دعوت امری قدسی و فرمانی الهی برای مؤمنین
دعوت امری قدسی و فرمانی الهی برای مؤمنین
خداوند جل و علا ، آدمی را از دو عنصر گل لجن متعفن و بدبو و روح خود
آفریده است ( … من حما مسنون ) ( کلصلصال کالفخار ) و ( نفخت یه من روحی ) .
وقتی این دو عنصر در کنار هم قرار گرفتند و با هم در آمیختند انسان با استعداد های
دو گانه خویش پدید آمد و شروع به پیمودن مسیر تکامل خود نمود انسان دو بعدی ، یکی
با تواناپیمودن راه شر و دیگری پیمودن مسیر معنویت و خیر شکل گرفت . بنابر این با
توجه به خمیر مایه وجودی انسان و خلقت او ، آدمی در اول دو مسیر قرار دارد یکی
مسیر شر و دیگری مسیر خیر است . بعد لجن ممستعفن آدمی مستعد رفتن به راه شر می کند
و بعد روحانی وی که از روح خداوند می باشد آدمی را آماده رفتن به راه خیر می نماید
. (( … فالهمها فجورها و تقواها )) . (( و هدیناه النجدین )).
آدمی در بدو تولد ، بسان یک دانه یگندم یا گیاه به صورت یک مجموعه استعداد
می باشد که آماده رشد و نمو است . اگر زمینه رشد او فراهم آید و در زمین مناسب
قرار گیرد همانند دانه گیاه شروع به رویش کرده و رشد نموده تا به حد کمال برسد و
اگر در زمین لجنزار بیفتد ، استعداد های بلقوه او به تباهی رفته ، فاسد و به هلاکت
می افتد .
خداوند آدمی را این گونه مستعد آفریده و زیمنه رشد او را فراهم کرده و در
اختیار او نهاده تا با استفاده درست و مثبت از این زمینه مساعد بتواند استعداد های
بلقوه خود را به فعلیت رسانده و به حد کمال مطلوب که همان پرورش بعد روحانی است
رسیده است و لایق لقای حضرت الوهیت و متنعم به نعمت های بهشتی شود . و این کمال
مطلوب زمانی به دست می آید که آدمی با داشتن قوه اراده به اختیار و با آزادی کامل
راه خویش را بر گزیند و شروع به پیمودن آن کند و بر این گزینش امتحان شود .
پس انسانهای با اراده و اختیار با آزادی کمال بر سر دو راهی خیر شر قرار
می گیرند تا معین شود کدام یک به راه خیر می روند و کدام یک به راه شر خواهند رفت
و با این گزینش مشخص می شود که خوبان به راه خیر و بدان به شر می روند وخوب از هم
دیگر جدا می شود . اگر اختیار و آزادی از انسان سلب شود ، این مقصود به دست نمی
آید . پس خداوند که خالق آدمیان است نخواسته و نمی خواهد که آدمیان بلاجبار بنده
او شوند و به راه عبودیت وی در آیند . بلکه مشیت او تعالهی این گونه تعلق گرفته که
بعد از تبیین و روشنگری سرنجام هر گروه از
آدمیان با آزادی کامل انسان راه بندگی او راه برگزیند و بنده او شوند تا به حد
کمال برسند . خداوند عز و جل زمینه رشد و نموی انسان را فراهم نموده و تمام
امکانات و وسایل لازم برای پیمودن مسیر تکاملی عبودیت در آختیار بشر قرار داده و
موانع و سد راه رفتن به این مسیر را از سر راه برادسته و پیامبران و رسولان خود را
بعد از پروردن انتخاب کرده است و آنها را به نزد بشر فرستاده تا راه خیر مسیر
تکاملی انسان را به وی بنماید و برایش روشن و مبین سازند که کدام راه خیر و کدامین
راه شر است و او را برای رفتن به راه خیر تشویق و ترغیب کرده و از رفتن و عرق شدن
در شر بترسانند و عواقب وخیم آن را بیان کنند و انسان را در انتخاب مسیر و سرنوشت
او آزاد بگذارند .(( لا اکراه فی الدین قدتبین الرشد من الغی )) ،(( قل الحق من
ربکم فمن شاء فلیومن و من شاء فلیکفر )) و یا اینکه به پیامبر می فرماید : ((
افانت تکره الناس حتی یکونوا مومنین )) و باز خطاب به وی ( ص) می فرماید(( و ما
علیک الاالبلاغ )) بنابر این ، خداوند خود ، راه روشن گری و تبیین راه خیر و شر به
عهده گرفته و برای آدمی روشن ساخته کدام راه خیر است و کدام راه شر ،و آدمی را
دعوت به خیر نموده و از افتادن در دام شیاطین و شرور باز داشته است ونیز انسان را
در امر انتخاب آزاد گذاشته است . کسانی که به دعوت الهی لبیک گویند و به راه خیر
درآیند اصلاح شده ، رشد کرده و به سوی تعالی تزکیه می روند .در دورانی از تاریخ که
تجربه و پیشرفت بشر به حد کافی نرسیده و بشر تابع احساست و شهوات خود بود .( دوران
شهوت پرستی ) و نمی توانست با استفاده از نصوص اصول و قواعد راه درست و آسمان را
بیابد و قادر به تعبیر نص و اجتهاد نبود ، بیشتر از آن که تعقل و تفکر نماید تابع
غرایز و احساسات و شهوات بود . لذا در این
برهه از تاریخ حیات بشر ، خداوند خود مستقیماً یک نفر از آنها را آماده و
تربیت می کرد و مسئولیت سنگین دعوت و اصلاح را به دوش ا می نهاد و در دوران
مسئولیت وی ، او را راهنمایی و هدایت می کرد و توسط یکی از فرشتگان مقرب خود با او
در ارتباط بود . بنابر این در دوران شهوت پرستی بشر ، خداوند پیامبران خود را یکی
پس از دیگری مبعوث می نمود و پیاپی آنها را نزد بشر می فرستاد تا به روشنگری
وتبیین مسیر خیر و مسیر تکاملی بندگی از راه شر و انحطاط بپردازند پیامبران یکی پس
از دیگری متوالیاً ، همراه با کتاب و شریعت مبعوث شدند و به ارشاد و راهنمایی بشر
پرداختند و در این سختی های زیاد و زخمت های فراوانی متحمل شدند .
