چگونه با وجود قدرهای خداوند، سرنوشت خود را رقم بزنیم ؟
چگونه با وجود قدرهای خداوند، سرنوشت خود را رقم بزنیم ؟
نویسنده: امام ابن قیم / مترجم : محمدحسین احمدی تبار
توبهکنندگان و ایمانداران واقعی به قدر الهی، منتظرانِ کشتی امر ربانی هستند که هرگاه به آنان نزدیک شود، ناخدا بانگ برمیآورد: ﴿ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ اللهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا﴾. «سوار کشتی شوید که حرکت و توقف آن با یاری خدا و حفظ و عنایت الله است».[۱]
در حقیقت این همان کشتی نوح و پیامبران پس از اوست، هر کس بر آن سوار شود، نجات مییابد و هرکس از آن دوری گزیند، غرق میشود، مؤمنین بر آن نشستند، تا آنان را در تلاطم امواج، به حکم تسلیم در برابر آن که حکمرانی دریاها در قبضهی قدرت اوست، به پیش براند. یک چشم بر هم نهادن بیش نخواهد گذشت که ندا میآید و میگوید: ای زمین! آب خود را فرو خور و ای آسمان! از باریدن بایست. آبها از میان برده میشود و فرمان اجرا میگردد و کشتی بر جودی سرای باقی پهلو میگیرد.
اما آنان که بر کشتی نمینشینند، همانند قوم نوح، غرق میشوند و سوزانده میشوند و در میان عالمیان بر آنان بانگ برآورده میشود: ﴿وَقِیلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾. «و گفته میشود: نابود باد گروه ستمکاران».[۲] ﴿وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ﴾. «ما بدانان ستم نکردیم و بلکه خودشان بر خویشتن ستم روا داشتند».[۳] سپس با زبان شریعت و قدر، برای محقق ساختن توحید و اثبات دلیل و حجتش که عادلترین عادلان است، ندا سر داده میشود که: ﴿قُلْ فَلِله الْحُجَّهُ الْبَالِغَهُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ﴾. «بگو: خدا دارای دلیل روشن و رسا است، پس اگر خدا میخواست همگی شما را هدایت مینمود».[۴]
دفع قدر با قدر
وظیفهی این کشتینشینان، آن است که با امواج تقدیر برخورد و با برخی به جنگ برخی دیگر بروند و گرنه نابود میشوند. بدینترتیب قدر را با قدر دفع میکنند. سیر و سلوک عارفان با عزم و اراده اینگونه میباشد. معنی سخن شیخ خداشناس، عبدالقادر گیلانی نیز همین است که میگوید: هرگاه مردم با قضا و قدر مواجه شوند، دست نگه میدارند، اما من در لابلای آن روزنهای میگشایم و با قدر الهی به میدان مبارزه با قدر الهی قدم میگذارم، مرد واقعی کسی است که با قدر بجنگد نه این که در برابر آن تسلیم محض باشد. مصلحتها و منافع مردم در زندگی دنیوی فراهم نمیشود مگر این که برخی از قدرهای الهی را با برخی دیگر دفع کرد. در مورد آخرت نیز قطعاً چنین خواهد بود.
خداوند متعال به ما دستو داده است تا بدی را که از قدرهای الهی است، با نیکی که آن هم از قدرهای الهی است، دور برانیم. گرسنگی از قدرهای الهی است و خداوند دستور میدهد تا به وسیلهی «خوردن» که آن هم از قدرهای الهی است، به جنگ آن برویم و اگر کسی در برابر قَدَر گرسنگی تسلیم شود، در حالی که میتواند آن را به وسیلهی «خوردن» برطرف کند و این کار را نکند و سپس بمیرد، مجرم و خطاکار است. همچنین تشنگی، سرما، گرما و… از قدرهای الهی هستند که خداوند به ما دستور داده است تا آنها را با قدرهایی که ضد آن هستند، برطرف نماییم. عامل دفعکننده، دفع شده و عمل دفع کردن، همه از قدرهای الهی به شمار میروند.
پیامبر خداe به روشنی پرده از این معنی و مفهوم برمیدارد، آنگاه که از او میپرسند: «یَا رَسول اللهِ أرأیْتَ أدْویَهً نَتَداوَی بِهَا وَ رُقی نَسْتَرْقی بِهَا وَ تُقی نَتَّقی بَها، هَلْ تَرُدّ مِنْ قَدَرِ اللهِ شَیْئاً؟ قَالَ هِیَ مِنْ قَدَرِ اللهِ». «ای رسول خدا، آیا دارویی که مصرف میکنیم، رقیهای که به کار میگیریم و امکانات دفاعی که برای دفاع از آن استفاده میکنیم، چیزی از قدر الهی را دور میکنند؟ فرمود: اینها همه از قدرهای الهی هستند».[۵]
در حدیث دیگری آمده است: «إنَّ الدُّعَاءَ وَ الْبَلَاءَ لَیَعْتَلِجانِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الأْرضِ». «دعا و بلا و مصیبت مابین آسمان و زمین با هم به نزاع برمیخیزند».[۶]
هر گاه کفار با قدر الهی وارد سرزمینهای اسلامی شوند، آیا جایز است مسلمانان به بهانهی تسلیم در برابر قدر الهی از سرزمین خود دفاع نکنند و با قدر جهاد، قدر دیگر الهی را دفع نکنند؟
همچنین اگر معصیتی برای شخصی مقدرشود و آن را انجام دهد، باید آن قدر را با توبهی نصوح از خود بزداید.
—————
منبع: تهذیب مدارج السالکین/ نویسنده: امام ابن قیم / مترجم : محمدحسین احمدیتبار
دفع قدر با قدر دو نوع است:
- دفع کردن قدری که سببهایش مهیا شده، اما هنوز به وقوع نپیوسته است، با قدری که مقابل آن است و از وقوع آن جلوگیری می کند، مانند: دفع دشمن به وسیلهی جنگیدن با او، و دفع گرما، سرما و…
- دفع قدری که به وقوع پیوسته است، به وسیلهی قدر دیگری که آن را از میان برمیدارد، مانند: برطرف کردن بیماری با مصرف دارو، محو کردن گناه با توبه، جبران رفتار ناپسند با رفتار نیک و…
عکسالعمل عارفان در برابر قدرهای الهی اینگونه میباشد و در برابر آن تسلیم نمیشوند و از تلاش و چارهجویی باز نمیایستند، زیرا اگر چنین کنند، دلیل عجر و ناتوانی است و خداوند عجز و ناتوانی را سرزنش میکند.
[۱] . هود/۴۱٫
[۲] . هود/۴۴٫
[۳] . هود/۱۰۱٫
[۴] . انعام/۱۴۹٫
[۵] . حدیث حسن که ترمذی ۲۱۴۸، ابنماجه ۳۴۳۷ و احمد ۳/۴۲۱ از ابیخزامه و او نیز از پدرش، آن را روایت کردهاند.
[۶] . حدیث حسن که حاکم ۱/۴۹۲ و بزاز ۲۱۶۵ و طبرانی در «الاوسط» از حضرت عایشه روایت کرده که در سند آن «زکریابن منظور» وجود دارد که ضعیف است، اما بقیهی رجال آن موثق هستند، بزاز آن را از ابوهریره روایت میکند و ابراهیمبن خثیم در سند آن که متروک است. اما حدیث سلمان در نزد ترمذی ۲۱۴۰ با عبارت «لا یرد القضاء الا الدعاء» دلیل بر درستی آن است و نیز حدیث ثوبان نزد احمد ۵/۲۷۷ و ابنماجه ۹۰ به «مجمعالزوائد» ۱۰/۱۴۶ و «شرح السنه» ۱۳/۶ مراجعه شود.