اخوان المسلمین و خشونت
habاخوان المسلمین و خشونت
دکتر یوسف قرضاوی
یکی از اتهاماتی که به اخوان نسبت داده شده است و می شود تهمت توسل به خشونت و ترور است .زمانی که از جماعت های طرفدار خشونت و مبارزه ی مسلحانه صحبت می شود پاره ای از افراد مغرض و هوی و هوس پرست در راستای دست یابی به اهداف خود جماعت اخوان المسلمین را نیز از جمله ی آنها به شمار می آورند .
براستی این نهایت بی انصافی و تحریف آشکار واقعیت و ستم بزرگ به اخوان المسلمین است که بر هیچ کس پنهان نیست .اخوان از جهت نظری جز در زمینه های معین و با مراعات شروطی واضح که امام بناء آنها را در رسائل خود به ویژه در رسائل المؤتمر الخامس و برخی دیگر از رسائل مشخص فرموده است .اجازه ی استفاده از اسلحه را نداده اند .برخی از آن موارد عبارت اند : از مقاومت در برابر انگلیسی ها که مصر را اشغال کرده بودند و در برابر رژیم نژاد پرست و استعماری و اشغالگر اسرائیل در فلسطین .
اخوان المسلمین در سال ۱۹۴۸. م . در فلسطین با صهیو نیست ها وارد جنگ شدند .
گردانها ی اخوانی قهرمانی های بسیاری را از خود نشان دادند و شهیدان پاک باخته ای را تقدیم نمو دند که قهرمانی های آنان زبانزد همگان گردید .
فرماندهان ارتش مصر به آن قهرمانی ها و از خود گذشتگی ها شهادت داده اند .هر چند پاداش ایشان چنین شد که از میدان جنگ باز گردانیده شده و راهی باز داشت گاه هایشان نمودند ؟.
آنان نقش شایان توجه و معروفی را در جنگ کانال سوئز بر عهده گرفتند و بسیاری از جوانان دانشگاهی به ویزه الازهر در آن مشارکت داشتند که تعدادی از ایشان به شهادت رسیدند از سوی دیگر استفاده از اسلحه و رویاروی جز در میدان جنگ بسیار محدود و هدف از آن هموار نمودن ضربه به مصالح یهود و انگلیس در راستای انتقام کشتار های بسیاری بوده که توسط گروههای مسلح آنان که همه ی خط قرمز ها را شکسته بو دند انجام می گرفت .اگر همه ی اقدامات اخوان برای وارد کردن ضربه به مصالح آنه و اقدامات مسلحانه ی دیگر جماعت های امروزه در مصر و الجزایر مقایسه شود به یک صدم از آنه هم نمی رسد .
هیچ گاه دیده و شنیده نشده است که اخوان اقدام به کشتن جهانگردان و یا تعدی به قبطیان نماید یا همچن گروههای مسلح مشکوک هیچگاه به طور وحشیانه اقدام به کشتن کودکان و زنان و سالمندان ننموده اند .گروههای که به بدترین ابزار و زشت ترین روش از کشتن کودکان و زنان و راهبان که در میدان رویاروی دشمنان با اسلام دارای هیچ گونه نقشی نیستند خو د داری نمیکنند .وارد کردن اتهام به اخوان و آنها را در کنار آن گروهها ی تندرو قرار دادن غیر معقول و غیر مقبول است.
البته حوادث معروفی در رابطه با اخوان در مورد توسل او به خشونت وجود دارد که دارای شرایط و اوضاع و احوال خاص به خود بوده است حق و عدالت ایجاب می نماید که در چهار چوب زمان خویش مورد توجه قرار گیرد .ترور سیاسی توسط توسط ملی گرایان از همان زمان ترور پطرس عالی پاشا و امین عثمان و دیگران مسئله ی معروفی است و خود انور سادات یکی از کسانی است که متهم به ترور امن عثمان بوده است .
یکی از آن موارد به مسئله کشته شدن قاضی خازندار مربوط است که در شرایط نا هموار و بحرانی بر خی از جوانان احساساتی و تند رو را وادار به ترور او نمود آن اقدا به هیچ وجه با اطلاع و اجازه ی امام حسن البناء صورت نگرفته بود او این اقدام را به شدت محکوم نمود .همچنین عدالت و انصاف ایجاب می کند که این موضوع در جهار چوب زمانی خود مورد ملاحضه قرار گیرد و عوامل و انگیزه های آن به در ستی شناخته شود تا بیش از اندازه بزرگ جلوه نکند .این اقدام هیچگاه توسط اخوان تکرار نگردید ه است حتی در مورد قظات نظامی که در احکام صادره از طرف آنان بدون تردید خشن و ستمکارانه بود .
ماجرای ترور نقراشی نخست وزیر و فرماندار نظامی مصر به دنبال آن روی داد که اخوان منحل اعلام شده بود و هزاران نف از ایشان را به باز داشت گاه ها فرستاده و مرد شکنجه قرار داده اند .عده ای را تبعید و گروهی را از کار بر کنار کرده بودند حتی اخوانی های که در میدان جنگ با صهیو نیستها قرار داشتند به باز داشتگاه ها منتقل نموده بودند در آن شرایط یکی از جوانان اخوانی با همکاری برخی از دوستان خود در نیرو های ویژه اقدام به ترور او نمودند این در حالی است که امام بنائ برای جلو گیری از آن از هیچ تلا شی دریغ نورزیده بود .پیش از آن با تعدادی از مسو لین حکومتی ملاقات نموده بود و از اینکه بر خی از جوانان تندرو اخوان ممکن است به اقداماتی دست بزنند و حوادثی که نمی توان آن را پیشبینی کرد روی بدهد به ایشان هشدار داده بود .با صراحت به او پاسخ داده بودند که چکار می کنند .ممکن است نخست وزیر را ترور بکنند اما اگر الغی از بین برود الغی دیگر در طویله آماده ی بار کشی است ؟ .
پس از کشته شدن نقراشی امام بنائ را برای باز جوی و تحقیق خواندند پس از آنکه ثابت شد هیچ گونه ارتباطی با آن نداشته است ایشان را آزاد نمودند
ماجرای سوم تلاش برای منفجر کردن دادگاه تجدید نظر بود که بسیاری از پرونده ها و اوراق و اسناد مربوط به مسائل داخلی اخوان در آن قرار داشت شدیداًمورد خشم و آزردگی امام بناء گردید و بلا فاصله بیانیه ی مشهور خویش را صادر و همان موقع روزنامه ها آن را چاپ و منتشر نمودند که در آن فرموده بود :
((آنهای که اقدام به چنین کار ی کرده اند نه اخوانی هستند و نه جزو مسلمین ))
در واقع پس از ان که اخوان منحل اعلام گردیده بود مسو لیت هیچ کدام از آن حوادث بر دوش ایشان نبود زیرا اخوان وجود و حظور نداشت تا مورد باز پرسی قرار بگیرد .پس از آن هیچ حادثه ی خشونت بار دیگری جز تلاش برای ترور عبد الناصر در میدان منشیه ی اسکندریه در ماه اکتبر ۱۹۵۴. روی نداد در مورد آن هم شک و شبه های بسیاری وجود داشت حتی تعدادی از اعضای شورای انقلاب مانند حسن التهامی خود را متهم به اقدام ترور علیه عبد الناصر میکردند .
اگر تنها به ظاهر امر نگاه کنیم اخوان در مورد آن مسئولیتی ندارد و در هیچ تحقیقاتی برنامه ریزی و اقدام آن توسط اخوان به اثبات نرسیده است بلکه برنامه ریزی و اقدام به ترور او کار (هنداوی دویر )و گروه او بوده است …
به هر صورت این مسائل مربوط به تاریخ گذشته اند و پس از آن از سال ۱۹۵۴ تا به امروز توسل اخوان به خشونت و ترور به هیچ وجه به اثبات نرسیده است .این علای رغم ستم و سرکوبی های شدید ایشان و قتل رهبران آن به صورت علنی توسط دادگاه های نظامی و بر دار آویختن شخصیت های بزرگی مانند عبد القادر عوده .محمد فرغلی . یوسف طلعت . ابراهیم لطیف و …یا اقدام به کشتار دست جمعی جوانان زندانی که می توان به حادثه ی مشهور زندان طره اشاره کرد که زنان آنها را تنها به بهانه ی ایجاد تحریکات در داخل زندان جلو چشم دیگر زندانیان به گلوله بسته و بیست و سه نفر از بهترین جوانان اخوان را به شهادت رسانیدند تنها جرم آنها اعتراض به وضع نامطلوب زندان و تقا ضا برای بهبود ی و اجازه ی ملاقات با خانواده هایشان مانند سایر زندانیان بوده است .
