اسلام و سیستم دموکراسی
نوشته: دکتور عبدالمنعم ابوالفتوح
ترجمه: محمدعثمان عادل
دموکراسی، همان سیستم غربی است که از دل
سرزمین اروپای جدید سر برآورده و همگام با قافله پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی آن
سرزمین، پا به عرصه رشد و توسعه خویش گذاشته است.
به یقین میتوان گفت که خیزش انقلاب صنعتی و
پیامدهای آن که دگرگونی ساختارهای اجتماعی و سیاسی را در پی داشت ـ توأم با گسترش
جنبش روشنگری فکری ـ زمینهساز طرح سیستم دموکراسی شدند. سیستمی که به صورت کل به
عنوان مناسبترین راهکار برای نظام حکومتی و به حیث مؤثرترین ابزار برای نظاممندسازی
قدرت سلطنتی و بهکارگیری آن در راستای برپایی عدالت بین مردم و توزیع عادلانه
حقوق و وجایب شهروندان و نیز منحیث مفیدترین شیوه گسترش آزادی و کشیدن آن از
محدوده گفتار به کردار، شناخته شده است.
جهان غرب، در روزگار کنونی نیازش را به نظام
دموکراسی به خوبی دریافته و آن را به عنوان راهگشای بسا از مشکلات و موانعی که در
سر راه پیشرفت و ترقی سر برمیآورند، شناخته است و به اثربخشی آن در عرصههای
سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سخت باورمند شده است.
پس چه شده که مسلمانها از بهکاربستن آن در
امور اداری و حکومتداری خویش خودداری میورزند؟ آیا سخن تشرشل، رئیس اسبق وزرای
انگلستان که میگوید: «دموکراسی کمآسیبترین شیوههای حکومتداری است» در این
زمینه تأثیرگذار بوده است؟
شایان ذکر است که اسلام در برابر آن دسته از
دستاوردهای انسانی که برای حیات آدمیان منفعت به بار میآورند، هیچ گاهی موقف
ستیزهجویانهیی برنگزیده و مسلمانها را نیز به گریز و دوری از آنها فرا نخوانده
است. چنان که رسول اکرم(ص) فرموده است: «حکمت گمشده مؤمن است؛ در هر جایی که آن را
بیابد، خویشتن را از آن بهرهمند میسازد» و به راستی این حدیث به وضاحت نمایانگر
این نکته است که همانا شخص مسلمان در جستجوی حقیقت پیوسته تپوتلاش میورزد؛
حقیقتی که نتیجه و ثمره تلاشهای پیگیر و خستهگیناپذیر انسان در زندهگی دنیا
است و حال فرق نمیکند که جانمایه این تلاشهای پیگیر و خستهگیناپذیر انسانی،
مکتب اسلام باشد یا مکاتب دیگر انسانی.
البته ما سخت باورمندیم که اگر در پرتو
اساسات اسلامی به جستجوی حقیقت آستین برزنیم، نسبت به این که در پروسه کشف حقیقت،
خویشتن را از آموزهها و رهنمودهای اسلامی بینیاز و دور نگهداریم، به مراتب بهتر
و سازندهتر خواهد بود و از کوتاهترین راه به نحو کاملتر، سریعتر و شایستهتری
ما را به مطلوبمان خواهد رساند. خوب در صورتی که دموکراسی بدین معنی به عنوان یک
دستاورد انسانی به حساب آید؛ پس اسلام ما را به گرفتن و به کاربستن تمام رهآوردها
و مؤلفههای آن دعوت مینماید. چرا که این سیستم پیوند مستحکمی به سیستم شورا در
نظام اسلامی دارد و اسلام مسلمانها را همواره به روش ارزشمند شورا فرا خوانده است.
شورا یک اصل اصیل اسلامی است که ذکر آن در
قرآنکریم رفته است. در آیه ۳۸ سوره شورا خداوند(ج) میفرماید:
(وَأَمْرُهُمْ
شُورَى بَیْنَهُمْ)
و در آیه ۱۵۹ سوره آل عمران آمده است که: (وَشَاوِرْهُمْ
فِی الأَمْرِ)
جمله (وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ) یک اخبار
است و اخبار در لغت چنان که علمای بلاغت میگویند؛ عالیترین شکل محدودکردن و
محصورساختن امر را میرساند. «کار جمعی فقط در قالب شورا صورت گیرد» و از جملهدوم (وَشَاوِرْهُمْ
فِی الأَمْرِ) چنان برمیآید که نمیتوان موضوع شورا را در این جا به امر استحبابی
و اختیاری حمل کرد؛ بدین معنا که هر گاهی که حاکم یا مسؤولین امور دلشان خواست
شورا نمایند و هر زمانی که دلشان نخواست، ننمایند؛ چرا که در این جا به وضاحت و
صراحت به کار شورایی دستور داده شده است.
آنچه درخور توجه است، این است که در دوره
حکمفرمایی دولت اسلامی در مدینه، جهان اسلام در یک شهر واحد (مدینه) محدود و
محصور گشته بود و این ممکن و میسر بود که پروسه مشورتخواهی و نظرسنجی جهت تحقق
شورا در ظرف یک شبانه روز بدون بهکارگیری ابزارهای پیچیده و گونه گون صورت گیرد؛
ولی در روزگار کنونی که جهان اسلام گسترش چشمگیری نموده و مناطق اسلامی در خاک
پهناور این گیتی به نحو پراکنده و دورافتاده از هم شکل گرفته است، ابزارها و روشهای
تمثیل شورا پیچیده شده است. پس بدون شک برای تمثیل و تحقق شورا در عصر کنونی، به
سروساماندهی و بهکارگیری یک سیستم و ابزار دقیق و همهجانبه سخت نیازمندیم و به
راستی اگر به همچو سیستمها و ابزارهایی که ما را به مطلوبمان (تحقق شورا) میرساند،
با دید بازتری ببینیم، با آنچه که امروزه از آن به نام نظام دموکراسی یاد میکنیم
تفاوتی ندارد. فکر نمیکنم در این میان اختلافی وجود داشته باشد؛ چون چگونه ممکن
خواهد بود که بدون مجلس شورا، شورا تحقق یابد و در صورتی که من خواسته باشم کار
مشورهخواهی و مشورهدهی را با ملتهایی که شمار آنها به میلیونها تن میرسد
انجام دهم، مجلس شورا چگونه شکل خواهد گرفت؟ لذا از این که انتخاباتی در میان باشد
هیچ گزیر و گریزی نداریم؛ پس در این صورت دموکراسی خودش سرمنشأ شورا به حساب میآید.
به یقین که شورا یک فریضه الزامی است و اگر
مسلمانها بدان پایبند میبودند و آن را در مسیر تاریخ زندهگیشان به نحو درست
پیاده مینمودند، بیگمان سیستم شورا تحول و ترقی مینمود و برایش یک سلسله
ابزارهایی مشخص میگردید و چوکات و ساحه آن به اندازه لازم و کافی فراخ میشد و
نیز برای مسلمانها این امکان فراهم میگردید تا قبل از غربیها به کشف سیستم
دموکراسی دست یازند و از ضمانتهای ارزشمند اخلاقی آن که با اسلام پیوند ناگسستنی
دارد، به نحو شایستهیی بهرهمند شوند. ضمانتهایی که خود سیستم را از گزند بازی
بازیگران و فریب فریبکاران محفوظ و مصون نگه میدارد.
منبع: ماهنامه معرفت