مغلطهها و دروغها در زمینه ی تناقض دین و دانش
مغلطهها و دروغها در زمینه ی تناقض دین و دانش
نویسنده : عبدالرحمان حسن حبنکه المیدانی/ مترجم: محمد صادق رحمانی سورستانی
دکتر عظم به عنوان رهبر ملحدان معاصر تلاش کرده است با مغلطهها و دروغهای زیادی تناقض دین و دانش را اثبات نماید تا شاید از این رهگذر بتواند تمام دین را نقض کند؛ البته این تنها دستاویز ایشان است که آن را در نبرد با ادیان و انتقاد خیالیاش از اندیشهی دینی و نقض پوشالی و کاذب ایمان به خدا در پیش گرفته است.
از این رو این فصل (حقیقت دین و دانش) را پیش از ورود به گفتگو با دکتر عظم به نقاط مهمی اختصاص دادم که ایشان در جدال و مناظرهی ناسالم و بیارزش خود روی آنها مانور داده است تا دیدگاه درست در مورد دین و دانش را تبیین و ابعاد هر کدام و نیز شبهات دو طرف را تعریف و مشخص نمایم؛ با اتخاذ شیوهی مذکور حق و حقیقت پیش از بررسی مواردی که دکتر عظم به کار برده است برای خواننده آشکار میشود؛ چرا که اگر کسی پیش از ورود به میدان مناظره از قواعد و قوانین درست و نادرست موضوعی آگاه یابد، خواهد توانست در داوری موضوع موردنظر، حقیقت گرایان را از باطلگرایان و راه راست و عدالت را از نیرنگ و فریب باز شناسد.
من به خاطر رعایت اختصار و آنچه بر زبان عموم رایج است عنوان این فصل را (حقیقت دین و دانش) نهادم هر چند دین حق در مقابل دانش قرار نداشته و نقیض آن نیست؛ بلکه دین، خود دانشی است که از طریق وحی حاصل شده است و آموزههای قطعی و یقینی آن نیز از حقایق علمی به حساب میآید و پرواضح است که حقایق علکی به شیوههای گوناگون قابل اثبات است؛ از جمله ابزارهای ساخت دست بشر.
بنابراین میان دین و دانش مقابله و رویارویی وجود ندارد بلکه میان شیوههای دستیابی به دانس دینی و شیوههای دستیابی علمی بشر برگرفته از طریق تجربه و مشاهده و یا از طریق استنباط عقلی (در آن دسته از علومی که با حواس مستقیم قابل دستیابی نیست) تقابل وجود دارد؛ البته همهی ابزارهای بشری نیز بخشش و لطف الهی میباشد که به بندگانش ارزانی داشته است تا آنها را به منظور دانش افزایی به خدمت گیرد، بدین سبب انسان نسبت به آنها مسئول است، خداوند با اشاره به همین مسئولیت میفرماید:
« وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً » اسراء/۳۶
«از چیزی دنباله روی مکن که از آن ناآگاهی. بیگمان (انسان در برابر کارهایی که) چشم و گوش و دل همه (و سایر اعضای دیگر انجام میدهند) مورد پرس و جو قرار میگیرد.»
ابزارهای انسان هر یک به نوبهی خود یا به طور یقینی و یا ترجیحی و با گمان غالب به همان حقایق و دانشی گواهی میدهد که بدان دست یافته است؛ وحی که خود نیز نعمت و لطف الهی است یکی از راههای کسب بخشی از علوم است که از آنها تحت عنوان (علوم دینی) یاد میشود و میبینیم که بیشتر به علوم و مسایل غیبی و متافیزیک میپردازد؛ حقایقی که با حواس و خرد انسان و بدون توجه به اخبار دینی قابل درک و هضم نیست.
اما حقیقت و واقعیت نسبت به عالم هستی (بدون توجه به مسایل نسبی و اعتباری) یکی است؛ ادراک حسی نتایج دستیابی خود به حقیقت را ارایه میدهد و با ابزار فیزیکی مورد استفادهی حس از جمله مشاهده و تجربه با ابزاری مانند مقیاسها و معیارهای مختلفی که صحت نتایج را اثبات میکند و همچنین با اشیای دارای احساس مادی و غیرارادی شیمیایی و فیزیکی حتی اتمی هماهنگ است و از آن طرف استنتاج و استدلال عقلی نیز نتایج دستیابی خود به حقیقت را ارایه میدهد، حال امکان ندارد که نتیجهی یکی از آنها با دیگری متفاوت باشد و اگر چنین باشد قطعاً یکی از آنها دارای اشکال است چرا که همهی این ابزارها، لطف و بخشش خداوند است که برای کسب دانش و شناخت حقایق در اختیار انسان قرار گرفته و به منظور تبیین حقایق، برای هر کدام از آنها ابزار مشخصی تعریف شده است؛ بنابراین ابزارها و شیوههای متعدد که در پی یک حقیقت میباشند باید به یک نتیجه و یا حداقل به نتایج غیر متناقض منجر بشود؛ چرا که تمام حقیقت و یا بخشی از آن با بهرهگیری این ابزارها و با توجه به کارایی هر یک از آنها به دست میآید.
وحیی که بر انبیا نازل میشود نیز لطف الهی و یکی از راههای شناخت حقیقت است و چنانچه حصول خبری از طریق وحی قطعی و ثابت گردد، محال است که آن خبر با نتایج علمی و یقینی بشر که با استفاده از ابزارهای علمی حاصل شده است، تناقض داشته باشد چر که اگر در نتایج آنها تناقض وجود داشته باشد بدین معنا است که یا خداوند برای شناخت حقایق، ابزار درستی در اختیار ما نگذاشته و یا خبری که از طریق وحی داده است، اشتباه میباشد و این هر دو از نگاه عقل و شرع محال و غیرممکن است.
خداوند به نوعی ابزار شناخت و دانش را در عرصهی پژوهش مسئولیت بخشیده و مسئولیتشان در گرو اینست که آنها ابزاری برای دستیابی و رسیدن به حقیقت است و ما ننیز در قبال پذیرش وحی مسئول میباشیم چرا که به حکم عقل آنچه پیامبران از طریق وحی به ما میگویند درست و حق است؛ حال نقطهی مشترک آندو این است که هر کدام از آنها (ابزار انسانی و وحی الهی) به ارایهی حقیقت منجر میگردد و چون حقیقت یکی است محال است که نتایج شیوههای مختلف با هم تناقض داشته باشد و چنانچه پیشتر اشاره کردیم اگر چنانچه تناقضی مشاهده شود بدین سبب است که در یکی از آنها نقص وجود دارد.
به عنوان مثال وحی الهی از وحدانیت خدا خبر داده و خدا را یکتا معرفی نموده است حال نتایج پژوهشهای علمی هم باید به همین نتیجه منتهی گردد از این رو خداوند در سوره آلعمران میفرماید:
« شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِکَهُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ…» آلعمران/۱۸
«خداوند ( با نشان دادن جهان هستی به گونه یک واحد بهم پیوسته و یک نظام یگانه و ناگسسته، عملاً ) گواهی میدهد این که معبودی جز او نیست، و این که او (در کارهای آفریدگان خود) دادگری میکند ، و فرشتگان و صاحبان دانش (هر یک به گونهای در این باره) گواهی میدهند»
ما در این آیه گواهی الهی مبنی بر وحدانیتش را از طریق وحی و همچنین گواهی دانشمندان مبنی بر یگانگی خدا را از طریق بررسی و پژوهش مشاهده میکنیم که هر دو به همین نتیجه یعنی یگانگی خدا تأکید میکنند.
از این رو ادعای اختلاف میان نتایجی که از طریق دین و یا از طریق ابزارهای بشری به دست میآید، غفلت و جهل بزرگی نسبت به مبادی و اصول علم به حساب میآید چون خداوند همهی آنها را به عنوان گواهان الهی برای دستیابی به حقیقت در اختیار انسان گذاشته است؛ آیا ممکن است خداوند دو گواه متناقض در اختیار انسان بگذارد و یا او را دچار سردرگمی و انحراف نماید بدین شکل که خدا دو ابزار در اختیارش بگذارد که هر یک از آنها در موضوع واحد به نتایج متناقضی منجر شود؟!
این محال و از حکمت الهی به دور است.
از این رو باید در مورد حقایقی که از طریق وحی و یا ابزارهای انسانی به دست میآید دقت لارم را مبذول داشت و اگر چنانچه تناقضی در نتایج این دو مشاهده گردید، باید اشکال آن را در یکی از موارد زیر جستجو نماییم:
۱ـ ممکن است آنچه به عنوان نتیجهی پژوهشهای علمی مطرح میگردد، هنوز به مرلهی قطعی و یقینی نرسیده باشد مانند نظریات علمی که هنوز به نتیجه قطعی نرسیده و یا در دست بررسی است و یا دلایل علمی و یقینی برای اثباتش وجود ندارد هر چند دانشمندان با توجه به دیدگاه مادی خود آن را به خاطر عدم وجود دلیل قویتر پذیرفته و یا بدین خاطر آن را قبول کردهاند که در صورت عدم پذیرش آن باید تسلیم خبر دینی گردند و این هم امری است که آنان ذاتاً حاضر به پذیرش آن نیستند. (از این رو از سر ناچاری همان فرضیه را پذیرفتهاند.)
۲ـ یا ممکن است در نقل آنچه به دین نسبت میدهند اشکال وجود داشته و به درجهی قطعی نرسیده باشد.
۳ـ یا امکان دارد برداشتی که از نص دینی صورت گرفته است، برداشت اشتباهی باشد که بدیهی است در این صورت دین مسئولیت آن را نمیپذیرد و این نوع اجتهاد فقط تظر همان فردی به حساب میآید که بدین نتیجهی مخالف با علم، دست پیدا کرده است مانند کروی بودن زمین و حرکت وضعی و انتقالی آن (که دانش در دورهای بر این امر تأکید میکرد ولی رجال دنی نظر متفاوتی با این دیدگاه علمی داشتند)
مسیحیان وقتی خود را در انبوهی از مفاهیم باطل و تحریفشدهی دینی و متناقض با عقل و دانش دیدند، تلاش کردند با طرح این ایده که (دین در دایرهی عقل نمیگنجد) از این مخمصه رهایی یابند و کشیشان و راهبانشان به پیروان خود چنین القا میکردند: برای ورود به دین چزاغ خرد خود را خاموش کن و چون کوری هر آنچه به شما دیکته میشود، بپذیر.
آنان کنکاش و بررسی در مسایل دینی را تحریم نموده و بدون بررسی و کنکاش عثیدهی تثلیث را به پیروان خود تحمیل نمودند با وجودیکه عقل سلیم آن را نمیپذیرد و تنها با مهمل گذاشتن خرد میتوان این ایدهی باطل را پذیرفت؛ مسیحیت در تمام مسائل دینیشان در عقلانیت را حتی در مسائل مربوط به جهان هستی و آن اموری که با ابزارها و دانش بشر قابل دستیابی بود، بستند.
اسلام این عقیدهی جعلی را کنار زد و ندای توحید سر داد و گواهی وحی و نیز شهادت دانشمندان را برای اثبات آن ارایه و خرد علمی را به عنوان گواه این حقیقت معرفی نمود و بر پایهی عقل و دانش با دشمنان به مخالفت برخاست و در این زمینه عقل و خرد را به عنوان سند و گواه، معتبر دانست؛ چرا که اگر قرار میبود نتایج علمی بشر به غیر از آنچه دین ارایه کرده است، منتهی گردد، اسلام گواهی آن را برای اثبات حقیقت نمیپذیرفت و دانشمندان را به چگ زدن بدان راهنمایی و تشویق نکرده و ابزار کشف آن را در اختیار آنان قرار نمیداد، خداوند در جاهای مختلف بدین موضوع اشاره کرده و میفرماید:
« قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» یونس/۱۰۱
«بگو: بنگرید (و چشم برون و درون را باز کنید و ببینید) در آسمانها و زمین چه چیزهایی است»
« قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ…» عنکبوت/۲۰
«بگو: در زمین بگردید و بنگرید که خدا چگونه در آغاز موجودات را پدید آورده است».
« وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ * وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ » ذاریات/۲۰ -۲۱
«در زمین دلائل و نشانههای فراوانی است برای کسانی که میخواهند به یقین برسند. و در خودِ وجود شما ( انسانها ، نشانههای روشن و دلائل متقن برای شناخت خدا و پی بردن به قدرت او ) است. مگر نمیبینید؟ »
و اگر اسلام عقل را نمیپذیرفت در قضیهی اثبات خدا به دلایل عقلی استناد نمیکرد؛ خداوند برای اثبات وحدانیتش در سورهی انبیا با استناد به دلایل عقلی فرموده است:
« لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ » انبیا/۲۲
«اگر در آسمانها و زمین، غیر از یزدان، معبودها و خدایانی میبودند و (امور جهان را میچرخاندند) قطعاً آسمانها و زمین تباه میگردید (و نظام گیتی به هم میخورد . چرا که بودن دو شاه در کشوری و دو رئیس در ادارهای ، نظم و ترتیب را به هم میزند ) . لذا یزدان صاحب سلطنت جهان، بسی برتر از آن چیزهائی است که ایشان ( بدو نسبت میدهند و ) بر زبان میرانند»
« مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذاً لَّذَهَبَ کُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ » مؤمنون/۹۱
«خداوند نه فرزندی برای خود برگرفته است و نه خدائی با او ( انباز ) بوده است ، چرا که اگر خدائی با او میبود ، هر خدائی به آفریدگان خود میپرداخت (و در نتیجه هر بخشی از جهان با نظام خاصّی اداره میگردید، و این با وحدت نظامی که بر سراسر هستی حاکم است، سازگار نمیبود) و هر یک از خدایان (برای توسعه قلمرو حکومت خود) بر دیگری برتری و چیرگی میجست (و نظام عالم از هم گسیخته میشد و جهان هستی به تباهی میکشید). خدا والاتر و بالاتر از آن چیزها (و یاوهسرائیهائی) است که ایشان (خدای را بدانها وصف و درباره او) میگویند »
خداوند دربارهی اثبات وجودش صرفاً با منطق عقلی وارد میدان مناظره شده و فرموده است:
« أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ » طور/۳۵
«آیا ایشان (همین جوری از عدم سر بر آوردهاند و) بدون هیچ گونه خالقی آفریده شدهاند؟ و یا این که (خودشان خویشتن را آفریدهاند و) خودشان آفریدگارند؟»
و بسیاری از دلایل دیگر که مجالی برای ذکر آنها نیست.
————————————–
منبع: پاسخ علمی ـ عقلانی به ملحدان/ مؤلف: عبدالرحمان حسن حبنکه المیدانی/ مترجم: محمد صادق رحمانی سورستانی