زبان کردی در تاریخ (قبل و بعد از اسلام )
زبان کردی در تاریخ (قبل و بعد از اسلام )
زبان کردی پیش از اسلام
هنگامی که از زبان کردی سخن به میان میآید،
مقصود زبانی است که کردها هم اینک با آن سخن میگویند. برخی از زبان شناسان و شرق
شناسان غربی که با زبان کردی مانوس بودهاند، بیشتر این اطلاعات را به شکلی کلی یا
ویژه ارائه داده وگفتهاند که: این زبان در عداد زبانهای هندواروپایی و خانوادههای
هند و ایرانی و در زمره ی زبانهای ایرانی است وبا زبان فارسی قرابت نزدیکی دارد.
اینک این سوال پیش میآید که پیدایش زبان
کردی چگونه بوده است؟ اشکار است که زبان هر زاد و بومی زبان ساکنان آن است؛ اگر
رویدادهای تاریخی باعث ایجاد تغییرات نژادی نشده باشد آن زبان همان زبان ساکنان
دیرین آن سرزمین است. عکس این موضوع نیز صادق است. اینک ببینیم این موضوع در مورد
زبان کردی چگونه صدق میکند؟.
سرزمینی که آن را کردستان مینامند و کردها
در آن ساکنند، محل کشف باقیمانده ی اجساد فسیل شده ی انسانهای باستانی است. این
استخوانها که در “شانه دری” یافت شده است، دارای اهمیت بسیاری است؛ چرا
که، اولین بار است بقایای انسان عصر سنگی – که ۶۰ هزار سال پیش از این عراق را
مسکن خویش ساخته است، یافت میشود. (ت. باقر-۱۹۷۳) [۱]
شصت هزار سال پیش از این محدودهای که اینک
کردستان نامیده میشود،آباد و ماوا و پناهگاه مردمانی بوده که زبانی هم برای سخن
گفتن داشته اند؛ اما از آن جا که سخن گفتن درباره ی این زبان کار دانشمندان باستان
شناس است؛ به همین جهت همراه با تابش انوار آفتاب ۲۷۵۰ ساله بربالهای زمان و گذر
ایام خود را به پیش میکشیم و به دورانی میرسانیم که، اقوام ماد خود را به ایران
کنونی و غرب آسیا رساندند و با نژادهای خوژیایی، لولوبیان، گوتی، کاسی، (خوری یا
هوریها) – که در دامنههای آن سوی کوههای زاگرس میزیستند و تا حد مناسبی زندگی
خود را سامان داده بودند و جمهوری و تمدنی نسبتاً پیشرفته تأسیس کرده بودند –
مواجه شدند.
مادها ظرف ۲۰۰ سال طومار این حکومتها را در
هم پیچیدند و در سال ۶۱۲ پیش از میلاد مسیح امپراتوری بزرگ مادی را بنیان نهادند و
بدین ترتیب زبان مادی به زبان رسمی بدل شد. از آن زمان تا هنگام انتشار اسلام در
کردستان، سیزده قرن سپری شده است. در این مدت طولانی سرزمین ماد بزرگ و کوچک و
سرزمینهای دیگری که به سرزمین ماد ملحق شده اند؛ از حیث نظامی وسیاسی بسیار دست
به دست شده اند. و قدرت سیاسی به دست افراد مختلفی – که زبان آنها با زبان مادها
متفاوت بوده است – افتاده است. هر حکومتی هم که برسر کار آمده زبان خود را به
عنوان زبان رسمی بر این سرزمین تحمیل کرده است. در اوضاع واحوال آن روزگاران، که
تمامی بنیادهای اجتماعی کم رنگ شده و رو به افول نهاده بوده است، این جابه جایی
درقدرت نمیتواند از تأثیر نهادن بر این بنیادها برکنار بوده باشد. تاریخ، برخی
رویدادها را ثبت کرده است که طی آن، سلطه ی سیاسی بریک سرزمین، تغییرات نژادی
بنیادی و ایستایی زبان را در آن سرزمین باعث شده است. امروز ردپای تأثیر جابه
جایی در قدرت را در شرق قلمرو امپراتوری ماد به وضوح میتوآن دید. به عکس در
بخشی از غرب سرزمین ماد، بنیادها همچنان دست نخورده مانده است. بلکه تسلط مادها
وضعیت نژادی وزبانی برخی از سرزمینهایی را که بعدا به قلمرو مادها ملحق شد، تغییر
داده و به مسیر توسعه ی مادی کشانده است و به موازات بخش غربی قلمرو خود، آنها را
توسعه داده است.
