جدال میدان تحریر و جنگ اجزاب مصر، چرا و تا کی؟
جدال میدان تحریر و جنگ اجزاب مصر، چرا و تا کی؟
نویسنده: استاد عبدالعزیز مولودی
بهار عربی، انفجار ناکامی و پوستاندازی خاورمیانه برخی تعبیرها در مورد تحولات صورت گرفته در کشورهای عربی طی چند ماه گذشته بوده و حاکی از وجود خواست تغییر در نسل جوان و درگیر در بحرانهای بیکاری و هویت سیاسی بود و هست. در میان کشورهای عربی درگیر در این بحرانها، مصر جایگاه خاصی داشته و دارد. تحلیل تأثیر وقایع مصر از ابتدا تا حذف حسنی مبارک از قدرت و پیروزی جنبش اجتماعی – سیاسی مردم مصر به شیوههای مختلف صورت گرفته است و موافق و مخالفان هرکدام در این باب سخن گفتهاند. از این تحولات به بیداری اسلامی هم تعبیر شده است و به نظر میرسد که دورترین تعبیر از تحولات یادشده است.
آنچه در کانون خواستههای عمومی مردم قرار داشت، عبارت بود از صرف برکناری رژیمهای خودکامهای که با اعمال قدرت اقتدارگرایانهی خود، زمینهی سرخوردگی و یاس نسل جوان را فراهم ساخته بودند. سرنوشت اقتدارگرایانی چون صدام حسین در عراق و فروپاشی سریع بن علی در تونس، ایدهآل فروپاشی سیاسی حسنی مبارک را در میان جوانان از طریق تجمعات خیابانی در میدان تحریر تحقق بخشید. اگر چه این امر موجب خوشحالی مردم مصر شد، اما طلیعهی تحول دیگری را در درون داشت که به نظر میرسد برای آیندهی مصر امر چندان خوشحال کنندهای نباشد. در این یادداشت تلاش میشود تا از این زاویه تحولات مصر مورد بررسی قرار گیرد.
چند ویژگی مهم در تحولات مصر قابل بحث است که شاید مهمترین آنها تـأخر جدی احزاب سیاسی مصر از جوانان این کشور در جریان اعتراضات خیابانی میدان تحریر بود. در کشوری با سابقهی تاریخی طولانی و با وجود احزاب قدرتمندی چون اخوان المسلمین که ایفاگر نقش اپوزیسیون در دورهی حسنی مبارک بودند و از این راه بسیار مورد آزار سازمان یافته قرار گرفتند، بعید به نظر میرسید که به جای پیشتازی در جریان جنبش، چند قدم عقبتر از جوانان میدان تحریر حرکت کنند. همهی احزاب مصر کمابیش با این وضعیت روبرو بودند. زمانی سپری شد تا حرکت مردمی را احزاب درک کنند و کمکم وارد میدان تحریر شدند. شاید آنها باور نداشتند که میشود با نظامی تا بن دندان مسلح و اقتدارگرا به آسانی درگیر و پیروز شد. این اولین مشکل احزاب سیاسی و از جمله اخوان بود.
مشکل دوم وقتی بروز کرد که بنا بود انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. درحالی که بعد از پیروزی، ادامهی حرکت را میبایست احزاب سیاسی رهبری کنند، در حرکتی غیر سیاسی اخوان المسلمین که از احزاب بانفوذ مصر به شمار میرود، اعلام کرد که در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدایی نخواهند داشت. این به معنای نداشتن برنامهی سیاسی مشخص از ناحیه اخوان در جریان جنبش بود. درحالیکه تصمیم آنان مبنی بر معرفی نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری، برخلاف گفتهی قبلی آنها که در انتخابات کاندیدایی نخواهند داشت، بر ظنها افزود.
نتایج این موضعگیریهای متناقض، مواجه شدن اخوان با انشعابهایی بود که طی آن عبدالمنعم ابوالفتوح از رهبران اخوان، کسی که اعلام کرد کاندیدای اخوان در انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود و به علت موضعگیری اخوان مبنی بر نداشتن کاندیدا، از اخوان انشعاب کرد، نسل جوانتر اخوان نیز به نظر میرسد از این وضعیت ناراضی است.
در هر صورت اخوان با اعلام نامزدی نهایی محمد مرسی از حزب آزادی و عدالت منسوب به اخوان در انتخابات شرکت کرد. محمد مرسی، در انتخاباتی که بعد از پایان حکومت حسنی مبارک، رییس جمهوری پیشین مصر برگزار شد، با کسب آرای بیشتر نسبت به کاندیدای رقیب در دور دوم انتخابات به عنوان اولین رئیس جمهوری منتخب مردم به کاخ ریاست جمهوری وارد شد. در حین انتخابات اخوان با چالش دیگری نیز مواجه شد. عدهای از شخصیتهای سیاسی و احزاب رقیب این احتمال را که چون آقای مرسی بر اساس منش داخلی اخوان به رهبری اخوان- مرشد- بیعت داده است آیا میتواند حافظ منافع ملی مصر باشد یا نه؟ امری که نهایتاً به اعلام انصراف و استعفای محمد مرسی از اخوان منجر شد. در حالی که میبایست اخوان موانع پیش روی خود را در دور جدید فعالیت برطرف کند. کاری که به نظر میرسد توسط حزب آزادی و عدالت به انجام رسید. به این معنا که اخوان در چهارچوب حزب جدید بسیاری از مغاهیم محوری خود را تغییر داد تا بتواند در شرایط جدید فعالیت خود را استمرار بخشد. این در حالی است که کماکان اخوان با به کاربردن برخی مفاهیم سنتی چون بیعت با مشکلاتی از این دست مواجه است.
