دعوت و داعی

ویژگیها و آمادگی های لازم برای بانوان دعوتگ

ویژگیها و آمادگی های
لازم برای بانوان دعوتگر

دکتر توفیق یوسف
الواعی

توانمندی هایی که در
راستای دعوت و تبلیغ مردم به سوی خدا کارسازند: (۱) شناخت راه حق؛(۲) شناخت
باطل؛(۳) شناخت تمایلات و گرایش های مردم؛(۴) توانمندی در بیان و سخنوری ؛(۵)
شجاعت و صراحت؛(۶)  قدرت و رهبری.

 

(۱) شناخت راه حق:

    اما درباره ی شناخت راه حق، باید بگوییم که
این عامل مهم گام ها را در راه دعوت و تبلیغ استوار می گرداند و انسان را به
خداوند سبحان می رساند و او را یاری می کند و به او قدرت و توان و حجت و برهان می
بخشد.

در این ارتباط، به خدیجه
بنت خویلد(رض) می نگریم. همینکه حق را شناخت و به آن یقین پیدا کرد، می بینیم که
در کنار رسول خدا(ص) می ایستد، و با تمام قدرت و نیرو ایشان را یاری می کند، و با
روح و قلب و مال و دارایی و فکر و اندیشه ی خویش به آن حضرت مدد می رساند.

 

(۲) شناخت باطل:

    شناخت باطل مسئله ی بسیار مهمی است، تا در
اثر شناسایی باطل، انسان بتواند با آن درگیر شود، و روی آن خط بطلان بکشد. در غیر
این صورت، انسان چگونه می تواند چیزی را که نمی شناسد و نمی داند که چیست، باطل
گرداند؟! همچنین، شناخت باطل، ارزش حق را جلوه گر می سازد و به اهل حق مقام و
منزلت می دهد، و به نبرد حق علیه باطل نیرو می بخشد. به همین خاطر بود که ابوذر و
همسرش ام ذر از آن قوت ایمان برخوردار بودند؛ زیرا بطور عینی با باطل رویاروی
بودند، و از فساد و تباهی باطل آگاهی کافی داشتند.

ام ذر همراه همسرش
ابوذر در نخستین روزهای ظهور اسلام مسلمان شدند، و رسول خدا(ص) هرگاه تمایل داشتند
که تبسمی بکنند به ابوذر می فرمودند:« ای اباذر، آغاز اسلام آوردنت را برایم بازگو
کن.» ابوذر می گفت: من بتی داشتم به نام «نهم». باری نزد آن بت رفتم و برایش
مقداری شیر ریختم و دنبال کار خود رفتم، همینکه روی برگردانیدم، دیدم سگی دارد آن
شیرها را می خورد، وقتی از خوردن شیر فارغ شد، یک پایش را بلند کرد و بر اندام بت
ادرار کرد؛ آنجا بود که این ابیات را سرودم:

ای نهم، دیگر، اندازه
ی شرافت و میزان عظمت تو برای من روشن شد؛

امروز دیدم که چگونه
آن سگ تو را از شهم ناچیزت منع کرد و هیکل و اندام تو نتوانست مانع آن سگ بشود!

ام ذر این ابیات را
شنید و مرا سرزنش نمود و گفت: « تو گناه کردی و کار بدی کردی که نهم را بد گفتی و
هجو کردی!» ماجرا را برایش تعریف کردم؛ ام ذر نیز چنین سرود:

«ای ابن وهب، بیا تا
برای خودمان خدایی کریم و بخشنده با فضایل و خصایل نیکو پیدا کنیم؛

«کسی که سهمش را سگی
ناتوان از او بگیرد و نتواند او را با دستانش از خود دور گرداند، برای ما خدا نمی
شود!»

«آری بنده و پرستنده ی
سنگ جز گمراهی سبک مغز نیست و چونان کسی نمی تواند خردمند بوده باشد!»

رسول خدا(ص) می
فرمودند:(صدقت ام ذر: فما عبدالحجاره غیر غاو) ام ذر راست گفت که بنده و پرستنده ی
سنگ جز گمراه نیست!آری، کوهها هم نمی توانستند ایمان ابوذر و ام ذر را جابه جا
کنند.

