چگونه قرآن بخوانم؟
چگونه قرآن بخوانم؟
نویسنده: دکتر سلمان بن فهد العوده
ترجمه: سرویس دین و دعوت پایگاه اطلاعرسانی اصلاح
این رمضان تصمیم گرفتم هنگام تلاوت قرآن موقتاً از اندیشیدن و تدبر دست بکشم و همت خود را بر میزان تأثیر قرائت بر دلم و نیز مقدار همراهی و واکنشم با ساختار قرآنی قرار دهم. دوست دارم شما دوستان را در این ملاحظات و مشاهدات سهیم گردانم.
ملاحظهی نخست: بخاری و مسلم در صحیحین از عایشه ـ رضی الله عنها ـ روایت کردهاند که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ در سال وفات خود به وی فرمود: «إِنَّ جِبْرِیلَ کَانَ یُعَارِضُنِى الْقُرْآنَ کُلَّ سَنَهٍ مَرَّهً، وَإِنَّهُ عَارَضَنِى الْعَامَ مَرَّتَیْنِ، وَلاَ أُرَاهُ إِلاَّ حَضَور أَجَلِى». (جبریل هر سال یکبار قرآن را بر من عرضه میکرد، اما امسال دو بار ارائه کرد، این را جز فرارسیدن اجلم نمیبینم). در این حدیث نکات زیبایی نهفته است:
یک. توجه خدا به قرآن کریم و حفظ آن : «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ». (حجر/۹). (به یقین ما ذکر را فروفرستادیم و قطعا ما برایش نگهبانانی هستیم). زیرا واپسین کلام خدا برای زمینیان است، بر کتابهای پیشین چیرگی دارد، تا قیامت آنچه را مردم نیاز دارند، بیان کرده است، دربردارندهی پایههای خیر، هدایت، قانون و سنتهای الهی است. به همین سبب خدا حفظ آن را در دلها و در اوراق تضمین کرده است.
دو. ختم قرآن سنت است، به همین خاطر پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ به عبدالله بن عمرو بن عاص توصیه کرد که در هر ماه و یا حداقل در سه روز قرآن را ختم نماید. صحابه ـ رضی الله عنهم ـ قرآن را به هفت پاره بخشبندی نموده و در هر هفته، که اکثرا در نماز شب بود، آن را ختم میکردند. هنگامی که از ایشان دربارهی این بخشبندی پرسیده شد، گفتند: تا سه سوره یعنی بقره، آل عمران و نساء در یک روز، سپس پنج سوره، هفت سوره، نه سوره، یازده سوره، سیزده سوره، و آنگاه سورههای کوچک از ق تا ناس را بخوانند.
سنت است که قرآن را در ماه رمضان ختم کند، زیرا با هر حرفی یک نیکی میبرد. تا بخشی از قرآن، متروک و مهجور نماند. اما پاداش به ترتیب زیر است:
میزان وقتی که برای تلاوت صرف میکنی.
قرائت خوب و صحیح.
اثرپذیری و نرمدلی و پاسخگویی به خواستههای قرآن. هدف اصلی و والای نزول همین است.
بگذار قرآن تو را از ژرفنای درونت بلرزاند، شاخههایت را تکان دهد، عواطفت را تحریک نماید و زخم تو را مداوا کند. بگذار خرد تو را با دلایل مخاطب قرار دهد و آن را با برهانهای گوناگون محاصره نماید. اجازه بده تو را به گذشته ببرد تا در قرنها، نسلها، امتها، سرنوشت نیکان و نابودی ناشایستگان سفر کنی. تو را به زمان حاضر بیاورد تا اسباب، علتها و قوانین را برایت روشن نماید. تو را به آینده سوق دهد و به تو وعدهی خشنودی و پذیرش عطا کند. تو را مژده دهد و به تو بردباری، تسلی و امید ببخشد و به آخرت منتقل کند، تا به گشایش کامل و جاودانگی برسی و تو را به اوج برساند. قرآن با تو از خدا، نامهای نیکش، صفات خوبش، و ملائکه و آفریدگانش سخن میگوید. عقل تو را به سوی نادانستهها میگشاید. «فلا اقسم بما تبصرون. و مالاتبصرون» (حاقه/۳۸ و ۳۹) (سوگند نمیخورم به آنچه میبینید. و آنچه نمیبینید). با سپاسگزاران تکرار کن: «ربَّنا لَکَ الْحَمْدُ مِلْءَ السَّمَاءِ وَمِلْءَ الأَرْضِ وَمِلْءَ مَا شِئْتَ مِنْ شَىْءٍ بَعْد». (خدایا ستایش از توست به فراخی آسمان و پُری زمین و گستردگی آنچه پس از آن خواستی).