دکتر داود فیرحی از اساتید علوم سیاسی در ششمین همایش سالیانهی انجمن علوم سیاسی ایران که در مهرماه امسال در تهران برگزار شد، به مواردی از تغییرات صورت گرفته در سلسله مفاهیم اخوانی اشاره کردند. وی با بیان اینکه اتفاقات جدیدی در اندیشه اسلام گرایی در حال وقوع است که حاکی از نوعی چرخش در زبان دینی- سیاسی و تمایل به پیوند دین و دموکراسی در میان مهمترین جریانهای اسلام گرایی در منطقه و به ویژه اخوان المسلمین است؛ مطرح کردند که اخوان با عبور از اندیشههایی از نوع سید قطب به سمت دولت مدنی در جامعهی دینی، گفتگو با دیگران و غرب و پذیرش قواعد دموکراتیک روی آورده است. بر اساس تغییرات یاد شده مفاهیمی چون آزادی، دموکراسی، انتخابات فراگیر و غیر نخبهگرایانه، قانون موضوعه، ارادهی ملی، تعامل با غرب- و نه همپیمانی با آن- برخی از مفاهیم جدیدی هستند که به شبکه مفاهیم اخوانی افزوده شده و بر پایهی این تحلیل قدرت تئوریپردازی را به اخوان میدهد.
گروههای مخالف اخوان نیز البته با مشکلاتی روبرویند. از جمله ائتلاف جبهه نجات ملی، که بخش بزرگی از مخالفان فعلی دولت منتخب را شامل میشود، از احزاب کوچکتری تشکیل شده است که هیچیک به تنهایی قادر به کسب آرای قابل توجه مردم – به اندازهای که اخوان میتواند- نیستند و اتفاق نظری هم درمورد مواضع سیاسی با یکدیگر ندارند. حتی نوع مواجه آنها با این واقعیت که در هر انتخابی اگر آنها هم بتوانند از اخوان پیشی بگیرند، اما به دلیل نفوذ اخوان ناچاز از تشکیل دولت ائتلافی با آنها خواهند بود؛ بگونهای است که درصدد مچگیری از اخوان هستند تا نوعی مشارکت مبتنی بر مصالح عمومی مردم بر پایه الگوی رفتار دموکراتیک. به عنوان مثال دکتر محمد ابوالغار، پزشک نامی بیماریهای زنان، ۷۰ ساله و رئیس حزب سوسیال دموکرات مصر که سالها حزب حسنی مبارک را در جمع احزاب انترناسیونال به عنوان عضو در کنار خود داشتند و بعد از فروپاشی وی، رأی به اخراج آن دادند از مبارزه دائمیاش علیه اخوان المسلمین صحبت میکند و از رودررویی با آنان در دانشگاه. چنانکه از زبان وی نقل شده است: «من نه به شفیق رأی دادم و نه به مرسی؛ ولی پیروزی شفیق به خشونت و شورش جدیدی منتهی میشد که این بار رهبری آن با اخوان المسلمین میبود. تشکیل دولت از سوی آنان به نفع همه است، چرا که آنان مجبور میشوند وظایف ضروری را انجام دهند. در آن صورت، آنان قدمهای نادرست برداشته و بر خلاف خواستههای مردم تصمیم خواهند گرفت.» (لوموند دیپلماتیک)
در هر صورت، و در چنین شرایطی بعد از انتخابات محمد مرسی وعده داد که برای برقراری آرامش و دموکراسی تلاش خواهد کرد. در ابتدا، محمد مرسی با انجام چند حرکت موجی از رضایت را نسبت به خود برانگیخت. موضعگیری در قبال سوریه و حمایت از جنبش اعتراضی مردم آن کشور، نحوه حضور او در اجلاس سران غیر متعهد در تهران و اعلام اینکه بدنبال تشکیل دولت اسلامی نیست از جمله این حرکات بودند. در کنار اینها، حرکتهای نسجیدهای هم برداشت که به قول دکتر محمد ابوالغار بهانه لازم را به احزاب منتقد و مخالف داد.
آقای مرسی بعد از برکناری فرماندهان ارتش و برکناری دادستان کل از قوه قضاییه با صدور فرمان روز ۲ آذر، نظام قضایی را از حق زیر سئوال بردن تصمیمهایش محروم کرد و با تصویب پیشنویس قانون اساسی توسط مجلس عمدتاً اسلامگرای مصر و اعلام همهپرسی برای آن، زمینه تنش سیاسی در مصر را فراهم کرد.
فرمان آقای مرسی خشم بسیاری از مصریها را برانگیخت و عده زیادی از آنان در طی روزهای اخیر به خیابانها آمده و علیه آن اعتراض کردند. این در حالی است که هواداران آقای مرسی هم در خیابان حضور دارند. هریک برای حضور خود دلایلی دارد و حاضر نیستند که از طریق گفتگوی پیشنهادی محمد مرسی برای حل بحران اقدام نمایند.
از یک سو، محمد البرادعی، مدیر کل سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی یکی از مخالفان دولت مرسی بوده و از وی زمینه ایجاد اختیارات ویژه انتقاد کرده و همراه مردم در خیابان حضور دارد.
آقای مرسی از همه احزاب مخالف خواسته بود تا به «گفتگویی ملی» بپیوندند، اما ائتلاف جبهه نجات ملی، که بخش بزرگی از مخالفان را شامل میشود، این دعوت را رد کرد و اعلام داشت که پیش نویس قانون اساسی را نیز به رسمیت نخواهد شناخت زیرا از دیدگاه آنها پیش نویس مذکور منعکس کننده خواستههای مردم مصر نیست. علاوه بر آن منتقدان، رئیس جمهوری را به عمل کردن مثل یک دیکتاتور متهم میکنند اما مرسی معتقد است که هدفش محافظت از انقلاب مردم مصر است. مخالفان همچنین خواستار به تأخیر انداختن همه پرسی قانون اساسی شدهاند اما دولت مصر است که همه پرسی برای پیش نویس قانون اساسی طبق برنامههای پیشین، روز ۱۵ دسامبر، به اجرا در خواهد آمد. در عین حال مرسی بر اثر فشارهای وارد شده، فرمان اختیارات ویژه خود را لغو کرد اما اعتراضات خیابانی به قوت خود باقی است و حتی موجب رفتارهای خشونت آمیزی چون آتش زدن دفاتر اخوان المسلمین در شهرهای مصر شده است. محمد مرسی اجتماعات خیابانی را حق مردم میداند ولی دست زدن به خشونت را غیرقانونی دانست. ضمن اینکه از ارتش خواست برای ایجاد نظم دخالت کنند.
ارتش قدرتمند مصر نیز با صدور اطلاعیهای اخطار داده که اجازه نخواهد داد اوضاع از کنترل خارج شود و خواستار گفتگو برای حل این مناقشه شده است. به این ترتیب پای ارتش هم به منازعه باز شد.
از مرور وقایع کنونی مصر میتوان نتیجه گرفت که هنوز احزاب سیاسی این کشور در واقع نتوانستهاند رهبری سیاست و حکومت این کشور را بدست گیرند و مانند ابتدای جنبش عقبتر از مردم خیابان حرکت میکنند. شاید در حال حاضر احزاب مخالف برای بیان مخالفت خود از این وضعیت بتوانند سود ببرند، اما قدر مسلم کمکی به توسعه سیاسی، ثبات و استقرار نظم در این کشور نمیکنند.
بعد از پیروزی مردم مصر بر نظام پیشین، در یادداشتی این واقعیت را مطرح کردم که از این به بعد کار دولتهای آینده مصر بسیار دشوارتر از گذشته خواهد بود زیرا نسل جوان با دیدن هر مسألهای که باب میل آنها نباشد، به روش جنبش در میدان تحریر یا محلهای تجمع گرد میآیند و به جای طرح مسأله به طرح شعار «شعب یرید اسقاط النظام» میپردازند چنانکه اکنون در مقابل دولت جدید شعار میدهند.
احزاب سیاسی مصر و مخصوصاً ائتلاف جبهه ملی، با این واقعیت هنوز کنار نیامدهاند که اگر موفق شوند دولت فعلی را برکنار کنند ضرورتاً آنها جایگزین مرسی یا اخوان نخواهند بود. زیرا چنانکه گفته شد اینان هم با یکدیگر توافق چندانی ندارند، هم از نفوذی بیشتر از اخوان برخوردار نیستند. در خوشبینانهترین حالت به نظر میرسد آنها ناچار از ائتلاف با اخوان خواهند بود. اما این سئوال در آینده در برابر آنها قرخواهد گرفت که اگر در اعتراض به رفتار آنها جوانان قاهره در میدان تحریر گرد آمدند آیا آنرا باز هم تأیید میکنند یا اینکه به نوع دیگری با آنها برخورد میکنند. نمیدانم احزاب مخالف آیا قدرت را به زودی در اختیار میگیرند یا نه اما به ضرس قاطع میتوان گفت پیوند میان جوانان هویت یافته مصری و میدانهای تحریر به این زودیها گسستنی نیست. این امر را اگر در چهارچوب یک طرح ملی و فرا حزبی احزاب این کشور نتوانند مدیریت کنند میتوان انتظار داشت که سیاست و حکومت در این کشور بین کاخ ریاست جمهوری و میدان تحریر در نوسان خواهد بود.
نقل از وب نوشت استاد مولودی