اخوان المسلمین هنوز هم می تواند پیروز میدان باشد
اخوان المسلمین هنوز هم می تواند پیروز میدان باشد
نویسنده: دکتر داوود فیرحی
دکتر داوود فیرحی استاد دانشگاه تهران و تحلیل گر مسائل جهان اسلام در گفتگو با دیپلماسی ایرانی با اشاره به تحولات اخیر مصر معتقد است که ارتش ناگزیر است که مجددا کار را به انتخابات واگذار کند و در انتخابات مجددا اخوان المسلمین امکان پیروزی دارند.
دیپلماسی ایرانی: اخوان المسلمین، پس از اولین نمازجمعه ماه رمضان به بزرگترین اجتماع خود در طی روزهای اخیر و پس از برکناری محمد مرسی، در شهرهای مختلف مصر دست زده است. اخوان المسلمین روز گذشته با صدور بیانیه ای اعلام کرده بود که «به مقاومت مسالمت آمیز در برابر کودتای نظامی خونین علیه مشروعیت مبتنی بر قانون اساسی» ادامه می دهد. دادستانی کل مصر چهارشنبه حکم بازداشت محمد بدیع، رهبر اخوان المسلمین، و شماری از اعضای ارشد این گروه را صادر کرد. «تحریک به اقدامات خشونت آمیز» در تجمع اعتراض روز دوشنبه مقابل مقر گارد ریاست جمهوری در قاهره اتهام اصلی این افراد اعلام شده است. در آن واقعه، دست کم ۵۱ نفر در اثر تیراندازی نیروهای ارتش کشته شدند که اکثرشان از اعضای اخوان المسلمین بودند. گسترده شدن اعتراضات اخوان المسلمین و حامیان محمد مرسی و هشدارهای آمریکا و سازمان ملل به ارتش مصر نشان می دهد که اوضاع چندان به نفع ارتش پیش نمی رود. آیا اخوان المسلمین می تواند مجددا به قدرت بازگردد؟ آیا در صورت ناتوانی از کسب قدرت مجددا به رادیکالیسم روی می آورد؟ اینها سوالاتی است که با دکتر داوود فیرحی استاد دانشگاه تهران و تحلیل گر مسائل جهان اسلام درمیان گذاشته ایم که می خوانید:
اخوان المسلمین از ابتدای پیدایش تاکنون چه تحولات فکری و سیاسی را تجربه کرده است؟
از دهه ۱۹۳۰ که پس از بحران خلافت و فروپاشی خلافت عثمانی اخوان المسلمین شکل گرفت تاکنون اندیشه حاکم بر این جریان دوره های متعددی را طی کرده است. به لحاظ مبنای فکری می توان گفت اخوان المسلمین در ابتدا از یک طرف به سلفی ها نزدیک بود. به این دلیل که هم در اندیشه اخوانی و هم در اندیشه سلفی یک ایده ای وجود داشت و آن هم نفی فرقه گرایی های مذهبی بود. یعنی در ابتدای کار اخوان، عبور از چارچوب های چهارگانه مالکی، حنبی، حنفی، شافعی در اندیشه آنها مطرح بود و یا بحث اختلاف اشعری و معتزلی. بنابراین جریانی بودند که مانند سلفی ها معتقد بودند که باید به کلیت اسلام بازگشت ولی به تدریج از جریان های سلفی ها فاصله گرفتند. یعنی می توان گفت از دهه ۹۰ اصلاحاتی را انجام دادند و وارد فازهای اصلاحی شدند.
بنابراین اگر فعالیت سیاسی اخوان المسلمین را بررسی کنیم به چهار دوره می توانیم دسته بندی کنیم:
دوره تاسیس که اگرچه از سال ۱۹۲۶ ایده تشکیل اخوان المسلمین در ذهن ها بود اما رسما از دو سال بعد (۱۹۲۸) در مصر تاسیس شد.
دوره بعدی در دهه های ۴۰ و ۵۰ دوره ورود به فاز نظامی گری بود که ارتش مستقلی با عنوان “جهاز الخاص” (ارتش سری) ایجاد کرد که با نزدیکی به دیدگاههای افراطی مانند سیدقطب مجددا به دیدگاههای سلفیون نزدیک شد و با دولت مصر وارد درگیری نظامی شد.
دوره بعد، دورانی است که اخوان به واسطه سرکوب و زندان به کما می رود. از دهه ۸۰ میلادی اخوان متوجه شد که راه را اشتباه می رود دست به نوعی تعدیل در اندیشه و عمل خود می زند.
مرحله آخر که از دهه ۹۰ شروع شده روند دموکراتیزاسیون است که در اخوان پیدا شده که الان هم این روند را توسعه دادند. در این دوره اخوان وارد دموکراسی و رقابت شد و تجربه مهم را در حوزه دموکراسی و حزب بدست آورد. اخوان دست به تلفیق بین نظریه های شورا در مباحث اسلامی و ادبیات دموکراتیک زد. اخوانی ها با این مبنا بیشتر به سمت دموکراسی تمایل پیدا کردند و اصولی را در نظر گرفتند از جمله وجوب شورا، نفی انقلاب های رادیکال، نفی نظامی گری و اندیشه بسیار مهم صبر و تدریج که در ادبیات آنها وجود داشت. با این تغییرات به نظر می رسد که در حال حاضر بین مسلمانان سنی اخوان دموکراتیک ترین و سازگارترین گروه و جریان با ادبیات مدرنیته است. پس اخوان دو کار مهم انجام داد؛ اول دست به اصلاح در تئوری دین شناسی خود زد و دیگر، اخوان دانش اجرایی پیدا کرد. بنابراین وقتی در مصر تحول رخ داد و دولت مبارک سقوط کرد، اخوان المسلمین به راحتی توانست فضا را دردست بگیرد و در انتخابات پیروز شود.
فکر نمی کنم اخوان به سمت رادیکالیزم پیش رود. توجه داشته باشید که وقتی از اخوان المسلمین حرف می زنیم از یک جریان کاملا یک دست سخن نمی گوییم. اخوان المسلمیمن یک مرکزیتی دارد که خیلی دموکراتیک است و به نظرم امکان این که این مرکزیت مجددا به سمت رادیکالیسم گرایش پیدا کند وجود ندارد. ولی حلقه های پیرامونی اخوان المسلمین که به مرور گرایش های دموکراتیک پیدا کرده بودند حتی گروههایی از سلفی ها که به اخوان نزدیک شده بودند ممکن است در اثر این تجربه به سمت رادیکالیزم بروند
با این وجود، این دولت دموکراتیک بیش از یک سال دوام نیاورد و به دست ارتش از کار برکنار شده است. با این تجربه آیا ممکن است اخوان مجددا به سمت رادیکالیسم پیش برود؟
فکر نمی کنم اخوان به سمت رادیکالیزم پیش رود. توجه داشته باشید که وقتی از اخوان المسلمین حرف می زنیم از یک جریان کاملا یک دست سخن نمی گوییم. اخوان المسلمیمن یک مرکزیتی دارد که خیلی دموکراتیک است و به نظرم امکان این که این مرکزیت مجددا به سمت رادیکالیسم گرایش پیدا کند وجود ندارد. ولی حلقه های پیرامونی اخوان المسلمین که به مرور گرایش های دموکراتیک پیدا کرده بودند حتی گروههایی از سلفی ها که به اخوان نزدیک شده بودند ممکن است در اثر این تجربه به سمت رادیکالیزم بروند. علت آن این است که این احساس در آنها ایجاد می شود که دموکراسی برای سکولارها و مخالفان اسلام گرایان ابزار است و تا وقتی که این ابزار به نفع آنها عمل می کند به آن پایبندند و وقتی خلاف منافع آنها عمل می کند آن را کنار می گذارند. اگر به چنین نتیجه ای برسند آن بخش های پیرامونی و حاشیه ای ممکن است رادیکال شوند. یعنی بخشهایی از سلفیون که در یک سال گذشته از اخوان حمایت کردند و الان هم حمایت می کنند ممکن است رادیکال شود. حتی من احساس می کنم استعداد رادیکال شدن در حزب نور بیشتر از اخوان است هرچند حزب النور تاحدی با عمل نظامیان همراهی می کرد.