با سپری شدن این دوران ، بشر کم کم به آن حد از اندوخته و تجربه و رشد رسید
که بتواند بر افسار شهوات لجام زند و عقل را بر شهوت غالب کند و قادر شود به تعبیر
نص بپردازد و به برداشت منطقی و مقتضی از آن دست یابد که اگر چنانچه مجموعه نصوصی
که حاوی اصول و قواعد باشد در اختیار او قرار بگیرد بتواند با اجتهاد خود به همه
چیز دست یابد که خواست شارع مقدس است . این دوران عقل گرایی که اندکی قبل از بعثت
پیامبر اسلام شروع شده بود ، با بعثت پیامبر گرامی (ص) و اتمام دوران نبوت ایشان
به حد کمال رسید و بشر این توانایی را پیدا کرد که حافظ و نگاهبان کتاب جامع و
کامل خداوند باشد و آن را از گزند تحریف و تبدیل حفظ کند و در برهه های زمان و
مطابق با آن ملزومات دینی را استخراج نماید و مسئولیت دعوت و اصلاح را بدون حضور
معلم بر گزیده آسمانی تداوم بخشد .
بر اساس این توانایی و آمادگی ، توسط نبی مرسل ، ختم رسالت و نبوت اعلام
گردید و در آخرین کتاب آسمانی به صرات اعلام گردید که محمد فرزند عبدالله آخرین
پیامبر خداست و بعد از او پیامبری نخواهد آمد و قرآن کتاب جاویدان هدایت و دعوت
است و بعد از آن کتاب دیگری نازل نخواهد شد و تا روز قیامت در دست بشر است و بر
حسب توانایی خویش باید از آن استفاده کند .
حال که سلسله ارسال انبیاء قطع گردیده ، خداوند ، امر تبیین و روشنگری و
دعوت مردم به سوی خیر را چگونه و به چه وسیله ای انجام خواهد داد؟ چون انسان ها
همیشه به ارشاد و تبیین و راهنمایی و تربیت احتیاج دارند . قبل از این مسئولیت
سنگین دعوت به خیر و ارشاد و تبیین بعهده پیامبران گذاشته می شود ، اکنون پیامبری
نخواهد آمد و آخرین پیامبر با انجام رسالتش ، کتابآسمانی کامل و شاملی را همراه با
توضیحات و تغییر و تفصیل آن در اختیار مومنین بدان گذاشته و خشم وحی را اعلام کرده
است ، امر دعوت و تداوم دینداری و روشنگری به چه نحو ادامه می یابد ؟
در آخرین کتاب آسمانی و فرمایشات آخرین رسول گرامی (ص) به تصریح آمده است
که ایمان آورندگان به او (ص) ، و پیروان او همانند خود او ، وظیفه دارند که بار
سنگین مسئولیت دعوت و اصلاح را بر دوش کشند و مردم را آگاه روشن سازند ، خیر و شر را برایشان مشخص کنند و
به سوی خیر دعوتشان دهند و از شر و منکرات باز دارند و ادامه دهنده گان راه انبیا
باشند . چرا که به حدی از رشد و کمال فکری دست یافته اند و می توانند این مسئولیت
را بدوش بکشند .
در قرآن آمده است ، همان طور که پیامبر شاهد بر مردم است شما نیز بر مردم
گواه و شاهد باشید (( و کذالک جعلناکم امۀ وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس ویکون
الرسول علیکم شهیدا ))
(( قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی …))
(( ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و تنهون عن
المنکر… ))
(( و کنتم خیراته اخرجت للناس تامرون بالمعرف تنهون عن المنکر …))
در آیات مذکوره فوق ، به پیامبر (ص) امر شده است که بگوید : م و کسانی که
از من پیروی می کنند ، بر اساس بینش و بصیرت و آگاهی به سوی خدا دعوت می کنیم و
اعلام کند که دعوت تنها کار من نیست بلکه تمام کسانی که ایمان آورده اند از من تبعیت
می نمایند ، این کار انجام می دهند و به مسلمانان دستور می دهد که بایستی امتی
باشند که به سوی خیر و صلاح مردم را دعوت نمایند و از منکرات باز دارند .
اگر چنانچه ، قبلاً فقط پیامبران ، شایسته و لایق این کار بوده اند اکنون
در ختم رسل و اتمام سلسله انبیاء ، شما بهترین گروهی هستید که بر گزیده شده اید و
شایسته و لایق می باشد که مردم را به سوی خیر و صلاح دعوت کنید و از منکرات باز
دارید . همان طور که قبلاً خداوند یکنفر شایسته را برای انجام این کار بر می گزید
اکنون شما بهترین امت و گروه را بر گزیده که بار سنگین مسولیت دعوت و اصلاح مردم
را بر دارید و بدوش کشید . پس بنابر این ، امت اسلامی ماموریت یافته که به اصلاح و
تربیت خود و دیگران بپردازد تا بتواند به عنوان (( خیر امه )) الگو و چراغی برای
هدایت و راهنمایی بشر به سوی خیر و صلاح و بندگی الهی و تزکیه و تقوا باشد .