اگر مستمند، بیمار، زندانی، اندوهگین یا افسرده هستی، قرآن تو را به جهانی بهتر و زیباتر میبرد و با خدای بزرگ پیوند میدهد. او دارای بخشندگی، فرزانگی، بزرگواری و گشادهدستی است، که تغییر میدهد ولی دگرگون نمیشود. «کل یوم هو فی شأن». (رحمن/۲۹). (هر روز او به کاری است).
بسا خودت را آمادهی تدبر نیابی، چون نفس گاهی هست و گاهی نیست. اما قرآن بخوان که به پاداش میرسی، گرچه با تدبر نباشد. البته اجر تلاوت با تدبر چندین و چند برابر است.
ملاحظهی دوم: بخاری و مسلم از عبدالله بن مسعود ـ رضی الله عنه ـ روایت دارند که پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ به او فرمود: «بر من قرآن بخوان». گفتم: بر تو بخوانم، در حالی که بر تو نازل شده است؟ فرمود: «دوست دارم از غیر خودم بشنوم». خواندن سورهی نساء را آغاز کردم تا به این آیه رسیدم: «فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أمَّهٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَى هَؤُلاء شَهِیدًا * یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَعَصَوُاْ الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الأَرْضُ» (نساء/۴۱ و ۴۱). (چگونه است آنگاه که از هر امتی، یک گواه بیاوریم و تو را به عنوان گواه بر اینان بیاوریم! در آن روز کسانی که کفر ورزیدند و از رسول سرپیچی کردند، دوست دارند که زمین با ایشان یکسان گردد). پیامبر به او فرمودند: «اکنون بس است». میگوید: نگریستم و دیدم که از چشمانش اشک میریزد.
از هراس جایگاه و ابهت موضوع، اشکهایی محترم بر گونهای پاک جاری میگردد، چون برای گواهی فراخوانده خواهد شد. او از سر مهربانی و دلسوزی برای امت اشک ریخت و به همین سبب در آن هنگام خواهد گفت: «یا رب، امتی امتی».
معمولاً هنگام خواندن قرآن به تلفظ حروف یا به حفظ و تجوید مشغول میشوی، لذا اگر آن را از دیگران بشنوی، بویژه از قاریان برتر، ماهر و خوب، تأثیرش بیشتر خواهد بود. هنوز به یاد دارم که در کودکی به قاریان بزرگ مصری همانند شیخ عبدالباسط عبدالصمد، شیخ محمد رفعت، شیخ منشاوی، شیخ طبلاوی و … گوش میدادم و هنوز آن تلاوتها گوشم را مینوازد، حتی همین حالا.
ملاحظهی سوم: بخاری و مسلم از ابن مسعود ـ رضی الله عنه ـ روایت آوردهاند که مردی نزد رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ آمد و گفت: ای رسول خدا، من با زنی خلوت کردم و همان کارهایی را با او کردم که شوهر با همسرش میکند، ولی جماع نکردم. پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ به او گفتند: آیا با ما نماز گزاردی؟ گفت: بله، فرمود: برو که آمرزیده شدی. و خدا این آیه را نازل کرد: «وَأَقِمِ الصَّلاَهَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السیئات». (نماز را در دو طرف روز و پارههایی از شب برپای دار که نیکیها، بدیها را میزداید).
از این حدیث ارجمند میفهمم که بر اساس اعجاز قرآن، گاهی انسان آیهای را از امام یا کس دیگری میشنود، در حالی که از مسیری عبور کرده یا از رادیو و تلویزیون چیزی به گوشاش میرسد، ولی احساس میکند که گویا این آیه برای او نازل شده است، زیرا وضعیت شخصی و خاص او را درمان میکند.
جوانی به پدر و مادرش بیاحترامی کرده یا با ایشان سخنان درشت میگوید و خشمگین از خانه خارج میشود، ناگهان از امام یا جایی میشنود: «وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا». (اسراء/۲۳) (و خدایت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید، خواه یکی از ایشان نزد تو به بزرگسالی برسند یا هر دو. پس به آنان نفرین نفرست، ایشان را مران و به آنها سخنی بزرگوارانه بگو). جوان احساس میکند که جبریل این آیه را مخصوص او بر زبان امام و … جاری ساخته تا به گوشاش برسد.
یا دیگری مرتکب اشتباهی شده و احساس ناامیدی، اندوه، تهیدستی، دغدغه و گرفتگی میکند. هنگامی که رادیو را باز میکند، این آیه را میشنود: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» (زمر/۵۳). (بگو ای بندگانم که بر خویش زیادهروی کردهاید، از رحمت خدا نومید نشوید که به یقین او همهی گناهان را میآمرزد. قطعا او بسی آمرزگار و مهربان است).
فرد سومی نشریهای را میخواند و کلی دلش از اوضاع میگیرد و قلبش میشکند؛ در برمه خون میبارد، در سوریه و عراق مرگ سایه افکنده است، در مصر مصیبت میریزد و بخصوص جهان اسلام در آشوب و تب و تاب میسوزد و به منطقهای بحرانی و خشونتبار تبدیل شده است. او از چیرگی ستمگران و سرکشان در شگفتی میماند. اما قرآن را میگشاید و با این آیه مواجه میشود: «لاَ یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُواْ فِی الْبِلاَدِ * مَتَاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ». (آل عمران/۱۹۶ و ۱۹۷). (تحولات کسانی که کفر ورزیدند در سرزمینها تو را گول نزند. کالای اندکی است، سپس جایگاهشان جهنم میباشد و بد گهوارهای است).
چنین چیزهایی مؤمن را از تلاش برای اصلاح معاف نمیدارد، ولی تا حدودی به او آرامش و آسایش میدهد.
ملاحظهی چهارم: بخاری و مسلم از ابوهریره ـ رضی الله عنه ـ روایت کردهاند که جبریل از پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ دربارهی احسان پرسید. او فرمود: «أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ، فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاک». (خدا را طوری بپرستی که گویا او را میبینی، اگر او را ندیدهای، به یقین تو را میبیند).
قرآن تو را با یوسف ـ علیه السلام ـ به چاه میبرد و آنگاه به کاخ، زندان، تخت فرماندهی و فرجام خوب سوق میدهد. «توفنی مسلما و الحقنی بالصالحین» (یوسف/۱۰۱). (مرا مسلمان بمیران و به شایستگان ملحق نما).
با ابراهیم تو را در کودکی، تفکر در ملکوت آسمان، جستوجوی خدا، ایمان، صبر، فداکاری، جهاد، بیرون رفتن از عراق به سوی شام و مصر و سرانجام بیت عتیق و آزمایش به خاطر فرزند همراه میکند. «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ * فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ * وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * ان هذا لهو البلاء المبین * وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ». (صافات/ ۱۰۲ تا ۱۰۷). (هنگامی که همپاى او به سن تلاش رسید، گفت: فرزندم، من در خواب میبینم که من تو را سر مىبرم، بنگر تو چه نظر دارى؟ گفت: پدرجان، آنچه را فرمان مىیابى انجام بده. مرا- اگر خدا بخواهد- از شکیبایان خواهى یافت. پس چون گردن نهادند و او را به پیشانى افکند. ندا دادیم او را که: اى ابراهیم خواب را به راستى پیوستى. ما بدینسان به نیکوکاران جزا مىدهیم. بىگمان این آزمونى آشکار است و ذبح را بلاگردان او گرداندیم).
تو را با مریم آشنا میکند؛ آن زن راستگو، فروتن، پارسا و نمونهی کامل و بزرگ زنانه. او درمحراب عزلت بود که ملائکه بر او وارد میشدند. او ایشان را میدید و صدا و سخنشان را میشنید که: «یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَهٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَهِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ * وَیُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلاً وَمِنَ الصَّالِحِینَ». (آل عمران/۴۵ و ۴۶). (ای مریم، قطعا خدا به کلامی از خودش مژده میدهد که نامش مسیح عیسی پسر مریم است، دارای وجهه در دنیا و آخرت و از نزدیکان. با مردم در گهواره و میانسالی سخن میگوید و از نیکان است).
با موسی، هنگامی که هراسان و لرزان و مراقب از شهر بیرون شد، یا هنگامی که ندای خداوند عزوجل را میشنید، یا وقتی که مردمش را برای ورود به سرزمین مقدس فرامیخواند، اما باز گشتند، سرکشی کردند، تردید نموده و پرهیز کردند و گفتند: «فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ». (مائده/۲۴). (تو و خدایت بروید و بجنگید. ما همینجا نشستهایم). اما موسی از آنان بیزاری جست و بر ضدشان دعا کرد: «فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ». (مائده/۲۵). (میان ما و میان مردمان فاسق فاصله بینداز).
قیامت را با چشم سر میبینی، خودت را تصور میکنی و کار مردم تو را به خود مشغول نمیکند: «لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ». (عبس/۳۷) (برای هر کسی از ایشان کاری است که او را بینیاز میکند).
تو یکی از مجموعهی انسانی هستی که روی زمین در حرکتاند. جز پرسش از خودت و سرنوشتات و تفکر در گذشته، چیزی تو را به خود سرگرم ننماید. آیا تو را به رستگاری میرساند یا سرافکندگی؟! «وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا». (کهف/۹۹) (در آن روز برخی را رها کردیم که در برخی موج بزنند و در صور دمیده شد و همگی ایشان را گرد آوردیم).