با این حال، بسیاری معتقدند که تفاوت جدی بین اخوان و سلفی گری وجود ندارد و یکی از انتقاداتی که به مرسی می شود این است که به سلفیون زیاد نزدیک شد. چرا این مسئله مطرح می شود؟
دو اتفاق افتاده که باعث اشتباه در تحلیل شده است وحتی در ایران هم این اشتباه در تحلیل در بسیاری از مواضع دیده می شود. اولا این که این سابقه دیرینه سلفی گرایی اخوان که در آثار سید قطب وجود داشت و در دوره ای اخوان با آن شناخته می شد چیزی است که هنوز به عنوان یک برچسب عمل می کند و خیلی ها معتقدند که اخوانی ها هنوز آن زمینه سلفی گری را به طور جدی حفظ کرده اند. آن سابقه هنوز هم در ذهن خیلی ها وجود دارد و این مسئله باعث شده که چنین فکری باشند که اخوان المسلمین با سلفی ها یکی هستند یا اختلاف زیادی ندارند.
در حالی که باید در نظر داشت که اخوانی ها با همه سلفی ها در ائتلاف نبودند. در بررسی تحولات یک ساله گذشته هم شاهدیم که قوی ترین شاخه سیاسی سلفی یعنی حزب النور در مقابل مرسی قرار داشت و این گروه با نقشه راه ارتش برای برکناری دولت مرسی هم همراهی کرد. واقعیت های یک سال اخیر نشان می دهد که سلفی های رادیکال چندان با اخوان همراه و همدل نبوده اند. اما بدیهی است که این پیش زمینه و سابقه در اخوان المسلمین وجود دارد. بنابراین این تناقض وجود دارد که برخی با توجه به سابقه همگرایی های سابق اخوان با سلفی ها آنها را هنوز هم جزو سلفی ها محسوب می کنند ولی می بینیم که مهم ترین حزب سلفی در پیوند با جریان های سکولار در میدان تحریر علیه دولت اخوان المسملین اجتماع کرده بود و فقط در روزهای اخیر و پس از کشتار اخیر تظاهر کنندگان حامی مرسی راه خود را تا حدی از ارتش جدا کرده است.
بنابراین بر اساس زمینه قبلی، خیلی ها اخوان المسلمین را با سلفی ها همراه می بینند.دومین علتی این که اخوان و سلفی ها را یکی می گیرند تبلیغات گروههای معارضه است. این دو یعنی سابقه سلفی و تبلیغات مخالفین را که در نظر بگیریم که موجب می شود که اخوان را سلفی تلقی کنند.
با این حال، دو واقعیت را نباید فراموش کرد؛ اولا این که رای اخوان المسلمین در یک سال گذشته بسیار شکننده و روی مزر بوده است؛ برای این که جامعه مصر دو قطبی شده بود به این دلیل اخوان با برخی از سلفی های معتدل همگرایی پیدا کرد و چاره ای هم نداشت و به بخشی از آنها هم مناصبی داد مثلا استانداری های نزدیک به ۱۷ استان را به سلفی های غیر رادیکال داد. این باعث شد که بعضی فکر کنند و الان هم بسیار گفته می شود که ائتلاف دقیقی بین سفلی ها و اخوان وجود دارد. در حالی که مهم ترین شاخه سلفی با این ها مخالف بود و الان هم موضع مشخصی نسبت به اخوان دارد. من نتیجه ای که می خواهم از این بحث بگیرم این است که اخوان در دهه های گذشته سابقه سلفی داشته است ولی اخوان بسیار تعدیل شده است و دست به تعدیل در اندیشه و عمل خود زده است. اینقدر که حزب آزادی و عدالت، شاخه سیاسی اخوان المسلمین در مقابل حزب نور، شاخه سیاسی سلفی ها قرار گرفته است. بنابراین می توان گفت اخوان فقط می تواند بخش های معتدل سلفی را جذب کند امابخش های رادیکال سلفی همیشه ضد اخوان باقی می مانند.
بخش های رادیکال سلفی، اخوان را متهم می کنند که آنها منافقند یعنی در ظاهر مسلمانند ولی در باطن با سکولار ها یکی اند. سکولار هم در سوی دیگر اخوان را متهم می کنند که در ظاهر دموکرات هستند ولی در حقیقت با سلفی ها یکی هستند. این مشکلی است که در مصر پیدا شده است و برای تحلیل دقیق تر باید تغییرات اخوان را از یک طرف و تغییرات سلفی ها را از طرف دیگر مورد بررسی قرار داد.
به هر حال آنچه از تحولات دو سال اخیر می توانستیم ارزیابی کنیم این بود که نوعی گرایشه به میانه روی در منطه ایجاد شده است که اخوان المسلمین به دلیل گرایش نظری و عملی خود به میانه روی در میان اسلام و دموکراسی، می تواند این جریان را نمایندگی کند. با این حال این اتفاق مصر می تواند ضربه ای به این جریان محسوب شود. از نظر شما وضعیت این جریان میانه رو در منطقه به خصوص گرایشهایی که مثلا در تونس، ترکیه، اردن، امارات و دیگر کشورها به اخوان المسلمین ایجاد شده بود چگونه خواهد بود؟
حوزه زندگی سیاسی حوزه احتمالات است و نمی توان پیش بینی خیلی دقیق کرد اما می توان پیش فرض داشت. یک پیش فرض این است که مصر، قلب خاورمیان عربی است و بنابراین هر تحولی در این کشور رخ دهد بقیه جاها را هم تحت تاثیر قرار می دهد. اگر این پیش فرض را داشته باشیم دو احتمال ممکن است در مصر و به تبع آن در منطقه رخ دهد. احتمال اول این است که ارتش دیکتاتوری سنگین امنیتی و نظامی ایجاد کند و تظاهرات مخالفین به خصوص حامیان مرسی و اخوان المسلمین را سرکوب کند. در این صورت بخش های اعتدالی جوامع و این جریان میانه رویی که در خاورمیانه ایجاد شده به کما می روند و بخش های رادیکال تر فرصت ظهور پیدا می کنند. بدیهی است که اگر اخوانی ها سرکوب شوند بخش های رادیکال سلفی مطرح می شوند و در منطقه شاهد جلو افتادن جریان های افراطی در مقابل معتدلها خواهیم بود. این مسیری است که ممکن است رخ دهد ولی احتمال وقوع آن به نظر من زیاد نیست.
احتمال دیگر این است که ارتش از ترس خیلی چیزهای دیگر نتواند یک فضای امنیتی در مصر ایجاد کند و دست به برگزاری انتخابات زودرس در مصر بزند. اگر ارتش فضا را به سمت برگزاری مجدد انتخابات ببرد باز هم اخوان المسلمین می توانند پیروز شوند. توجه داشته باشید که تظاهرات ها و راهپیمایی های اخیر نشان می دهند که اخوان المسلمین مجددا در حال احیای اعتبار خود است. یعنی اعتبار اخلاقی اخوان المسلمین در پی این تحولات بالارفته است و در صورت برگزاری انتخابات ممکن است دوباره اخوان حتی بدون حضور محمد مرسی هم که شده به قدرت برسد. در این صورت جریان های اعتدالی و میانه رو در منطقه بیشتر تقویت می شوند و حتی موج آن از قبل هم بیشتر می شود. احساس من این است که با اندکی توقف این مسیر قابل تصورتر از احتمال اول به نظر می رسد.
ما بحرانی در مصر با عنوان «تله قانون اساسی» داریم و آن تله این است که این است که اگر اسلام گرایان قانون اساسی بنویسند باعث تنش و نارضایتی از سوی سکولارها می شود و اگر سکولارها قانون بنویسند باعث تنش و ناراحتی اسلام گرایان می شود. یعنی جامعه از یکسو انتظار دارد که قانون اساسی دارای گرایشات اسلام گرایانه باشد و از سوی دیگر، جامعه در دوره طولانی حکومت سکولارها، رویه هایی را تجربه کرده و این رویه ها انتظاراتی را ایجاد کرده اند که سمت و سوی دیگری دارند.
یعنی شما احتمال عقب نشینی ارتش را زیاد می دانید؟
هرچند خیلی دقیق نمی توان گفت که چه اتفاقی در مصر هفته ها و ماههای آینده رخ می دهد ولی به نظر می رسد که وقتی گرد و خاک این تحولات اخیر بخوابد، ارتش مجبور است بازی را مجددا به گروههای سیاسی واگذار کند. شرایط ارتش در مصر اینگونه است که نمی تواند سرکوب را به مدت زیاد ادامه دهد و اساسا از وضعیت کنونی مصر هم می توان برداشت کرد که شرایط ارتش شکننده شده است. اگر این فرض را داشته باشیم که ارتش مجددا فضا را به برگزاری انتخابات واگذار می کند چون اخوان المسلمین مجددا به انتخابات باز می گردند احتمال پیروزی دارند. توجه داشته باشید که اخوان دولت قانونی بوده که با کودتا حذف شده لذا احترام اخوان بالاتر رفته است.
بنابراین احتمال اوج گیری رادیکالیسم در مصر را منتفی می دانید؟
اگر این مسیری که اشاره کردم طی شود و ارتش خطاهای خود را زیاد تکرار نکند و به سمت دموکراتیزه کردن جامعه و یا حداقل رها کردن جامعه برای دموکراتیزاسیون برود این احتمال وجود دارد که میل به رادیکالیسم موقتی باشد. اما باید منتظر بود چون مسئله انسانی است و ما در دل ارتش نیستیم که ببینیم چه تصمیمی می گیرند نمی توانیم دست به پیشگویی تحولات بزنیم.
ولی به لحاظ تحلیلی احساس این است که اگر ارتش به سمت امنیتی کردن جامعه برود دموکراسی را به تعویق و یا تاخیر می اندازد لذا رادیکالیزم در مصر رشد می کند و به تبع مصر در جاهای دیگر هم این اتفاق رخ می دهد. ولی اگر عاقلانه رفتار کنند که به احتمال زیاد مجبورند عاقلانه رفتار کنند در این صورت با اندک توقفی اخوان بالا می آید و نکته این است که چون آنها دارای یک دولت قانونی بوده اند و سرکوب شده اند و رئیس جمهور قانونی از قدرت حذف شده است، مردم خطاهای قبلی اخوان را احتمالا فراموش کنند و حتی ممکن است اسلام گرایان رای بیشتری هم بیاورند.
چرا چنین امکان اقبال بیشتر به اسلام گرایان وجود دارد؟
ببینید ما بحرانی در مصر با عنوان «تله قانون اساسی» داریم و آن تله این است که این است که اگر اسلام گرایان قانون اساسی بنویسند باعث تنش و نارضایتی از سوی سکولارها می شود و اگر سکولارها قانون بنویسند باعث تنش و ناراحتی اسلام گرایان می شود. یعنی جامعه از یکسو انتظار دارد که قانون اساسی دارای گرایشات اسلام گرایانه باشد و از سوی دیگر، جامعه در دوره طولانی حکومت سکولارها، رویه هایی را تجربه کرده و این رویه ها انتظاراتی را ایجاد کرده اند که سمت و سوی دیگری دارند. رویه هایی مثل آزادی حجاب و برابری مسلمان و غیرمسلمان. این وضع متناقض موجب این تله شده است و رسیدن به مکانیسمی که خواست دو طرف را محقق کند، امر دشواری است چرا که پشت سر هر دوی اینها، نیروهای اجتماعی حضور دارند. وقتی قانون به سمت مذهبی شدن بیش از حد می رود، نیروهای سکولار می توانند نیروهای اجتماعی را در اعتراض به این وضع، به خیابان ها بکشانند و برعکس وقتی گرایش به حذف قوانین مذهبی در حکومت ایجاد می شود اسلام گرایان معترض می شوند. دربین این دو تنش اگر مسئله خیابانی شود چون اسلام گرایان تعدادشان زیاد است دست بالا را خواهند داشت.
توجه کنید که ارتش رئیس جمهور جدید را مکلف کرده که گروهی برای تنظیم قانون اساسی تعیین کند. این بحران آنجا بیشتر خود را نشان خواهد داد چرا که به هر حال قانون اساسی مصوبی کنار گذاشته شده است. درست است که این قانون با اکثریت اندکی تصویب شده بود ولی به هر حال تصویب شده بود و قانون اساسی موجود محسوب می شد. حذف عناصر مذهبی از این قانون اساسی به احتمال زیاد تنش ها و واکنش های جامعه مذهبی را زیاد خواهد کرد. این تنش حمایت از تظاهرات خیابانی اسلام گرایان و اخوان را زیاد می کند و باعث می شود نیروهای خاکستری به سمت اخوان تمایل پیدا کنند. بنابراین باید منتظر بود که ببینیم ترکیب این افراد چه کسانی هستند و چگونه می خواهند از «تله قانون اساسی» رهایی یابند.
منبع:دپلوماسی ایرانی