پس از آنکه سید قطب و عبدالفتاح اسماعیل و محمد یوسف هواش را بدون آنکه یک قطره خون کسی را به زمین بریزند به شهادت رسانیدند .زیرا می گفتند که تصمیم داشته اند به اقدامات خشونت آمیز دست بزنند و آنها را به بدترین شکل مورد شکنجه قرار دادند .
علی رغم پادر میانی بسیاری از شخصیت ها در ممالک عربی و اسلامی و تظاهرات بسیاری از مردم برای عدم اجرای حکم اعدام سید قطب عبد الناصر بر اعدام او پافشاری نمود .
کسانی هم بو دند که در زیر تازیانه های شکنجه گران زندان نظامی که پس از خسته شدن یکی از آنه دیگری به یاری او می آمد و شلاق را از او می گرفت به شهادت رسیدند .بسیاری دیگر تا پایان عمر آثار شکنجه ی دژخیمان بر پیکرشان همچنان باقی مانده بود .تعدادی از آنها توانای تحمل شکنجه های طاقت فرسای آنان را نداشتند و در زیر دست و پای شکنجه ی دژخیمان وحشی جان دادند در حالی که آنان خم به ابرو نمی اوردند .
برخی از آنها را می شناختم مانند دوست گرامی استاد محمد صوابی الدیب فارغ التحصیل دانشکده ی الشرعیه که در هیا ت اعزامی الازهر برای جهاد در کانال سوئز با هم همراه بودیم .برای او توطئه چینی کردند و پس از آن مدتی را در قاهره در منزل علامه شیخ حسن مخلوف مفتی کشور مصر مخفی و به شهر جده رفته بود او را باز گردانیدند زیرا حاضر نشده که بگوید مدت زمان پیش از رفتن به جده را در کجا پنهان شده بود .به خاطر حفظ مو قعیت و رعایت سالمندی محمد حسین مفتی مصر به هیچ وجه اسمی از او نبرده بود شکنجه های طاقت فرسا را تا دست یابی به شهادت متحمل گردید و زیر دست و پای درندگان شکنجه گر جان داد .
بسیاری از مردم از اخوان المسلمین می خواستند که از افسران شکنجه گری مانند حمزه بسیونی فرمانده ی نیرو های داخل زندان نظامی انتقام بگیرند کسی که با غرور و خود خواهی بسیاری می گفت در اینجا از قانون خبری نیست و قانو ن همان چیزی است که من می گویم و انجام می دهم .حتی او با وقاحت و پستی تمام هنگامی که افراد اخوانی زیر شکنجه یا رب یا رب می گفتند می گفت: این پروردگار شما کجاست او را نزد من بیاور ید تا اور ا در سلولی زندانی کنم ؟۱.
اخوان آن دژخیم خود کامه و انصارش را به حال خود گذاشت و آنها را به دست تقدیر خداوند سپرد و تقدیر خداوند او را خوار و ذلیل ساخت زیرا در راه اسکندریه و قاهره اتومبیلش واژگون شد ه او را شناختند به هم می گفتند خدا لعنتش کند خوب به مجازات جنایاتش رسید .
خلاصه ی مطلب این است که اخوان هیچ گاه در اندیشه ی انتقام گیری از کسانی نبوده اند که به ایشان ستم کرده اند بلکه گرفتن انتقام از آنها را به خدا محول نموده اند زیرا صاحب قدرت و انتقام است و به راستی او مهلت می دهد اما هیچ گاه اهمال نمی نماید
سبحان اله چگونه چنین جماعتی را با این همه تسامح و رو حیه ی بردباری حتی با بدترین دشمنان خود می توان به خشونت طلبی و تروریسم متهم کرد .
———————————————–
منبع : اخوان المسلمین ۷۰سال دعوت ، تربیت و جهاد
مؤلف : دکتر یوسف قرضاوی
مترجم : عبدالعزیز سلیمی
انتشارات : نشر احسان