بیشتر تاریخ شناسان پر آوازه براین باورند
که، کردهای امروز نوادگان مادهای دیروزند.”اگر کردها نوادگان مادها نباشند،
پس برسر ملتی چنین کهن و مقتدر چه آمده است و این همه قبیله و تیره ی مختلف کرد
که به یک زبان ایرانی و جدای از زبان دیگر ایرانیان تکلم میکنند؛ از کجا آمدهاند؟”
(مینورسکی ۱۹۷۳)
پیش از این گفتیم: زبان هر سرزمینی – اگر
رویدادهای تاریخی آن راتغییر نداده باشند – زبان ساکنان کهن همان سرزمین است. چنان
که گفته شد رویدادهای تاریخی وجابه جایی حکومتها طی سیزده قرن، نتوانسته است چیزی
رادر بخش غربی قلمرو ماد، تغییر دهد. و امروز ساکنان این بخش از مادستان کهن،
کردها هستند که نوادگان میدیها به شمار میروند. به راستی بیش از این که بگوییم
زبان کردی از اساس پایان نشو و نما و تکامل زبان مادی است؛ میتوان به گونه ی
دیگری اظهار نظر کرد؛ بیتردید، خیر! چرا که همه ی اسناد تاریخی که دانشمندان –
تنها به منظور خدمات علمی – بررسی و تجزیه و تحلیل کرده اند؛ تاکنون همین حقیقت را
آشکار کردهاند که؛ زبان کردی امروز آثار و نشانههای کمال یافتگی زبان مادی
دیروز را دز خود دارد.
همچنان که آگاهیم، زبان یک پدیده ی اجتماعی
است که براساس قواعد مشخص خود تغییر میکند؛ تکامل و توسعه مییابد و در سیر
تکاملی خود از دیگر زبانها تأثیر میپذیرد؛ و او هم بر آنها اثر میگذارد و گاهی
در این گیر و دار میمیرد. زبان مادی نیز از این قاعده مستثنی نیست و از همه ی
زبانهایی که به پشتوانه ی قدرت سیاسی در قلمرو ماد زبان رسمی بودهاند، تأثیر
پذیرفته و برآنها تأثیر گذاشته است و تا امروز زنده مانده است.
بویژه زبان پارتی (فارسی = پهلوی اشکانی)،
که به نظر زبان شناسان همراه با زبان مادی در زمره ی زبانهای شمال شرقی، خانواده ی
زبان ایرانی جای میگیرند؛ .بیش از دیگر زبانها بر زبان مادی تأثیر نهاده است و
امروزه رد پای این تأثیرات در گویش آیینی زبان کردی، دیده میشود.
همزمان با سقوط و فروپاشی امپراتوری ساسانی
و ترویج اسلام در کردستان، وقفه ی تازهای برای زبان کردی آغاز شد – که جداگانه در
مورد آن بحث خواهد شد – تنها مشکل این است که ما از زبان مادی اوآخر دوره ی ساسانی
سند مکتوبی در دست نداریم تا موشکافانه در باره ی آن اظهار نظر کنیم. اما این
موضوع سبب نخواهد شد که نتوانیم بگوییم: این زبان در آن زمان زبان مادی بوده است.
که به نسبت زبان رایج دوران اقتدار امپراتوری، دستخوش تغییرات ۱۳۰۰ ساله شده است.
به همان نسبت که زبان پارسی باستان پیشرفت کرده و به زبان دری / پارسیک تبدیل شده
و آمادگی و ظرفیت آنرا یافته است که زبان پارسی کنونی از آن جدا شود؛ یک نتیجه
گیری آنی اقتصا میکند که، زبان مادی هم پیشرفت کرده و دستخوش چنان تحولات و
دگرگونیهایی شده باشد؛ که استخراج زبان کردی از آن ممکن شده باشد.
زبان کردی پس از اسلام
هنوز نیمه ی اول سده ی هفتم میلادی پایان
نیافته بود که آیین اسلام و لشکر مسلمان به قلمرو امپراتوری ساسانی نفوذ کرد و پس
از چند سال باعث فروپاشی آن شد.
ترویج اسلام دربخشی از این امپراتوری از هر
جهت و به هرشیوه نگریسته شود دوران تازهای از زندگی مادی و معنوی را برای مردم به
همراه آورد. قدرت سیاسی پیشین که با چارچوبی مبتنی بر اختلاف و جدایی بنیاد نهاده
شده بود جای خود را به ابرقدرتی داد که براساس (واًمرهم شوری بینهم (تأسیس شده
بود، دین زردشت که مغان برای جلب منافع خود و صاحبان قدرت آن را تحریف کرده بودند؛
جای خود را به دین تازه و جذابی داده بود که عربی بدوی و پادشاهی قسیسانی را برابر
هم مینهاد. از نظر زبانی نیز اوستا، آن هم اوستایی که بیش از سیزده قرن بود
تأثیر شگرفی بر مردم و زبان آنها گذاشته بود؛ واپس نشست و این رسالت را برای قرآن
و زبان قرآنی بازنهاد.
دین اسلام برخی وظایف و فرائضی را در خود
داشت که مسلمانان میبایست آنرا همچون ضرورتی دینی به جا آورند. این وظائف در دین
قبلی وجود نداشت و به همین جهت، مردم میبایست اسامی این گونه فرائض را از زبان
دینی جدید اخذ کنند؛ همچنان که آنها را اخذ کرده اند.
زبان دینی جدید اصواتی را در خود داشت که در
زبانهای ایرانی مشاهده نمیشد. تردیدی نیست که کردی یا فارسی که معاصر آغاز دوره
ی اسلامی بود؛ تا مدتها از تلفظ برخی صداها همچون اعراب ناتوان بود. فارسها و
بسیاری از دیگر ملل مسلمان، هنوز هم به درستی قادر به تلفظ این صداها نیستند. اما
در برخی از گویشهای زبان کردی، کردها، بجز صدای / ض / بقیه ی صداها را به خوبی
ادا میکنند. به گونهای که این صداها به صدایی همانند صدای اصلی همان گویش بدل
شده اند. تغییرات به همین جا ختم نمیشود؛ بلکه تعدادی از صداهای مربوط به حروف
برخی از واژهها مانند (ک/k) یا (گ / G) کردی با حرف / ق/ عربی وصدای زبانی که دین تازه به کردستان
آورده، جابجا شده است.
کوتاه سخن آن که: گسترش اسلام در بخشی از
قلمرو ساسانی، طومار دوران میانه ی پیشرفت زبانهای ایرانی را در هم پیچید و تا یکی
دو سده پس از ظهور اسلام نیز، زبان عربی که زبان کاربردی آیین نوین به شمار میرفت،
به جای زبان پهلوی، به زبان رسمی، دینی و گفتاری حاکمان سیاسی بدل شده بود. اما
ازآن پس دوران جدیدی درشکوفایی این زبانها، آغاز شد.
شکی نیست که زبانهای منطقهای بخشهای این
سرزمین نومسلمان از رواج نیفتادند؛ چراکه، زبان محاوره ی مردم به شمار میرفتند و
رشد و تکامل خود را در شرایطی نوین از سر گرفتند. تقابل زبانهای ایرانی اواخر دوره
ی ساسانی و آغاز ظهور اسلام و گویشهای آن، در میان خود و در شرائطی جدید و دورهای
جدید، به گوناگونی این زبانها در شرق ایران به پیدایش (فارسی نو) و در غرب آن به
پیدایش”کردی” منجر شده است. که هر دو تعدادی گویش و بن گویش دارند. پس از
گسترش اسلام، فارسی نو، گویشی بود که بر اساس ریشههای بسیار کهن خود با دیگر
گویشها در هم آمیخته بود این آمیختگی حتی پیش از زمان ساسانیان آغاز شده بود[۲]
.فارسها پیش از کردها برای احیای زبان خود، به تکاپو افتادند و شروع به کتابت
کردند. وپیداست که کتاب شاهنامه ی ابومنصوری – که خود از میان رفته وتنها مقدمه ی
آن در دست است – اگر تنها کتاب نباشد، قدیمیترین کتابی است که به زبان فارسی
نگاشته شده (سال۳۴۶ هجری – ۹۲۷میلادی) و از نابودی درامان بوده است.
برای آشنایی بیشتر با فهلوی میتوان به گفتههای
دکتر معین استناد کرد که میگوید: پهلوی، ” فهلویه مر”: ۳۰۰۰ ترانه ی
سروده شده به یکی از زبانهای کشور ایران (بجز زبانهای گفتاری و رسمی) بریک وزن از
اوزان عروضی یا وزنی هجایی سروده شده است و بخشی از آنها در قالب دوبیتی هستند.[۴]
پهلوی یا پهلویات با وزنی بخصوص و همانند گورانی[۵]) خوانده میشده است وگاهی آن
را پهلوی وبرخی اوقات آنرا اورامه، اورامن و اورامنانیان میگفته اند. و اورامن
(اورامنان) وزنی کهن در موسیقی و مشابه بحر هزج مسدس است که به آن فهلویات میگفته
اند.[۶] شاید برای دریافت این موضوع که، اورمنان، همان گونه ی فارسی (هورامه نان)
کردی است و با واژه ی (هه ورامان) یکی است، به تلاش چندانی نیاز نباشد. هورامهنان
– هورامانان = هور + امان (امدند) + آن – زمان طلوع خورشید. همچنان که میگویند:
(به یانیان) بامدادان، (ئیواران) زمان عصر.
همجنان که میدانیم هنگام بامداد تا نیمروز،
یکی از پنج وقتی بوده که زردشت برای نذرو نیایش، قرار داده که آیین ویژه ی خویش را
داراست و قطعهای از آن– که چند بار تکرار میشود – در ذیل آمده است.
نمو هوره خشه ایته آورود اسپایی![۷]
یعنی نماز برای هور (خورشید) که تیز تک میدرخشد!
بی گمان این نیایش مانند همه ی نیایشهای
آیین زردشتی همراه موسیقی مخصوصی زمزمه میشده و یا به صدای بلند خوانده میشده
است و گویا مردم آنرا (نویژهر) یا (نیایشی هورامانان) گفته اند. پیداست که پس از
گسترش اسلام نذر و نیایش از رونق افتاده اند. اما نوا (هه وا) وخنیای آن – که در
میان مردم باقی مانده است – کم کم به نوای (گورانی) بدل شده و آنها را فهلویات
امانان گفتهاند. از نظر من (هوره) که هم اینک یکی از نواها و ملودیهای آواز کردی
است؛ همان (هورامانان) بخشی از نام خود را پاس داشته ونام آن همچون (الله ویسی) به
یکباره تغییر نیافته است.
در گویشهای دیگر زبان کردی نو تا سدههای ۱۷
و ۱۸ آثار مکتوبی بجای نمانده وهرچه هست، فولکلوراست که علاوه برگذشت روزگار بازگو
شدن دهان به دهان تغییراتی در آن ایجاد کرده است و رنگ اصلی آن زدوده شده و رنگ
زبان مشخصی را به خود گرفته است. از مواد اولیه ی فولکلور آن چه که تغییر نمیکند،
جوهر آن است و تاهنگامی که مکتوب شود، شکل آن کاملاً دستخوش تغییر خواهد شد و
دقیقا به همین علت است که زبان کردی از گویشهای دیگر خود در سدههای آغازین
اسلامی، چیزی به دست نمیدهد.
وضع کنونی زبان کردی، نتیجه
ی برخی عوامل سیاسی اجتماعی و آیینی است و از نظر من آخرین عامل از همه موثرتر
بوده است؛ چرا که پس از گسترش اسلام درکردستان، کردها به حدی به آیین جدید علاقه
مند شدند، که دانشمندان کرد، تمام توان خود را به فهم و دریافت و آموزش و شکوفایی
و توسعه ی آیین اسلام اختصاص داده و دست از همه چیز شسته بودند. پیداست که اینکار
به انگیزه یبسیار نیرومندی نیاز دارد؛ که تحلیل و بررسی آن، وظیفه ی دانشمندان علم
تاریخ است.
دکتر (عبدالحکیم منتصر) در شماره ی ۲۰۰ ماه
تموز سال ۱۹۷۵ مجله ی العربی، چاپ کویت، در مقالهای که تحت عنوان – (ابن وحشیه و
کتابه فی الفلاحه و هو اقدم الکتب فی العربیه) ابن وحشی وکتابش در باره ی علم
کشاورزی که قدیمیترین کتاب عربی است، منتشر کرده است– مینویسد:
“… و گفته هایش را از کتابی به زبان
نبطی اقتباس کرده است و چیزی از دانش خود به زبان عربی جز (شوق المستهام فی معرفه
رموز الاقلام) مننشر نکرده است و در آخر کتاب خود از کتابی به زبان کردی سخن میگوید
که مطلبی در باره ی مشکل آب و چگونگی استفاده از آبهای زیر زمینی از آن اخذ کرده
است.”
استاد “گیو موکریانی” در فرهنگ
مهاباد “صفحات ۷۷۱ و ۷۷۲” این بخش را مفصلتر تحلیل کرده است و براساس
نوشته ی او “ابن وحشی” کتاب (شوق المستهام(…. را در سال ۲۴۱ هجری
نوشته است و پیداست که در ماخد این کتاب، سخنی از ترجمه ی کتابی کردی میرود که
اثر آن به قبل از نوشتن کتاب (شوق المستهام ….) مربوط میشود. و کتاب در سالهای
آغازین سده ی سوم در دست مردم بوده است و باید دست کم چند سالی از تالیف آن سپری
شده باشد. و به همین سبب این کتاب – که آن را “آب نامه” مینامیم.
“ابن وحشی” آن را به عربی برگردانده است – دست کم باید در سالهای آخر
سده ی دوم هجری تالیف شده باشد.
منبع : ویکی پدیا فارسی