میانهروی و اعتدال شاخص وزین تعالیم اسلامی
میانهروی و اعتدال شاخص وزین تعالیم اسلامی
مقدمه
با بررسى همه جانبه تعالیم وحی و رهنمودهای شریعت اسلام به خوبى این حقیقت استباط میشودکه اسلام، نظام عالم را ــ که نظام اَحسن است ـ به عنوان نظامى اعتدالى معرفى نموده و انسان را در تمامى ابعاد و عرصه هاى زندگى، به میانه روی و اعتدال، فراخوانده و در هر کاری و هر خصلتی افراط و تفریط را مذمت و محکوم کرده، و اعتدال و میانه روی را در تمام امور زندگی مفید دانسته و پسند یده است، و بر این اساس مى توان مدّعی بود که دین اسلام، به عنوان کاملترین و سادهترین برنامه و راهنمای زیستن، دینی معتدل و میانه روانه است و به همین خاطرآن را «دین حنیف» نامیدهاند.
در زهد و پارسائی نیز اعتدال ومیانه روی مدنظر دین مقدس اسلام است، همانگونه که عشق و علاقه شدید به امور مادی و لذتهای نفسانی ناپسند و زیانبار است، زهد و پارسائی تفریطی به این معنی که انسان از تمام امور دنیا و لوازم زندگی، کار و کوشش دست کشیده خود و خانواده و افراد تحت تکفل خویش را از نظر خوراک، پوشاک، مسکن، درمان و…. محتاج دیگران نموده و آن را رهبانیت و از عادات جاهلیت دانسته است، چنانکه قرآن مجید رهبانیت و ترک دنیا را عادات زشت و ناپسند و از بدعتهای راهبان مسیحی میداند وآن را شدیداً نکوهش و مذمت قرار میدهد:
«وَرَهْبَانِیَّهً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ» (حدید/۲۷).
«رهبانیت (و ترک دنیا) را از پیش خود پدید آوردند ما بر آنها آن را ننوشته بودیم».
رسول خدا صلى الله علیه وسلم نیز اندیشه ترک دنیا و گوشهگیری مطلق را نمیپسندد و هرگاه در میان یارانش آثاری از گرایش به چنین رفتاری را ملاحظه میکرد، هرچه زودتر اینگونه کج فکریها را اصلاح و به روشی صحیح و درست آنان را هدایت و راهنمائی مینمود و برای همیشه اعلام فرمودند: «لا رهبانیه فی الإسلام»؛ «رهبانیت در اسلام وجود ندارد». (مااوردى؛ ۱۴۰۹، ص۲۲۹)
از منظر اسلام انسان کامل، معتدلترین شخصیت در همه حوزه هاست. و داشتن روحیهای معتدل و میانه رو در امورت دنیوی و اخروی مقبول ومطلوب شریعت اسلام بوده و حتی در مسائل اجتماعی و سیاسی هم تندروی وکندروی بازتابهای منفی به همراه داشته و گاهی مشکل ساز میشود.
از این رو خداوند از مردم میخواهد برای نیل به کمال مطلق و تقرب الی الله و زندگی سعادتمند در دنیا و آخرت، اعتدالگرایی و میانه روی را نصب العین زندگی خویش قرارداده و هرگز به افراط و تفریط گرایش پیدا نکنند.
مسلّم است که آیات قرآن به ما میآموزد هر کس تعالیم هدایت بخش اسلام را راهنما وبرنامه زندگی خویش قرار دهد، زندگی معتدلی خواهد داشت و از نظر شخصیتی نیز به تعادل همه جانبه خواهد رسید. از این رو، شخص هم در حوزه روانشناسی شخصیت و هم در حوزه روانشناسی اجتماعی و تعامل با دیگران و هم در حوزههای دیگر، انسانی معتدل خواهد شد.
در قرآن کریم آیات متعدّدى با این جهتگیرى تربیتى، (توصیه به میانه روی) آمده و خداوند مؤمنان را در امور مختلف فردى، خانوادگى، اجتماعى، سیاسى، نظامى و اقتصادى به رعایت اعتدال فراخوانده است. چرا که هدف اسلام معتدل کردن شاکله و شخصیت انسان بوده تا درسایه این شخصیت مطلوب قرآنی، در همه اعمال و رفتار وی اعتدال وجود داشته باشد و قطعا محصول این نظام تربیتى، فردی خواهد بود که پاى در جاى پاى اسوه مطلق اعتدال یعنى «رسول خدا صلى الله علیه و سلم» گذارد و او را مقتدای خویش قرار خواهد داد.
هنگامی که اعتدال و میانه روی در نفس و درون کسی شکل بگیرد و در شاکله وجودی او نهادینه شود در همه امور زندگی این رویه را حفظ خواهد کرد ومبتلای افراط و تفریط نمیگردد. بنابراین، رعایت این اصل برای رسیدن به کمال مطلوب، ضروری است. چرا که پیمودن راه تکامل و دست یابی به هدف نهایی، در گرو رعایت اعتدال در همه زمینههای زندگی است.
اعتدالگرایی نقش بسیار مهم و اساسی در تمدن سازی و شکوفایی آن دارد. خداوند در آیات متعدد سوره یوسف هنگامی که به علل شکوفایی تمدن در دوران حضرت یوسف (ع) میپردازد، تبیین میکنند چگونه نظامی که حضرت یوسف (ع) بر پایه عدالت و اعتدال بنیاد گذاشته، توانسته است تمدن بزرگ و شکوفا را پدید آورد.
با کمال تأسف مشهود است که بیشتر انسانها و بسیارى از جوامع، در طول حیات خود فاقد این اصل (میانه روی) بوده و هستند، از اینرو یا به دامن افراط افتاده یا در دام تفریط غلطیده، واز مسیر صحیح و طریق کمال و هدایت منحرف شدهاند.
بیتردید ریشه بسیارى از انحرافات فردى و اجتماعى را مىتوان در عدم رعایت اصل اعتدال جست؛ چه مشکلاتى که انسان در رابطه با خود پیدا مىکند و توانایی حل آنها را ندارد و چه مشکلاتى که در خانواده و روابط خانوادگى ایجاد شده و چه مشکلاتى که در جوامع به سبب عدم رعایت این اصل ظهور میکند.
«اعتدال و میانه روی» به عنوان روشی برای زندگی انسانها، مورد اهتمام دین اسلام میباشد. این اعتدال در تمام شؤون زندگی رهبران و بزرگان دین به خوبی نمایان است. اعتدال در عبادت، انفاق، خوردن و آشامیدن، مسائل اعتقادی و برنامهریزی زندگی و حتی در زمان بندی روز و شب که تدبیری حکیمانه و محل توصیه پروردگار بوده، رعایت شده و در آموزههای دینی، کسی که این اعتدال را رعایت نکند جاهل نام گرفته است.
حضرت علی (رض) در مورد انسان جاهل همین تعبیر را آورده و میفرماید: «لا تری الجاهل الا مفرطا أو مفرطا»؛ جاهل را نمیبینی، مگر اینکه یا افراط میکند و یا تفریط. (نهج البلاغه، حکمت۷۰)
بنابراین اعتدال نشانه خردمندی است و افراط و تفریط نشان دهنده جهل و نادانی است و ریشه در ناآگاهی و جهل انسانها دارد. انسانی که میانه رو باشد و اعتدال را رعایت کند امور زندگی برای او سهل خواهد شد و مورد توجه و رحمت خداوند قرار میگیرد و این کار باعث تعادل در آرزوهای انسان و موجب جلب توفیق الهی و موفقیت انسانها خواهد شد.
به تعبیر زیبای شاعر:
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود **** رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود
معنای لغوی و اصطلاحی میانه روی
اعتدال و میانهروی ترجمه واژه «وَسَطْ» در زبان عربی است: «اوسط الشیء وسطه» برگزیده و منتخب هر چیزی که دارای دو طرف متساوی و یک اندازه باشد. مثلاً میگویند: «فلانٌ من اوسط قومه»؛ فلانی در میان خویشاوندانس برگزیدهترین است.
معنی دیگر (وسط) دوری از افراط و تفریط میباشد، افراط اضافه برخواسته و تفریط کمتر از آن است و آنچه حد وسط و برگزیده میان این دو باشد عدالت و میانهروی نام دارد. مشتقات وسط چندین بار در قرآن در مدح و ستایش به کار رفتهاند.
از بیان قرآن میفهمیم که «وسطیت» نیز فضیلتی از فضایل اسلام و مَنشی از منشهای اخلاقی قرآنی و صفتی بزرگوار و اساسی است که خداوند آن را برای مؤمنان برگزیده و میفرماید. «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا» (بقره: ۱۴۳)
معانی دیگری نیز برای میانه روی وجود دارد که دین اسلام و امت مسلمانان را در بین سایر ادیان و امم ممتاز میسازد.
در زبان عربی از میانه روی با عنوان «اعتدال» یاد شده و به معنای حد وسط در کمیت و یا کیفیت است. مانند اینکه گفته شود: قد آن فرد نه کوتاه است و نه بلند، یا حالتی که در آن دو طرف از لحاظ کمیت و یا کیفیت در سازگاری و تناسب باشد. همچنین این واژه به معنای استقامت و پایداری نیز آمده است. (ابن منظور، ۱۴۱۴، ج ۱۱، ص۴۳۳)
میانه گرایی یا وسطیت: وًسًط اسم برای مابین دو چیز است و در کمیتهای متصل الأجزا به کار میرود. لذا میانه روی و میانه گرایی همان وسطیت و اعتدال در مفهوم قرآنی آن است که عبارت از دوری نمودن از هرگونه افراط و تفریط در قول و فعل و اندیشه است. (ابن منظور، ج ۲، ص ۴۲۷۹-۴۲۸۰)
پس شاید بتوان گفت که اعتدال به معنای تناسب است. همین حالت تناسب است که سبب استقامت، قوام پیدا کردن و موزون شدن میان چیزها میشود. بنابراین هنگامی که از اعتدال سخن به میان میآید مقصود آن است که تناسب در آن رعایت شود که لازمه مراعات چنین تناسبی استقامت و قوام یافتن امورمی شود. انسانی را متعادل میگویند که در عقیده، انحراف و گرایش به باطل نداشته و در پی حق و حقیقت باشد و در رفتار هرگز مناسبات میان اشیا و چیزها را نادیده نگیرد. از این رو انسان موحد و یکتاپرست را انسان معتدل مینامند؛ زیرا چنین شخصی مراعات تناسب میان هستی را کرده و حق هر چیزی را به درستی ادا نموده و نتیجه چنین بینش و نگرشی آن است که از افراط و تفریط و کژی به دور میباشد.
در قرآن برای بیان مفهوم اعتدال و میانه روی از واژه «قصد» استفاده شده است. البته واژگانی چون «وسط و سواء و حنیف» نیز به این معنا به کار رفته؛ ولی بیشترین کاربرد در مفهوم و اصطلاح را میتوان در واژه «قصد و اقتصاد» یافت. از این روست که در روایات اسلامی به پیروی از قرآن از واژه «قصد» برای بیان اصطلاح اعتدال استفاده شده است.
در اصطلاح منظور از اعتدال و میانه روی، ثبات و پایدارى بر فضیلت و استقامت در سلوک و رفتار شایسته از منظر عقل و شرع و برگرداندن آنها (امیال مختلف انسان) از افراط و تفریط به حدّ وسط و اعتدال میباشد، به عبارت دیگر، منظور آن است که هرگاه دست یابی به امری شرعا وعقلا نیکو و شایسته باشد آن امرحاصل شود و زمانی که عدمش نیکو و احسن است آن امر بروز نکند، مثلا: درباره صفت شهوت در برخی موارد بروز و ترتیب اثر دادن وپیروی از آن قبیح است، (مثل نگاه شهوتآلود به نامحرم ومانند آن) در حالی که این مورد درباره همسر نیکو و شایسته است.
لذا میتوان ادعای وجود یک نوع رابطه منطقی میان اعتدال و اصلاح کرد. به این مفهوم، که هرکار معتدلی صالح و درست است و هر کار غیرمعتدلی فاسد میباشد و نیازمند آن است که اصلاح شود. اصلاحات به معنای بازسازی کاری است که به جهت فقدان اعتدال، به فساد گراییده است.
اگر کسی رویه اعتدال را در پیش نگیرد ورفتاری صالح نداشته باشد، گرایش او به فساد است؛ از این رو پس از هرکار غیرمعتدلی سخن از فساد در آن کار میشود، در حالی که خواسته عمومی، اصلاح کار و به اعتدال رساندن آن است.
مفهوم حقیقی اعتدال در فرهنگ قرانی
میانه روی ضمن اینکه نزد عقلای عالم امری ستودنی و پسندیده است، آموزههای قرآنی نیز به آن مهر تایید زده و جامعه بشری را در سیر تکاملی خود به میانه روی فراخوانده است. چنانچه در نمازهای واجب خود از خداوند متعال میخواهیم که ما را به میانه روی که در آن ثبات و استواری باشد، هدایت فرماید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/۶)
راه مستقیم راه اعتدال و پایداری میباشد. باید توجه کرد «مستقیم» به معنای «راه راست» که در میان مردم متداول است نمیباشد؛ بلکه مستقیم و استقامت در فرهنگ قرآن و زبان عربی به معنای «قوام و پایداری توام با اعتدال و تعادل» را گویند وگرنه مفهوم پایداری با کلمه صبر و مقاومت بیان میشود نه استقامت. به همین دلیل همه ادعیه مستحب هستند مگر این دعا که خواندنش امری واجب است.
بنا به مفهوم این دعای قرآنی، رابطهای بسیار محکم و استوار میان اعتدال گرایی و صراط مستقیم وجود دارد. زیرا در مفهوم صراط مستقیم «اعتدال و میانه روی» تضمین شده و دین اسلام را که همان صراط مستقیم است، دین «اعتدال وحد وسط» توصیف میکند.
در معرفی صراط مستقیم خداوند میفرماید: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ» (فاتحه/۷)
بخش اول آیه ناظر به کسانی است که معتدل و میانه رو هستند و بخش دوم «غیر المغضوب علیهم» اشاره به اهل افراط و تندروی است، چرا که حق را شناختهاند اما بر آن استقامت نورزیدهاند و بخش پایانی «ولا الضالین» ناظر به اهل تفریط و تقصیر است، چرا که نه حق را شناختهاند و نه اهل استقامت بودهاند. بنابر این صراط مستقیم همان راه اعتدال و میانه گرایی است.
مرحوم رشید رضا نیز در تفسیر ابن آیه میفرماید:
«خداوند امت مسلمانان را به سبب دین، کردار، رفتار، اخلاق، علاقه به تعالیم الهی امتی میانه قرار داده است حال آنکه پیشینیان دو دسته بودهاند: دستهای در مادیات و هوسهای نفسانی صِرف افراط دانسته و از آن پیروی میکرده و فقط به پرورش جسم و لذایذ زودگذر پایبند بودهاند. مانند یهودیان و مشرکان و گروه دوم بالعکس آنها فقط در راه عالم روحانی (خشک و بیروح) به سر میبرده و به دنیا و تناعم آن پشت پا زده و از آن بیزار بودهاند مانند نصاری و صابئین و برخی از بتپرستان و مرتاضان هند.
اما خدای مهربان برای این امت پیامبر خاتم، هم حق روح و روان و هم حق جسم را با هم جمع فرموده و آن را امتی مادی-روحی قرار داده است. چنانچه نگاهی تاریخی به ادیان پیش از اسلام داشته باشیم مشاهده میکنیم که هر کدام از آنها در جهتی دچار افراط و در جهتی دچار تفریط شدهاند. در چنین شرایطی بازگشت به میانهروی امری است گریز ناپذیر است تا بدین وسیله هر دو کفه ترازو، همسنگ و برابر گردند.» (محمد رشید رضا، ج۱، ذیل آیه)
از طرفی تعبیر صراط مستقیم در قرآن گویای مسیر و راهی است که سالک آن، اهل میانه گرایی در بینش و منش میگردد. این تعبیر ۴۰ بار در قرآن آمده است که به عنوان نمونه میتوان به آیات زیر اشاره کرد:
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/۶) «خداوندا! ما را به راه مستقیم هدایت بفرما.»
و «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (انعام: ۱۵۳)
«این راه، راه مستقیم من است پیروی کنید و از راههایی پیروی نکنید که شما را از راه خدا پراکنده میسازد اینها چیزهایی است که خداوند شما را بدان توصیه میکند تا پرهیزکار شوید.»
به استناد قول ریاضیدانان، کوتاهترین فاصله بین دو نقطه، خطی مستقیم است.
از تفسیر و مفهوم این آیات میتوان دریافت که مقصود از «الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» در همه آیات همان راه راست و میانه و موافق با شریعت بوده. راهی که کجی در آن راه ندارد و به دور از هر گونه افراط و تفریط است.
از نظر اسلام دست یابی به هر کمالی تنها از راه اعتدال گرایی ومیانه روی در امور میسّر است؛ زیرا به تعبیر قرآن، راه مستقیم، راهی است که انسان را به کمالات مطلق میرساند و با ایجاد زمینههای تقرب جویی به خداوند، زمینه ادای رسالت خلافت الهی را به شکل کامل و مطلق برای انسان پدید میآورد. بنا براین اعتدال، عنصر اساسی در دست یابی انسان به کمال بوده و رفتار انسان اگر توأم با اعتدال باشد، ماندگاری و تثبیتش در روح و روان، بیشتر از رفتاری است که توأم با افراط و تفریط باشد.
خداوند در توصیف مومنانی که به کمال رسیدهاند آنان را به اعتدال گرایی و میانه روی میستاید و در آیه ۲۲ «سوره ملک» استقامت و اعتدال مؤمنان در ایمانشان را به حرکت انسان معتدل در راه مستقیم تشبیه میکند. این بدان معناست که کمال ایمانی را تنها میتوان از راه اعتدال و میانه روی کسب کرد.
در آموزههای قرآن اعتدال درهر امری پسندیده و ممدوح شمرده شده و حتی بسیاری از آیات برای ایجاد اعتدال در قوای انسانی و مهار وکنترل و هدایت آن به سوی اعتدال وارد شده است.
در ارزش و اعتبار اعتدال و میانه روی همین بس که در قرآن از راه راست به عنوان راه میانه یاد شده است و در سوره قصص آیه ۲۲ از زبان حضرت موسی (ع) بیان شده که «راه میانه» راه درست هدایت است و لذا میفرماید:
«…. قَالَ عَسَى رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَوَاءَ السَّبِیلِ» (قصص/۲۲)
«…. گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست (میانه روی و اعتدال) هدایت کند!»
حتی حضرت ابراهیم دین خویش را دین اعتدال و میانه برمی شمارد و از آن به «حنیف» یاد میکند تا اصالت و میزان اهمیت میانه روی را به همگان بفهماند.
بدیهی است آنچه که در معارف قرآنی مورد تأکید قرار گرفته، میانه روی است که از آن به «اعتدال» و «اقتصاد» نیز تعبیر میشود؛ واین میانه روی را میتوان در موارد زیر به عنوان نمونه با تمسک به آیات قرآنی دید:
الف) اعتدال در برنامه ریزی
«هُوَ الَّذِ ی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا………» (یونس/۶۷)
«خداوند است که شب را براى شما آفرید تا در آن آرامش یابید، و روز را داراى دید (روشن) قرار داد (تا همه چیز را ببینید و بتوانید کار کنید……..»
مسلمان مراقب وقتش بوده و از آن در تحقق آنچه به نفع اوست بهره گرفته و آن را بخاطر مسائل بیهوده تلف نمینماید. محافظت از وقت محافظت از زندگی است، و البته هر انسانی مسئول عمر خویش است که در چه راستایی آن را صرف نموده است. چه نیک گفته است شاعر:
دقـات قلب المـرء قائـله لــه إن الحیــاه دقـائــقٌ و ثــوان
یعنی:
«ثانیههای در گذار، عمر تواندای عزیز قلب تو میگوید این، هر تپش و هر نفس»
فرد مسلمان با تنظیم وقت و تقسیم مناسب آن به گونهای که هیچ جنبهای از جنبههای زندگیاش، از جمله: عبادت، خواب، بازی و …، از حد و مرز خود در نگذرد. میگویند: سازماندهی و برنامه ریزی درست کارها ضامن رسیدن به اهداف است.
ب) اعتدال در خوردن و آشامیدن
قرآن کریم در باره خوردن و آشامیدن، ضمن امر به آن، نهی از اسراف میکند که جمع بین خوردن و آشامیدن از یک سو و نهی از اسراف، همان اعتدال و میانه روی است.
خداوند میفرماید: «َکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا یحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» (الأعراف/۳۱)
«بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، به تحقیق که او اسرافکاران را دوست نمیدارد.»
نه چندان بخور کز دهانت بر آید نه چندان که از ضعف جانت در آید.
انسانها حتی در خوردن و آشامیدن و پوشاک باید به اندازه کفاف و نیاز خود از هر چیزی استفاده کنند و در این موارد گرفتاراسراف و چشم و هم چشمی نشوند. میانهروی در معیشت و اقتصاد زندگی، مربوط به بحث کمیت و مقدار مصرف است؛ نه کیفیت؛ یعنی شخص با علم و آگاهی از میزان مصرف مفید میتواند اندازه لازم در هر مواد مصرفی را مراعات نمایند. زیرا افرادی که حد اعتدال و میانه روی را مراعات نمیکنند ودر زندگی مدام در حال افراط و تفریط هستند در زندگی هیچگاه احساس موفقیت و شادکامی و بینیازی نمیکنند، و کوشش آنها در زندگی، بیثمر بوده وخود را همیشه درگمراهی و در معرض هلاکت میاندازند. (مجله الامه الوسط، السنه الاولی۲۰۰۹م شماره اول، با تلخیص و تصرف)
خداوند کسی را که در مصارف زندگی خود میانه رو باشد، روزی زیاد میبخشد و کسی را که اهل حیف و میل و اسراف باشد محروم میسازد. انسان عاقل و خردمند هنجارها و قواعد زندگی را در تمامی ابعاد زندگی با علم و دانش شناسایی و مراعات میکند و با رفتار صحیح فردی و اجتماعی، خود و جامعه را به چالش نمیاندازد.
با توجه به آیات متعدد فرآن. مؤمنان باید میان خواستههای دنیا و آخرتشان توازن و تعادل برقرار نمایند از یک طرف برای عمران زمین و بهرهبرداری از منابع و نعمتهای خدادادی در آن نهایت استفاده از این نعمات آخرت را فراموش نکنند و در آنها اسراف و زیاده روی ننمایند.
از عمرو بن عاص (رض) روایت شده که فرمود: «برای دنیایت چنان بکوش که گویی همیشه زنده میمانی و برای آخرتت چنان بکوش که گویی همین فرا خواهی مرد.»
در سوره مائده میفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ* وَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ» (المائده/۸۸ – ۸۷)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حد، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمیدارد. *و از نعمتهای حلال و پاکیزهای که خداوند به شما روزی داده است، بخورید! و از (مخالفت) خداوندی که به او ایمان دارید، بپرهیزید!»
و در سوره ملک: میفرماید: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَیهِ النُّشُورُ» (الملک/۱۵)
او کسی است که زمین را برای شما رام کرد، بر شانههای آن راه بروید و از روزیهای خداوند بخورید؛ و بازگشت و اجتماع همه به سوی اوست!»
هم چنین در سوره قصص میفرماید: «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا …..» (القصص/۷۷)
«و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهرهات را از دنیا فراموش مکن؛ ………..»
قرآن دعا کردن را به ما آموزش میدهد که از خداوند درخواست نماییم. «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (بقره/ ۲۰۱)
ج) اعتدال در انفاق
قرآن کریم در باره انفاق که از جملهی پسندیدهترین صفات و رفتارها و عبادات است، اسراف و زیاده روی را جایز نمیداند و راه میانه و اعتدال را پسندیده و آن را از صفات نیک بندگان خویش برشمرده است.
خداوند در توصیف «عباد الرحمن» میفرماید:
«وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَکَانَ بَینَ ذَلِکَ قَوَامًا» (الفرقان/۶۷)
«مؤمنین و بندگان صالح خدا کسانی هستند که در انفاق کردن، نه زیاده روی میکنند و نه سختگیری، بلکه راه اعتدال و میانهای را انتخاب میکنند.»
همچنین درآیه دیگری از سوره اسراء قاعده دیگری را برای میانه روی در انفاق بیان میدارد، آنجا که میفرماید:
«وَلَا تَجْعَلْ یدَکَ مَغْلُولَهً إِلَى عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا» (الإسراء/۲۹)
هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش منما چنان که بسیار خست ورزی و چیزی به دیگران ندهی) و بیش از حد (نیز) دست خود را مگشای که هرچیز داری به دیگران ببخشی، تا مورد سرزنش قرار گیری و خود درمانده شوی و از کار فرومانی!»
ابنمسعود (رض) در بیان سبب نزول آیه کریمه میگوید: پسربچهای نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: مادرم از شما این و این… را میخواهد، آن حضرت (ص) فرمودند: امروز نزد ما چیزی نیست. کودک گفت: پس از شما میخواهدکه بروی پیراهنی بپوشانید. آن حضرت (ص) پیراهن خود را از تن مبارک خویش بیرون آورده و به او دادند و خود درمانده درخانه نشستند. پس این آیه نازل شد.
آیهکریمه ردی بر قول کسانی است که میگویند: انسان مؤمن باید تمام مالش را انفاق کرده و هیچ چیز را برای فردایش ذخیره نکند. در حدیث شریف آمده است: «کسیکه میانهروی پیشه کرد، فقیر نشد». (مخلص عبدالرؤف، ۱۳ ….، ذیل ایه)
بر این اساس، اصل اندازه نگه داشتن در معیشت، و خودداری از «اسراف و تبذیر» و در عین حال احتراز از «خست و تنگ نظری» در زمره مهمترین آموزشهای نظام اقتصادی تربیتی اسلام است. این امر به تربیت اقتصادی و نظم معاشی مردم بستگی دارد و لازمه چنین میانه روی و اعتدالی، ایجاد و رشد روح انضباط مالی در افراد و خانواده هاست.
سید قطب نیز در تفسیرش چنین مینویسد: «توازن و تعادل، قانون بزرگی در برنامه اسلامی است. غلو و زیادهروی هم همچونکوتاهی ورزیدن و تنگ چشمیکردن به توازن و تعادل زیان میرساند. تعبیر قرآنی در اینجا روال و شیوه تصویرگری خود را در پیش میگیرد، و بخل و تنگچشمی را به صورت دست بستهای برگردن ترسیم میکند، و اسراف و باددستی را نیز به صورت دستکاملا باز وگشودهای که چیزی را نگاه ندارد به تصویر میکشد، و فرجام بخل و تنگچشمی و فرجام اسراف و باددستی را به شکلنشستنی همچوننشستن شخصسرزنش شدهو بیچیزوغمناکی نشان میدهد. محسوربه معنی حسیر است. حسیر در لغت به چهارپائیگفته میشودکه نتواند راه برود و حرکتکند، و به سبب ضعف و عجز بایستد. بخیل و تنگچشم نیز چنین است. بخل و تنگ چشمی او را درمانده و ناتوان میکند و از حرکت بازمیدارد. درنتیجه برجای میایستد. مسرف و باددست نیز اسراف و باددستیش کار او را به جائی میکشاندکه بسان شخص درمانده و ناتوان بایستد و از حرکت بازماند. انسان در هردوحالت بخل و تنگچشمی، و اسراف و باددستی، سرزنش میگردد. لذا بهترینکارها میانهروی است.» (قطب سید، ۱۹۸۸م، ذیل آیه)
متأسفانه بعضى از افراد، به دلیل عدم آگاهى، براى یافتن روش صحیح، راه هاى انحرافیِ افراط یا تفریط را مى آزمایند، ولى چه بهتر که از همان ابتد، نقطه تعادل را بشناسند و همان را برگزینند، زیرا میانه روی و اعتدال، جوهر شیوه درست زیستن است.
مفهوم و اهمیت اعتدال و میانه روی در سنت و احادیث نبوی
اصل اعتدال، که در قرآن کریم به آن عنایت فراوانی شده است، در کلیه اعمال و رفتار و زندگی پر برکت پیامبر اکرم (ص) نیز به روشنی دیده میشود. ایشان هرگز در هیچ امری از اعتدال و میانه روی خارج نشدند. سیره رسول خدا (ص) در همه وجوه، سیرهای معتدل بود. همان طوری که حضرت علی (ع) در مورد سیرهی آن حضرت فرموده است:
«سیرته القصد» سیره و رفتاررسول خدا، میانه روانه و معتدل بود. (نهج البلاغه، کلمات قصار، ۶۷ (
همچنین در حدیث صحیح دیگری آمده است که: «عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، عَنِ النَّبِیِّ (ص) «الْوَسَطُ الْعَدْلُ» {جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا} [البقره: ۱۴۳]» (مسند احمد ط الرسالۀ، ج۱۷، ص۳۷۲، إسناده صحیح على شرط الشیخین)
با توجه به حدیث پیامبر (ص) وسط همان عدل است و نسبت میان عدل و اعتدال یا ترادف و تساوی است و یاعموم و خصوص مطلق، زیرا اعتدال از عدل فراگیرتراست و همهی شوؤن حیات انسانی را سامان میبخشد. اما وسط به عنوان صفت برای امت یعنی امتی که از هر گونه افراط و تفریط در زمینههای مختلف به دور است
این اصل در همه تعلیمات و آداب اخلاقى اسلام، طورى عملا رعایت شده که براى هر عقل سلیمى، قابل درک است زیرا از سوی خرد و فطرت آدمی نیز مورد تأیید قرار گرفته؛ وسامان دهی و استواری جسم و جان آدمی و امور فردی و اجتماعی او، در گرو رعایت همین اصل است.
در روایتی آن حضرت (ص) مومنین را از اینکه به طور کامل به دنیا گرایش پیدا کنند ـ هم چنان که یهود چنیناند ـ و یا از اینکه دنیا را رها کرده و به رهبانیت رو آورند ـ هم چنان که برخی از نصاری چنین کاری را مرتکب میشوند ـ نهی کرده است. [ماوردى، ۱۴۰۹ ، ص۲۲۹]
خداوند محمد (ص) را به عنوان رحمت هر دو عالم مبعوث نموده، و ایشان نسبت به ایمانداران مهربان است و به آنان حرص میورزد و چیزی که آنان را در تنگنا قرار دهد و یا مشقتی ایجاد کند بر او سخت و گران میآید. بار گران آنان را بر میدارد و غل و زنجیری که بر آنان بود باز میکند؛ پیامبر (ص) چنین میفرماید:
«إِنَّ اللهَ لمْ یبعثنی معنّتاً ولا متعنّتاً ولکنْ بعثنی معلّماً میسّراً». (أخرجه مسلم، ج۲، ص۱۱۰۴، شماره حدیث ۱۴۷۸، باب طلاق)
یعنی: «خداوند من را نفرستاده که بر خود سختگیری نمایم و یا دیگران را در تنگنا قرار دهم، بلکه من را بعنوان یک معلم آسانگیر فرستاده است.
این حدیثی است که بر صحت آن اتفاق شده و لفظ آن از مسلم است و از جابر (رض۹ تخریج نموده است.
عالیترین و شریفترین اعمال انسانی عبادت و بندگی خداوند است. خداوند میفرماید:
«جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند.»
باتوجه به جایگاه عبادت که ارتباطی اختصاصی بین بنده و خداست، شاید این تصور به وجود آید که هر چه عبادت کنیم و شب و روز خود را با آن بگذرانیم، بهتر است. در حالیکه رهنمودهای قران وپیامبر بزرگوار اسلام، انسان را از هرگونه افراط و تفریط، تندروى و کندروى حتی در امر عبادت نهى کرده است.
وعن أنس (رض)، قَالَ: دَخَلَ النَّبیُّ (ص) المَسْجِدَ فَإِذَا حَبْلٌ مَمْدُودٌ بَیْنَ السَّارِیَتَیْنِ، فَقَالَ: «مَا هَذَا الحَبْلُ؟» قالُوا: هَذَا حَبْلٌ لِزَیْنَبَ، فَإِذَا فَتَرَتْتَعَلَّقَتْ بِهِ. فَقَالَ النَّبیُّ (ص): «حُلُّوهُ، لِیُصلِّ أَحَدُکُمْ نَشَاطَهُ فَإِذَا فَتَرَ فَلْیَرْقُدْ» مُتَّفَقٌ عَلَیهِ. (البخاری، ج۲، ص۶۷، شماره حدیث ۱۱۵۰؛ مسلم، ج۲، ص۱۸۹، شماره حدیث ۷۸۴ و ۲۱۹)
همچنین از انس نقل شده است که گفت: «پیامبراکرم (ص) وارد مسجد شد و ناگهان دید که ریسمانى بین دو ستون مسجد بسته شده است و فرمود: «این ریسمان چیست؟» عرض کردند: این ریسمان مال فلانی است، چون ناتوان مىشود، خود را به آن آویزان مىکند. آنگاه پیامبراکرم (ص) فرمود: «آن را باز کنید! هر یک از شما باید تا زمانى نماز گزارد که با نشاط است، چون خسته شد، باید بخوابد».
هرگاه فشار و سخت گیری از حالت احساس و سلیقه شخصی تجاوز میکرد و به صورت یک طرز تفکر، عدهای را به دور خود جمع و مشغول مینمود، پیامبر (ص) به شدت با آن مخالفت میورزید. ما این موضوع را در برخورد آن حضرت (ص) با سه گروهی که خط مشی غیر از خط مشی او در عبادت را در پیش گرفته بودند، به خوبی مشاهده میکنیم هر چند که این گروهها جز نیکی و خیر خواهی هدف دیگری نداشتند.
چند نفر از اصحاب رسول الله (ص) از اعمال پیامبر در نهانی سؤال کردند و بعد از اطلاع از آن مثل اینکه آن را ناچیز دانستند و گفتند که پیامبر (ص) گناهان اول و آخرش بخشیده شده است ولی ما برای اینکه مشمول بخشش خداوند قرار گیریم احتیاج به عمل بیشتری داریم. یکی از آنان گفت: من روزه میگیرم و هیچ وقت آن را ترک نمیکنم. دومی گفت: من شب زنده داری میکنم و خواب را بر خود حرام مینمایم. و سومی گفت: من ازدواج را بر خود حرام میکنم. سخنان آنان را به پیامبر رساندند. وپیامبر (ص) درباره خودش میفرماید:
«أَمَّا أَنَا فَأُصَلِّی وَأَنَامُ وَأَصُومُ وَأُفْطِرُ وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی» (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ. أخرجه: البخاری، ج۷، ص۲، شماره حدیث ۵۰۶۳، باب نکاح؛ مسلم، ج۴، ص۱۲۹، شماره حدیث ۱۴۰۱؛ صحیح جامع الصغیر، شماره حدیث ۱۶۱۱)
(اما من روزه میگیرم و افطار میکنم، پاسی از شب را عبادت میکنم و بقیه آن را میخوابم. و ازدواج را ترک نکردهام، هرکس از سنت من روی بگرداند از من نیست.)
مفهوم احادیث مذکور به ما میآموزد که شایسته نیست در دین الله چه در دعوت دیگران، به سوی اسلام یا در اعمال خصوصی خویش افراط ورزیده، بلکه باید خویشتن را به خصوصیات قرآنی امت وسط آراسته کرد، همانگونه که خداوند حکیم ما را به آن امر نموده و مورد سفارش رسول الله (ص) در سنت صحیح نبوی است.
و رسول الله (ص) به اصحابش (رض) میفرماید: «لَا تُطْرُونِی کَمَا أَطْرَتْ النَّصَارَى عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ (ع) فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُهُ فَقُولُوا عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ» (البخاری، ۱۴۲۲هـ. ق، ج۴، ص۱۶۷، بَابُ مَنْ انْتَظَرَ حَتَّى تُدْفَنَ)
«در مورد من همانگونه که مسیحیت در مورد عیسی پسر مریم انجام دادند افراط نکنید. چون من تنها بنده خدا هستم پس بگویید: بنده خدا و رسولش»
در اثنای مراسم حج هنگام برگشتن از مزدلفه به سوی منی مقداری سنگریزه به دست گرفت و فرمود:
«أَیُّهَا النَّاسُ بأَمْثَالَ هَؤُلَاءِ فَارْمُوا و إِیَّاکُمْ وَالْغُلُوَّ فِی الدِّینِ» (ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۰۸، شماره حدیث۳۰۲۹، بَابُ قَدْرِ، حَصَى الرَّمْیِ)
«ای مردم رمی جمرات را با امثال این سنگریزهها انجام دهید و زنهار، از غلو و افراط در دین خودداری کنید.»
امالمؤمنین عائشه (رض) میفرماید:
«وَکَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یُحِبُّ مَا خَفَّ عَلَى النَّاسِ مِنَ الْفَرَائِضِ». (مسند احمد، ج۶، ص ۱۶۸)
یعنی: «پیامبر (ص) آن چیزی که بر مردم آسان بود دوست میداشت».
وعن عائشه (رض): أنَّ النَّبیّ (ص) دخل عَلَیْهَا وعِندها امرأهٌ، قَالَ: «مَنْ هذِهِ؟» قَالَتْ: هذِهِ فُلاَنَهٌ تَذْکُرُ مِنْ صَلاتِهَا. قَالَ: «مهْ، عَلَیْکُمْ بِمَا تُطِیقُونَ، فَواللهِ لاَ یَمَلُّ اللهُ حَتَّى تَمَلُّوا» وکَانَ أَحَبُّ الدِّینِ إِلَیْهِ مَا دَاوَمَ صَاحِبُهُ عَلَیهِ. مُتَّفَقٌ عَلَیهِ. (البخاری، ج۱، ص۱۷، شماره حدیث ۴۳، مبحث ایمان؛ مسلم، ج۲، ص۱۸۹، شماره حدیث ۷۸۵ و ۲۲۱، باب صلاه المسافرین)
ازام المؤمنین روایت شده که پیامبر (ص) بر او وارد شد در حالیکه زنی نزد او حضور داشت. فرمودک این زن کیست؟ام المؤمنین عرض کرد: زنی هست که زیاد نمازهای سنت را میخواند، پیامبر (ص) فرمود: «مهْ، عَلَیْکُمْ بِمَا تُطِیقُونَ، فَواللهِ لاَ یَمَلُّ اللهُ حَتَّى تَمَلُّوا» یعنی: «نه، چنین نکنید، بلکه آنچه در توان دارید انجام دهید، بخدا قسم، آنگاه که شما ملول و درمانده میشوید، خداوند نیز ملول و ناراحت میشود».
کلمه «مَه» برای زجر و منع است و رسول خدا (ص) عابدان را از تحمل مشقت و فشار شدید در عبادت برحذر میدارد و اجازه نمیدهد مکه نفس خود را بیش حد در تنگنا قرار دهند. چرا که با دوام بر عبادت کم، دوام اطاعت و برکت آن افزایش مییابد.
هدف از عبادت و فرمانبرداری از خداوند پابرجا ماندن نفس بر راه است و محافظت نمودن از نفس تا دچار کجی و انحراف نشود؛ پس منظور از عبادت، زیاد فرو رفتن در عبادت و شمارش تعداد رکعات نماز و … نیست. بلکه باید محکمکاری نمود وبه تقرّب إلی الله و استقامت بر آن توجه کرد و به هیچ وجه نباید به تعداد و مقدار (کمیّت) توجه شود و باید به اندازه توانایی، عبادت کرد. زیرا استقامت با عبادتی سهل و آسان هم حاصل میشود، انجام عبادتی کم، نفس را آگاه نموده و لذت عبادت را به خاطر رعایت اعتدال در آن میچشاند.
زیرا انسان وقتی که در انجام عبادت دچار مشقت و ناراحتی شود لذت عبادت را از دست میدهد و از مظاهر خشوع دور میشود.
دین اسلام طاعات و عباداتی برای ما تعیین نموده که با طبیعت هر انسانی سازگاری دارد، و دل و درون آدمی به واسطه آن انشراح پیدا میکند. یکی از مواردی که باعث تندروی و سختگیری در دین میشود، ناآگاهی و جهل به دین و عدم آگاهی به مقاصد شریعت و در یک کلمه ضعف علم میباشد؛ و چه بسا بعضی مواقع آرزوهای نفسانی باعث چنین برخوردهایی نامطلوب با امور عبادی میشود.
در حدیث صحیح آمده که پیامبر (ص) فرمود:
«إِنَّ الدِّینَ یُسْرٌ وَلَنْ یُشَادَّ الدِّینَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا وَأَبْشِرُوا وَاسْتَعِینُوا بِالْغَدْوَهِ وَالرَّوْحَهِ وَشَیْءٍ مِنْ الدُّلْجَهِ» (رواه البخاری، ریاض العالمین، ص ۱۱۸، شماره حدیث ۵۱؛ البخاری، ج۱، ص۱۶، شماره حدیث ۳۹)
ترجمه: «در دین آسانی است و کسی که با دین به مقابله برخیزد و سختگیری کند ناکام و مغلوب میگردد. پس حق را طلب نموده و خود را به آن نزدیک ساخته و شاد باشید و از حرکت صبگاهی و شامگاهی و آخر شب یاری جوی. و در روایتی از وی آمده حق را طلب نموده خود را بدان نزدیک ساخته و در صبحگاه و شامگاه و آخر شب عمل کرده و میانهروی کنید تا به مقصد برسید.»
ابن منیّر میگوید: این حدیث یکی از نشانههای پیامبری است زیرا همه ما دیدهایم و هم کسانی که قبل از ما بودهاند دیدهاند که: هر سختگیر و تندروی شکست خورده است. در اینجا منظور ما منع کمالطلبی و عبادت در دین نیست. بلکه چنین چیزی پسندیده است، بلکه هدف ما مبارزه با افراطگریهایی است که به سستی و ملالت منجر میشود و زیادهروی در مستحباتی است که باعث ترک واجب میشود.
همچنین پیامبر گرامی اسلام میفرماید: «این دین محکم و متین است، پس با ملایمت در آن در آیید و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید تا مانند سواری درمانده باشید که نه مسافت پیموده و نه مرکبی به جا گذاشته است»
همچنین رسول خدا (ص) در همه کارها رعایت اعتدال را به عنوان بهترین گزینه، نیکو شمرده است و فرموده است:
«خیر الامور اوسطها» برای دعوت به همین میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط است.» (بدر الدین العینی، ۱۹۹۹م، ج۲، ص۲۴۱، باب المواقیت)
انسانهایی که دچار افراط و تفریط میشوند معمولا کمتر میتوانند با دیگران یکدل شوند و غالبا تنها میمانند. اما کسانی که در مسیر اعتدال و میانه روی هستند قادرند با مردم یکدل شوند. پیامبر گرامی اسلام فرمودند: معتدل باشید تا قلبهایتان به هم نزدیک شود.
ناآگاهی و فقدان علم و بد فهمی باعث شده بعضی از مردم در مواردی از فروعات دینی غلو و تشدد بخرج داده ولی در مقابل، نسبت به بسیاری از گناهان کبیره میگذرند! مانند غیبت، خبرچینی، قذف، حسد، جستجو در پی عیوب دیگران و عیبجویی از بیگناهان، حیله و نیرنگ نسبت به برادران دینی خود که همفکرشان نمیباشند! و افشای گناه و عیب دیگران و حتی خوردن و غارت اموال مردم به ناحق!
در سنت نبوی نمونههای زیادی را میتوان آورد که پیامبر (ص) اصحاب را از افراط و تفریط منع نموده و به اعتدال و میانهروی سفارش کرده که نهایتا به این حدیث بسنده میگردد، که ایشان (ص) به ابن مسعود صحابی فرمودند:
«….. هَلَکَ المُتَنَطِّعُون – قالها ثلاثا» (أخرجه: مسلم، ج۸، ص۵۸، شماره حدیث ۲۶۷۰)
از ابن مسعود (رض) روایت شده که پیامبر (ص) سه بار فرمودند هلاک شدند متتطعون (کسانی که بیمورد سختگیری کرد و در گفتار و کردار غلو مینمایند).
اعتدال ویژگی برجسته امت اسلام
خداوند از امت اسلامی در سوره بقره به سبب پیروی از اسلام به عنوان «امت وسط» یعنی امت معتدل یاد کرده و میفرماید:
«وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیکُونَ الرَّسُولُ عَلَیکُمْ شَهِیدًا ….»
«بیگمان شما را ملت میانهروی کردهایم (نه در دین افراط و غلوی میورزید، و نه در آن تفریط و تعطیلی میشناسید. حق روح و حق جسم را مراعات میدارید و آمیزهای از حیوان و فرشتهاید) تا گواهانی بر مردم باشید (و بر تفریط مادیگرایان لذائذ جسمانی طلب و روحانیت باخته، و برافراط تارکان دنیا و ترک لذائذ جسمانی کرده، ناظر بوده و خروج هر دو دسته را ازجادهی اعتدال مشاهده نمائید) و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد (تا چنانکه دستهای از شما راه او گیرد و یا گروهی از شما از جادهی سیرت و شریعت او بیرون رود، با آئین و کردار خویش بر ایشان حجت وگواه باشد).. …..». (بقره/۱۴۳)
برای فهم دقیق «امت وسط» جای خود دارد گریزی به «فی ظلال» سید قطب شهید بزنیم آنجا که میفرماید: «ملت مسلمان ملت وسطی است با تمام معانیی که وسط دارد، چه از وساطت به معنی حسن و فضل باشد، یا به معنـی اعتدال و میانهروی، یا به معنی وسط مادی حسی…
« اُمّه وسطاً» ملت وسط و میانهروی است در جهانبینی و اعتقاد… نه در روحانیت صرف غلو و افراط میکند، و نه در مادیت تنها فرو میرود و ماندگار میشود. بلکه از فطرت پیروی میکند که در روحی مجسم و نمودار است که جامهی جسد به تن کرده است، یا جسدی است که لباس روح به تن دارد. چنین ملتی میکوشد تا به این وجود دو قلو پرداخته انرژیهای دو بعدی مادی و معنوی، حق کاملی از هر نوع توشهای که لازم دارد عطاء کند، و به تکـاپو میایستد تا زندگی را بالا برد و بدان رفعت بخشد، همزمان با چنینکاری سعی میکند زندگی را حفظ نماید و آن را امتداد دهد، و بدون هیچگونه تفریط و افراطی، بلکه برعکس، با میانهروی و هماهنگی و اعتدال، همهی توان خویش را درجهان علائق و اشواق، و در جهان کششها وجذبهها، به کار میگیرد. (سید قطب، ۱۹۸۸، ج۱، ص۱۳۱)
«اُمهً وسطاً» ملت میانهروی است در رابطهها و پیوستگیها… نه شخصیت فرد و ارکان او را نادیده میگیرد، و نه شخصیت او را در شخصیت جامعه یا دولت محو میگرداند، همچنین اورا رها نمیسازد تا به فرد خودخواه و حریصی تبدیل شود که به فکر کسی و چیزی جز خود نباشد…تنها آن اندازه از انگیزهها و نیروها را بهکارمیگیرد که وسیلهی حرکت و رشد گردد. و ازکششها و ویژگیها تنها آن اندازه سر راه او به وجود میآورد وچوب لای چرخ و دهنه به دهان اسب نفس میاندازد که جلو غلو و سرکشی او را بگیرد، و از رغائب و علائق آن مقدار در اختیارش میگذاردکه رغبت فرد را در راه خدمت به جامعه برانگیزد، واز تکالیف و واجبات آن اندازه برای فرد مقرر میداردکه او را خدمتگزار جامعه نماید، و جامعه را هم ضامن و مسوول فردکند، و درنتیجه فرد وجامعه را هماهنگ و همگام گرداند.» (سیدقطب، ۱۹۸۸، ذیل آیـه)
بدین ترتیب خداوند مسلمانان را در قرآن از حقیقت مقام و مکانی که در این زمین دارند، و از حقیقت نقشی که در زندگی بشریّت بر عهده ایشان است و ضروری است آن را ا یفاء کنند، آگاه میفرماید:
«کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ …..» (آل عمران /۱۱۰)
«شما بهترین ملّتی هستید که برای (سود) انسانها آفریده شدهاید (مادام که) به کار شایسته دستور میدهید و از کار ناشایست باز میدارید و به خدا ایمان دارید……»
از این رو آنان را بهترین امتی میداند که در روی زمین ایجاد شدهاند. امتی که اصل و اساس آن اعتدال و میانه روی درهمه چیز و همه کار است و از این رو امت شاهد و نمونه و سرمشق برای سایر امم میباشند.
به قول شهید عقیده اسلامی «سید قطب» در فی ظلالش، این چنین خداوند مسلمانان را به اصالت نقششان واهمّیّت کارشان رهنمود میفرماید و آنان را از بزرگواری جامعهشان آگاه مینماید. و این چیزی است که لازم است امّت اسلامی آن را درک کند تا حقیقت و ارزش خود را بشناسد و بداند که او آفریده شده است تا پیشرو و پیشقراول بوده و آن را وظیفۀ امت اسلامی میداند زیرا این امت لازم است که همیشه در مرکز رهبری و پیشوائی سایر امم قرار داشته باشد.
تکامل شخصیت ایمانی مرهون اعتدال
جهانبینی و ایدئولوژی الهی، اعتدال را یکی از خطوط برجسته و مهم تکوین و تشریع میداند. و در پی رسیدن به انسانی با شخصیت ایمانی کامل بطور متوازن در همه زمینهها میباشد و از دیدگاه تعالیم وحی، چنین انسانی همان انسان معادل و متعادل است.
داشتن فکر و اندیشه اعتدال انسان را به دفاع در برابر کسانی میکند که در عرصه برون دینی اسلام را متهم به افراط و تفریط مینمایند واتهامات آنها را نیز هوشمندانه و حکیمانه با تمسک به آموزههای تعالیم وحی و سنت نبوی پاسخ محکم میدهد.
همین بینش و داشتن اندیشه میانه روی به عنوان یکی از اصول قابل توجّه در زمینه کشف نظر شارع در عرصههای گوناگون و کشف پاسخ دین به پرسشهای تازه و به عنوان یکی از ضابطههای اساسی در زمینه نظریهپردازی در علوم اسلامی و تولید علوم اسلامی جدید و در ساحت مهندسی توسعۀ متعالی و متعادل و طراحی نقشه جامع علمی و فرهنگی برای امت اسلامی، درخور به کار گیری و استفاده است. و به این دلیل، اندیشهها و نظرات افراطی یا تفریطی نه تنها نمیتوانند ریشه در دین داشته باشند بلکه مخالف دین میباشند. زیرا اسلام حقیقی و حرکت در راه درست و صراط مستقیم چیزی نیست به جز پرهیز از افراط و تفریط و حرکت بر روی خط میانه و متعادل؛ لذا بیداری اسلامی، اصول گرایی اسلامی و بازگشت به اسلام راستین، میسّر نمیشود مگر با رسیدن به اعتدال اسلامی و ارتقاء به جایگاه امت میانه که ثمرۀ آن برپایی تمدن اصیل اسلامی است.
وبه خاطر همین گرایش به اعتدال و میانه روی امری اجتناب ناپذیر است چرا که چنین رفتاری موجب میشود تا انسان در مسیر خردمندی و کمال گرایی قرار گیرد و گرفتار شرک درعقیده و عمل نشود و راه نقصان و باطل را نپیماید.
دست یابی به استقامت و قوام یابی در شخصیت و عمل اجتماعی از دیگر آثار و پیامدهای اعتدال گرایی بشر در زندگی است که در آیات ۶۳ و ۶۷ سوره فرقان به آن توجه داده شده است. از نظر خداوند، انسان متعدل و میانه رو با رعایت تناسب و عدالت است که میتواند زندگی خویش را قوام بخشد و به استقامت دست یابد.
متأسفانه امروزه به خاطر عدم شناخت مرزهای اخلاقی و اعتقادی و نیز آشنا نبودن به آداب و رسوم و حدود معاشرتها، خیلی از ضد ارزشها و رذائل جایگزین فضائل شده است. انحرافات اخلاقی مانند تکبر و ذلت و نیز مشکلات اقتصادی مثل فقر و نداری، بخل و اسراف، همگی پیامد جامعهای است که گرفتار افراط و تفریط شده است.
از آنجا که بینش و عقاید انسان در رفتار و عملکردش تأثیر دارد. پس اگر ایمان و عمل در کنار هم و مؤثر بر هم باشند، در شرایط بحرانی هیچگاه انسان دچار بیثباتی عقیده و تردید نخواهد شد. با این نگرش صفات اخلاقیاش را در حدّ وسط نگه میدارد و در رفتارش با دیگران حدود و آداب اسلامی را رعایت میکند.
به عنوان مثال وقتی سخاوت، ملکه روح شد، آفتی چون دنیا دوستی و چشم و هم چشمی و بالاخره بسیاری از مشکلات اقتصادی و فرهنگی ریشه کن خواهد شد.
امام ابنالقیم، میانهروی و اعتدال را یکی از چهار رکن اصلی میداند که اخلاق نیکو بر آن تکیه دارد که عبارتند از شکیبایی، پاکدامنی، شجاعت، اعتدال و میانهروی
پس هماهنگی روح و جسم و ایمان و عمل، باعث رشد فکری و کسب ملکات اخلاقی شده که رشد و قدرت اقتصادی را به دنبال دارد. که همگی این موارد زمینه ساز عدالت اجتماعی است که بشریت انتظار آن را از مکتب تعالی بخش اسلام دارد.
روشهای زندگی فوقالذکر عواقب و نتایجی مخصوص به خود را در زندگی فردی و جمعی به دنبال خواهد آورد و آثار و تبعات متفاوتی را در جامعه ایجاد خواهد کرد. فرهنگ دینی اسلامی، بیش از هرچیز بر «میانه روی» در شیوه زندگی و روش سلوک تاکید میکند.
«میانهروی» اعتدال در همه امور است و به گفته سید قطب امت میانهرو، امتی مبتکر و خلاق است که دنباله رو اقوام گذشته نیست. نقطه شروع فلاکت امت اسلامی، وقتی بود که از اعتدال خارج گردید.
استاد قرضاوی در «خصائص التصور الإسلامیه» در این باره چنین مینویسد: «براین باورم که اعتدال و میانهروی در بینش، منش و روش درمان تمامی دردها و حلال تمامی نابسامانیهای ناشی از پراکندگی، عقبافتادگی علمی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. برای رویایی با روند رو به رشد رویکردهای ناروا، کجاندیشیهای کسلکننده و برداشتهای خانمانبرانداز، بر ماست که جبهه و جناح معتدل، منهج میانهرویی و مفاهیم و مبانی اعتدال را توضیح داده و برای تبلیغ و تقویتش از تمامی تریبونها و رسانهها استفاده نماییم. چرا که موضوع بسیار حساس و حیاتی است، و فکر میکنم که یکی از مهمترین اولویتها و مسئولیتهای عالمان، اندیشمندان، مبلغان و تمامی کسانی که خود را حامل پیام پیامبر گرامی به شمار میآورند، این است که: برای غبارروبی از روی آینه اعتدال و پاک نمودن چهره پندارهای پذیرفته شده قرآن و سنت صریح پیامبر از تمامی توان و ظرفیت خویش بهره بگیرند.» (قرضاوی یوسف، ۱۴۱۹هـ. ق، ص۳۵۸ـ۳۵۹)
استاد محمود ویسی نیز در توضیح این مطلب چنین مینویسد: «باید بدانیم میانه گرایی و وسطیت به مثابهی مدرسهای است که نیاز اساسی عصر ما برای خروج موفق از بحرانهای گوناگون در عرصههای مختلف میباشد. لذا اگر به شکلی نهادینه شود که بتواند تفاوتهای فکری و فقهی و فردی و… را لحاظ نماید، محصول آن برداشتهای معتدل و میانه گرایانه خواهد بود. بنابر این مهمترین نیاز امت اسلامی داشتن دیدگاهی روشن و کاربردی در رابطه با پروژه وسطیت میباشد. لذا میانه گرایی یک حرکت اجتهادی نوگرا در معرفی دین اسلام بوده وبه صورتی است که بتواند با وضعیت موجود جهانی تعاملی دقیق وهوشمندانه داشته باشد و در عین التزام به مبادی و اصول با متغیرات و مسائل مستحدثه عالمانه و واقع بینانه برخورد نماید. پس وسطیت جامع میان اصالت و عصری بودن، ثوابت و متغیرات، عزیمت و رخصت و حفظ مقاصد شریعت به دور از هر گونه افراط و تفریط در حقوق و واجبات، دوری از تشدد در فروع و جزئیات و تساهل در اصول و کلیات، دوری از غلو در تعظیم عقل و تفریط در تحقیر آن است. با قاطعیت میتوان گفت که میانه گرایی شریعت یکی از مهمترین مبانی و ویژگیهای دال بر پویایی دین در پاسخگویی مستمر به سؤالات و معضلات بشر است و این خود منوط به استخراج و استنباط برداشتهای میانه گرایانه از دین به وسیله اهل فن است. زیرا طبیعت شریعت مشتمل برهمهی ظرفیتهای لازم برای همنوا وهمگام شدن با همهی تغییروتحولات وترقیات جامعهی بشری است. در این راستا بهره گرفتن از امکانات موجود برای تعمیق اندیشهی وسطیت و بازخوانی ضرورت میانه گرایی در بینش و منش و برداشتهای کار آمد و مؤثر گامی ارزشمند در فرهنگ سازی و غنا بخشیدن به این مقولهی فراموش شده میباشد.»
نتیجه گیری
•ــ با پژوهشی ژرف و عمیق میتوان دریافت، همان گونه که اصل توحید در تار و پود احکام و مقررات اسلام و آیات و روایات پیچیده شده، اصل اعتدال نیز در تشریع احکام لحاظ گردیده است.
•ــ میانه روی اثرات مثبتی در زندگی انسان به جای میگذارد که برخی از آنها در دنیا و برخی در آخرت بروز میکند.
•ــ اعتدال به عنوان یک اصل قرآنی در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی و تمامی فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و عقیدتی مطرح و در قلمرو اسلام، قلمرو وسیعی دارد و در همه جا به عنوان یک اصل خلل ناپذیر اسلامی و قرانی مطرح میگردد. این اصل قرآنی که منطبق با فطرت و عقل خدادادی است اسباب رشد و کمال یابی انسان را رقم میزند ولی افراط و تفریط موجبات سقوط انسان را فراهم میآورد.
•ــ اگر کسی بخواهد به مسئولیت الهی خویش عمل کند میبایست در همه امور راه اعتدال و میانه روی را در پیش گیرد و با داشتن حدّ و اندازه در امور مختلف و محوری کردن اعتدال در تمام برنامهها، خود را به امّت وسط نزدیک نموده و با این روش آسایش و خوشبختی را نه تنها برای خود بلکه برای دیگران نیز به همراه آورد.
•ــ خداوند در بیان جامعه برتر و کامل و ارایه نمونه عینی آن، جامعه اسلامی و برتر را جامعهای معتدل و میانه رو معرفی میکند که استقامت با این روش در ذات و نهاد آن سرشته میشود. (بقره آیه ۱۴۳) بنابر این، از نظر قرآن و اسلام، صراط مستقیم هر کس و جامعهای، میانه روی و اعتدال در همه امور و اقتصاد در زندگی است.
•ــ از آموزههای وحیانی قرآن و سنت نبوی و سیره سلف صالح برمی آید هرگونه خروج از حدود اعتدال و میانه روی و گرایش به دو سوی افراط و تفریط به معنای خروج از صراط مستقیم و جاده حقیقت وحقانیت و رهسپاری در بیراهه هبوط و سقوط فردی و اجتماعی ودست یابی به کمال و تقرب الی الله است.
•ــ فرد مسلمان در خانواده نیز باید بین حق و تکلیف، تعادل را برقرار کند. اگر در همه امورات، میانهرو و معتدل باشد، خانوادهاش نیز متعادل و موزون خواهد شد.
•با اندکی تأمل و دقت در معنای لغوی و اصطلاحی میانه گرایی در مییابیم که امت مسلمان امتی است عادل، فاضل، معتدل، متوازن و به دورازهرگونه افراط و تفریط و بر صراط مستقیم در حرکت به سوی کمال مطلوب است.
•در نهایت اسلام حقیقی و حرکت در راه درست و صراط مستقیم چیزی نیست به جز پرهیز از افراط و تفریط و حرکت بر روی خط میانه و متعادل؛ لذا بیداری اسلامی، اصول گرایی اسلامی و بازگشت به اسلام راستین، میسّر نمیشود مگر با رسیدن به اعتدال اسلامی و ارتقاء به جایگاه امت میانه که ثمرۀ آن برپایی تمدن اصیل اسلامی است.
تحقیق و نگارش: حمـــزه خــان بیگـــی / کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث / اشنویه
منابع
۱- قرآن کریم
۲- فولادوند، محمد مهدی، ترجمه قرآن، تهران، دار القرآن الکریم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵هـ
۳- البخاری، محمد بن إسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر، المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، دار بیجا، الطبعه الأولى، ۱۴۲۲هـ.
۴- ابن ماجه أبو عبد الله محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء الکتب العربیه – طوق النجاه، بیتا.
۵- ابن منظور محمد بن مکرم، لسان العرب، نشر دار صادر، بیروت، ۱۴۱۴ ق، چاپ سوم.
۶- أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، بن هلال بن أسد الشیبانی، المحقق: شعیب الأرنؤوط – عادل مرشد، وآخرون، مؤسسه الرساله.
۷- النووی، أبى زکریا محیی الدین بن شرف، ریاض الصالحین، تعلیق وتحقیق: الدکتور ماهر یاسین الفحل، دمشق – بیروت، دار ابن کثیر للطباعه والنشر والتوزیع، الطبعه: الأولى، ۱۴۲۸ هـ – ۲۰۰۷ م.
۸- بدر الدین العینی، أبو محمد محمود، شرح سنن أبی داود، المحقق: أبو المنذر خالد بن إبراهیم المصری، مکتبه الرشد – الریاض، ۱۴۲۰هـ -۱۹۹۹م، الطبعه الأولى.
۹- سید قطب، فی ظلال القرآن، القاهرۀ، دارالشروق، الطبعۀ الخامسۀ عشرۀ، ۱۴۰۸هـ. ق ـ۱۹۸۸م.
۱۰- ماوردى؛ أعلام النبوه (للماوردی)، نشر دار و مکتبه الهلال، بیروت، ۱۴۰۹ ق، چاپ اول.
۱۱- محمد رشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، الهیئه المصریه العامه للکتاب، ۱۹۹۰م.
۱۲- مجله الامه الوسط، السنه الاولی۲۰۰۹م شماره اول، الاتحاد العالمی لعلماء المسلمین، بیروت.
۱۳- مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشیری النیسابوری، المسند الصحیح، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
۱۴- نهجالبلاغه با ترجمه محمد دشتی و معجم.