بدعت های اعتقادی و عملی ، بدعت های غلیظ و خفیف
بدعت های اعتقادی و عملی ، بدعت های غلیظ و خفیف
نویسنده : دکتر یوسف قرضاوی / مترجم: ابوبکر حسن زاده
چیزهایی که به بدعت معروفند به گناه و معصیت ملحق می شوند. بدعت به چیزهایی گفته می شود که مردم آن ها را به نام دین اختراع کرده اند و اصل و اساسی در شریعت ندارند، خواه مربوط به مسائل اعتقادی باشد که این نوع بدعت را «بدعت قولی» می نامند، یا مربوط به مسائل عملی باشد که به «بدعت فعلی» معروف است.
به طور کلی بدعت یک نوع خاص از محرمات است که تفاوت آن با گناه عادی در این است که انجام دهنده ی آن می خواهد بدین وسیله خود را به خداوند نزدیک نماید و معتقد است با این بدعت به اطاعت و عبادت پرودگارش می پردازد، که همین پندار غلط خود یک خطر بزرگ است.
بدعت یا اعتقادی است که مخالف همان حقی می باشد که خداوند متعال پیامبرش را با آن فرستاده و کتاب خود را با آن نازل کرده است. این نوع بدعت، به بدعت قولی یا اعتقادی معروف است و ناشی از سخن گفتن از جانب خدا بدون هیچ علم و حق مشروعی است و بزرگ ترین نوع از محرمات است. بلکه آن گونه که امام ابن القیم گوید: بزرگ ترین محرمات است، چنان که خداوند متعال می فرماید:
( قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِکُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ) اعراف/۳۳
« بگو : خداوند حرام کرده است کارهای نابهنجار ( چون زنا ) را ، خواه آن چیزی که آشکارا انجام پذیرد و ظاهر گردد ، و خواه آن چیزی که پوشیده انجام گیرد و پنهان ماند ، و ( هر نوع ) بزهکاری را و ستمگری ( بر مردم ) را که به هیچ وجه درست نیست ، و این که چیزی را شریک خدا کنید بدون دلیل و برهانی که از سوی خدا مبنی بر حقّانیّت آن خبر در دست باشد ، و این که به دروغ از زبان خدا چیزی را ( درباره تحلیل و تحریم و غیره ) بیان دارید که ( صحّت و سقم آن را ) نمیدانید.»
تحریم چیزی که خداوند آن را حلال کرده است، بدون این که دلیل و برهانی برای این تحریم داشته باشد مشمول این نوع بدعت قرار می گیرد، زیرا خداوند متعال می فرماید: ( قُلْ أَرَأَیْتُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ لَکُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَاماً وَحَلاَلاً قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ ) یونس/۵۹
« بگو : به من بگوئید : آیا چیزهائی را که خدا برای شما آفریده و روزی شما کرده است و ( خودسرانه ) بخشی از آنها را حرام و بخشی از آنها را حلال نمودهاید ، بگو : آیا خدا به شما اجازه داده است ( که از پیش خود چنین کنید ) یا این که بر خدا دروغ میبندید ( و از زبان خدا چیزهائی میگوئید و میکنید که خدا بدانها دستور نداده است؟). »
یا ممکن است بدعت بدین صورت باشد که آداب و رسومی که خداوند متعال به آن ها دستور نداده است و مردم خود آن ها را به عنوان دین به حساب می آورند، جزو عبادت محسوب شود. خداوند می فرماید:
(أَمْ لَهُمْ شُرَکَاء شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَن بِهِ اللَّهُ …) شوری/ ۲۱
« شاید آنان انبازها و معبودهائی دارند که برای ایشان دینی را پدید آوردهاند که خدا بدان اجازه نداده است ( و از آن بیخبر است ؟).»
در حدیث آمده است: «إیاکم و محدثات الأمور فإنّ کلّ بدعه ضلاله»[۱]
شما را از چیزهایی که خودتان به عنوان دین اختراع کرده اید برحذر می دارم چرا که بدعت است و هر بدعتی گمراهی است.
«من أحدث فی أمرنا هذا ما لیس منه فهو ردّ» متفق علیه
کسی که در این دین و شریعت ما چیز تازه ای که از آن نباشد به وجود آورد آن چیز مردود است.
هر دو نوع بدعت آن گونه که علامه ابن القیم می گوید: همراه و متلازم یکدیگرند و کمتر اتفاق می افتد که از هم جدا شوند. بعضی از علما گفته اند: بدعت قولی با بدعت عملی ازدواج کرد و مشغول عروسی بودند، ناگهان با بچه های نامشروعی روبه رو شدند که در سرزمین اسلام به سر می برند و مردم و مملکت از شر آن ها به خدا پناه می برند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه گوید: کفر و بدعت با هم ازدواج کردند، زیان و خسران دنیا و آخرت از دامن آن دو متولد شد.
شیطان بدعت را بیش از گناه دوست دارد، زیرا بدعت دشمن دین است و اهل بدعت حاضر به توبه و برگشت از آن نیستند و به چیزی ارزش و اعتبار می دهند که خدا و پیامبر (ص) آن را رد و بی ارزش ساخته اند و چیزی را مردود و بی اعتبار می سازند که خدا بدان اعتبار بخشیده است، چیزی را دوست می دارند که دشمن خداست و از چیزی بیزارند که خداوند آن را دوست می دارد، چیزی را ثابت می کنند که خداوند آن را نفی و به نفی چیزی می پردازند که خداوند آن را اثبات کرده است.[۲]
علاوه بر این تمام بدعت ها از یک درجه و مرتبه برخوردار نیستند؛ بعضی از بدعت ها غلیظ و شدید و بعضی دیگر خفیف هستند، برخی از آن ها مورد اتفاق و برخی دیگر مورد اختلافند.
بدعت غلیظ: برخی از بدعت های غلیظ – پناه بر خدا – صاحب خود را به درجه ی کفر می رسانند. ماننده فرقه هایی که از اصول امت خارج و از ملت اسلام جدا شده اند مثل «نصیری ها» و «دروزها» و کسانی که «علی» را خدا می دانند و فرقه ی اسماعیلیه که به باطنیه مشهورند و فرقه های دیگری که امام غزالی در مورد آن ها می فرماید: «ظاهرشان ترک اسلام و باطنشان کفر محض است.» شیخ الاسلام ابن تیمیه گوید: این ها از یهود و نصاری کافرترند و به همین دلیل است که نکاح با زنان آنان و خوردن ذبحشان جایز نیست، در حالی که نکاح زنان اهل کتاب برای مسلمان جایز و ذبحشان خوردنی است.
بدعت های غلیظ دیگری وجود دارد که صاحبش را به درجه ی کفر نمی رساند، بلکه او را فاسق می گرداند؛ این نوع بدعت، فسق و فساد اعتقادی است، نه فسق سلوکی و رفتاری. کسانی که به این نوع بدعت معتقد هستند گاهی اوقات نمازشان را از همه طولانی تر و روزه شان از همه بیشتر و تلاوت قرآن شان از همه فراوان تر است. مانند خوارج که شما نماز خود را در برابر نماز آنان ناچیز و روزه ی خود را در مقابل روزه ی آنان اندک و تلاوت خود را نسبت به تلاوت ایشان بی اهمیت می پندارید! اما مشکل آنان در درونشان و نیتشان نیست، بلکه در عقل جمود و تحجر آنان است و این آفت به جایی می رسد که مسلمانان را می کشند و بت پرستان را رها می کنند.
بسیاری از فرقه هایی مانند قدریه، معتزله، جهمیه ای که در عقیده ی خود غلو دارند و … مانند خوارج هستند.[۳]
نوع دیگر از بدعت، بدعت خفیف است که خطا و اشتباه در اجتهاد باعث پیدایش آن شده است، یا به علت اشتباه و التباس به هنگام استدلال به وجود آمده است. این نوع بدعت در ردیف گناهان صغیره قرار می گیرد.
باز در این جا لازم است به بدعت مورد اختلاف که گروهی آن را تأیید و گروهی آن را انکار می کنند اشاره کنیم، مانند توسل به پیامبر (ص) و بندگان صالح خداوند. چنان که امام حسن البنا – رحمه الله – گفته و درست هم فرموده اند، موضوع توسل جزو مسائل عملی و فرعی است نه مسائل اصولی و عقیدتی. موضوع بدعت بودن توسل از امام محمد بن عبدالوهاب نقل گردیده است.
یا مانند التزام و فشار بر خود در عبادت که جزو بدعت است یا خیر؟
بنابراین همان گونه که تمام بدعت گران در یک سطح قرار ندارند، تمام بدعت ها نیز در یک سطح قرار ندارند، بلکه بدعت گرانی هستند که مردم را به بدعت خود دعوت می کنند و بعضی هستند که خود بدان عمل می کنند و دیگران را بدان دعوت نمی نمایند و هر یک از این ها دارای حکم جداگانه ای هستند.
——————————————–
منبع: شناخت اولویت های دینی در پرتو قرآن و سنت(فی فقه الأولویات) / مؤلف: دکتر یوسف قرضاوی / مترجم: ابوبکر حسن زاده انتشارات: نشر احسان ۱۳۸۱
[۱] – امام احمد، ۴/۱۲۴-۱۲۷، ابوداود (۴۴۰۷)، ابن ماجه (۴۳)، و حاکم (۱/۹۰) و ابن حبان این حدیث را روایت کرده اند.
[۲] – مدارج السالکین، ۱/۲۲۲- ۲۲۳.
[۳] – مدارج السالکین، ۱/۳۶۲.