اندیشهمطالب جدیدمقالات

اسلام و مکتب های اقتصادی معاصر، سرمایه داری و کمونیسم

اسلام و مکتب های اقتصادی معاصر، سرمایه داری و کمونیسم

نویسنده : دکتر یوسف قرضاوی / مترجم: عبدالعزیز سلیمی

از اصول و قواعدی که اقتصاد اسلامی بر آن ها استوار گردیده به این حقیقت پی می بریم که «اقتصاد اسلامی» اقتصادی است که با نظام های اقتصادی متمایل به چپ و راست که آن ها را کمونیسم یا سرمایه داری می نامند و مردم با آن ها آشنایی دارند، بسیار متفاوت است. با هر یکی از آن ها جداگانه تفاوت هایی دارد و همچنین با اموری مشترک میان آن ها متفاوت است. اضافه بر آن پیشینه اقتصاد اسلامی به بیش از دوازده قرن قبل از آن ها برمی گردد.

اسلام و سرمایه داری:

اصول نظام اقتصادی «سرمایه داری» بر اساس آزادی انسان و اختیار او برای مالکیت و گردآوری هر چه بیشتر و به کارگیری و هزینه نموده آن به هر گونه که تمایل داشته باشد، استوار است و نباید بر ابزار تولید و وسایل درآمد او و راه هایی که پولش را در آن خرج می نماید، هیچ گونه قید و بندی وجود داشته باشد. اما سهم جامعه از اموال و نظارت و حسابرسی بر درآمد و هزینه هایش بسیار ضعیف و در حد هیچ است. و برای پایبندی به پرداخت آن مقدار از حق اجتماع هم آنان هیچ گونه انگیزه درونی ندارند، و برای فرار از آن بدون توجه به قوانین و مقررات به انواع فریب ها متوسل می شوند.

اما اسلام را می بینیم که بر کسب و درآمد و مالکیت، سرمایه گذاری و تولید و به کارگیری و هزینه نمودن، مقررات و حد و مرزی را وضع نموده است. همچنین مسئولیت ادای پاره ای از حقوق دائم و موقّت را بر عهده ی مالک نهاده است و مالکیت اموال حرام را باطل و ربا و احتکار و خیانت و … و همه ی کارهای معاملاتی غیر اخلاقی و مخالف مصالح عمومی مردم را حرام و ممنوع نموده است و ایمان و انگیزه های دینی مالک را اولین نگهبان برای مراعات آن حقوق واجب شده از طرف خداوند که مالک حقیقی است، قرار داده است.

اسلام به حاکم شرعی – که مبنای قضاوتش شریعت باشد – اجازه داده که هرگاه مالکیت شخصی را با مصالح عمومی مسلمانان متضاد ببیند، آن را لغو نماید و این حق را نیز دارد که دست سفیهان و نادانان و اهل اسراف و تبذیر را از اموالشان – که در واقع متعلق به عموم مردم یا بر اساس اصل وکالت و خلافت انسان متعلق به خداوند است- کوتاه نماید.

اسلام و کمونیسم:

همچنان که گفتیم سرمایه داری آزادی بی قید و بند فرد را امری مقدس می شمارد، اما کمونیسم دارای دیدگاه دیگری است:

الف: ارزش و اعتبار فرد و آزادی او را به کلّی ملغی می داند، و او را به عنوان مهره ای از سیستم و نظام حکومتی به شمار می آورد، و دولت را به عنوان نمایندگی از ملت اصل و مقدّم و محترم می شمارد.

افراد حق مالکیت بر زمین یا کارخانه و اموال غیر منقول و ابزار تولید را ندارند، بلکه به عنوان اجیر برای دولتی که همه ی منابع و ابزار تولید را در اختیار دارد و آن ها را اداره می نماید کار می کنند و حتی اجازه جمع آوری سرمایه حلال را هم ندارند.

اما همچنان که گفتیم اسلام بدین علّت که مالکیت فردی از لوازم فطرت و ساختار آفرینش و از ویژگی های آزادی و حتی ویژگی های انسانی و مهمترین انگیزه ی رشد تولید و کار و سازندگی است، به آن اعتراف می نماید و میان مالکیّت ابزار تولید و زمین و مالکیت زیاد و کم – به شرطی که از راه روا و شرعی فراهم شده باشد – قایل به تفاوت نیست.

ب: کمونیسم، یا به عبارت دیگر «سوسیالیسم علمی یا مارکسیسم»، بنیان نگرش و فلسفه خود را بر جنگ و رویارویی های طبقاتی و شعله ور نمودن آتش جنگ میان قشرهای مختلف مردم قرار داده و در راستای نابودی نظام طبقاتی و نابودی آن ها به غیر از «پرولیتاری» و به قدرت رسیدن حکومت کارگری استفاده از همه ی مظاهر خشم و خشونت و خونریزی را روا و ضروری می شمارد.

در همین ارتباط است که مارکس در پایان بیانیه ای می گوید: «ای کارگران جهان با هم متحد شوید!» یعنی علیه دیگر طبقات مردم شورش کنید.

اما واقعیت ها شهادت دادند که در نهایت این طبقه کارگران و زحمتکشان نیستند که به قدرت و حکومت می رسند، بلکه گروهی ماجراجوی حرفه ای و حزبی و نظامی هستند که به نام کارگران به قدرت می رسند و همه چیز را در اختیار می گیرند و مردم را از هستی ساقط می نمایند.

اما نظام و فلسفه و دیدگاه اسلام بر پایه گسترش روح و حقیقت محبت و برادری استوار است و همه ی مردم را به عنوان اعضای یک خانواده نگاه می کند و تلاش برای رفع اختلافات و کدورت میان آنان را برتر از نماز و روزه مستحب می داند.

میان گروهی که کارگران را به قیام و شورش بر علیه دیگر اقشار مردم فرا می خواند و رسالت و پیامی که همه ی مردم را به برادری و محبت دعوت می کند تفاوت بسیار است. رسول خدا – صلی الله علیه و سلم – می فرماید: « … همه بندگان خدایید پس با هم دوست و برادر باشید.»[۱]

ج: کمونیسم علمی یا مارکسیسم مدام با دیکتاتوری و اختناق و مقابله با اندیشه و سلب آزادی از مردم و سرکوبی مخالفان و متهم کردن آن ها به واپسگرایی، مزدوری و خیانت و … همراه بوده و می باشد و برچسب ها و اتهامات دیگری که از زمان لنین تاکنون در آرشیو کمونیست ها نگهداری می شوند. لنین در نامه ای خطاب به یکی از دوستانش می نویسد: «هیچ اشکالی وجود ندارد که برای سوسیالیست شدن ۲۵% مردم ۷۵% آنان به قتل برسند».!؟

اما اسلام اساسش را بر شوری و نظرخواهی از صاحب نظران و اندرز حاکمان قرار داده و پیروانش را به انتقام آرام و آگاهانه از خلافکاران و امر به معروف و نهی از منکر تشویق نموده و آنان را تهدید می کند که چنانچه دست حاکم را از دست درازی به حقوق و حیثیت دیگران نگیرند، به عذابی فراگیر دچار می گردند.

اقتصاد اسلامی چه هدفی را دنبال می کند؟

اسلام همچنان که در ارتباط با ارزش های والاتر از آزادی فرد و منافع عمومی با آن مکاتب متفاوت است. در ارتباط با روح و محتوی و حقیقت و روش و مسئولیت و هدف خود نیز با آنان موافق نیست:

الف: اصول نظام اسلامی حاصل اندیشه انسان و گروهی خاص از میان مردم نیست، بلکه شریعت و هدایتی است خدایی که مفسد را از مصلح به خوبی می شناسد و خواهان آسایش و آسانگیری و مخالف با هرج و مرج و سخت گیری بر انسان هاست. زیرا خداوند آفریدگار همه ی انسان هاست و بدون ستم به برخی و جانبداری از برخی دیگر قوانینش را وضع نموده است. همچنان که آفریدگار ثروتمندان و کارفرمایان و مالکان است، خالق مستمندان و کارگران و مستأجران نیز هست. همه ی انسان ها بنده و متعلق به او هستند، و او از پدر و مادر نسبت به فرزندان خود مهربانتر است. هرگاه قوانین و مقرراتی را برای آنان وضع نماید، هیچ مکتب و نظامی نمی تواند دادگرانه و کاملتر و آرمانی تر از آن را پیش روی مردم قرار دهد. برخلاف قوانین وضع شده توسط انسان که به خاطر ضعف و کمبود دانش و تأثیرپذیری از کشش های ناروا و تعصبات قومی و حزبی و جغرافیایی غالباً سبب ستم و بی عدالتی نسبت به قشر عظیمی از مردم می شود.

ب: مکاتب اقتصادی سرمایه داری و مارکسیسم مکاتبی صد در صد مادی و غیر اخلاقی هستند و بت ثروت را پرستش نموده و همه ی هم و غم خویش را در گردآوری هر چه بیشتر پول و سرمایه به کار می گیرند، و هدف و آرزوی نهایی آن ها دست یابی به رفاه مادی است و آن را بهشت موعود خود به شمار می آورند.

اما اسلام اقتصاد را به عنوان وسیله نگاه می کند، نه هدف و نمی خواهد که مشکلات مادی و تلاش برای لقمه ای نان انسان را از معرفت و ارتباط هر چه بهتر با خداوند و آمادگی برای زندگی والاتر و ماندگار دنیای دیگر به خود مشغول نماید. زیرا هرگاه مردم از امنیت و کفایت معاش برخوردار باشند، آرامش خاطر می یابند و سر بندگی را بر آستان خداوند می سایند.

(‏ الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ ‏) (قریش:۴)

«‏ خداوندگاری که از گرسنگی ایشان را رهانیده است و خوراکشان داده است ، و آنان را از خوف و هراس ( راهزنان قبائل در راهها ، و ستمگران و قلدران در شهرها و کشورها ، رهائی بخشیده است و ) ایمن ساخته است.»

سپس آن ها میان خود و دیگر بندگان خداوند احساس محبت و برادری پیدا نمودند و این یکی از اهداف اقتصاد اسلامی است.

ج: میان آن مکاتب اقتصادی حاصل اندیشه ی متأثر از هواپرستی و تعصّبات و میان ارزش های اخلاقی و فضایل والا همه ی ارتباط ها گسسته شده است و تنها هدف و دورنمای آن مکاتب رشد تولید و انباشته شدن ثروت فردی، حکومتی و حزبی از هر طریق ممکن است.

اما در اسلام اقتصاد وسیله ای است برای دست یابی به ارزش های ایمانی و فضایل اخلاقی. هرگاه روش و هدف کارهای اقتصادی فردی و اجتماعی با آن ارزش های ایمانی و اخلاقی ناسازگار نباشد، اسلام آن را ملغی و بی اعتبار می شمارد و پیش پای آن ارزش ها و اهداف و فضایل اقتصاد را قربانی می نماید.

در همین ارتباط است که اسلام به حج رفتن و طواف مشرکین به دور کعبه را – علی رغم منافع مادی برای اهل مکه و اطراف آن – حرام شمرده است. در مقابل قرآن به آنان وعده ی جبران و پاداش می دهد و می فرماید:

(‏ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ‏) (توبه: ۲۸)

«‏ ای کسانی که ایمان آورده‌اید ! بیگمان مشرکان ( به سبب کفر و شرکشان ، از لحاظ عقیده ) پلیدند ، لذا نباید پس از امسال ( که نهم هجری است ) به مسجدالحرام وارد شوند . اگر ( بر اثر قطع تجارت آنان با شما ) از فقر می‌ترسید ، ( نترسید که ) خداوند اگر بخواهد شما را به فضل و رحمت خود ( از خلق و از مشرکان ) بی‌نیاز می‌گرداند ؛ چراکه خدا آگاه ( از کار شما است و برای گرداندن آن ) دارای کمال عنایت و حکمت است.»

هر چند بازگشایی مراکزی برای قمار، رقص، شرابخواری ممکن است منافعی اقتصادی را به دنبال داشته باشد و جهانگردی را رونق بخشد و درآمد ارزی را بیشتر نماید، اما این گونه منافع مادی در نظر اسلام بی اعتبار است، زیرا با ارزش های ایمانی و اخلاقی منافات دارد و سلامت عقلی و جسمی و فکری و اخلاقی و روابط میان مردم را در معرض خطر جدّی قرار می دهد. خداوند متعال می فرماید:

(یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا) (بقره: ۲۱۹)

« درباره باده و قمار از تو سؤال می‌کنند . بگو : در آنها گناه بزرگی است و منافعی هم برای مردم دربر دارند ، ولی گناه آنها بیش از نفع آنها است.»

به این صورت معلوم می شود که «اقتصاد اسلامی» از نظر ساختار و ماهیت با مکاتب اقتصادی دیگر متفاوت است.

اسلام بر سرمایه داری که بیش از حد به افراد مجال مانور اقتصادی را می دهد، و تا آنجا پیش می روند که با انباشتن مال و ثروت سر به طغیان برمی دارند، و با مارکسیسم که بیش از اندازه شخصیت و اعتبار افراد را در هم می کوبد و مسئولیت های سنگین را بر دوش او قرار می دهد تا جایی که سرخورده و وامانده می گردد، مخالفت می نماید.

سرمایه داری مصالح عمومی را فدای منافع فردی و کمونیسم مصالح فرد را جلو پای جامعه قربانی می نماید، و هر دو آنچنان دنیاپرستی چشمشان را خیره نموده که دنیای آخرت را نمی بینند، و جسم را برای کودتا بر علیه روح تقویت نموده اند. اما در اسلام از افراط و تفریط آن مکاتب خبری نیست.

نظام اقتصادی اسلامی نظامی است که بر اساس «عدالت» و ایجاد توازن و هماهنگی میان حقوق و مسئولیت های فرد و اجتماع، روح و جسم، دنیا و آخرت استوار است و هیچ گونه اجحاف و ستمی را نسبت به هر یک نمی پذیرد، خداوند متعال می فرماید:

(‏ أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ ‏‏ وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ ‏) (الرحمن: ۸-۹)

«‏ هدف ( از ایجاد قوانین و ضوابط در عالم هستی ) این است که شما هم ( قوانین و ضوابط را در زندگی فردی و اجتماعی خود رعایت کنید و ) از ( حد و مرز ) قوانین و ضوابط ( مقرره ) تجاوز نکنید. در وزن کردن و برکشیدن ( کالاها و در متر کردن و اندازه‌گیری چیزها ) دادگرانه رفتار کنید و از ترازو مکاهید ( و کم و کاست ندهید و کم‌فروشی نکنید ).»

همه این رهنمودهای درخشان و نجات بخش به خاطر خدایی و عادلانه بودن شریعت اسلام و دور بودن آن از جور و ستم می باشد.

( ‏وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ) (المائده: ۵۰)

«آیا چه کسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حکم می‌کند ؟»

——————————————————–

منبع: دورنمای جامعه ی اسلامی / مؤلف: دکتر یوسف قرضاوی / مترجم: عبدالعزیز سلیمی / انتشارات: نشر احسان ۱۳۷۸

[۱] – رواه احمد و مسلم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا