مسلمانان نباید امید خود را از دست بدهند، باید امیدوار باشید…
مسلمانان نباید امید خود را از دست بدهند، باید امیدوار باشید…
نویسنده: عبدالرحمن عزام
واژهی امید که در زبان عربی بدان أمل و رجاء گویند، به معنی آرزو و چشم داشت است [۱]؛ یا به عبارتی دیگر، امید فراخی قلب در وقت تنگنا و بحران است؛ بگونه ای که انسان هنگام بروز رنج و اندوه، گوش به زنگِ گشایش و آسانی باشد. [۲]
امیدواری بسان همدم و همراز، همواره با انسان همراه بوده و تا آنگاه که خون زندگی در رگهای وجودش جاری و رمقی از حیات در او وجود داشته باشد، از او جدا نخواهد شد.
امید، عامل برانگیزندهی تپش و تلاش برای پویایی است و پیوسته انسان را به سوی کار و تلاش سوق می دهد. و هرگاه این انگیزه از او دور شد، دیگر از ادامهی زندگی و تلاش و تکاپو دست کشیده و از رویارویی با مشکلات و دشواری های آن، شانه خالی می کند. و درین حال است که یأس و ناامیدی قلبش را در چنگال خود می گیرد و به سوی نابودی اش می کشاند؛ طوری که حیات را بدرود گفته و در دامان مرگ سقوط می نماید.
آری تا انسان انسان است و در کوچهی زندگی روان، امید با او همنوا است.
زندگی انسان با امید گره خورده و با آرزو عجین است تا جایی که در بهشت نیز به چیزهایی دل می بند و بدان ها امید می دارد. ابوهریره – رضی الله عنه – می گوید: روزی، رسول الله – صلى الله علیه وسلم – در حالی که یک مرد بادیه نشین نزدش نشسته بود، فرمود: «مردی از بهشتیان، از پروردگارش اجازه می خواهد تا کشت و زرع نماید. خداوند به او می فرماید: آیا خواسته ات برآورده نشده است؟ می گوید: بلی، ولی دوست دارم کشاورزی نمایم.« پیامبر – صلى الله علیه وسلم – می فرماید: »او، بذر می افشاند. آنگاه، روییدن، رشد کردن و برداشت آن، کمتر از یک چشم بهم زدن، پایان می یابد و خرمنی مانند کوه، فراهم می گردد. خداوند می فرماید: اینها را بردار و هیچ چیزی تو را سیر نخواهد کرد.« [۳]
امید؛ ارمغان پیام آوران
با مرور برگهای تاریخ زمان، به وضاحت در می یابیم که انسانهای مأیوس و ناامید هرگز به قلههای موفقیت پای نگذاشته و در میدان کارزار لوای پیروزی بلند ننموده اند؛ بلکه همواره با خواری و زبونی، عرقِ خجلتِ شکست بر جبین، افتان و خیزان سرافکندهی معرکه ها بوده اند. و هنگامی که با دیدی کنجکاوانه، زندگی پیامبران – این ابرمردان دو دنیای زندگی- را در قرآن می پاییم، ایشان را کسانی می یابیم که پیشتازان تمام عرصه ها بوده و آغوش دل های شان سرشار از امید و برگ های زندگی شان پرِ از سرزندگی است. براستی پیامبران الهی، پیام آوران نوید سعادتند. آری ایشان با خود سعادتی به پهنای رستگاری دنیا به ارمغان آورده اند. پس به ایشان باید اقتدا نمود و پای بر جای پای شان نهاد تا همیشه دوشادوش پیشتازانِ میدان های زندگی پرچمدار مژده های امید بوده و هرگز قدمی به سوی تیرگی و تاریکی برنداشته باشیم.
امید، بارزترین ویژگی پیغمبران است. این پدیده باعث گشته تا ایشان پیوسته بدون سستی و دلسردی، قوم خویش را به سوی خداوند متعال دعوت نموده و به هدایت شان امیدوار باشند.
اگر اشارهی کوتاهی به زندگی شان داشته باشیم، می شود گفت: با وجود آزار و آسیب، رنج و آزار، برای نجات و قوم خویش آزمند بودند و هیچگاه در انجام رسالت خویش نومید و دلسرد نشدند و پیوسته با وجود مشقت و شکنجه، برای هدایت و فراخی دلهای شان دعا می کردند تا اسلام را بپذیرند. جبرئیل پس از سفر پرمشقت طائف، نزد پیامبر اسلام – صلى الله علیه و سلم- آمده برایش می گوید: مرا پروردگار فرستاده تا دستورم دهی هر گونه که بخواهی دو کوه بزرگ مکه را بر سرِ این قوم، فرود آرم. پیامبر پیام آورِ مهربانی، با جانی پر از درد و دلی پر از مهر، می فرماید: «امیدوارم خداوند از نسل شان کسانی را پدید آورد که خدای یگانه را پرستش نموده و به او چیزی را شریک نیاورند.«[متفق علیه]. نوح – علیه السلام- نهصد و پنجاه سال بدون ملالت و خستگی، شب و روز، آشکارا و نهان، در خلوت و جلوت، به دعوت قومش پرداخت. و از هر راهی و در هر زمینه ای به امید ایمان آوردن قومش تلاش نمود. یعقوب پیغمبر -علیه السلام- را خداوند به از دست دادنِ دو فرزندش (یوسف و بنیامین) آزمود. اما او همچنان بر قضای پروردگارش صابر و شکیبا باقی ماند و از بازگشت فرزندانش ناامید نگشت و امید و آرزوی او به خداوند سبحان، لحظه ای کم نشد چه که امیدوارتر می شد.sad
از دیگر پسرانش می خواست تا با امیدواری به دنبال آن دو بگردند؛ چرا که امید به خداوند بسته بود و می گفت: {یَابَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ } [یوسف: ۸۷] (اى پسران من بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشید.« سرگذشت موسی- علیه السلام- و بنی اسرائیل نیز خالی از حیرت نیست؛ آنگاه که فرعون و سربازانش درپی آنان به لب دریا رسیده اند و ایشان جز امید به یاری خداوند، دیگر پشتیبانی ندارند. در پیش روی شان دریای پر موج و در پسِ شان دشمن با فوج. مأیوسانه روی به او نموده فریاد سر می دهند: { إِنَّا لَمُدْرَکُونَ }[شعراء: ۶۱] (ما قطعا گرفتار خواهیم شد) اما موسى – علیه السلام- با کمال باور و امید، به آنان در جواب شان فرمود:{کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ} [شعراء: ۶۲] (چنین نیست؛ زیرا پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمایى خواهد کرد-. پیامبر دیگری) ایوب علیه السلام- را گریبانگیر بیماری نموده و با گرفت مال و اولادش، به بوتهی آزمایش می نهد؛ اما او هرگز امید خویش را به یاری خداوند و رهایی از مصیبت ها از دست نداد. همواره به درگاه خداوند نیایش نموده زمزمه می کرد: {أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ} [انبیاء:۸۳] (به من آسیب رسیده است و تویى مهربانترین مهربانان.)
سرمشق هایی از امید در زندگی پیامبر
زندگی پیامبر گرامی اسلام نیز سرشار از امید است. و همین امید و دلبستگی بود که او را بر آن داشت تا با قبول آزار و شکنجه، سختیهای این مسیر را با جان پذیرفته، دست از دعوت برندارد و تمام نیرو و توان خویش را در این راه بذل نماید. نکته ای که می بایست بدان اشاره کنیم، پارهای از نمونه¬های امید در سختترین لحظه های زندگی گهربار شان است که کمتر انسانی می تواند در آن لحظههای بحرانی، زیر چتر امید قرار گیرد.
نگرش ژرف اندیشانه در حادثهی هجرت، امیدهای بزرگی به نصرت و یاری خداوند متعال در سرزمین باورهای مان، می کارد؛ زیرا خداوند متعال در پیامدِ این سفرِ خطیر، مردم را از تاریکی های کفر به سوی روشنی ایمان گسیل داشت. و مسلمانان را از مکه – جایی که توانایی ادای نماز در مسجد الحرام و قدرت اعلان موقف و بلند نمودن شعایر دینی، برای هیچ کسی مقدور نبود – بیرون نموده و در مدینه – سرزمینی که بتوانند حکومتی مقتدر را پایه گزاری نمایند – قرار شان داد.
در غار ثور، آنگاه که فاصلهی مرگ و زندگی به تار عنکبوتی بسته بود و رفیقش با اضطراب، نگران گرفتاری در دام دشمن بود، با کمال خونسردی و ثبات، فرمود: (درباره ی دو نفری که الله سوم آن ها باشد، چه گمان برده ای؟!) [بخاری]
خباب –رضی الله عنه- قبل از هجرت وقتی که مشکلات بر او هجوم آورده بود، نزدش آمده فرمود: آیا برای ما طلب پیروزی نمی کنی؟ در جوابش گفت: »برای افرادی از امت های گذشته، چاله¬ای در زمین حفر و او را در آن قرار می دادند. سپس اره ای می آوردند و بر سرش می نهادند و او را از وسط، دو نیم می کردند. ولی این کار، او را از دینش باز نمی داشت. شانه های آهنی را در گوشت آنان فرو می بردند تا جایی که به استخوان و عصب آنها می رسید و این کار هم آنان را از دینشان باز نمی داشت. سوگند به خدا که این دین، کامل خواهد شد تا جایی که سواری از صنعا[ی یمن] تا حضرموت برود و جز خدا و یا گرگ، بر گوسفندانش از چیزی دیگر نترسد. اما شما عجله دارید.« [بخاری].
همچنین در مسیر راه مدینه؛ جایی که در سرنوشتی نامعلوم قرار دارد، به سراقه بشارت النگوهای کسری پادشاه فارس را نوید می دهد؛ امری که به ذهن و خیالگاه هیچ کسی در آن لحظهی حساس، نمی رسید. [۴]
در غزوهی خندق، درست موقعی که یورش قریش و همدستان شان از پیشرو، عهد شکنی یهود بنی قریظه از پشت سر و صف شکنی منافقین مسلمانان را به مرگ تهدید می نمود؛ به یارانش فتح فارس و غلبه بر شام و پیروزی بر یمن را بشارت می دهد.
اینچنین سیرت پیامبر گرامی اسلام به ما می آموزد تا از دل تاریکی انتظار روشنی، از عمق شرّ دریافت خیر و از میان بحران ها انتظار گشایش را داشته و برای بهروزی در زندگی، امید بیافرینیم.« [۵]
کلبهی احزان شود روزی گلستان
در زمان کنونی که مشکلات و آشفتگی ها یکی از پی دیگری به سراغ مسلمانان و سرزمین های اسلامی آمده، امت مسلمان نیاز مبرمی به امید، این سلاح زندگی بخش و سرنوشت ساز دارد؛ زیرا امید است که او را برای باری دیگر به حرکت و تلاش و تکاپو واداشته و باورمندش می سازد که ممکن است این مشکلات گریبانگیر او، راهی به سوی خیر، و تاریکی دری به روی نور باشد. و چه بسا محنت و مشقتی با خود آسانی، و نقمت و مصیبتی باخود بخشش و نعمت به همراه داشته باشد.{وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ}( چه بسا چیزی را دوست نمی دارید و آن چیز برای شما نیک باشد) [بقره:۲۱۶].
با کند و کاو در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام و امت مسلمان؛ به رویدادهای پست و بلندی بر می خوریم که تلخی و شیرینی روزگار را به کام خاطر ما می چشاند و در می یابیم، لحظه هایی قرین و به دنبال آمده اند که در یکی به اوج قلهی اقتدار قرار داشته و کاخ نشین زمان بودیم و در دیگری به کوخ شکست، دودِ اندوه از سینهی غم سر می دادیم؛ لیکن، دوباره زانوی همت راست نموده و با دست توان بر قبضهی شمشیر امید چنگ انداخته، عزتمندانه سر بلند و پرچم افتخار آفرین خویش را بر بلندای هستی به اهتزاز در آورده ایم. براستی هر سختی آسانی و هر فرود فرازی دارد!.
مکه بر پیامبر – صلی الله علیه وسلم – تنگ آمد، قریشیان بر علیه او دسیسه چیدند؛ اما کید شان بر خود شان برگشت و پیامبر – صلی الله علیه وسلم – در مدینه دارای اقتدار شد.
قبیلههای عرب بعد از رحلت پیامبر- صلی الله علیه وسلم- با شتاب از دین برگشتند. مردم گمان می کردند که دوران اسلام تمام شده و روزگارش سر آمده؛ اما کار اسلام بجایی رسید که سپاهیانش همه کران تا کران زمین را در نوردیدند و پیام خویش را به همگان رسانیدند.
تاریخ درست به یاد دارد؛ زمانی آمد که فتنه ها امت را در برگرفتند و گفته می شد: دیگر مسلمانان لذتِ ثبات را نخواهند چشید؛ ولی آرامی طوری دوباره استقرار یافت که هر آبی به مجرای خودش بازگشت.
تاتار، چنان بر امت اسلام چیره شدند که همه جا و همه چیز را به نابودی کشیدند تنها در بغداد هزاران مسلمان را قتل عام و شهر را ویران نمودند، به اندازه ای که گفته می شد: هیبت اسلام رخت بربسته است و دوباره برنخواهد گشت؛ اما در عین جالوت، این امتِ به ظاهر ناتوان، دشمن خویش را به شکست مواجه نموده و مجد و عظمت از دست رفتهی شان را دوباره به دست آوردند.
در جنگ های صلیبی، کشورهای اسلامی مورد تاخت و تاز اروپائیان قرار گرفت، صلیبی ها هزاران مسلمان را کشته، خانه و کاشانهی شان را به آتش کشیدند. و با خون مسلمانان اسپان شان را رنگین نمودند. درین زمان، صلاح الدین فرزند این امتِ با اقتدار قیام کرد، سرنوشت واژگون شد، کفهی سنگین ترازو سبک و کفهی سبک آن سنگین شد و با به آغوش کشیدن دوبارهی پیروزی، تبسم بار دیگر در چهره¬ی تابناک بیت المقدس وزیدن گرفت.
این همه ما را بران می دارد تا ما به عنوان مسلمان، هیچگاه دست از امید بر نداریم و همیشه در همه زمینه ها و زمان ها زمزمهی باید امید داشت سر دهیم؛ زیرا یأس و ناامیدی از اخلاق مسلمان نیست،{إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ{ (چرا که از رحمت خدا جز کافران ناامید نمی گردند) [یوسف:۸۷].
اگر امروزِ امت خود را با دیروزش مقایسه کنیم، تفاوت های زیادی را به نظاره خواهیم نشست؛ طوری که باخود خواهیم گفت: امروز کجا و دیروز کجا؟!
قرن گذشته زندگی مان سرشار بود از سیاهیِ ذلت، و لوای سردمداری و رهبری به دست نابخردانِ قوم گرایی و ره روانِ مارکس و لنین و… بود. دون صفتانی که پرچمدار سوسیالیسم و کمونیزم و هر ملتی جز ملت اسلام بودند.
بر فرازِ سرزمین اسلام، ابر سیاه عناد و بی دینی و کفر، سایه گستر بود.
لله الحمد امروز نشانههای اسلام خواهی مردم و ملت مان از هر دور و دیاری هویدا بوده و داد اسلام خواهی شان از همه جا، می رسد.
امروز مسلمانان در عزت و سرفرازی به سر می برند، و بر میهن اسلامی مان، دینداری بساط گسترانیده است.
آری! اینک؛ بشارت ها یکی بعد از دیگری سر بر می آورند.
امت به خواب رفتهی مان بیدار شده است.
ترکیه باری دیگر به اسلام گرایی روی آورده است.
در فلسطین اسلام دارای هیبت و هیمنت خویش است.
جهاد مقدس ملت مسلمان، برای نابودی ستمگرانی که سالیان دراز با شرارت تمام بر گردۀ مردم و ملت سوار بودند؛ در سوریه به شدت جریان دارد؛ تا این ابلیس زادگان فرعون صفتِ بوجهل منش را به خاک ذلت بکشانند.
یمن که آبستن مشکلات بود؛ نزدیک است از این مرحله¬ی گذار بگذرد و آوای خیر و خوبی را به آغوش کشد.
در مصر، – مادر خیزش¬ها – نیز سردمداران کودتا دارای قرار و ثبات نیستند؛ طوری که هر روز قدمی به سوی نابودی خویش بر می دارند و نشانه های پایان شان به همت شیران این سرزمین، نزدیک است.
تونس هم روی به خوبی قدم بر می دارد. [۶]
به هر جای سرزمین اسلامی مان که می نگریم، کار و تلاش، حرکت و دعوت جریان دارد و این امید مان می دهد، تا با تمام توان خویش دست در دست هم داده و با آوای بلند بانگ بر آریم: باید امید داشت! باید امید داشت!
منابع :
- فرهنگ معین.
- امید و رجاء، ترجمه مسعود انصاری.
- بخاری، حدیث شماره ۲۳۴۸٫
- الهجره والامل، محمد موسی الشریف.
- الهجره و صناعه الامل، دکتر عادل بن احمد.
- الهجره والامل، محمد موسی الشریف.