، صلاح الدین با آنان بر اساس عملکرد و نه فکر و مذهب، با قاطعیت برخورد کرد.

 

بر خلاف آن که برخی امروز تلاش دارند آن مقطع از تاریخ را صرفا با نگاه مذهبی مورد مطالعه قرار دهند در میان کسانی که بر صلاح الدین شوریدند برخی بر مذهب اهل سنت و برخی بر مذهب شیعه تعصب داشتند.

 

ابن عماد حنبلی در شذور الذهب روایت می کند که فقیه عماره بن علی مذحجی ادیب زبردست در میان کسانی بود که بر علیه صلاح الدین شورید و خواست نظام فاطمی را برگرداند در حالی که او یک سنی متعصب بود.

 

عماره بن علی در خدمت دولت فاطمی بود تا صلاح الدین به حکومت رسید ابتدا او را ستایش کرد و پس از آن برنامه ریزی هایی کرد و با رهبران متعصب فاطمی جهت بازگرداندن حکومت آنان هم دست شد و آنان هشت نفر بودند، گزارش توطئه شان به صلاح الدین رسید و او آنان را در ماه رمضان به دار آویخت (ابن العماد: شذرات الذهب فی اخبار من ذهب ۶/۳۸۷)

 

شورشهایی دیگر هم روی داد که سعی داشتند حکومت فاطمیان را برگردانند و صلاح الدین با قاطعیت با آنان برخورد کرد اما او مردم را بر اساس عملکرد و نه مذهب شان مورد بازخواست قرار می داد. او شیعه را به دلیل شیعه بودن یا سنی را به دلیل سنی بودن نکشت بلکه کسانی را کشت که سعی داشتند نظامی فاسد و از بین رفته را باز گردانند که از حمایت و دفاع از امت ناتوان بوده و وحدت کلمه آن را از بین برده بود.

 

در میان کسانی که علیه صلاح الدین توطئه چینی می کردند سنیان و شیعیانی بودند که وجدان خود را از دست داده و برای بازگرداندن قدرت و نفوذ خود در مصر دست خود را به سوی صلیبیان که برای نابودی امت اسلام روزشماری می کردند دراز کرده بودند. صلاح الدین فکر را با فکر، فقه را با فقه و شمشیر را با شمشیر جواب داد و این است عدالت و حکمت.

 

درس هایی برای حال و آینده

 

روش تعامل صلاح الدین با حاکمان فاطمی و تفکر شیعی فاطمی در مصر برای اهل سنت و تشیع درس ها و اندرزهایی در بر دارد که به طور خلاصه به مهمترین آنان اشاره می کنیم:

 

اول: صلاح الدین با فطرت سالم خود فهمید که رابطه دوستی و برادری بین افراد یک امت و با اختلاف مذهبی و طائفه ای هر چند بزرگ شود، از بین نمی رود بنا بر این در مقام وزارت فاطمی ها انجام وظیفه کرد و زیر پرچم آنان بدون توجه و تبعیض بین شیعه و سنی با صلیبیان جنگید زیرا پروژه و برنامه او نجات تمام امت بود و این برنامه از منافع هر شیعه یا سنی بزرگتر و برتر بود.

 

دوم: صلاح الدین به این درک و فهم رسیده بود که اسلام منهای حکمت و رحمت اسمی بدون مسمی است بنابراین در تعامل با مخالفان فاطمی خود راه حکمت و رحمت را پیمود و بر خلیفه مریض فاطمی دل سوخت و بعد از وفاتش به عزا نشست و وصیت او را در مورد اکرام و حفاظت فرزندانش عملی نمود.

 

سوم: صلاح الدین فکر مخالف را با فکر رقیب آن و توطئه های نظامی را با شمشیر قاطع جواب داد زیرا او بر این باور بود که فکر و اندیشه می تواند با نیروی فکر و اندیشه مقابله کند و با جرم و جنایت باید با قدرت قانون مقابله کرد انصاف نخواهد بود که کسی بخاطر داشتن و یا پذیرش فهمی مغایر اسلام و یا حتی ترک کلی اسلام مورد شکنجه، اذیت و آزار و قتل قرار گیرد.

 

چهارم: صلاح الدین جهت تغییر تفکر رایج، به سوی آنچه مورد نظرش بود راه آسان گیری و سیاست گام به گام را برگزید زیرا سخت گیری و مخالفت شدید با مسلمانان مخالفی که به برخی بدعتها آلوده شده اند بدون رعایت لطف و نرمی لازم و نگاه به آینده و نتایج احتمالی، زخم را عمیق تر و جدایی را بیشتر می نماید بدون آن که اشکالی را برطرف ساخته یا مصلحت مورد نظر را محقق سازد.

 

پنجم: صلاح الدین مرد عمل بود نه جدل، زیرا می دانست که درنگ کردن طولانی و غرق شدن در اموراختلافی توان داخلی را از بین می برد. بنابراین در جهت نجات امت از حالت اضراری و فوق العاده ای که در آن بسر می برد با کار مثبت در میدان فکر و جنگ تلاش کرد و توان خود را در عرصه ی اختلافات و مجادلات نظری به هدر نداد.

 

با این رویکرد حکیمانه و روح پاک و بزرگوار صلاح الدین نام خود را در میان چهره های ماندگار تاریخ به عنوان فرمانده و رهبری مهربان نسبت به افراد ملت خود و حریص بر منافع آنان که با نرمی، لطافت، حکمت و رحمت، فقه و فکر آنان را اصلاح کرده و روح خود را فدای شان می سازد و اختلافات جزئی چشم او را از دیدن منافع کلی و ملی و فهم و درک حالت اضطراری که امت در زمانش مانند زمان ما در آن بسر می برد کور نکرد، ثبت نمود.

 

آیا کسانی که روزانه روح و جان خود و برادران خود را در کاروانهای مرگ بغداد نابود می سازند این حکمت و رحمت را از این فرمانده همیشه جاوید که در عراق متولد شده و تمام محاسن و فضایل اهل عراق اعم از عرب، کرد، شیعه و سنی را در شخصیت خود جمع کرد، می آموزند؟

خدایا! مسلمانان را به راهی که مصلحت آنان و رضای تو در آن است هدایت فرما.

منبع: الجزیره

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا