اندیشه

نوزایش فراگیر اندیشه نوین اسلامی در افکار س

نوزایش فراگیر  اندیشه نوین اسلامی در افکار سید جمال الدین
افغانی

دکتر محسن عبدالحمید

اگر نگاهی ژرف به سده های اخیر بیندازیم می
بینیم که در نقاط گوناگون جهان اسلام ، امامانی مجدد ظهور یافته اند . آنان
توانسته اند مقوله ی تجدید را به بیداری اسلامی تبدیا کنند تا در قالب جنبش های
جدید در زندگی مسلمانان ظهور یابد. این جنبش ها گذار مسلمانان به دوران جدید را با
موفقیت ژشت سر نهادند ؛ دورانی که کوشش برای اصلاح مسیر ، درک آشفتگی تمدنی ، گذار
به دوران بازنگری و ارزیابی گذشته و خود انتقادی ، آن هم با تبیین خاستگاههای واپس
ماندگی و انحطاط در زمان و ترسیم راههای درمان برای گذار به آینده – جائی که امت
در انتظار آغاز بازسازی ساختار و ساختن زندگی و ژیشرفت و تمدن نشسته است- از
ویژگیهای بارز آن است .

بارزترین شخصیتی که در صحنه ی مبارزه و دفاع
از امت و پیکار در راه نوسازی اوضاع اسلام و مسلمانان پیدا شد،جمال الدین افغانی
بود.او بود که استعمار و توطئه ها و اشغالگری سرزمین های اسلام را رسوا کرد و
زندگی اش را در راه فراخوان به یکپارچگی صف های از هم گسسته ی امت اسلام و کشاندن
آن به سمت راه تغییر و تحول و سازندگی سپری کرد.وی از طریق کارهای زیر،دست به این
اقدام زد :

– مبارزه با نادانی،کجروی،انحراف و ناآگاهی
از حقایق هستی،با بازگشت راستین به آموزه های کتاب و سنت _ به عنوان وحی الهی _ و
نگریستن سر راست در آن ها در پرتو قواعد اصول فقه در باب استنباط .

– مبارزه با تقلید و تعصّب مذهبی و گروهی،با
فراخوان به نگریستن و اندیشه ورزی و اجتهاد در پرتو شناخت طبیعت زمان و فهم مقاصد
قانونگذاری و حق جویی.

– درک حقیقت استخلاف و شناخت نقش انسان
مسلمان در تغییر اوضاع،بنیان گذاردن تمدن و ساختن آینده از روزنه ی خیزگاه های
اساسی اسلام در حوزه ی اعتقاد،شریعت و سلوک.

– بهره برداری کامل از نقاط قوت علمی و
عمرانی تمدن جدی،همراه با هشدار پیوسته از خیزگاه های مادی فرهنگ های گذشته و حال
غرب.

– مخالفت با استبداد سیاسی قدرت به مثابه ی
عمده ترین نماد واپس زدگی سیاسی،اجنماعی و فرهنگی در کشورهای اسلامی؛چه نتیجه ی
چنین وضعیتی آن است که یک فرد طبق هوس های خود بر یک ملت کامل فرمان براند؛تاج و
تخت خویش را تقویت کند و امتیازات خود و اعضای خانواده اش را فزونی بخشد،بی آنکه
برای کنکاش و رایزنی به خردمندان جامعه مراجعه کند.افغانی این حکومت را ناهمساز با
نظام اسلامی استوار بر بنیاد شورا و بیعت برمی شمرد.

– افغانی به آغاز کردن یک جنبش اسلامی مقتدر
و مبتنی بر بنیان های درست علمی فراخواند،تا زمینه ای برای گذاردن مسلمانان بر فرا
راه درست فرهنگی در فهم اسلام و قانونمندی های کیهانی و اجتماعی آن باشد.

– وی از مسلمانان خواست از تهاجم فکری –
فرهنگی استعمارگران و دوایر فرهنگی شان بر اعتقادات،شریعت،بنیان ها،تاریخ و تمدن
اسلام،جلوگیری کنند.استعمارگران این تهاجم را با هدف مسخ کردن نمادهای اسلام در دل
های مسلمانان و بر کندن ریشه های اعتماد نسبت به امت،تاریخ و عظمت آن انجام می
دهند،تا خویشتن خویش را از دست بدهند و از مقدّسات و ارزش های خویش دفاع نکنند و
بدین سان بی آنکه احساس عزت و کرامت کنند،برای استعمارگران بهره برداری از آنان
آسان شود و به سادگی به سان برده،آنان را در زندگی،این سو و آن سو بکشانند.

حقیقت آن است که مطالعه ی ژرف علوم
اسلامی،به ویژه علوم عقلی،شناخت اصیل تاریخ اسلام،دگردیسی های تمدن،آگاهی درست از
علوم و تحولات زندگی جدید و همزیستی با چالش های فکری،سیاسی و نظامی جهان اسلام با
دنیای جدید،به اندیشه ها،نظرگاه ها و جنبش افغانی،گستردگی و فراگیرندگی نمایانی
بخشید؛چرا که وی در باب همه ی مقوله های اجتماعی،سیاسی،اقتصادی و تربیتی رویاروی
با زندگی مسلمانان،دیدگاه خویش را ابراز داشت و از مسلمانان خواست بی هیچ تعصب،خشک
اندیشی یا ابهامی به تجدید زندگی فکری و فرهنگی خویش بپردازند.

اثرگذاری افغانی در هر مکانی که فرود می آمد
بس بزرگ بود؛به ویژه روش جدید و سبک پرداخت وی به مقوله های گوناگون زندگی بسیار
اثرگذار بود.از این روی،وی یک مکتب فکری بزرگ تشکیل داد،که از آن اندیشه
وران،دانشوران و سیاستمداران فارغ التحصیل شدند و هر کدام در جرعه برگیری از دریای
اندیشه و جنبش وی،بهره ای کامل برگرفت.

حقیقت آن است که ما می توانیم افغانی را
بنیان گذار روش شناسی نوین نوگرایی در تفسیر قرآن در سده  چهاردهم برشماریم.وی در باب مبانی تفسیر سخن
گفته است،نمادها و سمبل های آن را تبیین کرده است و دیگران را به نگریستن ژرف و
دقیق در قرآن در پرتو آن ها فراخوانده است؛تا بدین سان رهنمودهای قرآن به دل ها و
خردها بازگردد و کاروان مسلمانان را به سوی خودسازی،بازآفرینی نقش خویش و رهایی
کشورها به حرکت وادارد.

افغانی آن دسته از روش های تفسیری را که در
تفسیر آیات،دانش ها و اصلاحات بیگانه را داخل کرده اند،سخت نقادی کرد.چه این روش
ها حقایق را از نگاه مردم در پرده گذارده و از تفسیر آیات معماهایی پیچیده ساخته
اند که جز دانشوران آگاه نمی توانند بدان ها نزدیک شوند؛کتاب های تفسیر نیز به
جولانگاه های بیانی بسیار دشوار تبدیل شده اند که مفسر با پیچیده کردن عبارات،تمام
نیرو و مهارت خویش را به نمایش می گذارد و بدین سان، مسلمانان را از کامجویی از
قرآن، فهم آیات و اثر پذیری از روح آن، 
محروم می کند.

افغانی از مردم خواست کتاب،سنت و اعمال سلف
صالح را به دور از آنچه بر آنها انباشته شده و به دور از نظرگاه ها،استنباط ها و
دیدگاه های افراد که پیرامون آن ها گرد آمده است،بفهمند.بر این اساس نبایست به این
دیدگاه ها به مثابه ی وحی اعتماد کنیم،بلکه به عنوان نظرگاه و دیدگاه از آن ها
بهره گیریم و هنگام فراخواندن مردم به سوی قرآن و راهنمایی ملت ها به آموزه های آن،
نبایست این دیدگاه ها را نیز در کنار قرآن بگذاریم.او می گفت:

– ما از بر گرفتن روح قرآن و عمل به مفاهیم
و مضامین آن باز مانده ایم و به الفاظ و اعراب آن سرگرم شده ایم، در برابر دروازه
ی قرآن ایستاده ایم و به سوی محراب آن پا فرا پیش نگذارده ایم.

– امروزه ما به همراه قرآن الفاظی شکلی،بحث
و جدل هایی که پیرامون احکام و فرایض آن هست و استنتاج هایی که نه مصلحت آدمی را
در بر دارند و نه ابزار سوق دادن به سوی ایمان به قرآن هستند،بر دوش داریم و چنان
شرح و تفسیرهایی بر آن افزوده ایم که جز شگفتی آفرینی و ارضای عوام چیز دیگری در
بر ندارند.

وی مردم را به روش های خاصی از تفسیر قرآن
فرا می خواند.این روش،فهم نادرست برخی از عقاید دینی  و متون شرعی را ، که در خرد عوام و غالب خواص
ریشه دوانده،از ریشه برمی کند؛مثل حمل متون مرتبط با قضا و قدر به معنایی که موجب ایستایی
و حرکت نکردن به سوی جست و جوی عظمت یا رهایی از زبونی می شود.

به رغم آنکه افغانی تفسیری برای قرآن
ننگاشت،چون شرایط زندگی وی برای به انجام رساندن چنین کاری فراهم نبود،وی آیاتی
خاص را در العروه الوثقی برای ما تفسیر کرده است.تفسیر این آیات روشی را که مقصود
او بوده،برای ما روشن می کند.وی به سراغ آیات مورد نظر می رود و طی آن ها در باب
سنت ها و قاعده مندی های الهی سخن می گوید و آنگاه آن ها را با اوضاع آن روزگار
مسلمانان ربط می دهد و سرانجام به تبیین حکمت هدایت جامعه ی انسانی در قرآن می
پردازد.با این روش آیه ی مورد نظر محرّکی می شود تا مسلمانان برخیزند و سنت ها و
قاعده مندی های الهی در اوضاع و زندگی ناهماهنگ و بی انسجام خویش با آنچه قرآن
بدان فراخوانده،تطبیق کنند.

———————————————

منبع:بازسازی اندیشه اسلامی

مؤلف:دکتر محسن عبدالحمید

مترجم:داود ناروئی

انتشارات : نشراحسان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا