ورود اسلام به پاوه و اورامانات
ورود اسلام به پاوه و اورامانات
نویسنده: دانا مهرنوس
دانلود متن کامل : ورود اسلام به پاوه و اورامانات
سپاس و ستایش خداوندی را که با فرستادن رسولانش ما را از بندگی شیطان و ظالمان رهانید و درود خدا بر محمد مصطفی و یاران پاکش که دین الهی را با تحمل مشقات و دوری از اوطان خویش بدون هیچ منتی به ما رسانیدند.
سخن از فتوحات اسلامی در مناطق کُردنشین سالهاست که ورد زبان ملت کُرد شده است. هرکس به گونه ای از آن سخن می گوید. اما اکنون فکر غالب در مورد ورود مسلمانان این است که می گویند اسلام با زور شمشیر کُردها را مسلمان کرده است و در این راستا داستانهای خیالی و دروغین را در ذهن و روان ما پرورانده اند تا ما نیز تحقیق ناکرده این اوهام را نسل به نسل به فرزندانمان منتقل کنیم که اعراب در راه گسترش اسلام، کُردها را به خاک و خون کشیده و زنان و نوامیس آنان را در میان خود تقسیم کرده اند. قائلان به این عقیده را می توان به دو گروه تقسیم کرد:
۱- کسانی که کُردها را شجاع و وطن پرست دانسته و هیچ گاه در ذهن آنان هضم نمی شود که مناطق کُردنشین بدون جنگ توسط اعراب فتح شده باشد.
اینکه کُردها شجاع می باشند شکی نیست، اما در این مورد، تنها جنبه روانشناسانه دارد. قائلانِ به آن، به گمان آنکه هرکس شجاع است باید بجنگد به خیالات و اوهام متوسل شده و به هر نوشته ای که مهم نیست چه باشد دست می یازند تا شاید اثبات کنند که کُردها تا آخرین قطره خون جنگیده اند. دیگر غافل از آنند که کُردها در کنار شجاعتشان نابخرد نیستند. چرا که خود صاحب حکومت نبوده اند تا ارتشی توانمند داشته باشند بنابراین جنگیدن با لشکر مسلمانان که رومیان و ساسانیان را درهم شکست چیزی جز خودکشی نبود. در این راستا کُردها با پذیرش حکومت اعراب اما نه آیین اسلام به جنگهای ویرانگر ساسانیان و رومیان که هر از چندگاهی مناطق کُردنشین را نابود می کردند پایان دادند.
قائلان به عقیده جنگ بر اساس شجاعت، خرافات و اکاذیب زیادی را در میان ملت نشر داده اند و ناخواسته باعث قوت گروه دوم شده اند. اینان از یک سو سخن از اسلام و مسلمانی می زنند و خود را مُلا و عالم شریعت می دانند و از سوی دیگر ناخواسته بر اساس تعصبات کورکورانه ملت را در وادی ظلمت رها کرده اند.
۲- کسانی که هدفشان نه کُرد و عرب بلکه کینه و دشمنی با اسلام است و قصد آن دارند با مظلوم نمایی و داستان سازی، از این طریق سیاه نمایی کنند.
گروه دوم که از اسلام و ایمان کینه دارند قطعا دلسوز کُردها نیستند بلکه تنها هدف آنان سرسپردگی به شیطان و دور کردن ملتمان از صراط مستقیم است. اگر به دقت به افکار و عقاید آنان بیندیشیم خواهیم دید که در روان پریشانشان چه چیزها که هویدا نیست. آنان درد کینه خود از اسلام را با این داستانهای دروغین تشفی می دهند و هیچ گاه هم از بیان اکاذیب و نشر آن دست برنخواهند داشت.
اینان نیز در استنادات خود، منابع تاریخ را به کنار نهاده یا اینکه تاریخ ناخوانده ادعای مورخ بودن دارند، درحالی که فرق تحقیق با منبع تاریخی را نمی دانند و به شنیدهای دروغین و کتب دلخواه خود بسنده کرده با عوام فریبی اهداف خود را پیش می برند.
هر دوی این گروه ها بدترین ضربات را به ملت کُرد زده اند و اگر محققان آگاه نباشند قطعا بازی با عقاید تا سقوط کامل توسط آنان ادامه خواهد داشت.
در هیچ یک از منابع تاریخ صدر اسلام نامی از اورامان و پاوه نیامده و فراتر از آن حتی نامی از شهرهایی چون سنندج، مهاباد، بانه و … در منابع تاریخ مربوط به صدر اسلام نیامده است.
اما شهرهایی دیگر چون شهرزور، حلوان(سرپل ذهاب امروزی و اطراف آن) کرمانشاه، خانقین، دینور، کنگاور و… ذکر شده اند. بنابراین وقایع مربوط به پاوه و اورامانات را باید در استان شهرزور، دزاباذ (که شاید همان دزاور امروزی باشد) جست.
دانلود متن کامل : ورود اسلام به پاوه و اورامانات
فتح شهرزور، صامغان و دراباذ (= دزاباذ)
روایت اول:
بلاذری می نویسد: «عزره بن قیس که در دوره خلافت عمر والی حلوان بود به سوی فتح شهرزور رهسپار گردید اما نتوانست آن را فتح کند. اما بعد عتبه بن فرقد آن را بعد از یک درگیری به صلحی همانند صلح حلوان فتح کرد، در آنجا هر مردی از مسلمانان که توسط عقرب نیش زده می شد وفات می یافت.»(۱)
روایت دوم:
«اهل صامغان و دراباذ با عتبه صلح کردند بر این شرط که جزیه و خراج بپردازند و در عوض کسی از آنان کشته نشود و به اسارت نیز گرفته نشود و از پیروی آیین خویش منع نگردند.»(۲)
روایت سوم:
«شهروز، صامغان و دراباذ از فتوح عتبه بن فرقد سلمی بود که در آن با کُردها جنگید و کسانی از آنها را کشت.»(۳) ابن اثیر همین روایت را عیناً از بلاذری نقل کرده اما در ادامه می نویسد: «کُردان بسیاری کشته شدند.»(۴)
روایت چهارم:
«عتبه، شهرزور، صامغان ودراباذ را به صلح فتح کرد، اما آنها پیمان شکستند بنابراین، عتبه بازگشته شهر را به جنگ گشود و بر آنان خراج بست.»(۵)
تحلیل روایات:
اینکه عزره بن قیس در دوره خلافت عمر نتوانست شهرزور را بگیرد قطعاً هر کس می تواند تحلیلی ذهنی را برای خود در مورد ناتوانی عزره در فتح آن بدهد چرا که مورخان هیچ گونه علتی برای ناتوانی عزره در فتح شهرزور ارائه نداده اند. در اینجا دو دیدگاه مطرح می شود؛ دیدگاه اول؛ علت فتح نشدن آن، مقاومت سکان شهرزور بوده است. دیدگاه دوم؛ علت فتح نشدن آن موقعیت حصین، استوار، صعب العبور و کوهستانی آن بوده است. لازم است که یادآور شوم شهرزور قدیم منطقه ای بسیار گسترده تر از شهرزور کنونی بوده است.