گفتنی است، شناخت باطل
از سوی شخص مبلغ و دعوتگر به این معناست که علاوه بر اینکه باطل را می شناسد، شرط
شده است که بداند در باطل اثر گذار است نه اینکه از باطل اثرپذیر باشد. اگر بداند
که تأثیر مثبتی بر روی باطل ندارد یا در برابر آن ضعیف است و می ترسد که شر آن
دامنگیرش شود باید از باطل دوری گزیند تا ابتدا خودش را از تأثیر باطل مصون و
محفوظ بدارد.

 

(۳) شناخت تمایلات و
گرایش های مردم:

    این ویژگی اقتضا می کند که مبلغان و دعوتگران
محیط اطرافشان را بشناسند. آنان باید نسبت به تمایلات و خواسته ها و مصالح و منافع
مردمی که پیرامون آنان زیست می کنند زیرک و باهوش و تیزبین باشند، بیشتر مردم تابع
همین مصالح و منافع و آمال و آرزوها و حب جاه و مقام هستند.

با این حساب، شناختن
دعوت شوندگان در راه دعوت و تبلیغ یک محور اساسی می باشد، و این همان«بصیرت» است
که خداوند سبحان و تعالی در این آیه ی شریفه به آن توجه خاصی مبذول داشته است:

(قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی
أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی )یوسف/۱۰۸

«بگو: این است راه و
روش من، که در نهایت بصیرت، مردمان را بسوی خداوند فرا می خوانم؛ من و همه ی کسانی
که پیروی مرا اختیار کرده اند.»

لازمه ی چنین آگاهی و
بصیرتی آن است که شخص دعوتگر و مبلغ درباره ی مخاطبان دعوتش در سراسر مسیر دعوت
آگاهی کافی داشته باشد. این بصیرت در اشکال گوناگون و در قالب تدبیرهای حکیمانه
ظهور و بروز می کند و میوه ی پاک و دلپذیر آن در راه دعوت به سوی خداوند متعال
نصیب شخص مبلغ می گردد.

بطور مثال، شخص دعوتگر
طبیعت کسی را که در برابرش قرار گرفته است می شناسد و می داند که مثلا”
دوستدار فخر و مباهات است؛ برایش زمینه ی حلالی را فرهم می کند تا بتواند بدان فخر
و مباهات کند و از این راه به اسلام روی بیاورد، آنگاه، پس از آنکه در ایمان و
اسلام ذوب شد، فخرفروشی را فراموش خواهد کرد.

پیامبر اکرم (ص) به
ابو سفیان چیزی از همین قبیل عطا کرد؛ آنگاه که در فتح مکه فرمود:(من دخل دار ابی
سفیان فهو آمن)هر کس در خانه ی ابو سفیان پیاده گیرد در امان خواهد بود! و همین
مسئله عامل اسلام آوردن او و مایه ی سست شدن عزم و اراده اش در جهت حمایت از سران
قریش گردید. در صلح حدیبیه نیز،رسول خدا(ص) دریافت که حلیس بن علقمه بزرگ حبشیان
مردی است که شعایر و مراسم حج را گرامی می دارد و خانه ی کعبه را تعظیم و تکریم می
کند؛ رسول خدا(ص) دستور دادند حیوانات آماده شده برای قربانی را رویاروی حلیس بن
علقمه رها کنند تا دریابد که تا چه اندازه مسلمانان بیت الله را گرامی می دارند.
وقتی که دید حیوانات قربانی از پهنه ی دشت با قلاده های مخصوص قربانی سیل آسا به
سوی او در حرکت اند، و به خاطر طولانی شدن مدت ممانعت از آنها پشم های خودشان را
خورده اند، به سوی قریش بازگشت، و از بس در برابر صحنه ای که مشاهده بود شگفت زده
شده بود، به پیامبر اکرم(ص) تعرضی نکرد. وی ماجرا را برای قریشیان تعریف کرد. آنان
نیز ناشیانه و شتابزده به او گفتند: بنشین؛ تو عربی بیابانی هستی و هیچ چیز نمی
دانی! وی در اینجا خشمگین شد و گفت: ای مردم قریش، به خدا سوگند، ما برای این کارها
هم پیمان شما نشدیم و برای این کارها با شما قرارداد نبستیم! شما می خواهید بر
کسانی که برای تعظیم و تکریم بیت الله آمده اند راه را ببندید؟!

بانوی دعوتگر و مبلغ
نیز باید زنانی را که در براش قرار می گیرند نیک بشناسد. اگر –مثلا”- زنی فخر
و مباهات را دوست می داشت، علی رغم دور بودن آن زن از اسلام، باید به او احترام
بگذارد، و او را در جای مناسب و چشمگیری بنشاند، و با او محبت بورزد تا او قلبش را
برای وی بگشاید. همچنین، اگر مخاطب او زنی شیفته ی نقل و حکایت باشد، داستانهای
قرآن و حکایتهای مردان و زنان شایسته به اندازه ی کافی گستردگی دارد؛ و اگر سیر و
سفر و سیاحت را دوست دارد، می تواند برای او از سفر زیارتی عمره یا بازدید از موزه
های اسلامی و آشنایی با اوضاع و احوال مسلمانان شهرها و کشورهای مختلف بهره جوید.
اگر دوست دارد به مهمانی برود و غذاهای خوب بخورد، مهمانی هایی که معمولا”
مسلمانان تحت عناوین عقیقه و ولیمه و مانند اینها برپا می کنند، میدان وسیعی را در
اختیار شخص دعوتگر قرار می دهد. اینها همه نیز، وقتی ثمربخش خواهد بود که شخص مبلغ
اندوخته های روحی خویش را بکار گیرد، و با جوامع امروزی آشنا گردد، و بتواند میان
آن جوامع از یک سو و زنان با ایمان از سوی دیگر رابطه برقرار کند.

بطور کلی، مسائل و
مواردی در میان همه ی مردم، اعم از مردان و زنان، مشترک است که بهتر است مبلغان از
آنها پرهیز کنند و دوری جویند، مانند: سرزنش و نکوهش، پرخاش و خشونت؛ برتری جویی و
فخرفروشی به مردم؛ بی توجهی نسبت به آنان؛ شرکت نکردن در شادی ها و غم هایشان، رفع
و رجوع نکردن گرفتاری هایشان؛و…

 

(۴) توانمندی در بیان
و سخنوری:

    توانایی لازم و قدرت کافی برای اظهارنمودن
حقی که شخص دعوتگر به آن ایمان راسخ دارد. حق همیشه عبارت است از یک دیدگاه و طرز
تفکر که ناگزیر باید دعوتگران و مبلغان بار آن را بردوش بکشند و به مردم تبلیغ
کنند و برسانند. این طرز تفکر و دیدگاه موجود در جان ها و روان ها و سینه ها و
دفترها و کتاب ها و چهره ها ناگزیر باید زبان و گفتار و کردار و رفتاری را به
همراه داشته باشد تا  به یک واقعیت روزمره
تبدیل شود. در جایی که اهل باطل با تمام توان افکار باطل خویش را منتشر می کنند و
از هیچ کس شرم و حیا نمی کنند، اهل حق را سزاوارتر است که حق و هدایت را با صدای
بلند فریاد بزنند. این هرگز کاری ضد فطرت یا قابل سرزنش نخواهد بود.

وقتی که آن زن رقاصه
لخت و عریان بیرون می آید، و اندام های پوشیده ی بدنش را به این و آن نشان می دهد،
و چرخ می زند و هیکل خودش را تکان می دهد تا هرچه بیشتر پستی و فرومایگی و حیوانیت
و زبونی خودش را نشان بدهد؛ وقتی که آن زن آوازخوان در برابر توده های عظیم مردم
بی محابا می گوید: عاشقم، خسته ام، بینوایم! و الفاظ و کلماتی از این قبیل را بر
زبان می آورد که تا چندی پیش زنان فاحشه نیز از گفتن آن کلمات شرم می کردند! پس
شایسته تر و سزاوارتر است که زن مسلمان قرآن و کلام پروردگار و احکام و تعالیم او
و سخنان و رهنودهای پیامبر خدا را آشکارا فریاد بزند، و فضایل اخلاقی و معارف
اسلامی را به همنوعانش یاد بدهد، و حق را در میان مردم ترویج کند، و کالای انبیا و
پیامبران را در معرض استفاده ی همگان قرار دهد.

وقتی که زنان بی بند و
بار، گستاخ و بی پروا به انواع زنا و فحشا دست می زنند، بسی شایسته تر و زیبنده تر
است که زن مسلمان، بی باک و بی پروا حق را آشکار کند، و طهارت و فضیلت و هدایت و
نور را به مردمان بشناساند و در این راه پافشاری کند و از باطل و اهل باطل کناری
گیرد! آری، علم آموزی بر هر زن مسلمان واجب است و شرم و حیا در دین معنا ندارد.

 

(۵) شجاعت و صراحت:

    دعوتگران به سوی خدا، دربرخورد با باطل باید
دلیر و شجاع باشند، و حق ناگزیر دلیر است و باطل ناگزیر ترسو! در قرآن این تعبیر
در کلام خداوند متعال به این گونه آمده است:

(وَقُلْ جَاءَ
الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا ) اسراء/۸۱

«بگو: حق آمد و باطل
گریخت؛ که کار باطل همواره گریختن است!»

(بَلْ نَقْذِفُ
بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ
الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ )انبیاء/۱۸

«باری، حق را بر سر
باطل می کوبیم، و حق باطل را درهم می کوبد؛ آنگاه همه در می یابند که باطل شتابان
می گریزد!»

شجاعت در رویارویی با
هرگونه فساد بطور کلی؛ شجاعت در آشکار نمودن حق در مواردی که حق با آنچه مردم
برآنند مخالف است؛ شجاعت در مبارزه با منکرات و واهمه نداشتن از آن؛ شجاعت در
پرهیز از تحریکات مادی و چراغ سبزهایی که باطل نشان می دهد؛ شجاعت در صبر و
بردباری در راستای جنگ و جهاد؛ و بالاخره، شجاعت در همه ی زمینه هایی که برافراشتن
پرچم کلمه الله و فرو خوابانیدن و برخاک نشانیدن پرچم کفر می انجامد.

شجاعت، گاه در قالب
برخورد و مبارزه ی آشکار و علنی است؛ گاه عبارت از اراده و تصمیم است؛ و گاه نیز
در مبارزه و رویارویی با باطل با نقشه ای عاقلانه و خردمندانه نمایان می شود. شخص
مبلغ و دعوتگر در نبرد با باطل ناگزیر باید سخن و کلام، و نقشه و برنامه و هرگونه
امکان و زمان و مکانی را که به پیروزی و سروری حق می انجامد، به عنوان اسلحه بکار
بگیرد. شجاعت هرگز به معنای بی باکی و نابخردی و کارهای جاهلانه و بدون نقشه و
برنامه ریزی و فاقد تدبیر و مطالعه و بدون شنخات راههای ورود و خروج در امور مختلف
نیست. شجاعت گاه دقیقا” عبارت از همان صبر و شکیبایی، و درنگ کردن، و از دست
دادن عمدی فرصت ها و عملا” اقدام نکردن است، تا اندک اندک سپاه حق بتواند شکل
بگیرد و به یاری حق بشتابد؛ چنانکه رسول خدا(ص) مسلمانان را آنقدر از جنگ و نبرد
بازداشت تا آماده شدند و ساز و برگ جنگ را فراهم نمودند. شجاعت و دلاوری در میدان
جنگ و جهاد، در درجه ی دوم بعد از شجاعت در مرحله ی دوعت و برنامه ریزی مطرح است.

خداوند چه راست گفته
است:

(أَلَمْ تَرَ إِلَى
الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّواْ أَیْدِیَکُمْ وَأَقِیمُواْ الصَّلاَهَ وَآتُواْ
الزَّکَاهَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُمْ
یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَهِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَهً وَقَالُواْ رَبَّنَا
لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ
قُلْ مَتَاعُ الدَّنْیَا قَلِیلٌ وَالآخِرَهُ خَیْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى وَلاَ
تُظْلَمُونَ فَتِیلاً) نساء/۷۷

« آیا نمی‌بینی ( ای
محمّد و تعجّب نمی‌کنی از ) کسانی که ( پیش از آن که اجازه جنگ صادر شود ، نسبت به
جنگ علاقه نشان می‌دادند و هر چند ) بدیشان گفته می‌شد :  ( وقت جهاد فرا نرسیده است‌ ؛ ) دست از جنگ
بدارید و نماز را برپا دارید و زکات مال بدر کنید ( در ظاهر شتاب می‌کردند و
گوششان به کسی بدهکار نبود ) . امّا وقتی که جنگ بر آنان واجب گردید ( و فرمان
جهاد داده شد ) بدین هنگام دسته‌ای از ایشان از مردم همان گونه ترسیدند و هراس
برداشتند که از خدا ترس و هراس داشتند ! و بلکه بیشتر هم دچار خوف و وحشت شدند ! و
گفتند : پروردگارا ! چرا ( بدین زودی ) جنگ را بر ما واجب کردی‌ ؟ چه می‌شد اگر به
ما فرصت بیشتری می‌دادی ( تا از لذائذ دنیا بهره می‌گرفتیم‌ ؟ ) . بگو : کالای
دنیا اندک است و آخرت برای کسی که پرهیزگار باشد بهتر است ،  ( و جزای شما داده شود ) و کمترین ستمی به شما
نشود .»

ابن کثیر در تفسیر این
آیه شریفه آورده است که در طول دوران اقامت پیامبر اکرم (ص) در مکه، مسلمانان به
دلایل بسیار، از جمله کم بودن عده آنان نسبت به کثرت آمار دشمنانشان و نیز اینکه
مشرکان در وطن خودشان که بلد حرام بود به سر می بردند، مأمور به نماز و زکات و
گذشت و بخشش نسبت به مشرکان نشدند، یعنی وقتی که دارای جا و مکان و مکنت و مکانت
اجتماعی شدند و دولت و حکومت برپا کردند. شجاعت به معنای جنگ و نبرد در دوران مکّی
از مسلمانان خواسته نشده بود.

باری؛ بعضی بوده اند
که دلیری و دلاوری در میدان جنگ و جهاد را پیش از شجاعت در دعوت و تبلیغ از خود
نشان داده اند؛ امّا، این شیوه در بیشتر اوقات همانطور که آیه ی شریفه توضیح داده
است، یک اشتباه روشی آشکار می باشد.

 

(۶) قدرت بر رهبری:

هر کار سازمان یافته
ای برای رسیدن به اهداف و آرمان های تعریف شده ی خود به رهبری نیاز دارد. رسول خدا
(ص) چه راست فرمودند: ( اذا کنتم ثلاثه فأمّروا علیکم واحدا”) هرگاه سه نفر
بودید، یکی از خودتان را بر خودتان امیر گردانید! ( کلّکم راع و کلّکم مسئول) همه
ی شما چوپان هستید و یکایک شما مسئول دیگر افراد تحت سرپرستی خودتان هستید! کار
دعوت و تبلیغ ناگزیر باید رهبری داشته باشد؛ خواه آن رهبر، دولت و حکومت باشد که
اصل بر این است؛ خواه گروهی رهبر باشند، در صورتی که دولت آن را وانهاده باشد. به
هر حال، دعوت و تبلیغ نمی تواند بدون رهبری انجام پذیرد. چنین چیزی نه از جهت عقل
و درایت و نه از نظر نقل و روایت، و نه از جهت مطابقت با واقعیت جایز نیست. هیچگاه
مذهب یا کیش و آئین یا ملّتی بدون رهبری به پیروزی نرسیده است و بدون مرکزیت و
ریاستی که تدبیر رفع و رجوع امور مربوط به آن را بر عهده بگیرد، و بنای آن را
استوار سازد، و پریشانی های آن را به سامان برساند، و نیروها و فعالیت ها را
سازماندهی و برنامه ریزی کند، و با واقعیت های زندگی هماهنگ گرداند، توسعه نمی
یابد و انتشار پیدا نمی کند. هر کس غیر از این بگوید، یا نیرنگباز است یا سخت
شیفته و مغرور!

زهبری نیز خود ویژگی
های مشخصی را می طلبد که این صفات و مشخصات ناگزیر باید در وجود شخصی که رهبری
گروه را بر عهده می گیرد تحقق یافته باشد.

برخی از ویژگی ها و
خصوصیاتی که سزاوار است یک رهبر آن ها را دارا باشد، از این قرارند:

۱- رهبر گروه باید از
همه ی افراد تحت سرپرستی اش سرزنده تر و فعال تر و با نشاط تر و تواناتر در تدبیر
امور باشد، تا بتواند پیوسته مراقب و مواظب اعمال و رفتار افراد گروهش باشد و همه
جا همراه آنان حرکت کند و پیش برود.

۲- رهبر گروه باید حتی
الامکان با هوش ترین افراد یا دست کم از نظر هوش و ذکاوت و از لحاظ فرهنگی و وسعت
بینش و گسترش دانش نسبت به دیگران برتری داشته باشد، و از جهت درک و فهم در سطحی
باشد که بتواند در تصمیم گیری ها و حلّ و فصل امور مهم به سرعت عمل نماید.

۳- باید از اعتماد به
نفس بالایی برخوردار باشد، و پیش آمدها و حوادث در او تأثیر نگذارد و در برابر
تحریکات گوناگون به آسانی از پای درنیاید، یعنی هم از جهت اراده و تصمیم و هم از
جهت عکس العمل از رشد و کمال برخوردار باشد.

۴- رهبر گروه باید
بتواند دیگران را زیر بال و پر بگیرد و آنان را تشویق کند، و با آنان همکاری و
همراهی کند، و محبت و احترام ایشان را به خویشتن جلب کند، و مسائل و مشکلاتشان را
حل کند و احساسات و شرایط و موقعیت آنان را به خوبی درک کند.

۵- رهبر گروه باید
دارای سابقه و گذشته ی پاک و پاکیزه باشد. بد نام نباشد، و به امنتداری و مدارا و
پایبندی به ارزش های والای اسلامی مشهور باشد و نیز پاکدامن و خوش سیما و نیکو
رفتار باشد.

۶- رهبر گروه باید
خلاقیت داشته باشد و با سلیقه باشد، و از توانایی های لازم برای رقابت آزاد و
شرافتمندانه برخوردار باشد. همچنین کفایت و شایستگی لازم را برای اداره ی جلسات و
تدبیر امور و برخورد با پیامدهای آن ها داشته باشد.

۷- رهبر گروه باید
هدفی داشته باشد که با تمام وجود مشتاق و خواهان دست یابی به آن باشد، و برنامه و
دستور کاری داشته باشد که با وجود او درآمیخته باشد، و در ذهن او کاملا” روشن
و مشخص و تثبیت شده باشد، و او عاشق و شیدای رسیدن به آن هدف و اجرای آن بوده
باشد.

۸- رهبر گروه باید
توانایی کسب و جذب نیروهای جدید و به کارگیری آن ها را در مرحله ی عمل داشته باشد.

۹- رهبر گروه باید
توانایی پذیرش انتقادات وارد به شخص خودش را داشته باشد و با دیگران با روحیه ای شورایی
بر پایه تبادل نظر و تفاهم متقابل رفتار کند. همچنین برای هر گونه گفتگو شرح صدر
کافی داشته باشد و در صورتی که حق را در مخالفت با رأی و نظر شخصی اش ببیند، برای
تسلیم در برابر حق و حقیقت آمادگی داشته باشد.

۱۰- رهبر گروه به رغم
داشتن شخصیتی قاطع و تأثیرگذار و دوست داشتنی و مورد اطاعت افراد گروه، باید تواضع
و فروتنی نیز داشته باشد و از تکبر و غرور پیراسته باشد.

رهبری در حقیقت کار
ساده و آسانی نیست. رهبری مایه ی عظمت و سرافرازی و رمز شکوه و سربلندی یک گروه و
یک امت است. رهبری صراط مستقیم است و فعالیت جهت دار و ثمربخش. ملت و امتی که
بتواند رهبر و مدیر تربیت کند، آن ملت و امت در این جهان موفق و سعادتمند است .
امت اسلامی نیز، همواره در هر حوزه و میدانی رهبران و مدیران شایسته تربیت کرده
است؛ زیرا، اسلام و احکام و تعالیم آن در همه ی زمینه ها توشه ی راه رهبران، و
پشتوانه ی فرمانروایان و فرماندهان بوده است؛ چنانکه می بینیم از میان جامعه ی
اسلامی در مدت زمانی بسیار کوتاه در تمامی میدان های جنگ، اجتماع، دانش و اخلاق و
سیر و سلوک رهبران بزرگ ظهور کرده اند و به همین جهت، امت اسلام به عنوان ملتی
کمال یافته در همه ی زمینه ها شهرت یافته است.

————————————————

منبع:بانوان درعرصه ی
دعوت و تبلیغ

مؤلف: دکتر توفیق یوسف
الواعی

مترجم: نرگس پروازی
ایزدی

انتشارات : نشر احسان
۱۳۸۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پاسخ دادن معادله امنیتی الزامی است . *

دکمه بازگشت به بالا